-
خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام
دوستان تالار تا حدودی با من و مشکلات من آشنا هستند
تاپیک های قبلی من
تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش
تلاشم برای حفظ زندگیم با نامزدم
درخواست مهریه و طلاق
دوران نامزدی و وظایف آقایان
مشکل با نامزدم
بعد از آخرین باری که من با خانمم رفتیم بیرون حدودا 45 روز میگذره و اون شب ما بعد از یک هفته قهر بودن رفتیم یه رستوران که توی راه با من دعواش شد شام نخورده از رستوران اومد بیرون و در اخر هم یک سیلی محکمی به من زد و ما قهر کردیم 45 روزی میگذره و من تماسی باخانمم گرفتم و با هم صحبت کردیم خیلی ناراحت بود و من هم ناراحت تر
بهش گفتم بیا یه تصمیم جدی بگیریم اما اجازه صحبت به من نداد و شروع به فحاشی کرد من هم دیدم این جوری امکان ادامه صحبت نیست ازش خواستم قضیه رو با بزرگتر ها مطرح کنیم چون خودمون نمیتونم این مسئله رو حل کنیم قبول کرد و اومد اما جلوی خانواده ها یه حرف هایی زد که من داشتم از خجالت میمردم از خصوصی ترین چیزها و حرفایی که بینمون زده شده بود میگفت خلاصه اینکه خانواده ها تصمیم گرفتن که ما یه مدتی فکر کنیم تا اینکه ببینمیم به درد هم میخوریم یا نه
از این صحبت 4 روز گذشت تا اینکه من فهمیدم خانمم دیشب به مقدار زیادی قرص خواب آور رو مصرف کرده و خانوادش متوجه میشن و به بیمارستان منتقلش میکنند زنگ زدن به من خبر دادن با اینکه خیلی ناراحت بودم اما داشتم میمردم رسیدم اونجا دیدم همه از من ناراحتن و من رو مقصر میدونن بخاطر شرایط چیزی نگفتم فقط داشتم دعا میکردم تا صبح تو بیمارستان بودیم برادر بزرگتر خانمم گفت اگر یه مو از سر خواهرم کم بشه زندت نمیزاریم تو باعث این ناراحتیش هستی که یه افسر از پزشکی قانونی اومد من رو برد یه سری سوال پرسید و من فهمیدم که خانمم 2 بار قبل هم تجربه خودکشی رو داشته و به من چیزی نگفتند
که خدا رو شکر نزدیک ظهر بهوش اومد ولی حالش خوب نیست و همون جا نگه داشتن یکی دو روز دیگه مرخصش میکنن
فعلا خانمم نمیخواد من رو ببینه البته زیاد هم حواسش به اطراف نیست
من دیگه باورم شد که خانمم یک بیمار روحی و روانی که مشکلش هم خیلی جدیه
حالا خیلی تصمیم گیری برام سخته
خیلی دلم برای خانمم میسوزه
میترسم این دلسوزی من مانع از تصمیم گیری منطقی بشه
نمیدونم چی کار کنم
وقتی پدر خانمم به من میگه تو چی میخواهی از زندگیت خوشبختی از نظرت چیه
بهت یه آپارتمان میدم که بری اونجا زندگی کنی و خونه خودت رو بده اجاره و همین طور یه ماشین برای عیدی من خریده که تا الان یه بار هم سوارش نشدم و بهش دست هم نزدم گفتش که بیا ماشینت رو هم بردار برو و بهترین جهیزیه رو براتون تهیه میکنم برو با خانمت زندگیتون رو شروع کنید هر چیزی هم که کم داشتید خودم بهتوتن میدم دیگه چی میخواهید چه چیز دیگه ای می خواهی که باید بهتون بدم
من هم گفتم که من خودم خونه دارم ماشین هم که داریم و هیچ چشم داشتی نسبت به مال و اموال شما ندارم من فقط بخاطر دخترتون اومدم جلو و خودش رو میخواهم اما نه با ایم مشکلاتش
وقتی که دوست صمیمی خودم به من میگه برو همه این چیزهایی رو که میده بگیر و با دخترشون زندگی کن اما برای خودت برو دوست دختر بگیر و حالش رو ببر و خانمت هم توی خونه از زندگی که با تو داره راضیه و تو هم برای عشق حال خودت بیرون با دوست دخترت هستی هردو راضی
من واقعا متاسفم
این چه زندگیی میشه
الان می خواهم تصمیم گیری کنم
یکمی نیاز به مهارت جرات در تصمیم گیری دارم
بد جوری بهم ریختم
[size=medium]خدایا تو این شبهای قدر به همه بندهات کمک کن
خدایا تو این شبهای قدر یه نگاهی به دلهای شکسته که مشکلات زیادی دارن بنداز
خدایا تو این شبهای قدر گره از مشکلات ما باز کن
[/size]
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام
1برادرعزیزم خانمی که یه کشیده به درگوشت خوابونده بدردت نمیخوره
2 .پانصدهزاربارفحشهای رکیک ازش شنیدی
3ازلحاظ جنسیت ارضات نکرده
4خانم شما فرمانداره نه فرمانبراگرجای این دوعوض بشه خودت مابقیشو میدونی چی میشه
5ازلحاظ مادی هم کفونیستی صد درصدخودشوسرترازشما میبینه هم خودش هم خونوادش فرداهم به خودشون جرات میدن بهت توهین کنند
6 خانم شما به احتمال قوی قبلا شکست عشقی داشته
7 خانم شما شما رودوس نداره نه اینکه عیب ازشما باشه قصدجسارت نباشه بیماره افسردگیش عمیق ازاین حرفاست نمونشو به چشم خودم دیدم
8 بنظرم بهترین راه اینه که ازش جداشی چون تو یه پسرپاکی هستی دل صافه یه خورده بهت سخت میگذره بعدازجداشدنت ولی عادت میکنی
9 دفعه بعدانشاالله بایه دختری ازدواج کن که ازهمه لحاظ سالم باشه وخوب تحقیق بکن سعی هم کفو باهم باشین
ویه مطلبی هم عرض کنم اینم بدون خداوند بهترین دخترو برات نصیب میکنه اونموقع میفهی زندگی چه لذتی داره :46::72:
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
دوست عزیز
من نمی دونم شما برای چی اینقدر دست دست می کنید
خود دختر که کلی مشکل روحی روانی داره از ناسزا گرفته تا سیلی و....... بی نصیب نبودی
خانواده اشم با وجود اینکه می دونند مشکل تا حد زیادی از رفتارهای دخترشون هست و 2 بار قبلا خود کشی کرده باز شما رو مقصر می دونند.
تا کی می خوای این رابطه رو ادامه بدی می خوای یک دوران کوتاه ماه عسل با این خانم داشته باشی و بعد این وسط یک بچه رو هم آیندشو خراب کنی خودت کافی نیست اینقدر داری زجر می کشی .............................
دوست عزیز این خانم کمکی به بهبود خودش نمی کنه فقط بیشتر و بیشتر خودش و مشکلاتش شما رو درگیر می کنند.
گاهی یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان هست.................:72::72:
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام
خب شما مدت هاست که می دانید خانمتان بیمار هستند.پر واضح است که تا هنگامی که درمان علمی و پزشکی را پیش رو نگیرید کاری از پیش نمی رود و وضع به همین منوال باقی می ماند.چرا همراه خانمتان به یک روانشناس و سپس روانپزشک مراجعه نمی کنید؟
بعد از مراجعه با پزشک صحبت کنید و ببینید که آیا این مشکل خانمتان حل شدنی است و اگر بله ، چه مقدار به وقت و هزینه نیاز دارد.سپس برای آینده تصمیم گیری نمایید
موفق باشید
:72:
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
منم فکر میکنم تا در مورد درمان و تشخیص مشکل روانی همسرتون مطمئن نشدید صبر کنید. البته حرص نخورید. هر چه زودتر ایشون در مان بشن یا بیماریشون مشخص بشه شما و ایشون زودتر می تونید در مورد ادامه زندگیتون عاقلانه تصمیم بگیرید. تو این وضعیت خراب هر تصمیمی بگیرید به نفع ایندتون نخواهد بود.
