-
ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام
من و آقايي به قصد ازدواج آشنا شديم، و موضوع را هم سريعا با خانواده ها در ميان گذاشتيم كه متاسفانه به سرانجامي نرسيد. ايشان ازدواج كردند ولي صحبت ازدواج دوم شده. حالا ما خيلي خوب از روحيات هم خبر داريم. اما مي دونم كه براي تصميمي كه گرفتم، نياز به صحبت جدي و حتي تصميمات قاطعي در قبال خانواده ام دارم.
من اكثر مطالب مربوط به ازدواج دوم را در اين سايت خواندم اما شرايط اونها در حالتي بود كه آقا متاهل بود و دختر خانم عاشق يك مرد متاهل ميشه اما آشنايي ما مربوط به زماني است كه ايشان مجرد بودند و خب الان هم عاشقانه همديگر رو دوست داريم.
ولي احساس مي كنم من متهم هستم از اين كه در زندگي زني ديگر هستم ولي در عين حال هم جدايي از عزيزم برام سخته.
دلم نميخواد كه در اين قضيه به كسي آسيبي برسه اما مثل اينكه اين آسيب بالاخره به يكي از طرفين وارد ميشه و دل من هم راضي به آسيب ديدن هيچكس نيست. چه كنم؟
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
یه قرار ملاقات با همسر ایشون بزار.
باهاش صحبت کن و اگه فهمیدی از ته دلش راضیه به این کار، مبارک باشه.
وگرنه خیانت و ظلم بزرگی کردی و بعدها گریبانتو میگیره.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
یه قرار ملاقات با همسر ایشون بزار.
باهاش صحبت کن و اگه فهمیدی از ته دلش راضیه به این کار، مبارک باشه.
وگرنه خیانت و ظلم بزرگی کردی و بعدها گریبانتو میگیره.
همسرش راضی باشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
کدوم زنی راضیه که شوهرش یه زن دیگه بگیره؟؟
صحبت با زن اولش فقط باعث خراب شدن زندگی اون زن و افتادن اتیش به ذهن و زندگیش میشه و اعتمادش به همسرش از بین میره و غرورش جریحه دار میشه..اینکارو نکن..رابطه ات رو قطع کن..میبایست زمانی که مجرد بود ازدواج میکردین نه حالا که به یکی دیگه متعهده...این همه ادمای مثلا عاشق از هم جدا میشن شما هم یکی مثه اونا...راه هم داره که بخوای بهت میگیم
اگه خیلی هم اصرار داری خود اون اقا بازنش صحبت کنه ببینه راضیه؟؟یه رضایت نامه کتبی برات بیاره یا خود اون زن بیاد باهات صحبت کنه و بگه که راضیه.البته در اینصورت باید پای لرزش هم بشینه و اون روی سکه یعنی بهم خوردن زندگیش رو هم تحمل کنه...
شما فعلا رابطه ات رو قطع کن..اینکار اون اقا در حال حاضر خیانت به همسرش هست
ضمن اینکه ازدواج دوم مشکلات و مسائل خاص خودشو داره که توضیح اون خودش یه بحث جداست
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام
قسمت اخر حرفاتونو بخونيد
بحث اتهام نيست.خودتون هم داريد جواب خودتونو ميديد: (تو خود حديث مفصل بخوان ازين مجمل)
,هميشه ميگن انچه را براي خود نمي پسنديد براي ديگران هم نپسنديد,فقط كافيه تو اين ماجرا جاي ادما عوض بشه
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
دوست عزیز! سلام!!
ورودت رو به تالار خوش آمد میگم، خیلی خوب کردی که آمدی اینجا و حرفات رو به ما زدی!
ببین عزیزم خودت هم میدونی که راهی که در پیش گرفتی به ناکجا آباد ختم خواهد شد... از طرفی واضحه که کنترل احساست هم برات خیلی سخته و ازدواج ایشون هم نتونسته پایانی باشه بر رشد این علاقه در شما...
برای اینکه این احساسات سرکش رو مهار کنیم و شیرین بانو رو قانع کنیم که کارش بسیار پر خطره، باید بما کمک کنی...
از خودت بیشتر بگو برامون...بگو چرا شیرین بانو نتونسته بعد از ازدواج این آقا هم دست از علاقه اش برداره، بگو چرا جایگزینی برای این احساس پیدا نکرده؟
از جنبه های دیگر زندگیت بگو... بگو چقدر تو شغلت موفقی؟... چند تا دوست داری؟... تو خانواده ات چه موقعیتی دار؟ی... چقدر خودت رو دوست داری؟
ببین عزیزم احساسات ما اتاق فرمان نداره که هر وقت خواستیم خاموشش کنیم.... هیچ کس رو بخاطر آنچه حس میکنه ملامت نمیکنند... اما امان از روزی که سکان زندگیمون رو به دستش بدهیم...
منتظریم:72:
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
با سلام
به تالار همدردی خوش آمدید.
این تاپیک رو با دقت مطالعه کنید:
می خوام زن دوم بشم
موفق باشید.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام شیرین خانم
اگه درست متوجه شدم، شما و آقایی باهم آشنا می شید و خودتون همدیگه رو مناسب ازدواج می بینید ولی خانواده ها راضی نشدند که ازدواج کنید.
چرا؟ میشه بگید دلایل مخالفت خانواده ها چی بود؟ چی شد که این آقا در اون زمان قانع شدند که خانواده ها حق دارند و تلاش جدی و مصرانه برای وصلت با شما نکرد؟ چی شد که مصمم شد شما مناسب ازدواجش نیستید و با فرد دیگری ازدواج کرد؟
حالا این آقا ازدواج کرده است.
آیا شرایط شما یا خانواده هاتون تغییر کرده که ایشان نظرشون تغییر کرده و قصد دارد شما را به همسری و آنهم نفر دوم و نه اول برگزیند؟
چرا شما تصمیمات قاطع در قبال خانواده تان را همان بار اول نگرفتید؟
خواهش می کنم به سوالات من پیش خودت به دور از هرگونه احساسات و تعصب جواب بده. خودت پیش خودت.
ببین منطقیه که یه مرد یکبار شما رو با همه ابراز علاقه اش کنار گذاشت و در مقابل خانواده ها نایستاد و توجیهشان نکرد، ولی حالا می خواد نه تنها در مقابل همون خانواده های قبلی، بلکه در مقابل همسر و خانواده اش و کلا عرف جامعه بایستد؟
یه جمله رو هم داخل پرانتز می گم؛
خیلی از مردا معمولا بعد از ازدواج و تجربه رابطه جنسی نسبت به اون حریص تر می شن. فکر نمی کنی این آقا صرفا دنبال این قضیه باشه. بعد از تجربه س.ک.س با شما اونوقت چی میشه؟ شاید شما هم مثل همسر اولش راضیش نکنی؟
خواهش می کنم عصبانی نشو. تمام حرفام و سوالاتم رو چندبار بخون و پیش خودت تجزیه و تحلیل کن.
با رویا و آرزو مثل دخترای دبیرستانی فکر نکن که این آقا عاشقم بوده و من رو با تمام خصوصیاتم تنها همسر زندگیش می دونسته و هنوز منو فراموش نکرده. قسم می خورم که این حرفا فقط تخیل دختر خانمهاست.
اگه این آقا شما رو مناسب خودش می دونست همون بار اول به هیچ قیمتی از دستت نمی داد.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نکن این کارو عزیز.