اگر می توانید از پدر همسرتون بخواهید تا هماهنگیهای لازم رو برای رفتن پیش مشاور و روانشناس انجام بدن. البته بیان کنید که به منظور جلوگیری از مشکلات اینده اینکارو می کنید.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام دوستان
من میدونم که خانمم مشکل روحی و روانی داره خانوادش هم به خوبی میدونند
برای چی باید به من که تازه چند ماه که اومدم تو خانوادشون هم ماشین بدن هم خونه بدن هم جهیزیه خوب بدن
همه میدونن که مشکل روانی داره اما خانمم قبول نمیکنه که بریم پیش مشاور البته کار خانمم از این حرفها گذشته و باید بریم پیش روانشناس و یه دوره باید بستری بشن تا درمان صورت بگیره
اما خانمم قبول نمیکنه مشکل خودشه که قبول نمیکنه
البته تو بیمارستان گقتن که بعد از بهبودی ایشون بایستی چند جلسه دکتر روانپزشک پزشکی قانونی خانمم رو ویزیت کنند و من هم باید باشم البته به طور کامل از روال کار خبر ندارم ولی برای همه کسایی که خودکشی میکنند این شرایط یکسانه
ولی به هر حال همه میدونند که مشکل داره اما تا خودش نخواد نمیشه در ضمن من نگران هزینه و وقتی که برای درمان خانمم باید بزارم نیستم
اما واقعا تو این شرایط درسته که من خانمم رو طلاق بدم فکر کنم با این کارم ضربه سختی بخوره
شاید تو این شرایط به من نیاز بیشتری داشته باشه
از یه چیز تو زندگیم خیلی میترسم و اون اینه که خانمم از ته دل آه بکشه و من رو نفرین کنه
به همین دلیل دارم قضیه طلاق رو عقب میندازم
الان خانواده خودم با طلاق موافق هستن
اما صبر میکنم صبر خیلی خوبه شاید تو این شبها یه اتفاقی افتاد و شرایط تغییر کرد
نمیدونم چی کار باید کنم
خدایی از نظر روحی خیلی حالم خرابه
من با این همه توهین و بی احترامی خانمم هیچ وقت بهش توهین نکردم و همیشه احترامش رو نگه داشتم
نمیدونم چرا این کار رو کرد
حالا میفهمم که تحت فشار روحی بوده و کار غیر منطقی کرده
خیلی ناراحتم یکمی عذاب وجدان دارم
تا الان بیمارستان بودم ولی نزاشت ببینمش خواهرش پیشش مونده
نمیدونم اونها که دخترشون رو میشناسن چرا با من این رفتار توهین امیز رو انجام میدن
خدایا فقط از خودت کمک میخواهم
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام
به نظر من ایراد از خود شماست نه ازخانم تون
شما چه اصراری به ادامه این زندگی زجر آور دارین
شما چه اصراری دارین که با کسی که قبولتون نداره زندگی مشترک رو ادامه بدین
شما چه اصراری به ادامه این زندگی که سراسر توهین واعصاب خوردی هست دارین
رفتارهای همسر شما نشون می ده که هیچ علاقه ای به شما نداره
خودکشی ایشون هم به خاطر مشکل روانی هست که داره
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
جناب mta خوب دقت کن
" شما قبل از اینکه مسئول همسرت باشی ، مسئول خودت هستی "
" قبل از اینکه بتونی به همسرت کمک کنی ، باید بتونی به خودت کمک کنی "
" تو باید اول خودت خوشبختی رو حس کنی و خوشبخت باشی ، تا بعد بتونی برای خوشبختی همسرت تلاش کنی "
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
ازدواجی که از سر دلسوزی ادامه پیدا کنه صحیح نیست.
خانواده همسرتون به نوعی کلاه بردار هستند و از شما سوء استفاده کردند :324:. دقت کنید که با چه خانواده ای در ارتباط هستید .:305:
فکر میکنم از نظر قانونی این ازدواج باطل باشه .
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
از یه چیز تو زندگیم خیلی میترسم و اون اینه که خانمم از ته دل آه بکشه و من رو نفرین کنه
به همین دلیل دارم قضیه طلاق رو عقب میندازم
من يه چيز ميگم اونم اين كه با اين چيزايي كه شما تعريف كرديد برا ما اگه قراره كسي اه بكشه شماييد نه خانمتون
مگه هر كي هر چند صاحب حق نباشه نفرين كنه نفرينش گيرا ميشه كه شما ميترسين كه خانمتون نفرينتون كنه
اين كه شما بازم با اين شرايط ميخواين صبر كنين قابل تحسينه(هر چند من در مقامي نيستم كه بگم براتون خوبه يا بد) ولي ربطش نديد به ترس از نفرين و اين چيزا
ميبخشيد اقاي mta خيلي معذرت ميخوام ولي من چند وقته وقتي تاپيك هاي شما را ميخونم احساس ميكنم شما از يه چيزي ميترسيد كه اين همه صبر ميكنين شايد اين همون ترس از اه و نفرين باشه كه خودتون گفتين
ولي جسارتا اين به خاطر ترس از پرداخت مهريه نيست؟ من نميدونم مهريه خانم شما چقدره ولي نميدونم چرا به ذهنم رسيد كه ممكنه شما به خاطر مهريه سنگين از مطرح كردن طلاق ميترسين
بازم اگه جسارت كردم واقعا معذرت ميخوام
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
[quote=mta]
سلام دوستان
من میدونم که خانمم مشکل روحی و روانی داره خانوادش هم به خوبی میدونند
برای چی باید به من که تازه چند ماه که اومدم تو خانوادشون هم ماشین بدن هم خونه بدن هم جهیزیه خوب بدن
همه میدونن که مشکل روانی داره اما خانمم قبول نمیکنه که بریم پیش مشاور البته کار خانمم از این حرفها گذشته و باید بریم پیش روانشناس و یه دوره باید بستری بشن تا درمان صورت بگیره
اما خانمم قبول نمیکنه مشکل خودشه که قبول نمیکنه
البته تو بیمارستان گقتن که بعد از بهبودی ایشون بایستی چند جلسه دکتر روانپزشک پزشکی قانونی خانمم رو ویزیت کنند و من هم باید باشم البته به طور کامل از روال کار خبر ندارم ولی برای همه کسایی که خودکشی میکنند این شرایط یکسانه
ولی به هر حال همه میدونند که مشکل داره اما تا خودش نخواد نمیشه در ضمن من نگران هزینه و وقتی که برای درمان خانمم باید بزارم نیستم
اما واقعا تو این شرایط درسته که من خانمم رو طلاق بدم فکر کنم با این کارم ضربه سختی بخوره
شاید تو این شرایط به من نیاز بیشتری داشته باشه
از یه چیز تو زندگیم خیلی میترسم و اون اینه که خانمم از ته دل آه بکشه و من رو نفرین کنه
به همین دلیل دارم قضیه طلاق رو عقب میندازم
الان خانواده خودم با طلاق موافق هستن
اما صبر میکنم صبر خیلی خوبه شاید تو این شبها یه اتفاقی افتاد و شرایط تغییر کرد
نمیدونم چی کار باید کنم
خدایی از نظر روحی خیلی حالم خرابه
من با این همه توهین و بی احترامی خانمم هیچ وقت بهش توهین نکردم و همیشه احترامش رو نگه داشتم
نمیدونم چرا این کار رو کرد
حالا میفهمم که تحت فشار روحی بوده و کار غیر منطقی کرده
خیلی ناراحتم یکمی عذاب وجدان دارم
تا الان بیمارستان بودم ولی نزاشت ببینمش خواهرش پیشش مونده
نمیدونم اونها که دخترشون رو میشناسن چرا با من این رفتار توهین امیز رو انجام میدن
خدایا فقط از خودت کمک میخواهم
____________________
برادرعزیزشمامشکل اصلیتوول کردی همش پیچیدی به این که
____________________________________________
برای چی باید به من که تازه چند ماه که اومدم تو خانوادشون هم ماشین بدن هم خونه بدن هم جهیزیه خوب بدن
_______________________________________________
اقای( متا) احتمالا خانمهای این سایت که صددرصدم اینطوریه نمیخوان رک بهتون بگند که این زندگی بدرد نمیخوره یا خانمتون شمارودوس نداره احتمال میدن شمادلشکسته تربشی
ولی چون من همجنستم تمام نوشته هاتو موبه موخوندم به این نتیجه رسیدم که اینوبایدبهت بگم که قول صددرصدبهت میدم که این زندگیه شما به هیچ وجه درست بشو نیست یموقع این طوری به مغزت القانشه که من میخوام ناراحتتون بکنم متاجان شمارومن دوست دارم برادرم اگه یموقع روانشناس روانپزشک نمیدونم دعانویس پاسکاه کلانتری کتک تهدید هم بشه یابره بازم ازهم جدا میشید
پس بهتره باخودت روراست باشی چرا جونیتوبایه ادم بی احساس مریض روانی بددهن دیکتاتورمیخوای نابود کنی ......
اگراین دختره بازور باتهدید یاسرزنش پدرش باهات عروسی کنه اینو بدون روزگارتو سیاه سیاه میکنه متا بعضی ازاین مشکلات توزندگیه قبلیه من سرم اومد چون باپوستو استخونم درکت میکنم دارم برات میتایپم بعد ازجداشدن باخانم اولم الان بایه دخترخیلی خوب ازدواج کردم
متا جان خانم اول بنده
فحشهای رکیک میداد
برام فرمانداربودنه فرمانبر(خانمها یموقع ازاین سخن من ناراحت نشند من دیکتاتورنیستم ولی مردتوزندگی یه جایگاهی داره خانم هم یه جایگاهی اگرجایگاهها عوض بشه بدون استثنا زندگی بامشکل روربرومیشه
باخودش درگیربودبهم گیرمیداد
وبعی ازحرفاروهم نمیزنم
متاجان یه بلایی سراین روح روانم اورده بودن که ازافسردگی مغازه نرفتم داشتم ورشکسته میشدم ازهم جداشدیم بااینکه برام خیلی سخت بود یخورده اذیت کشیدم ولی شکرخداالان خداروشاکرم
الان بایه خانمی ازدواج کردم که ماهه مودب نجیب پاکدامن صادق صبور ارام بتمام معنااهل زندگیه
متا پس خودتو قول نزن اون خانم میخوادازت جدابشه نمیخوادباهات زندگی کنه پس توهم عزت نفس وغرو ومردانگیتوحفظ کن نزارخوردبشی دخترفراونه اینم بدون خدابهترین دختروبرات نصیبت میکنه
متا جان بازتاکیدمیکنم خودتوناراحت نکن بخداخداتوردوس داره که این مشکلات اول زندگی خودشونمایان کرده خدابهت هی میگه متا جان این دختره این بالاها رواوردسرت نسبت بهش بیخیال شو ولی تو روزبروز فکرمیکنی که جداشی ابروت میره همچین دختری دیگه نمیتونی پیداکنی فامیلات میگن متا بی عرضه بودنتونست یه زنو نگه داره این فکراروازسرت بیرون بریز وقتی اون تورونمیخواد دلیلی نداره خودتو خارکنی توهم بگومن نمیخوام نزارغرورمردانگیتو لگدمال کنن محکم سفت باش
متاجان انشاالله صبور مردقوی وباایمان ومثل الان همیشه پسرپاکی باشی:46::72::72:
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
الان شاید بهترین فرصته که پیگیری کنی سابقه بیماری روانی و خودکشی چی بوده توی پرونده اش
همین دلایل کافی است که نیاز نباشه که مهر یه بدی و دادگاه راحت رضایت به طلاق بده.
از طرفی این خانم بنده خدا بارها بصورت مختلف گفته از این ازدواج راضی نیست و تمکین نمی کنه
من اصلا نمی فهم آه کشیدن و نفرین کردن کسی که خودش از خداشه این رابطه تمام شه و خودکشی کرده و نمی خواد شما رو ببینه کجای این رابطه مسموم هست؟؟!!:163:
بقول دوستی چیزی رو زوری از خدا نخواه. شاید طلب عشق و محبت از کسی که با خودش درگیره و تا خودکشی پیش رفته علتش اصرار زیاد شما و خانواده نا آگاه این خانم باشه
که مرتب تقاضا دارند شما رو بعنوان همسر قبول کنه و یک زندگی خانوادگی داشته باشه ولی این خانم بنا به دلایل مختلف از این زندگی لذت نمی بره .
پس شاید بهترین کمک بهش این باشه که مثل خانوادهاش بهش اصرار نکنی و درکش کنی و احترام به عقیده اش بذاری و همانطور که می خواد از زندگیش بیای بیرون.
گرچه می دونم کار سختی است ولی عشق یک سره راه به جایی نمی بره.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
خدا میگه خودتان را به دست خودتان به هلاکت نیافکنید
بارها به مسولیت انسان در مقابل خودش و نعمت زندگی و حیات اشاره شده
شما چرا این ها را گذاشتین کنار به اه و نفرین خانومتون فکر میکنید؟ کسی که بارها گفته که شما را نمیخواد و در عمل هم هزاران بار نشون داده؟
اگر مساله مهریه است این خودکشی و قبلیهاش و مشکلات روحی ایشون را پیگیری کنید اگر جدی باشه ممکنه به خاطر فریب در ازدواج بتونید عقد را باطل کنید و مهریه ندید.
خانومتون مریضه و مشکل داره آیا برادرش هم مریضه که خودکشیش را میندازه گردن شما؟ فردا تو زندگی اگه خودش را کشت و انداختنت زندان میخای چیکار کنی؟ این خانواده خطرناکن تا دیر نشده بکش کنار. الان بهت احتیاج دارن که منت میکشن و ماشین کادو میدن. فردا که کار به دادگاه بکشه ببین چیکار میکنن. نمونه کوچیکش همین که میگن شما مقصر خودکشی ishoonin . از اون بدتر اینکه سرت را کلاه گذاشتن و نگفتن دخترشون بیماره و سابقه ۲ بار خودکشی داره.
تا دیر نشده خودت را نجات بده وگرنه فردا میشی مقصر. میخوای صواب کنی کباب میشی.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
از همه دوستان عذر می خوام ولی انگار خانم mta داره زندگی شما رو خراب می کنه که اینقدر با عجله نسخشو دارید می بندید. خانم ایشون از نظر روحی مشکل دارند و رفتارهاشون دست خودشون نیست. کسی نمی گه ایشون باید بسوزه اما برای اینکه بتونند تصمیمی بگیرند که عاقلانه باشه برای خودشون و خانمشون بهتره که صبر کنند تا خانمشون مراجل بهبود رو و یا حداقل شروع به درمان و تشخیص بیماری رو طی کنند.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
دوست گرامی اینکه شما صبر کنید هم به خودتان بیشتر آسیب وارد کرده اید و هم به دیگران
دو راه کار بیشتر ندارید:
1 - ابتدا اینکه خانمتان را درمان کنید.برای درمان حضور پزشک لازم است و با صبر کردن و ... چیزی حل نمی شود.شما که به نظر می آید مشکل مالی ندارید.حال که خانمتان قبول به مراجعه به پزشک نمی کنند شما یک پزشک را به منزل بیاورید.در 90 درصد مواقع بیمار های اینچنینی از رفتن به نزد پزشک سرباز می زنند.بقیه چه کار می کنند.شما هم همان کار را بکنید.خودتان به یک پزشک مراجعه کنید و به وی بگویید که خانمتان قبول به آمدن نزد پزشک نمی کنند.آن ها خودشان به شما راه حل ارایه می دهند
2 - دومیش رو هم خودتان بهتر می دانید
موفق باشید
:72:
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
از همه دوستان عذر می خوام ولی انگار خانم mta داره زندگی شما رو خراب می کنه که اینقدر با عجله نسخشو دارید می بندید. خانم ایشون از نظر روحی مشکل دارند و رفتارهاشون دست خودشون نیست. کسی نمی گه ایشون باید بسوزه اما برای اینکه بتونند تصمیمی بگیرند که عاقلانه باشه برای خودشون و خانمشون بهتره که صبر کنند تا خانمشون مراجل بهبود رو و یا حداقل شروع به درمان و تشخیص بیماری رو طی کنند.