این اقا که انقدر بی وفاست بعد از اینم باز می ره دنبال یک نفر دیگه. بیا حداقل اون یه نفر تو نباشی. ازاری که از جداییش الان ممکنه ببینی خیلی کمتر از اینه که همسر دوم بشی. اگه از همسر اولش قانونی جدا شده بود و حداقل یه چند ماهی گذشته بود تا با خودش و افکارش کنار بیاد باز هم باید در مورد اینکه باهاش ازدواج کنی فکر می کردی و بررسی.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام عزیزم
فکرشو بکن اون خانم راضی باشه و از همسرش که عزیز شماس جدا بشه.....بعد با هم ازدواج کنید...اما همین وسطا سرو کله یه عشق قدیمی تر از شما پیدا بشه که قبل از شما و در دوران مجردی( همین حرف خودتون) با این اقا رابطه عاشقانه داشته......حالا خودت حاضری کنار بکشی
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس بدون که کار این اقا الان خیانته و کار شما هم اتیش زدن به زندگی یه زنی که از دغدغه ها و ارزو ها و خواسته هاش چیزی نمیدونی
حرفتی بهار66 عالی بود اما من اگه جات بودم و رضایت نامه کتبی هم برام میاورد قبول نمیکردم خیلی از زنا رو دیدم برای بدست اوردن دل شوهرشون چنین رضایت نامه هایی پر میکنن پس لطفا اگه چنین چیزی هم دیدی فکر نکن طرف از ته دلش راضیه
به قول بهار این همه عاشق از هم جدا میشن شما هم......
عزیزم ناراحت نشو از حرفامون.....این طوری واسه هر 3 تاتون بهتره
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام این تاپیک خیلی به رابطه شما شباهت داره ، راهکارهای مدیر رو با دقت بخون :72:
ازدواج دختر مجرد با مرد متاهل بعد از 12سال عاشقی
.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام شيرين بانو جان
در رابطه با مشكلت دو تا مطلب خيلي مهم هست اول اينكه اگر عشق اتشيني بين شما بود اون اقا تحت هيچ شرايطي نبايد ازدواج مي كرد حالا هر چقدر هم واسه به هم رسيدنتون مشكل و مانع بود!1
دوم وضعيتي هست كه الان درش هستيد برا يه لحظه خودتون رو جاي اون زن بذاريد شوهرش همزمان دوست دختر داره !!!
پسابطت رو به كل قطع كن حتي به نظر من از اون اقا هم نخواه كه بره با زنش صحبت كنه و اون رو راضي كنه يا نامه و دست خط بده كه راضي به زن دوم گرفتن هست چون هيچ زني از ته دل راضي به تقسيم كردن شوهرش با زن ديگه اي نيست و از طرفي اگه شما اينو از اون اقا بخواي شايد اون اقا اينقدر زندگي رو به اون خانم زهر كنه كه خودش تقاضاي جدايي كنه كه خوب باز هم شروع كننده اين جدايي شما بوديد و ايا بعد از جدايي اونا شما حاضريد با همچين مرد خودخواه و بي عاطفه اي باشيد؟؟؟
خواهشا رو خودتون كار كنيد كه به هر قيمتي هست اون اقا رو فراموش كنيد
نميخوام از ياس و نا اميدي حرف بزنم ولي بايد قبول كنيم بعضي از اتفاقات تو زندگيمون مثل اب ريخته ايه كه نمي شه جمعش كرد ازدواج اين اقا هم به هر دليل كه بوده يكي از هموناست به اين فكر كنيد كه شما به هيچ قيمتي نمي تونيد به ديروز يا پارسال برگرديد و دوباره از اون روزها استفاده كنيد
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
از جنبه های دیگر زندگیت بگو... بگو چقدر تو شغلت موفقی؟... چند تا دوست داری؟... تو خانواده ات چه موقعیتی داری؟... چقدر خودت رو دوست داری؟
سلام:72:
من دختري اجتماعي، گرم و خوش برخورد و در عين حال سختگير در رعايت اصول اخلاقي و شرعي هستم. فارغ التحصيل رشته اي عالي و در كارم موفقيت نسبي دارم. موقعيتم در خانواده ميشه گفت مدبر و رابط بين والدين و ساير اعضاي خانواده ام هستم. كلا خودم رو مي بوسم:46::43::311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
چرا؟ میشه بگید دلایل مخالفت خانواده ها چی بود؟ چی شد که این آقا در اون زمان قانع شدند که خانواده ها حق دارند و تلاش جدی و مصرانه برای وصلت با شما نکرد؟ چی شد که مصمم شد شما مناسب ازدواجش نیستید و با فرد دیگری ازدواج کرد؟
ايشان براي ازدواج ما اقدامات جدي انجام دادند كه باز هم خانواده ايشان راضي نشدند تا بالاخره نتيجه يكي از آن اقدامات، ازدواج ايشان و همسرشان بود كه البته نهايتا خانواده آقا راضي به ازدواج ما شدند اما خود آقا نظرش برگشت.
ولي اين نكته رو هم اضافه كنم كه آقا وقتي كه ديدند همه چيز جدي شده و تا ساعاتي ديگر متاهل ميشوند، پشيمان شدند و اين پشيماني در حالتي بود كه ديگر خودشان را به دست سرنوشت سپردند و كار را تمام شده فرض كردند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
تاپيك خانم دانه را خواندم و احساساتش را با عمق وجود درك مي كنم، ما هم تابحال سه بار روابطمان را قطع كرديم اما باز هم نشد چون هنوز من مجردم و شعله اميد در درون هر دونفرمان شعله ور است.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
عزیزم شما چند سالت هست؟
تا به امروز براي ديدن 26 بهار خدا را شكر ميكنم.:72:
الله اعلم. آه دل بنده حتي اگه مومن هم نباشه خانمان سوزه و من واقعا در جهنم هستم از اين كه وجودم آتش بر زندگي كس ديگري است.
اما نميتونم مثل خانم دانه تن به يه ازدواج بدون عشق بدم.
از همه دوستاني كه راهنمايي ام كردند كمال تشكر رو دارم ولي حجم سوالات و نظرات كمي زياد بود و من هم سعي كردم خلاصه و مفيد مطالبي رو خدمت دوستان عرض كنم.
باز هم منتظر راهنمايي هاي شما هستم.:72:
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شیرین بانوی عزیز سلام
خواهر خوبم میدونم الان عاشقی و حرف هیچ کدوم ما رو درک نمی کنی اما ما که بیرون گود هستیم داریم می بینیم
طبق تجربه که این ره که شما میروی به ترکستان است!
آقا پسر اگر تو را واقعا میخواست هرگز ازدواج نمی کرد و به ظاهر خودش رو به دست تقدیر نمی سپرد دختر خوب!
چقدر نامزدت منو یاد خواستگار سابق خودم میندازه که ادعای عاشقیش گوش فلک رو کر کرده بود و بعد قسم خورد
که هرگز ازدواج نمی کنه و بعد 1 سال و نیم نامزد کرد و داره ازدواج می کنه!
دلیل ازدواج نکردن ما هم مخالفت خانواده ایشون بود و امروز من به یاری همدردی میدونم بزرگترین لطف خدا بوده
ازدواج نکردن من با ایشون!خوب عزیزم این کار اون با ادعای عاشقی منافات داره! من همیشه به خودم می گم اگر
دوباره این آدم به فرض مثال برگرده من نباید دست و دلم بلرزه چون کسی که حاضر نشد پای عقیده و عشقش
بایسته هیچ بعید نیست من هم دلش رو به فرض در آینده روزی بزنم!
پس شیرین جان از خواب عاشقی لطفا بیدار شو و خودت رو گول نزن که تقدیر نگذاشت و نشد!
مردی که نتونه پای عقیدش بایسته و بعد خودش رو به سرنوشت بسپره و ازدواج کنه و بعد که با سرنوشت یک
دختر بیچاره بازی کرد برگرده دوباره سمت شما اصلا قابل اعتماد نیست و ممکنه روزی حس کنه چون کس دیگری
بهتر از شما هست خودش رو به تقدیر بسپره و دوباره بره به سمت عشق و عاشقی!
شیرین جان
راه عاقلانه جدا کردن قاطعانه راه خودتون از ایشونه! ایشون متاهلن و باید تاوان انتخاب سهل انگارانه شون رو بدن!