دوست عزیز
اگر ایشون بیماریش در طول زندگی با ایشون پیش امده بود اخلاقا و شرعا وظیفه ایشون بود صبر کنند
تا درمان انجام بشه و اگر می خواستند از این رابطه بیان بیرون همه این رفتار را دور از انسانیت می دونستند و فرقی نمی کرد خانم باشند و یا آقا باید تو مراحل سختی و بیماری همراه همدیگر بودند
ولی وقتی خانواده ایشون و خود ایشون هیچی از بیماری و خودکشی های قبلی ایشون نگفتند
(با توجه به اینکه این بیماری نیست که یک دفعه و با آمدن ایشون رخ داده باشه )
و به ایشون توسط این خانم مرتب توهین و تحقیر می شه و یا پدر بزرگوار و بخشنده اشون خانه و ماشین هدیه می کنند و یا برادر فهیمشون ایشون رو مقصر خودکشی خواهرشون می دونند
شما باشین این وسط چیکار می کنید؟ آیا حق است کسی که با کلی آرزو یک زندگی رو شروع کرده متوجه بشه در مورد بیماری و عدم تعادل روانی چیزی بهش نگفتند و می خواند با پول جبران مافات رو بکنند؟!؟!
حالا اگر این خانم خودش آقا رو دوست داشت و قدم بر می داشت برای بهبودش جای تامل داشت ولی بارها و بارها ایشون خواسته کمک کنه ولی با واکنش نامناسب خانم روبرو شده.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام داداش
من اصلا خودم رو در حدی نمیبینم که بخوام نظر بدم
ولی خدا بیامورز خانوم سابق من هم چندین بار به من بد و بیراه گفت-اخرین بار گفت تو لیقت منو نداری -نمک نشناس-((خدا وکیلی من نمک نشناس بودم که واقعا دوستش داشتم و بهش احترام مذاشتم؟))خدا رو قسم مسدم به این روزهای عزیز ماه رمضان هر کاری با من کرد یکی دیگه همین کار هارو باهاش بکنه-یه روز خوش تو زندگیش نبینه
منم خیلی دلم شکست
داداش گلم تا دیر نشده جدا بشید-به خدا پشیمون نمیشی-تا کی کیخوای بهت اهانت بشه؟
تا کی میخوای جلوی خانومت و مردم کوچیک بشی؟
عمر خودت رو خراب نکن
بعضی از زن ها لیاقت ندارن مثل خانوم سابق من
داداش طلاق بگیر-=طلاق موقعی اسمش سنگینه که طرف ارزش داشته باشه=
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام
داش گلم طلاق بگیر-همه چیز به نفع تو-دادگاه به نفع تو رای میده-شک نکن-
عمرت رو حروم نکن
خواهش میکنم طلاق بگیر
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
دوستای تالار من فکر کنم این آقا با تمام این مسایل هنوز همسرشون رو دوست دارند و می خوان تا جایی که از عهده شون بر میاد برای بهبود زندگیشون تلاش کنن..ضمن اینکه اینجا که خانم ایشون نیستن که بخود صحبت کنه بینیم مشکلش چیه پس بهتره اینقدر بی انصافی نکنیم.
آقای ام تی ا
من فکر کنم شما الان بعد از این مدت دیگه بتونی تصمیم بگیری که اونقدر توانایی در خودت می بینی که بتونی به همسرت برای درمان ایشون و اصلاح زندگیت کمک کنی یا نه.منظورم از توانایی انگیزه هم هست .انگیزه ش رو داری یا نه ..اگه داری و برات مهمه که حفظش کنی پس می تونی اقلا یه مدت امتحان کنی و انرژی بذاری ببینی نتیجه اش شما رو راضی می کنه و امیدی به بهبودی هست یا نه..بهتره با دکتر خانمت صحبت کنی بصورت مفصل .اون خیلی می تونه برای تصمیم گیری بتون کمک کنه.
و اگرم که توانش رو در خودتون نمی بینین و به همسرتون علاقه ندارین که دیگه نیازی نیست بچه های اینجا به شما شهامت اینکار رو بدن!!! مشکل الان خانمتون نیست اون که تکلیفش روشنه .بیماره عین کسی که اعتیاد داره .مشکل شما هستین که باید تصمیم بگیرین.امیدوارم زودتر به نتیجه برسین
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام mta عزیز
من کم و بیش در جریان مشکلات شما هستم
و واقعا تلاش شما یرای زندگیتون قابل ستایشه
شما که اینقدر تلاش کردید آخرین تلاشتون یعنی درمان همسرتون هم انجام بدید
حالا که فهمیدید مشکل چیه پس...
هیچ وقت برای طلاق دیر نیست
تو تایپک یکی از بچه ها خوندم که نوشته بود اگر در راه درست قدم برداری خدا هم بهت کمک میکنه تا به هدفت برسی و شما همیشه تلاشتون برای حفظ زندگیتون بوده همون چیزی که خدا می خواد
می دونم خیلی دارید سختی می کشید
ولی نا امید نشید
آخرین راهم برید و از دوستان بخواین که برای چگونگی راضی کردن همسرتون برای رفتن پیش روانشناس راهنماییتون کنند
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
[size=medium]سلام دوستان
از اینکه به فکر من هستید خیلی ممنونم
امروز خانمم رو مرخص کردن رفته بودم بیمارستان از رفتار اطرافیان تعجب میکنم همه خانواده خانمم من رو مقصر میدونند و فکر میکنند که من باعث خودکشی خانمم بودم البته برام مهم نیست که دیگران در مورد من چی فکر میکنند خدا که خودش شاهده من چی کار کردم و نکردم ولی از اینکه من رو به خونشون راه ندادن خیلی بهم برخورد محترمانه گفتن که شما بفرمائید برید خبرتون میکنیم نزاشتن خانمم رو ببینم البته خانواده خانمم خیلی خوب هستن مطمعن هستم خانمم از خانوادش این طور خواسته که با من اینطوری برخورد کنند
به هر حال از دوستانی که به من لطف داشتن ممنونم
الان شرایطی نیست که من خانمم رو بخوام طلاق بدم یه جورایی همه ناراحت هستند فعلا این کار صحیح نیست الان شرایط عادی نیست که من بخوام این کار رو انجام بدم من باید صبر کنم .