یک لحظه و فقط یک لحظه خودت رو جای اون دختر بگذار! اگر کسی دیگه با تو این کار رو بکنه چه می کنی؟
شیرین بانو ، دوست عزیز
اون دیگه به تنهایی مال خودش نیست پس با بزرگواری از تخریب زندگی دیگری جلوگیری کن و مطمئن باش خداوند
این کار خیر تو رو میبینه و آینده زیبایی برات رقم میزنه!
بهر حال عاشق همه حقایق رو جوری که دلش میخواد می بینه پس اگر ما رو ذی صلاح دیدی برای مشورت و
مشاوره بدون بهتره پات رو از زندگی یک مرد متاهل - حتی اگر عاشقت باشه واقعا - بکشی بیرون!
ببخش که انقدر صریح حرف زدم! چون دوست ندارم آینده خودت و اون زن رو خراب کنی!
مطمئنم اونقدر عاقلی که خودت درست ترین تصمیم رو میگیری!
موفق باشی گلم
:72:
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
متاسفم که این حرف را می زنم اما نموداری که از این آقا به تصویر کشیدی این آقا نسبت به خودش هم خائن است چه رسد به شما و خانم همسر .
شما مردی را به تصویر کشیدی که به جای حل مشکل راه فرار و مسیر انتخاب های غلط را طی می کند و باز آنچه به تصویر کشیدی مردی بدون مسئولیت که انتخاب می کند که گذران کرده باشد و زندگی خودش و سایرین را یک بازی می داند که در این بازی نه تعهد و نه وفاداری و نه حتی مسئولیت - عشق و احترام و.........نقشی ندارد .
اما مسئله این آقا نیست . مسئله ی زندگی او به خودش مربوط است که از ابتدای زندگی ، زندگی خودش را به سراشیبی و مسیر باخت هدایت می کند و دست چند نفری را هم در این سقوط آزاد با خودش گرفته که یک تنه نبازد .
مسئله شما هستی که چرا به این سقوط آزاد فکر می کنی در حالی که خودت می دانی این انتخاب حدیث مفصل است .
اگر از سر ناآگاهی اینکار را می کردی بحثش جدا بود و باید کلی باهات حرف زده میشد . اما فقط فکر کن . واقعا چرا ؟!
و باز اگر واقعا تعریفی که از خودت و نقش خودت در خانواده کردی ، درست باشد ( والد حمایتگر و بعضا بالغ ) دنبال تغذیه ی کودکت از کودک آزرده ی بی مسئولیت - بی اراده و...............این آقا هستی و او هم چون در قبول مسئولیت - تعهد و وفاداری دچار مشکل است به دنبال تغذیه از بخش حمایتگر و بالغ وجود شماست .
خب به جای اینکه زندگی انگلی و تغذیه از کودک این آقا را انتخاب کنی خودت کودک خودت رو تقویت کن و حالش را ببر . دیگه مجبور هم نیستی نقش بزرگتر برای یه آدم بی مسئولیت - بی عشق - بی احترام - بی تعهد - ............بازی کنی . مگر اینکه خودت از این بازی کیف کنی و سود ببری . تصمیم نهایی تو نشان خواهد داد که واقعا تعریف تو از خودت درست بوده یا نه .
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
آقا پسر اگر تو را واقعا میخواست هرگز ازدواج نمی کرد و به ظاهر خودش رو به دست تقدیر نمی سپرد دختر خوب!
ممنون از راهنمايي شما.:72:
گفتم كه ما سريعا موضوع را با خانواده ها مطرح كرديم، و اعتراف ميكنم كه اون زمان من عاشق ايشان نبودم و ايشان هم عاشق من نبودند چون آشنايي ما به ماه هم نكشيد كه من خواستم كه ادامه آشنايي، رسمي و از طريق خانواده ها و با خواستگاري باشه.
اما الان شرايط خيلي فرق مي كنه و دوست داشتن ما بهم اثبات شده. و ايشان هم كارهاي جدي رو واسه بهم رسيدن ما دارند انجام ميدند.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شيرين بانو
اما الان شرايط خيلي فرق مي كنه و دوست داشتن ما بهم اثبات شده. و ايشان هم كارهاي جدي رو واسه بهم رسيدن ما دارند انجام ميدند.
شیرین بانوی عزیز ، دوست خوبم
دنبال تایید هستی یا راهنمایی؟
اگر دنبال تایید هستی خوب تا اینجا همه شما را از این رابطه نهی کردند اما اگر دنبال راهنمایی و
عواقب این ازدواج هستی ما آنچه شرح بلاغ است با شما گفتیم! خواه پند گیر خواه ملال...
ضمنا نازنینم
خودت رو فریب نده خانم گل...وقتی کسی بعد ازدواج عاشق دیگری میشه بی وفایی و بی تعهدی
خودش رو اثبات کرده نه علاقه اش به شما رو!
شما که میگی عاشق نبودی اولش ، چه اصراری داری که وارد زندگی کسی بشی که سابقه عشقی
بینتون نبوده و حالا که اون مرد برای تنوع با رنگ و لعاب عاشقی سراغت اومده بری و زن دومش بشی؟
واقعا میتونی عشقت رو با یک زن تقسیم کنی یا میخوای زن اولش بگذاره و بره و تو بمونی با عذاب
وجدان...کدومش؟
خود دانی عزیز دل...ما همه جوانب رو بهت گفتیم...اما صلاح مملکت خویش خسروان دانند
یا حق
:72:
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
و باز اگر واقعا تعریفی که از خودت و نقش خودت در خانواده کردی ، درست باشد ( والد حمایتگر و بعضا بالغ )
ممنون از راهنمايي شما.:72:
آني، من در اين فضاي مجازي چرا بايد براي شما، توصيف دروغي از خودم را بنويسم؟ چه سودي از دروغگويي عايدم خواهد شد؟ در حاليكه با گفتن درست ماجرا مي توانم از راهنمايي هاي دوستان بهره بيشتري ببرم تا با دورغگويي.
در اجتماع و در برخورد با افراد غيرخانواده ، در محيط دوستان و همكاران هم اين توصيف و تعريف را زياد شنيدم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
خب به جای اینکه زندگی انگلی و تغذیه از کودک این آقا را انتخاب کنی خودت کودک خودت رو تقویت کن و حالش را ببر .
ولي زندگي انگلي؟؟؟ يعني من انگلم!!! :33::311: ببخشيد ولي كودك درونم خيلي شيطونه.
ولي شخصيت ايشان يك شخصيت محكم و برجسته اي است و به هيچ عنوان با تعاريف شما سازگار نيست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
دنبال تایید هستی یا راهنمایی؟
اگر دنبال تایید هستی خوب تا اینجا همه شما را از این رابطه نهی کردند اما اگر دنبال راهنمایی و
عواقب این ازدواج هستی ما آنچه شرح بلاغ است با شما گفتیم! خواه پند گیر خواه ملال...
بهارشادي، خب من به دنبال گرفتن راهنمايي هستم و ميدانم كه ازاين سايت هم نتيجه اي جز قطع ارتباط نخواهم گرفت. ولي همه فقط مرا نصيحت مي كنند و كسي راه و روش را به من نمي گويد.:325:
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
گارد نگیر و فیلتر و سد سازی نکن .
متهم به دروغگویی نشدی .
این حرف برای این بود که اگر تشخیص درست باشد و حمایتگر و بعضا بالغ باشی به شکل غیر ارادی و ناخودآگاه دنبال تغذیه شدن از بی مسئولیتها و رفتار و افکار و احساسات و واکنش های کودکانه ی این آقا هستی . ( به جای قصه سازی و برداشت های غلط دنبال چرایی و پاسخ و راه حل و علت های ریشه ای مشکلت باش )
به حرف همه مدعی بالغ و حمایتگر هستیم اما به عمل و احساس و افکار ردیابی که بشویم یک خروار آزردگی های کودکانه مثل دمل چرکی سرباز می کند .
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شيرين بانو
بهارشادي، خب من به دنبال گرفتن راهنمايي هستم و ميدانم كه ازاين سايت هم نتيجه اي جز قطع ارتباط نخواهم گرفت. ولي همه فقط مرا نصيحت مي كنند و كسي راه و روش را به من نمي گويد.:325:
شیرین بانوی عزیز
خوب اگر دنبال راهنمایی هستی ، مقابل حرف های ani عزیز جبهه نگیر و با دقت به حرف و تجربیاتش گوش
کن! ایشون از کارشناسای عالی تالار هستن! فقط هم کمکشون راهنمایی درست شماست!
پس باهاشون همراهی کن و جبهه نگیر و با دقت بخون حرف هاشون رو گلم :72:
خوب راه و روش قطع ارتباط درست را هم اگر بخواهی بدونی حتما بهت میگیم...آیا تو خواهان قطع ارتباط و
تصمیم درست هستی؟ همه دارند راهنماییت می کنند نه نصیحت...اگر دنبال راه مناسب برای قطع
رابطه هستی و می خواهی با پیامدهای قطع ارتباط مبارزه کنی بگو تا راهنمایی بیشتری به تو بکنیم!
:72:
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام دوست عزیز
دوستان کاملا راهنمائیت کردن .....عزیزم راه روش نداره ... خوب باید کلا کات کنی رابطه رو ........چجوری دلت میاد یا ببخش جرات می کنی با یه آقای متاهل ازدواج کرده هم صحبت بشی .... عزیزم بشین درست فکر کن...
1) ایشون اون موقع میتونستن با شما ازدواج کنن که شما گفتین خودشون راضی نشدن یه کسی که واقعا یکی رو بخواد از این فرصت استفاده میکرد....
2)الان ازدواج کرده شما چجوری باهاش در تماسین مگه از هم شماره تلفن دارین یا همدیگه رو میبینین ....عزیزم این آقا تلاششو باید اون وقت میکرد نه حالا... اگرهم نکرده یعنی راحت بگم نخواسته.....
3)خودتو جای اون دختر بیچاره بذاراگه یکی با زندگی خود شما این کارو میکرد چه جوابی براش داشتی....
ببین الان اون آقا پسر نیست.. مجرد نیست.. که بخوای به عنوان یه مورد یا کیس ازدواج بهش نگاه کنی... این جوری بیشتر بهش وابسته میشی ...احساستو بذار کنار ومنطقی فکر کن.......
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام دوست عزیز!
خوب دقت کن تاپیکت در عرض دو روز به 3 صفحه رسیده، این یعنی همه تو این تالار دوستت دارند و قصد راهنمایی شما رو دارند. پس راهنمایی ها رو که بعضا تند می شوند که مثل یک سیلی تو را از خواب بیدار کنند، بپذیر و روشون با این زمینه ذهنی فکر کن که نیت همه کسانی که اینجا برات پست میذارند، خیره! اون وقت مثبت تر و منطقی تر فکر میکنی:72:
گفتی گوشت از نصیحت پره... گفتی راه کار عملی می خوای... خودت تو این چند پستی که گذاشتی چقدر تغییر رو در خودت میبینی؟... عزیزم از تو حرکت تا بچه ها هم در طی این مسیر یاریت کنند:72:
میرم سراغ جملات خودت... پایبندی به اصول اخلاقی و شرعی؟... من کاری با اون خانوم ندارم... اخلاق در مورد حفظ شان یک انسان چی میگه؟ شرع چطور؟
به من بگو لیاقت دختر موفق و شایسته ای مثل تو برزخیه که الان توش زندگی میکنی؟ مردی که دوست ندارم ندیده قضاوت کنم ولی نکات مبهم زیادی تو رفتارش دیده میشه؟ قضاوت هایی که اگر تصمیمت رو عملی کنی انتظارت رو خواهند کشید و خودت از همین الآن زمزمه هاش رو میشنوی؟
میفهمم که احساسات یک زن عاشق چقدر میتونه سرکش باشه... وقتی بر خلاف میلش عمل کنی چه غوغایی به پا میکنه... چه کولی بازی هایی که در نمیاره:311:....
ولی تو به پایان کار فکر کن... به وقتی که رها شدی... مستقل شدی... و وقتی که یکی از درون تو رو تحسین میکنه
اگه حرفام رو قبول داری بسم الله...
این همه کار مهم تو زندگیت داری، شغلت، علایقت، دوستات، زندگی خیلی کوتاه ست، و ما هر چقدر هم که رشد کنیم کمه...
به فکر این آقا، نشونه هایی که تو رو به یاد ایشون میندازه ایست بده
تکنیک توقف فکر
راه های ارتباطی ات رو با ایشون ببند... بگذار مدتی تنها باشی به دور از او و احساساتی که درونت زنده میکنه به شیرین و زندگی که لیاقتش رو داره فکر کن.
زندگی بعضی اشتباهات رو هرگز نمیبخشه!!!
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شیرین بانوی عزیز به نظر میاد که تصمیم خودتی گرفتی و هرچه به شما راهکار ارائه میشه بازم درصدد توجیح خودتو اون آقا و رابطتون هستین.
باشه عزیز دل خواهر.. راهکار فقط یک چیزه..اگه اون آقا واقعا نمیخواد با همسرش باشه و ازش خوشش نمیاد و عاشق دلباخته شماست،همسرش رو طلاق بده بیاد با شما ازدواج کنه..ببینم اینکارو میکنه؟؟
تازه خانواده شما که اون موقع مخالف صددرصد ازدواجتون بودن ببینم حالا رضایت به این ازدواج میدن؟
تازه 26 سالته..اوج جوونی..انقدر خواستگارای رنگ و وارنگ با شرایط عالی برات بیان که خسته شی..انقدر عجله نداشته باشین..برای ازدواج کورکورانه وقت تنگه ولی برای ازدواج از روی عقل وقت زیاد دارین
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
ممنون از راهنمايي شما:72:
دوستان، ارتباط يا عدم ارتباط من تاثيري در تصميم ايشان نداره چون ايشان مصمم هستند و به من هم بارها گفتند كه اگه تو بخواي رابطمون رو قطع كنيم.
صحبت در ارتباط يا عدم ارتباط نيست، من در تيتر تاپيكم هم نوشتم، من به ازدواج دوم فكر مي كنم.
همدردي، آخرين جايي است كه من براي مشاوره آمده ام و واقعا به مشورت نياز دارم.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
با عرض سلام و کسب اجازه از کارشناسان محترم
پس با این حساب بهتره که یک کمی بیشتر برامون توضیح بدی راجع به ازدواج دوم؟؟؟؟ .....چرا؟؟؟؟؟ ...... هدفت چیه و دیدگاهت رو نسبت به این موضوع بگو؟
اینطوری بهتر می شه راهنمایی کرد مرسی عزیزم
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
دوستان، ارتباط يا عدم ارتباط من تاثيري در تصميم ايشان نداره چون ايشان مصمم هستند و به من هم بارها گفتند كه اگه تو بخواي رابطمون رو قطع كنيم.
صحبت در ارتباط يا عدم ارتباط نيست، من در تيتر تاپيكم هم نوشتم، من به ازدواج دوم فكر مي كنم.
پس با این حساب اونی که به ازدواج دوم فکر میکنه تو هستی...اون اقا داره یه خطایی میکنه و به همسرش خیانت میکنه و با شما حرف میزنه اما حداقل میگه ارتباط رو قطع کنیم...اما شما انگار ذهنت ول کن نیست و به ازدواج دوم فکر میکنی.