باید تلاشم رو بکنم که خانم رو پیش روانشناس ببرم من باید تلاشم رو برای بهبودی خانمم بکنم تا فردا هم افسوس نخورم و هم عذاب وجدان نداشته باشم که کاش بیشتر تلاش میکردم
اگر خودش خواست که هیچ اما اگر نخواست خودش مسئول کارهای خودشه و به من هیچ ارتباطی نداره اما تلاشم رو میکنم که قبول کنه و همه جوره پشتش هستم تا درمان بشه و خودم هم کمکش میکنم
تا اون زمان در مورد طلاق نمیشه حرفی زد به هر حال به عنوان همسر کمکش می کنم
امروز با روانشناسش صحبت کردم و میگه که حدود 2 سال زمان برای درمانش نیازه گاهی هم بیشتر ولی میگه که باید خانمم به این باور برسه که مشکل داره و باید فکری برای درمان مشکلش بکنه
روانشناسش گفت که خونه نمیاد و من باید حتما خانمم رو برای درمان ببرمش مطبش
برنامه من برای زندگیم
راستش رو بخواهید بعد از این ماجرا ها دیگه خانمم رو دوستش ندارم و هیچ علاقه ای بین ما نمونده اما من در قبال مشکل خانمم احساس مسئولیت میکنم و سعی میکنم که در حل مشکلش بهش کمک کنم
اما هرگز حاضر به ادامه زندگی با خانمم نیستم تلاشم رو برای درمانش میکنم و بعدش از زندگیش میرم بیرون
یه پرده ای بین زن و مرد وجود داره که همون حیا و حرمت و احترام متقابل هستش که این پرده بین من و خانمم از بین رفته و حرمتی بینمون باقی نمونده
زمانی که زد تو گوشم باورم نمی شد و زدن یه حرف هایی که هر چی احترام و شخصیت بود رو از بین برد
بخدا به خانمم التماس میکردم که الان عصبانی هستی و حرفی نزن که پل های پشت سرمون خراب بشه با حرفات همه چی رو خراب نکن اما خانمم همه چی رو خراب کرد
من هم دیگه حاضر به ادامه زندگی با خانمم نیستم ولی الان تو این شرایط طلاق صحیح نیست
دوست دارم همه چیز رو درست کنم و بعد برم نمی خوام از خودم خرابی بجا بزارم
انشالله که خداوند تو این شبهای قدر یه نگاهی به دل همه ماها بندازه
همه گرفتارند و مشکلات ریز و درشت در زندگیشون دارن
به امید خدا
[/size]
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
دوست دارم همه چیز رو درست کنم و بعد برم نمی خوام از خودم خرابی بجا بزارم
افرین داداشم-واقعا افرین-حرفت رو سر لوحه زندگیم میکنم
همه حرفات واسه من درسه-همشون رو یادداشت کردم-همیشه میخونمشون
ببخشید-خیلی خیلی ببخشید ولی حیف یه ادم روشن فکری مثل شما که همچین زن داری
اخه چرا بعضی از زنها بخصوص همسر سابق خودم که عقلشون بیشتر از سن 15 سالگی رشد نمیکنه؟؟
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
می دونی چرا شما رو مقصر می دونن؟
اونا شما رو مقصر نمی دونن بیشتر از هرکسی مشکلات دختر شون رو می دونن و حتی می گی قبلا دو بار این کارو کرده
پس می دونن تو مقصر نیستی
به اصطلاح دست پیش گرفتن نمی خوان شما برای طلاق امتیاز بگیری می خوان بگن تقصیر خودت بوده همین
اونا یه مشکل علاوه بر همه چیز دارن و اون دروغ گویی و تظاهره چون مشکلات روحی دخترشون و دو بار خودکشیشو به تو نگفتن
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
صبر شما در برابر مشكلات قابل ستايشه آقاي mta. بالشخصه خود بنده شايد هرگز در مقابل سختي و مشكلات اينقدر صبر نداشته باشم نميدونم.
آقاي vivaي عزيز بهتره اينجور بگيم كه بعضي از افراد (چه مرد و چه زن) عقلشون رشد نميكنه. تجربهاي كه شما از همسرتون داشتين يا خيلي از موارد ديگه. اما من اين مسايل رو به رشد عقلي نميتونم تعميم بدم. به نظرم اينا همه ناهنجاريهاي روحي و روانيه.ترس، عقده، محدوديت، عدم اعتماد به نفس يا بالعكس... كه متاسفانه خانوادهها اونجور كه بايد و شايد بها بهشون نميدن و قبل از ازدواج فرزندشون مشكلاتشونو به حداقل نميرسونن كه همسر آينده اينجور دچار مشكل نشه....
با نظر بهاره خانوم موافقم....
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
اولا خوشحالم که هنوز جوانمردی و معتقد بودن به اصول اخلاقی در نوشته های شما به وضوح دیده می شه ولی
یه طرفه که نمی شه به قاضی رفت من تعجب می کنم که چطور دوستان خیلی راحت نسخه طلاق رو می پیچند در حالی که ایشون هنوز به خانم شون علاقه مند اند و همین علاقه ایشون می تونه پشنوانه محکمی باشه برای بقای زندگی شون
برادر من ! من تاپیک های شما رو خوندم ولی جایی ندیدم که حرفی از اشتباهات خودتون بزنید به هر حال شما هم توی این رابطه مشکلاتی داشته اید مثلا می گید که ایشون توی گوش شما زده اند ولی توضیح نمی دید چرا ؟ شما چه کار کرده اید که ایشون ناراحت شده اند ؟ و ....
معمولا خانم ها زمانی دست به خودکشی می زنند که انتظارات روحی اونها براورده نشده و یه جورهایی می خوان جلب توجه کنند در عین حال من این کار رو ابدا تایید نمی کنم و حتما باید ایشون تحت نظر پزشک معالج خودشون باشند
ولی می خواستم پیشنهاد بدم بیشتر به اشتباهات خودتون فکر کنید نه مشکلات روحی ایشون
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط اتنا
من تعجب می کنم که چطور دوستان خیلی راحت نسخه طلاق رو می پیچند در حالی که ایشون هنوز به خانم شون علاقه مند اند
ببخشید ولی تایپیکهای اقای mta رو خوندید؟ایشون گفتن که دیگه هیچ علاقه ای به نامزدشون ندارن
نمیدونم--ولی حیف جوونی mta-باید زود تصمیم بگیره-خیلی خیلی زود-
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saboora
من اين مسايل رو به رشد عقلي نميتونم تعميم بدم. به نظرم اينا همه ناهنجاريهاي روحي و روانيه.ترس، عقده، محدوديت، عدم اعتماد به نفس يا بالعكس... كه متاسفانه خانوادهها اونجور كه بايد و شايد بها بهشون نميدن و قبل از ازدواج فرزندشون مشكلاتشونو به حداقل نميرسونن كه همسر آينده اينجور دچار مشكل نشه....
سلام
اره کاملا با حرفتون موافقم-خانواده نقش خیلی خیلی مهمی تو اینده فرزندشون بازی میکنن
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
آقای متا واقعا خیلی مردی.مطمئن باش مزدتو می گیری تو به خانومت به چشم بیمار نگاه کن این طور تحملش راحتتره .خدا رو چه دیدی شاید هم درمان شد.مردای با روح لطیف کم پیدا می شه.اگه حرفاتونو در نظر نگیریم هرکی شرایطو می دید می گفت طلاق .اما حرفای شما باعث شد نظر ماهم عوض بشه اومدی چیزی یاد بگیری اما خودت به ما درس دادی.:104::104::104::104:
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام
از همه دوستانی که با نظراتشون با من همدردی می کنند کمال شکر رو دارم
امروز جلسه دوم روانپزشک پزشک قانونی بود و باید من همراه خانمم میرفتم اونجا اول که خانمم رفت و 10 دقیقه بعد من رفتم تو اما نمیدونم خانم روانپزشک چرا با من این رفتار تند و بی ادبی رو داشتن البته یه مقداری بخاطر دروغهایی بود که اونجا از من گفته بود که من دست بزن دارم و جدیدا معتاد به شیشه شدم و توهم میزنم و دائم فحاشی میکنم و آبروی خانمم رو جلوی همه بردم و تو خیابون هم کتکش زدم جوری که شبانه بردنش به درمانگاه
همینجوری وا رفتم به خانم دکتر گفتم اصلا به قیافه من میخوره اهل این حرفها باشم من که دلم نمیاد یه خار بره تو دست خانمم که صداش رو برد بالا و نصحیت با صدای بلند میکرد که ظاهر آدمها نمیتونه نشون بده که طرف معتاد هست یا نه بعدش دیدم بهتره چیزی نگم که این 2 جلسه مشاوره پزشک قانونی زودتر تموم بشه تا برای خانمم و خانوادش مشکلی پیش نیاد
در آخر هم به من گفت شما خیلی اشتباه کردید
یکی اینکه تحقیق نکردید ببنید چرا قبلا 2 بار خودکشی کرده حداقل دلیلش رو بدونید
و دیگه اینکه چرا فکر میکنید دختری که قبلا ازدواج کرده و جدا شده میتونه گزینه مناسبی برای شما باشه
تمامی افرادی که ازدواج شکست خورده قبلی دارند آثار این شکست در زندگی جدیدشون هم وجود داره و همیشه با یک سری مسائلکه در زندگی اولشون داشتن دست و پنجه نرم میکنند
خلاصه که گفت باید اعتیادم رو کنار بزارم و دیگه دست روی خانمم بلند نکنم و دیگه بهش فحش و بد بیراه نگم