از معایب ازدواج دوم میخوای بدونی...اون اقا زن داره یعنی به کسی تعهد داده باهاش بمونه شریک شادی وغمش باشه کسی که زیر تعهدش بزنه از کجا معلوم به بقیه حرفاش بشه اعتماد کرد؟اصلا از کجا معلوم وقتی قبح این کار ریخته شد ازدواج سوم هم پیش نیاد..ازدواج مجدد در موارد خاصه..شرایط خاصی داره...اما ظاهرا این اقا و همسرش مشکل حادی ندارن و اگه داشته باشند هم راه برای حلش هست...
اگه اون اقا ازدواج دوم کنه باید وقتش مالش محبت و عاطفش رو بصورت عادلانه بین دو خونواده تقسیم کنه..چه کسی انقد عادل هست که ازپس این کار بر بیاد؟و اگه جز این باشه ظلم در حق همسر اولش هست...
خانومش به احتمال 99.99درصد رضایت نداره...
اصلا این اقا از پس مسئولیت یه زندگی دیگه برنمیاد و چه بسا زندگی اولش برباد بره.
خانومش بچه اش یا بچه ایندش نسبت بهش حق دارن و دلشون میخواد تمام و کمال مال خودشون باشه...
و دلیل از این مهمتر که خود اون اقا میگه قطع ارتباط..
شیرین خانوم متاسفانه علیرغم اینکه میگی خیلی به اخلاقیات پایبندی چیزی نمیبینم و این حسی هم که عشق و عاشقی نامیدی چیزی جز هوس نیست..
یه هوس یا لجبازی خانمان برانداز..
شما اصلا گوش نمیدی داریم چی بهت میگیم..اول میگی راه حل قطع ارتباط بگید..بعد میگی نه اصلا قضیه قطع ارتباط نیست...شما متاسفانه خودتو به خواب زدی و گرنه از اول تا الان این همه راهنمایی..کنترل نفست رو دستت بگیر..قرار نیست هرچی میخوایم همون بشه..خیلی چیزا به ضرر ما و دیگران هست...
ارتباطت رو کامل قطع کن و از روشهای تمرکززدایی استفاده کن..بعد از مدتی خواهی دید تو فکرچه اشتباهی بودی.
حداقل به خودت رحم کن و برای خودت ارزش بذار..اون اقا داره از تو بعنوان تفریح و سرگرمی یا ارضای هوسش استفاده میکنه و بعد هم راحت میگه قطع ارتباط اما اونی که وابسته میشه تویی..بترس از اینکه استفاده کنه ازت و خسته بشه و بره و تو بمونی با غرور و شخصیت خورد شده...بهت بگه برو خانوم من زن دارم.دست ازسر زندگیم بردار..
حتی اگه عقدت کرد وقتی دلشو زدی رهات کنه و بره و بگه چیزی که عوض داره گله نداره...هر چند من بعید میدونم واقعا به عقد تن بده..انقد تو رو با اسم ازدواج دنبال خودش میکشونه و اخر سر هم ولت میکنه.
چرا مراقب خودت نیستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این خونه ای که تو فکرشی بر پایه ای از باد هست...یه کم واقعیتها رو ببین و از خیال و اوهام بیرون بیا..
نیاز هم نیست در جواب پستم توجیه بیاری
موفق باشید
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
ممنون از راهنمايي شما:72:
اين انگل هوسباز!!! سوال داره، ازدواج دوم رو كه خدا و پيغمبرش حلال كردند، ديگه چرا بهم ميگيد هوسران؟
ايشان فقط و فقط واسه اين ميگن قطع ارتباط كنيم كه هيچگونه لطمه اي به زندگي و كار و درسم نخوره، هرچند كه تاب و تحمل جدايي را ندارند و در طي اين مدت اين موضوع بهم اثبات شده.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شيرين عزيز اروم باش
و هيچوقت به خودت انگ نزن,هر كس كه به تاپيك شما سر ميزنه نه ميشناست و نه به تمام جوانب اگاهه ,به قول معروف هر كسي از ظن خود شد يار من
اما همه هدفشون كمكه ,اينو مطمين باش شايد راهمون اشتباهه تو صبور باش
صبركن ميان و راهنماييهاي بهتري بهت ميكنن عزيزم
من فقط بيشنهادم يه جابجايي كوچولوس,سخته اما شما كه خودت ميگي نميخواي به كسي اسيب برسه يه كم جاهارو عوض كن ,خيلي سخته ميدونم,اما سعي كن و بعد تصميم بگير و در برابر حرفها جبهه نگير
صبور باش و قدمي بردار كه درست و محكم باشه
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
یک نکته و یک سوال رو لازم دونستم بگم:
1) ما انسان ها مثل فیلتر عمل میکنیم بعضی محرک های خارجی رو میپذیریم بعضی دیگر رو نه!
پس حتی اگر تعبیر اشتباه ت از حرف های بهار عزیز رو معیار قرار بدهیم، شما مجبور نیستی قبول کنی که هوس بازی!!!
بهتره خودت هم وارد بازی های ذهنی که "شیرین بانو احساساتی" ترتیب داده تا از این طریق حق به جانب به نظر برسه و توجیهی برای رفتار خلاف عرفش پیدا کنه نشی....
و اما سوال من از تو دوست عزیز که باز هم میگم کار درستی کردی که همدردی رو به عنوان آخرین مکان برای مشورت انتخاب کردی:
به من بگو مشورت رو چگونه تعریف میکنی؟ هم فکری کردن چه معنا میده؟ وظیفه یک مشاور و به تبع اون یک مشاوره شونده چیه؟
دقت کن با خودت رو راست باش و با کلمات بازی نکن
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
لطف کن و تعبیر دقیق من رو بنویس..من نوشتم هوس...و هوس نه شاخ داره نه دم..حسیه که ممکنه سراغ همه ما بیاد..و یکی از امتحان های ادم هم همین هوس هست....من عشقی ندیدم..چون در عشق خودخواهی راهی نداره...
ازدواج دوم حلال هست..من احساس رو میگم..وهمونطور که گفتم ازدواج دوم شرایط خاص داره..البته ما همیشه اون قسمت ماجرا که به نفعمونه رو میبینیم..ازدواج دوم حلال هست چون در بعضی مواقع واقعا نیاز هست و اگه نبود شاید ظلمی میشد در حق بعضی ادمها...
هوس یعنی خطا..و اینکه ادم با مرد متاهل در ارتباط باشه خطا نیست؟؟
هر چند من اصلا قصد محاکمه و قضاوت ندارم..اما شاید وقتی به ماهیت واقعی احساسمون پی ببریم راحتتر بتونیم تصمیم بگیریم..
انقد که از اسم بعضی چیزا میترسیم از خودش نمیترسیم...
نقل قول:
ايشان فقط و فقط واسه اين ميگن قطع ارتباط كنيم كه هيچگونه لطمه اي به زندگي و كار و درسم نخوره،
همین اندازه هم نگران خانومش هست؟؟
موفق باشید
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شيرين بانو
ازدواج دوم رو كه خدا و پيغمبرش حلال كردند،
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ ﴿3﴾
و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شدهايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيالوار گرديد]
وَلَن تَسْتَطِيعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَيْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ (129)
و شما هرگز نمىتوانيد ميان زنان عدالت كنيد هر چند [بر عدالت] حريص باشيد.
آیات فوق از سوره نساء هستند.
شما از این آیات چه نتیجه ای می گیرید؟
شرط چند همسری اجرای عدالت بین زنان است و خدا در آیه 129 سوره نساء به صراحت فرموده که هرگز نمی توانید به عدالت میان زنان رفتار کنید.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
مجددا سلام:72:
از نظر من، بهار يك دختر است فقط همين و با نگاه لطيف و حساسش به موضوع نگاه مي كنه و هراسان از اينكه نكنه فردا من هم ازدواج كنم و همين بلا سر خودم بياد پس بذار حداقل به اين دختره بفهمونم كه كارش اشتباهه.