من انقدر برای خودم و جامعه تحصیل کرده این مملکت متاسفم که روانپزشک پزشکی قانونی نمیتونه از ظاهر آدم ها تشخیص بده که من معتادم یا نه البته خودشم گفت که به ظاهرت نمیخوره که معتاد باشی ( با عرض پوزش از جامعه روانپزشکان مخصوصا پزشکی قانونی )
خلاصه من هم قبول کردم تا زودتر از اون فضا خارج بشم و بریم
اومدم بیرون ازش خواهش کردم بریم پیش یه روانپزشک خوب بهش گفتم که همه جوره کمکت میکنم پشتت هستم و تا آخر همراهت هستم اما خانمم گفت ازت بدم میاد نمیخوام باهات زندگی کنم ازت متنفرم ولم کن دیدم داره عصبانی میشه و صداش رو داره میبره بالا که تمومش کردم یه حرفهایی به من میزد که به سنگ بگن آب میشه چه برسه به آدم همه پل ها رو خراب کرده
خانوادام خیلی اصرار داره که زودتر بریم با خانوادش صحبت کنیم و همه چیز رو تموم کنیم اما من از اونها 2 هفته وقت گرفتم که به من فرصت بدن تا من تلاش آخرم رو بکنم شاید که درست بشه
از دوستان عزیزی که به من لطف داشتن و با نظراتشون به من کمک کردن ممنونم
دوستان خوبم هم من میدونم هم همه شما تا حالا متوجه شدید که رابطه من و خانمم خیلی خراب تر از این حرف هاست که بخواد درست بشه و ما به درد هم نمیخوریم
در اصل آخرین نظر مشاوره حضوری من طلاق بود و تشخیص داد که ما نمیتونیم با هم زندگی کنیم
اما باور کنید خانم من بیمار یه بیمار روحی و روانی که حالش هم خیلی بده اگر بد نبود که خودکشی نمیکرد من احساس میکنم که خیانت شوهر اولش هم بی دلیل نبوده و خودش تا حدودی مقصر بوده
من واقعا به چشم یه بیمار به خانمم نگاه میکنم که باید درمان بشه
حداقل برای ثوابش هم که شده می خوام دستش رو بگیرم کمکش کنم
خانوادش که همه چیز رو تو پول میبینن و اصلا به فکر حل مشکل دخترشون نیست که چه عذابی میکشه
دقیقا مثل یه معتاد به مواد مخدر که یه بیماره و مجرم نیست باید کمکش کرد که درمان بشه
خانمم خیلی حالش بده امروز دکتر روانپزشکش به من گفت تنهاش نزاریم و دائم زیر نظر بگیریمش نزاریم غصه بخوره و تو فکر فرو بره گفت کسی که 3 بار تا حالا خود کشی نافرجام داشته احتمال بیشتر هم هست
گفت تا خودش رو نکشه ول نمیکنه
فعلا داره قرص های آرام بخش مصرف میکنه
با این توصیف ها از خانم من و با توجه به شرایطی که داره و پرونده پزشکی قانونی درجا دادگاه حکم طلاق رو صادر میکنه
اما میترسم طلاقش بدم و یه بلای سر خودش بیاره و من عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از کرده خودم پشیمون باشم
از طرفی فشار خانوادم و از طرفی فشار روحی که خانمم داره تحمل میکنه
از یه طرف با این قضیه باید بسوزی و بسازی هم مخالفم یه عمر زندگی مشترکه نمیشه شوخی گرفت هم برای اون و هم برای من
سپردمش به خدا
از خدا می خواهم هرچی که به صلاح ماست همون بشه
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
به نظرم طلاقشو بده تموم بشه بره.تا کی می تونی توهین هاشو تحمل کنی؟یه جا تو هم می بری کاری که نباید می کنی.
شما تلاشتو کردی یا نمی خواد درمان بشه یا حالش خراب تر از این حرفاست که با کمک شما درمان بشه.بیشتر از این
ادامه بدی خودت آسیب می بینی.به فکر عذاب وجدان م نباش.علت بیماریش تو نیستی که بخواد خودکشیش باعث
عذاب وجدانت بشه.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام بر شما:72:
شما نمیتونید خوبش کنید اون از شما متنفره
اونایی که میتونن به همسرشون کمک کنن کسایی هستند که به هم علاقه دارن اطمینان دارن شما توانایی این کار رو ندارید
اگه بلایی سر این خانم بیاد خانوادش همه چیز رو گردن شما میندازن شما هم تا آخر عمر پشیمون میشی
چرا فکر میکنید میتونید بهش کمک کنید؟ تا حالا چراغ سبزی از کمکهاتون دیدید؟ هر چه زودتر تمامش کنید به نفع هر دوتونه
ببخشید تند گفتم
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
امروز جلسه دوم روانپزشک پزشک قانونی بود و باید من همراه خانمم میرفتم اونجا اول که خانمم رفت و 10 دقیقه بعد من رفتم تو اما نمیدونم خانم روانپزشک چرا با من این رفتار تند و بی ادبی رو داشتن البته یه مقداری بخاطر دروغهایی بود که اونجا از من گفته بود که من دست بزن دارم و جدیدا معتاد به شیشه شدم و توهم میزنم و دائم فحاشی میکنم و آبروی خانمم رو جلوی همه بردم و تو خیابون هم کتکش زدم جوری که شبانه بردنش به درمانگاه
همینجوری وا رفتم به خانم دکتر گفتم اصلا به قیافه من میخوره اهل این حرفها باشم من که دلم نمیاد یه خار بره تو دست خانمم که صداش رو برد بالا و نصحیت با صدای بلند میکرد که ظاهر آدمها نمیتونه نشون بده که طرف معتاد هست یا نه بعدش دیدم بهتره چیزی نگم که این 2 جلسه مشاوره پزشک قانونی زودتر تموم بشه تا برای خانمم و خانوادش مشکلی پیش نیاد
در آخر هم به من گفت شما خیلی اشتباه کردید
یکی اینکه تحقیق نکردید ببنید چرا قبلا 2 بار خودکشی کرده حداقل دلیلش رو بدونید
و دیگه اینکه چرا فکر میکنید دختری که قبلا ازدواج کرده و جدا شده میتونه گزینه مناسبی برای شما باشه
من انقدر برای خودم و جامعه تحصیل کرده این مملکت متاسفم که روانپزشک پزشکی قانونی نمیتونه از ظاهر آدم ها تشخیص بده که من معتادم یا نه البته خودشم گفت که به ظاهرت نمیخوره که معتاد باشی ( با عرض پوزش از جامعه روانپزشکان مخصوصا پزشکی قانونی )
خلاصه من هم قبول کردم تا زودتر از اون فضا خارج بشم و بریم
اومدم بیرون ازش خواهش کردم بریم پیش یه روانپزشک خوب بهش گفتم که همه جوره کمکت میکنم پشتت هستم و تا آخر همراهت هستم اما خانمم گفت ازت بدم میاد نمیخوام باهات زندگی کنم ازت متنفرم ولم کن دیدم داره عصبانی میشه و صداش رو داره میبره بالا که تمومش کردم یه حرفهایی به من میزد که به سنگ بگن آب میشه چه برسه به آدم همه پل ها رو خراب کرده
خانوادام خیلی اصرار داره که زودتر بریم با خانوادش صحبت کنیم و همه چیز رو تموم کنیم اما من از اونها 2 هفته وقت گرفتم که به من فرصت بدن تا من تلاش آخرم رو بکنم شاید که درست بشه
در اصل آخرین نظر مشاوره حضوری من طلاق بود و تشخیص داد که ما نمیتونیم با هم زندگی کنیم
اما باور کنید خانم من بیمار یه بیمار روحی و روانی که حالش هم خیلی بده اگر بد نبود که خودکشی نمیکرد من احساس میکنم که خیانت شوهر اولش هم بی دلیل نبوده و خودش تا حدودی مقصر بوده
من واقعا به چشم یه بیمار به خانمم نگاه میکنم که باید درمان بشه
حداقل برای ثوابش هم که شده می خوام دستش رو بگیرم کمکش کنم
خانوادش که همه چیز رو تو پول میبینن و اصلا به فکر حل مشکل دخترشون نیست که چه عذابی میکشه
خانمم خیلی حالش بده امروز دکتر روانپزشکش به من گفت تنهاش نزاریم و دائم زیر نظر بگیریمش نزاریم غصه بخوره و تو فکر فرو بره گفت کسی که 3 بار تا حالا خود کشی نافرجام داشته احتمال بیشتر هم هست
گفت تا خودش رو نکشه ول نمیکنه
فعلا داره قرص های آرام بخش مصرف میکنه
با این توصیف ها از خانم من و با توجه به شرایطی که داره و پرونده پزشکی قانونی درجا دادگاه حکم طلاق رو صادر میکنه
اما میترسم طلاقش بدم و یه بلای سر خودش بیاره و من عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از کرده خودم پشیمون باشم
از طرفی فشار خانوادم و از طرفی فشار روحی که خانمم داره تحمل میکنه
از یه طرف با این قضیه باید بسوزی و بسازی هم مخالفم یه عمر زندگی مشترکه نمیشه شوخی گرفت هم برای اون و هم برای من
سپردمش به خدا
از خدا می خواهم هرچی که به صلاح ماست همون بشه
سلام،
من قبلاً برای شما در تاپیک دیگر شما، پاسخی ارسال کرده بودم،
در همان تاپیک شما پاسخهای بسیار کامل و جامعی از کارشناسان همدردی، به خصوص مدیر همدردی داشتید،
اما با وجود همه این راهنمایی ها، شما همچنان به پیمودن راهی اصرار داشتید، که مسلما با آنچه کارشناسان گفته بودند مغایر بود...:303:
ببینید، در طول این مدت چند نفر برای شما در تاپیکهای مختلف پاسخهایی را ارسال داشته اند!