دانوب، باز شما منطقي تر هستي. سوال خوبي پرسيدي....... مشورت را اينطور تعريف كردم كه چكار كنم كه هيچ كدام از ما سه نفر در اين قضيه آسيب نبينيم.
باز هم مي گويم فقط خدا از دلها باخبر است و در اين مورد اصلا بازي با كلمات نمي كنم و عين حرف دلم را مي نويسم.
من با يك مشاور جلساتي را داشته ام و ايشان با توجه به شناخت از روحيه ام ادامه ارتباط را مشروط به رعايت مواردي دانستند.
با قطع ارتباط فقط عزيزم اذيت ميشه و از آنجاييكه مي شناسمش، مي دانم كه سلامتي اش به خطر مي افتد. اگر من ازدواج كنم خيلي راحتتر با قضيه كنار مياد ولي چه كنم كه من دختري نيستم كه تن به هر ازدواجي بدم.
قضاوتهاي منفي شما برايم اهميتي ندارد، ولي واقعا به جوابها فكر مي كنم و با وجود گرفتاري كاري، به عملكردم فكر مي كنم.
به حرف آني زياد فكر مي كنم........... آيا من كمبود محبت دارم؟ آيا كودك درون من نيازمند به همبازي است؟............. نمي دانم گيج گيجم، من احساس نمي كنم كودكم عقده اي است چون هميشه با او دوست بودم، هميشه به او فرصت ابراز وجود دادم و هميشه به كودك درونم افتخار مي كنم كه مي خندد كه نفس مي كشد كه با من شوخي مي كند.................
باور كنيد پيگيري تاپيكم وقت زيادي از من را مي گيرد و وقت من هم براي كارهاي جانبي بسيار محدود است پس بايد بدانيد كه به خاطر سرگرمي مسئله ام را عنوان نكردم. بايد متوجه باشيد كه من مي توانستم مثل هر دختر خودخواهي به خودم فكر كنم و با خودم بگم به درك، بذار اين آقا بهت وابسته بشه، بازيش بده و از اين بازي لذت ببر.................. اما خودم از درونم خبر دارم از اينكه چقدر به او فكر مي كنم، از اينكه حاضرم بميرم اما او بيشتر از اين اذيت نشود.
مي دانم كه باز حرفهاي مرا به هيچ مي دانيد و باز هم مي گوييد كه دارم بازي رواني براي خودم ترتيب مي دهم. اما هميشه نوري هست كه انسان را هدايت كند حتي در اينجا. من خواهم توانست كه از بين تمامي اين جوابها راه حل مناسب را پيدا كنم.
هميشه مي گويند كم گوي گزيده گوي چون در......... ببخشيد:72:، طولاني شد..........
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
هراسان از اينكه نكنه فردا من هم ازدواج كنم و همين بلا سر خودم بياد
من اصلا این جوری فکر نمیکنم چون میدونم وقتی روی یه موضوع زیاد از حد تمرکز کنی واقعیت پیدا میکنه و اتفاق میفته..من تو این مدت سعی کردم کنترل ذهنم رو دستم بگیرم و به اونچه که باید فکر کنم نه هر چی که شد..تا حدودی موفق شدم اما راه طولانی هم پیش دارم.
ذهن انسان عجیبه و اگه افسارش دستمون نباشه ما رو به هر جایی میکشونه و توجیهاتی بس دلپذیر رو هم برامون میاره.
من ازسر احساس نمیگم..چون باور دارم قانون کارما وجود داره و اونجا که گفته میشه نتیجه هر کار هر حرف .و حتی هر فکرمون به خودمون برمیگرده...
نقل قول:
با قطع ارتباط فقط عزيزم اذيت ميشه
اذیت شدن تاوان و تبعاتی هست که رفتار و افکار اون اقا براش میاره..اون راهی رو انتخاب کرده،کاری رو انجام داده و صد البته نتیجش رو هم میبینه...اون باید بپذیره هر رفتارش براش نتایجی داره و باید نتایج تصمیماتش رو بپذیره...اما مهم اینجاست که چی به صلاحه؟مسلما تو این فضای نه چندان شفاف و مه الود عاطفی که بوجود اومده تو واون اقا قدرت تصمیمگیری منطقی ندارین و این برای اکثر ادمها صدق میکنه...
شما از هم جدا میشید.رنج میکشید و این رنج لازمه برای پالایش روحتون مثل وقتی مجبوری طعم تلخ یه دارو رو تحمل کنی تا به سلامتی برسی...اگه قرار باشه از ترس مزه دارو همیشه با بیماری کنار بیایم هیچ وقت خوب نمیشیم.
یه نکته دیگه هم که خیلی گفته میشه اینه که وقتی یه مراجع نسبت به موضوعی بیشتر مقاومت میکنه یعنی به احتمال زیاد دقیقا زدین به هدف...و این خاصیت ادمه که در برابر اونچه که داره و نمیپسنده بیشتر واکنش نشون میده.
شیرین بانو اینجا هم هیچ کس از سر تفریح جواب نمینویسه همه ما گرفتار تر از شماییم..نمونه های رابطه عاطفی تو این تالار زیاده جوری که من دست کم در روز2 -3 تاشو میبینم پس شما نه اولی هستی و نه اخری..و احساس تو چیزعجیب و غریبی نیست که ما نتونیم درک کنیم..اکثر ماها روابط عاطفی داشتیم که بر اساس اونچه که صلاحمون بوده قطع کردیم..رنج کشیدیم و اون رنج نتیجه انتخاب و عملکردمون بوده.
من هم بشدت اعتقاد دارم کودک درون تو عملا رفتار تو رو دست خودش گرفته و ازاین بازی لذت میبره و شاید توجه تو رو به خودش جلب میکنه..و من نمیدونم بر چه اساسی میگی با کودک درونت در ارتباطی در حالیکه این یه فرایند پیچیده است.
به هر حال نوشته من هم طولانی شد و ازجمله کم گوی و گزیده گوی چون دُر تبعیت نکرد..اما شما اگه به همون کم گویی ها هم عمل کنید نتیجه میگیری.
موفق باشید
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شيرين بانو
اما خودم از درونم خبر دارم از اينكه چقدر به او فكر مي كنم، از اينكه حاضرم بميرم اما او بيشتر از اين اذيت نشود.
چرا ؟!!
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شيرين بانو
خب من به دنبال گرفتن راهنمايي هستم و ميدانم كه ازاين سايت هم نتيجه اي جز قطع ارتباط نخواهم گرفت. ولي همه فقط مرا نصيحت مي كنند و كسي راه و روش را به من نمي گويد.:325:
با سلام و احترام
بنده پستهای شما را مطالعه کردم به نظر می رسد از نظر آگاهی مشکلی ندارید و همینطور که در این نقل قول آوردم شما حتی جمبعندی خوبی دارید ؛ که راهکار درست چیست؟ و حتی می دانید که همه این سایتها و مشاوران و افراد بیرون گود چه به شما می گویند؟
من در واقع این پست را در جواب شما نمی گویم. چرا که به کم نتیجه بودن آن آگاهم. اما چون اینجا فضای عمومی هست و طرح سئوالی شده است و ممکن است بعضی دیگران هم مبتلا باشند یا بشوند(که احتمالا به اندازه شما آگاهی نداشته باشند)، لازم دیدم به چند نکته اشاره کنم.
یکم:
اگر شما نپذیرید که راه حل مشکل شما قطع ارتباط هست. باید آگاهی ها و مطالعات خود را بازنگری کنید. در این مورد در تالار همدردی و سایر منابع اینترنتی مطلب زیاد خواهید دید.
اما اگر با وجود مرور آگاهی هایتان همچنان احساس کردید قطع ارتباط ، با حس های درونی و عشقتان سازگار نیست. و قصد دارید باز هم با این آقا ارتباط داشتبه باشید، باید بند دوم را مطالعه کنید.