دوست من، نمیتوان به کسی که چشمانش را به تعمد بسته است، کمکی کرد!:163:
با توجه به اینکه، ازدواج شما، از طریق خانواده انجام شده بود، و میشه گفت، سنتی بود و بدون احساسات تند و غیر منطقی، که معمولا در ازدواجهای غیر سنتی خود را به وفور نشان میدهند، همیشه برام سوال بود،
چطور پسری با موقعیت زندگی شما، و البته با توجه به عرف جامعه ما، منطقاً به این نتیجه میرسد که با خانومی مطلقه ازدواج کند!؟
امیدوارم برای دوستان همدردی سو برداشت نشود، اما منظورم به هیچ عنوان این نیست که خانومهای مطلقه بد هستند، یا حق زندگی ندارند یا ...
منظور من صرفاً عرف جامعه ما هست، که ازدواج یک پسر مجرد با خانومی با تجربه ازدواج قبلی را نمیپسندد!
ضمن اینکه، برای یک پسر مجرد، حداقل با توجه به روحیات دوستان خودم، میدانستم کنار آمدن با این مساله، یعنی ازدواج با زنی که قبل از شما در عقد مرد دیگری بوده است، بسیار مشکل هست...
راستش، وقتی همه اینها را گذاشتم کنار خصوصیات مثبتی که در تاپیک دیگر از همسرتان بر شمردید، من به شخصه به پاسخ سوالم رسیدم.
شما در اینجا، خصوصیت مثبت همسرتان را به این صورت شرح دادید:
نقل قول:
- دختر مودب و با شخصیتی هستن در برخورد با اطرافیان
نظر دیگران اینه که چه دختر خوبی گیرت اومده
2 - چشم و دل سیره هیچ وقت از من چیزی نمی خواد همه این کار ها رو من خودم براش کردم از من توقعی نداره و میگه هیچ چیزی تو زندگی از من نمی خواد ( از نظر مالی )
3- اهل بچه بازی و لوس بازی این چیزها نیست
4- اهل خیانت و نگاه کردن به پسر ها و این جور چیز ها نیست
5- خانواده دوست هستش خانواده خودش رو که خیلی دوست داره
6 - دل نازکه
8- اهل پیشرفته دوست نداره همیشه یه جا بمونه
9- با اینکه از نظر مالی در سطح خیلی بالایی هستن هیچ وقت به رخ من نکشیده
یه آپارتمان تو ونک داره یه 206 زیر پاشه یه مغازه داره که در آمدش از حقوق کارشناسی من بیشتره حالا هی برو درس بخون بشی مهندس این مملکت و حساب بانکیش که کسی از موجودیش خبر نداره
10- رو پای خوش میتونه زندگی کنه نیازی به کسی نداره
11 - و چیز های دیگه مثل خونه داریش که حرف نداره وتو آشپزی حرف اول رو میزنه
من خیلی متاسفم که ذهن من به این نتیجه رسید، که دلیل عمده شما از ازدواج با این خانوم مسائل مالی بوده است که البته باعث شده شما چشم خود را روی خیلی از حقایق ببندید.
که البته قاعدتا خود دختر خانوم نیز متوجه این موضوع شده اند.
البته این برداشت من بر اساس صحبتهای خود شما بوده، که میتواند درست نباشد، اما فکر میکنم، هر فردی حداقل در خلوت خودش باید با خودش رو راست باشد.:300:
توصیه خاصی برای شما ندارم، به جز همانها که کارشناسان ما بارها برای شما نوشته بودند،
و البته اگر مشاوره حضوری نظر به طلاق داده است، همین الان این تصمیم را اجرائی کنید، که اگر واقعا میخواهید ثواب کنید، فکر میکنم ثواب در همین کار هست.:310:
چرا که با توجه به شرایطی که شرح دادید(تهمتهایی که دختر خانوم متوجه شما ساخته، مقصر دانستن شما توسط خانواده ایشان و ...)، ممکن است، ادامه این رابطه که عمیقا مشکل دارد، برای شما بسیار گرانتر از آنچه باید تمام شود،:163:
بنابرین، شخصاً فکر میکنم، با توجه به شرایط حاضر، و به خصوص با توجه به نظر مشاور، اقدام به جدایی کنید.
و البته، اگر روزی دوباره تصمیم به ازدواج گرفتید، این بار چشمانتان را خوب باز کنید، تا بیش از آنچه موقعیت مالی یا اجتمایی دختر خانوم یا خانواده اش را در نظر میگیرید، اخلاق او، و توانایی او برای یک زندگی مشترک را در نظر بگیرید.
موفق باشید،:72:
کامران
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
آقای mta عزیز
شما با اصرار در این رابطه متاسفانه باعث شدید که دیگران از جمله پزشک همسرتون و بعضی از دوستان سایت فکرکنند ریگی به کفش دارید که اینقدر به این رابطه بیمارگونه اصرار دارید و اگر همسرتان را بیمار بدانیم و اعماش را غیر طبیعی در مورد خانواده اش و پزشکش و رفتار انها با شما که خواهان بهبود او هستید چنین عکس العملهایی واقعا غیر طبیعی و غیر اخلاقی است.
به نظر من انسان اول باید خودش را و شخصیت خودش رو دوست داشته باشد بعد همسرش و دیگران را.
کمی روی اعتماد به نفس و عزت نفستون کارکنید اگرواقعا دچار احساس گناه می شوید در مورد تمام کردن این رابطه حتما با یک روانشناس مشورت کنید چون فکر نمی کنم تا این حد عادی و طبیعی باشد.
و یا موضوعی در این رابطه هست که شما به ما نگفتید و علت اصلی اصرار شما و عذاب وجدانتان هست
و یا اینکه انسانی هستید که تمایل دارید نقش قربانی را در یک رابطه داشته باشید و دلسوزی دیگران را می طلبید.
در هر حالت امیدوارم با اصرار و ادامه این رابطه به خودتان و روح و روانتان آسیبی جدی وارد نکنید که تاوان آن را در آینده
خودتان و یا نزدیکانتان مجبور باشند بپردازند.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
فکر میکنم به دوجا سر بزنی بد نباشه !