و اگر مطمئن بودید باید این رابطه را قطع کنید، ( چنانکه در نقل قول بالا اشاره کرده اید و صرفا دنبال راهکار قطع ارتباط هستید) به بند سوم مراجع کنید.
دوم:
همه اعضاء سایت و بازدیدکنندگان توجه داشته باشند. ما انسان هستیم، خدا نیستیم. و چون انسان هستیم و محدود هستیم و علممان محدود هست. نمی توانیم هر بیماری صعب العلاجی را درمان کنیم. البته به مرور علم پیشرفت می کند و بعضی درمان ها می آید. اما باز بعضی بیماری ها ممکن است درمان نداشته باشد.
همانطور که در پزشکی مثلا برای ا یدز درمان قطعی پیدا نشده است. یا هنوز برای سرطان، درمان قطعی پیدا نشده است در حوزه مسائل روانی انسان هم بعضی موارد درمانی ندارد و ما روانشناسان جواب می کنیم و در این گونه موارد صرفا می توانیم برای درمان چنین فردی دعا کنیم.
اگر کسی دچار احساس شیفتگی بشود که با عقل و هنجارها سازگاری ندارد و مشورت ها در فرد موثر نمی شود و احساس آنقدر قوی شده است که قدرت عاقله را در راستای خواهش های خود مدیریت می کند. چنین فردی مقاوم تر از آنست که حرفی در او اثر کند. و تغییر یابد.
اینجا متاسفانه شاهد سقوط یک زندگی خواهیم بود. اما جای خوشحالی هست ، چنین فردی می تواند چراغ زندگی های زیادی شود. چنین مشکلاتی گرچه مثل ایدز درمان ندارد، اما پیشگیری دارد. در واقع ما می توانیم از زندگی چنین فردی که اینگونه به شکست می انجامد درس بگیریم و ما در این گونه موارد پیشگیری داشته باشیم. و سایر اعضاء تالار را کمک کنیم که در چنین ورطه غیر قابل برگشتی نیفتند.
می بینم که بسیاری مراجعان دلسوزانه می خواهند زندگی چنین مراجعی را نجات دهند.
بعضی عقلانی توصیه می کنند،
بعضی علمی،
بعضی احساسی،
بعضی با نرمش،
بعضی با تندی...
اما باید بدانیم چنین فردی مشکلش دو فاز عمده دارد. یک خود مشکل که فرد گزارش می کند و دومین مشکل (که اصل و مهمتر هست) اینست که سیستم ذهنی و عقلانی و تغییر پذیر فرد، هم در اسارت احساسش قرار دارد. چنین فردی خودش و به اراده خودش نیست که بخواهد پاسخ شما را بدهد و حرف شما را بپذیرد یا نه، خودش هم اسیر هست. در واقع ما با شیرین بانو صحبت نمی کنیم و این شیرین بانو نیست که به ما جواب می دهد. این احساسات قوی و حاکم شده اوست. که هم از زبان او با ما صحبت می کند و هم به شیرین بانو دستور می دهد.
توصیه ام اینست که سایر عزیزان زیاد آب در هاونگ نکوبند و اجازه دهند ایشان هم مانند چندین شمع دیگر در تالار که زندگی خودشان را با مشکل روبرو کرده اند ، اما تجارب خود را در تالار روشن نگه داشته اند. ایشان هم زندگی خود را همانگونه که احساساتشون می گویند پیش ببرند و شخصا احساس بدبختی کنند. اما این قول را به ما بدهند برای پیشگیری چنین مشکلاتی برای زندگی دیگران ،حوادث این انتخابهای غلطشان را در آینده برای اعضاء بازگو کنند. البته ممکن است نیاز به زمان داشته باشد. اما اشکال ندارد. (لینکهایی که ما به شما معرفی کردیم بعضی برای چند سال قبل هست.)
سوم:
(اگر به جای بند دو به سراغ این بند آمده اید، موجب خوشحالی و امید ما شده اید، و خدا را شاکریم که شما را تجربه ای برای دیگران نکرده است و با سختی قصد دارید روشهای برون رفت از این تله احساسی را به کار گیرید)
این گزینه بر اساس سئوال شما پیشنهاد می شود. یعنی فرض بر این باشد که شما قطع ارتباط را درمان می دانید اما روش کار را می خواهید.
در این مورد ما پستهای زیادی در مورد بستر زدایی، تمرکز زدایی و ... نوشته ایم که دوستان حتما لینک خواهند داد.
همچنین چندین پست و تاپیک در مورد کنترل احساس، دمیدن در تنور احساسات، انرژی احساسی و ... هست که می تواند در صورت عملی شدن به کارتان آید که از دوستان خواهش می کنم که لینک تاپیک را قرار دهند.
خلاصه:
هر کسی یکبار زندگی می کند و می تواند
الف) وجود محدودش را بی نهایت کند با گسترده کردن روح و روانش به همه هستی.
ب ) همچنین به عکس می تواند وجود بی نهایت و علائق و توانمندی و خصوصیات لایتناهی خود را محدود و وابسته کند به یک شی یا یک کس و اسم عشق را روی آن بگذارد.
شما در صورت ادامه ارتباط با یک فرد که زندگی خود را شروع کرده است (با همه توضیحاتی که داده اید)، بی نهایت خود را گره به یک فرد محدود زده اید و اشتباها برچسب عشق را روی آن می زنید تا زندگیتان ویران شود.
اما در صورت دوم با آزاد کردن خود از یک فرد، می توانید با همه هستی ارتباط پیدا کنید ، چنان که هست. و این معنای ارتقاء یافته عشق هست.
بیشتر در این مورد بدانید با این لینک:
تفاوت عشق و هوس در ارتباط دختر و پسر
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
در تکمیل سخنان مدیر محترم همدردی و بنا به اشارات ایشان به لینکهای زیر مراجعه کنید که می تواند کمکی برای شما باشد در صورتی که بند سوم سخنان مدیر را محور قرار داده اید :
http://www.hamdardi.net/thread-9046.html
http://www.hamdardi.net/thread-9047.html
http://www.hamdardi.net/thread-18264-lastpost.html
http://www.hamdardi.net/thread-8556.html
http://www.hamdardi.net/thread-10954.html
http://www.hamdardi.net/thread-3528.html
.
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام خدمت مدير همدردي و بسيار سپاسگزار از شما بزرگوار:72::72::72:
سپاس فراوان خداوند را، كه مرا از اين تالار نااميد نكرد و بالاخره يكي حرف مرا فهميد، آره من مي دانم كه بايد قطع رابطه كنم. گفتم من مذهبي هستم و با عقايد من اصلا وابستگي به يك موجود فناپذير خاكي همخواني ندارد. من اين را نيك مي دانم و در اين مدت با يك روانشناس و يك روحاني روشن ضمير مشورت بسيار كردم.
ليله الرغائب برايش آرزو كردم كه با همين زنش خوشبخت شود، برايش آرزو كردم كه خدا او را صحيح و سالم نگه دارد و از خدا خواستم كه او فقط خوشبخت و زنده و سالم بماند و من از زندگي او بيرون خواهم رفت. همين شاد زيستن او و زندگي سرشار از عشق او و همسرش براي من از نعمت وصال او هم بسيار با ارزشتر خواهد بود.
آفرين، حرف دلم را گفتيد، وابستگي واقعا آفت عشق است و همچون پيچك سمي به دور يك بوته گل حساس مي پيچد، عشق واقعي آن گل رز است كه بايد رشد كند اما پيچك وابستگي آنقدر به دورش مي پيچد كه بالاخره گل را از ريشه خفه خواهد كرد و من باغبان بودم مي خواستم اين وابستگي را از وجود عزيزم براندازم، هر چند كه خودم هم حساس و آسيب پذير هستم.
برايمان دعا كنيد، حال روحي عزيزم اصلا خوب نيست، من نمي توانم شرح كاملي از ماوقع زندگي خودم و ايشان براي شما بنويسم و فقط مي توانم بگويم كه خودش را به خاطر من مجنون كرد، دروغ نگفتم، واقعا هر دوي ما نياز به مرهم دعا داريم.