اول با یک مشاور از نزدیک صحبت کن
دوم اگر تصمیم به جدایی گرفتی حتما با یک وکیل مشورت کن
درصد بالایی از مشکلات با صحبت و مشورت با افراد متخصص حل شدنی و قابل کنترله ، ایراد ایرانی ها همینه که با هر کسی دردودل میکنن بجز اونهایی که باید !!!
موفق باشی :72:
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
با سلام
منم با نظر دوستان موافقم دلیل این همه اصرار واقعا جای ابهام داره .
خانم شما طبق صحبتهای شما از دیدن شما ختی از صحبت کردن شما عصبی می شه و صداشو بالا می بره حالا شما چطور می خواهید مشکل حل کنید در صورتیکه برای همسرتون مشکل هستید .
حتی خانواده همسرتون هم شما رو مقصر می دانند در خودکشی دخترشون ولی شما خیلی خوش بین می گوئید که این نظر خودشون نیست .
شما هیچ احترامی از نظر همسرتون و خانواده ایشون ندارید پس ادامه این رابطه به ضرر شماست چون به شخصیتتون ضربه می زنه.
شما با مشاوره حضوری مراجعه کنید
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام خدمت تمامی دوستان
از همدردی همه شما ها ممنونم
از همه کسانی که لطف داشتن و به من کمک کردن تا با این مشکل بتونم کنار بیام
و از همه کسانی که فکر میکنند من به خاطر پول اومدم جلو و یه ریگی به کفشم هست یا اینکه من بیمارم که دارم خانمم رو تحمل میکنم یا هرچیز دیگه ای که فکر میکنند .
من خودم به این نتیجه رسیدم که من و خانمم نمیتونیم با هم زندگی کنیم و هیچ تفاهمی نداریم در اصل با مشکل روحی که داره با هیچ کس نمیتونه زندگی کنه این حرف مشاوروه حضوری من بود که در آخرین جلسه به من گفت و تاکید کرد که بهتره که جدا بشیم
من هم چشم دارم و هم عقل و متوجه هستم که این رابطه مشکل جدی داره و هیچ امکانی برای ساختن این زندگی وجود نداره اصل قضیه ما مشکل داره
من 2 هفته وقت گرفتم که آخرین تلاشم رو برای حفظ زندگیم بکنم اما خانمم اصلا با من همکاری نمیکنه خیلی تلاش کردم اما به هیچ وجه قبول نمیکنه که مشکل داره و باید مشکلمون رو حل کنیم نه دکتر میاد نه به حرف کسی گوش میکنه و نه خودش برای خودش کاری میکنه فقط به من توهین میکنه انقدر با خودش درگیری داره که از من متنفر شده واقعا خیلی حالش بده من به چشم یه بیمار نگاه میکنم یه معتاد یه کسی که باید کمکش کرد اما وقتی خودش نخواد هیچ کس و هیچ چیز نمیتونن کمکشون کنه
من هم دیگه خسته شدم و بریدم هر کاری میکنم جواب نمیده دوست داشتم کمک میکردم اما نشد و نمیخواد
حالا دیگه من هم با طلاق مخالفتی ندارم امروز که بهش گفتم خیلی خوشحال شد به من میگه مرد باش تا آخرش روی حرفت بمون و من رو طلاق بده من هم خسته شدم
بزار هر جور که راحته اون کار رو بکنه شاید یه روز پشیمون بشه
من دوست داشتم زندگیم رو حفظ کنم اما با زور نمیشه کسی رو فرستاد بهشت
خودم هم دارم بهم میریزم و از نظر روحی دچار مشکل میشم و دوست ندارم که خودم هم یه آدم مشکل داری بشم
تصمیم خودم رو گرفتم ظاهرا چاره ای جز طلاق ندارم
فقط پدر خانمم مخالف این قضیه است که خودشون میدونند با مشکل دخترشون
چقدر دوست داشتم زمان برمیگشت عقب و اشتباهات گذشته ام را تکرار نمیکردم
کاش میشد همه چیز رو دوباره ساخت
ولی تجربیات خیلی مهمی به دست آوردم که خیلی با ارزشه اما برای من گرون تموم شد
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام ام تی ای عزیز
حتما با وکیل صحبت کنید
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
سلام خدمت تمامی دوستان
از همدردی همه شما ها ممنونم
از همه کسانی که لطف داشتن و به من کمک کردن تا با این مشکل بتونم کنار بیام
و از همه کسانی که فکر میکنند من به خاطر پول اومدم جلو و یه ریگی به کفشم هست یا اینکه من بیمارم که دارم خانمم رو تحمل میکنم یا هرچیز دیگه ای که فکر میکنند .
من خودم به این نتیجه رسیدم که من و خانمم نمیتونیم با هم زندگی کنیم و هیچ تفاهمی نداریم در اصل با مشکل روحی که داره با هیچ کس نمیتونه زندگی کنه این حرف مشاوروه حضوری من بود که در آخرین جلسه به من گفت و تاکید کرد که بهتره که جدا بشیم
من هم چشم دارم و هم عقل و متوجه هستم که این رابطه مشکل جدی داره و هیچ امکانی برای ساختن این زندگی وجود نداره اصل قضیه ما مشکل داره
من 2 هفته وقت گرفتم که آخرین تلاشم رو برای حفظ زندگیم بکنم اما خانمم اصلا با من همکاری نمیکنه خیلی تلاش کردم اما به هیچ وجه قبول نمیکنه که مشکل داره و باید مشکلمون رو حل کنیم نه دکتر میاد نه به حرف کسی گوش میکنه و نه خودش برای خودش کاری میکنه فقط به من توهین میکنه انقدر با خودش درگیری داره که از من متنفر شده واقعا خیلی حالش بده من به چشم یه بیمار نگاه میکنم یه معتاد یه کسی که باید کمکش کرد اما وقتی خودش نخواد هیچ کس و هیچ چیز نمیتونن کمکشون کنه
من هم دیگه خسته شدم و بریدم هر کاری میکنم جواب نمیده دوست داشتم کمک میکردم اما نشد و نمیخواد
حالا دیگه من هم با طلاق مخالفتی ندارم امروز که بهش گفتم خیلی خوشحال شد به من میگه مرد باش تا آخرش روی حرفت بمون و من رو طلاق بده من هم خسته شدم
بزار هر جور که راحته اون کار رو بکنه شاید یه روز پشیمون بشه
من دوست داشتم زندگیم رو حفظ کنم اما با زور نمیشه کسی رو فرستاد بهشت
خودم هم دارم بهم میریزم و از نظر روحی دچار مشکل میشم و دوست ندارم که خودم هم یه آدم مشکل داری بشم
تصمیم خودم رو گرفتم ظاهرا چاره ای جز طلاق ندارم
فقط پدر خانمم مخالف این قضیه است که خودشون میدونند با مشکل دخترشون
چقدر دوست داشتم زمان برمیگشت عقب و اشتباهات گذشته ام را تکرار نمیکردم
کاش میشد همه چیز رو دوباره ساخت
ولی تجربیات خیلی مهمی به دست آوردم که خیلی با ارزشه اما برای من گرون تموم شد
دوست عزیز
همه صلاح شما رو می خواند و دوست دارند شما بیشتر از این سلامت روح و روانتون آسیب نبینه.
هرکس به زبانی که فکر می کنه درست هست و خودش رو جای شما می گذاره راهنمایی می کنه .
دلیلی نداره کسی بخواد دشمنی بکنه و یا آنچه صلاح شما نیست بگه.
لطفا حتما از یک وکیل کمک بگیر.
:72::72::72:
روزگار است این گهی عزت دهد گر خوار دارد
چرخ بازی از این بازیچه ها بسیار دارد
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
کاملن مشخصه که نمی خوای طلاقش بدی.
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mta
ازش خواهش کردم بریم پیش یه روانپزشک خوب بهش گفتم که همه جوره کمکت میکنم پشتت هستم و تا آخر همراهت هستم
=================
خیلی خوبه که اینقدر شما مسئولیت پذیر هستی و در صددی که همه جوره از خانومت حمایت کنی ، واقعا جای تقدیر داره
ببین خانومت چه