خواهش مي كنم بگذاريد تاپيكم فعال باشد ما هنوز به كمك هاي شما و مشورتهاي شما نياز داريم.
من نور را همينجا مي بينم ........
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
لعنت به من كه وجودم مايه عذاب شده، ايشان از وجود من رنج ميكشه، از اينكه من هنوز مجردم، از اينكه من زنده ام، نفس ميكشم و هستم اما الان به من نمي تونه برسه و براي عملي شدن تصميمش نياز به زمان داره عذاب ميكشه. و من از رنج او در عذابم. تحمل داغ عزيزانم را دارم اما ديگر طاقت ناراحتي و بغضش را ندارم.
بعد از هر بار قطع رابطه مان، به بدترين شكل ممكن اتفاق بدي افتاد كه دوباره رابطه ما را بعد از مدتي بهم پيوند زد. حتي همين ديروز كه با هم قطع ارتباط كرديم اما باز مصيبتها دست از سر ما برنميدارند و نمي گذارند ايشان لحظه اي نفس بكشند.
چه كنم؟
من مقالاتي كه فرشته مهربان برايم گذاشته اند را چندماه پيش كه رابطه را قطع كرديم خواندم. فكر مي كنم كه ما بايد تا مدت زمان زيادي افسردگي شديد را تحمل كنيم........... مطمئنم براي خودم بيشتر از سالها طول مي كشد، چه برسه به ايشان.
آيا به ايشان هم پيشنهاد بدهم كه در اين تالار مشكلشان را عنوان كنند يا اينكه اصلا به ايشان بگويم كه من در همچين سايتي مشكلمان را مطرح كردم؟
يعني اميدي هست كه هردويمان بتوانيم زمان افسردگي را كوتاه كنيم؟
آيا مراجعه به روانپزشك و تجويز قرص مي تواند ما را در كوتاه كردن زمان افسردگي كمك كند؟
آيا قطع ارتباطمان بايد بدون كوچكترين ذره سوزني ارتباط باشد؟ ما هر دو براي هم نگرانيم، آيا بايد تا آخر عمر، هيچ ارتباطي نداشته باشيم؟
آيا قطع ارتباط يعني تمام؟ من دو نقطه ضعفم را در اين مدت فهميدم:
1-تاب نياوردن ناراحتي ايشان
2- بي خبري مطلق از ايشان را اصلا نمي توانم دوام بياورم. يعني بعد از يك ماه تپش قلبم شدت پيدا مي كنه ولي يك پيامك يك طرفه هم كه به من بعد از 1 ماه ميزد آرامش رو به خاطرم برميگردوند.
آيا اين انتظارم از ايشان هم نابجاست؟
-
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شیرین بانوی عزیز
تاپیک من رو بخون...چجوری طاقت بیارم فقدان همچین عزیزی رو؟ به خصوص پست آخر این تاپیک رو!
در نتیجه این تاپیک نوشته بودم :
نقل قول:
دوستان خوبم من بالاخره با این مسئله به شکل منطقی کنار آمدم و در گروی این بازی روزگار
روح خودم را بزرگتر کردم و فهمیدم که اگر گاهی همه چیز بر وفق مرادمان پیش نمی رود
شاید به صلاحمان است و قرار است با زیبایی های دیگری آشنا شویم و فهمیدم که اگر
اراده پروردگارم بر این امر قرار گرفته من باید بپذیرم و برای زندگی زیبایی که خداوند به من
هدیه کرده دوباره تلاش کنم!
من امروز با گذشته خودم و تلخی های آن خداحافظی می کنم و به قول "آنی عزیز" تنها
تجربه های خوبش را بر می دارم.
ای کاش که دوستان عزیزم هم که در زندگیشان چنین اتفاق هایی می افتد بردبار و صبور
باشند و بدانند قطعا به صلاحشان بوده که اینگونه شود!
عزیزم این بستگی به خود تو داره! به اینکه چقدر بخوای این مدت عزا داری رو کش بدی! و چقدر قدرت پذیرش داشته باشی!
تو دائم به اون آقا فکر می کنی و برای همین نمیتونی دوباره عاشق کسی دیگه بشی!
این حرف ها رو بهار شادی ای که خودش عشق رو تجربه کرده داره بهت می گه!
شیرین جان
اگه بخوای به این منوال ادامه بدی این یعنی اینکه شیرین بانو از روبرویی با واقعیات زندگی می ترسه و حاضره تن به
ازدواج دوم و مصائب اون که بسیار مبهمه بده ولی با درد جدایی روبرو نشه!
میدونی چرا؟
چون تصویری که شیرین از این آقا و زندگی با این آقا در ذهنش داره خیلی با خود واقعی این آقا فرق می کنه!
شیرین نگو نه که واقعا به منی که روزی عاشق بودم ثابت شده که فرق می کنه! منتها خدا دوستم داشت و
نگذاشت که من وارد زندگی مشترک با این آقا بشم و ادعای دروغینش به من اثبات شد!
شیرین جان
دردش به خدا نهایتا 1 الی 2 ساله...تازه اگر تکنیک های همدردی رو به کار بگیری به 9 ماه هم کاهش پیدا می کنه
گلم...فقط باید تو بخوای!
مهار احساساتت رو بده دست منطقت و بگذار اون تو رو هدایت کنه!
احساسات تند زود به عرق مینشینه و خدا رو شاهد میگیرم که ممکنه چند ماه بعد ازدواجت با این آقا چنان چهره
کریهی از تلخی ها بهت نشون داده بشه که از زندگی کامل سیر بشی!
شیرین جان
شما عاشق نمیشی چون هر شب برای خودت سوگواری می کنی و خودت رو انداختی در یک حلقه بی نهایت!
از این حلقه بیرون بیا!
ما نگفتیم بدون عشق زندگی کن ، گفتیم هر انسانی بار دیگری میتونه عاشق بشه!
شیرین جان
بیدار شو گلم...قطع ارتباط تا 3 ماه اول واقعا سخته اما شدنیه!
وارد ماه 4 و 5 که میشی آسونتره و وارده ماه 6 تا 9 شرایط بهتر!
کم کم خیلی کمرنگ میشه و بعد 1 سال تو با خودت کنار میای!
و بعد میبینی که ممکنه دوباره عاشق فرد دیگه ای میشی و اگر واقعا دوستش داری رهاش می کنی تا اون هم یاد
بگیره که همیشه فرصت جبران نداره!
مطمئن باش شدنیه عزیزم
خیلی من رو یاد روزهای عاشقیم میندازی! با این فرق که خواستگار من مجرد بود و مادرش مخالف بود و دیگران
هرچی میگفتن این ازدواج به صلاحت نیست اولش گوش نمیکردم اما مشاورای همین سایت وقتی زدن توی گوشم
و بیدارم کردن با حقایق با تمام قوا روبرو شدم و فهمیدم که حقیقت چیه!
حالا من آزادم ، خوشحالم ، خوشبختم و دوباره میتونم عاشق بشم و با مردی شایسته ازدواج کنم...
پس تو هم به ندای رسول باطنیت (عقلت) گوش بده...روزهای سختی رو پیش رو داری اما سختی درمانه!
سختی روزهایی که درمان و راه بازگشت نداره خیلی بیشتر و دردناکتره!
شیرین جان مراجعه به روانشناسای مجربی مثل آقای دکتر لواسانی در مرکز مشاوره پویا در تهران به تو میتونه کمک
زیادی بکنه و شرکت در کلاسهای دکتر محمد شجاعی میتونه تو رو به شناخت حقیقی خودت و عشق حقیقی یعنی
خداوند پیوند بزنه و تو رو به مفاهیم دیگه ای از زندگی برسونه!
موفق باشی دوست خوب من
:72: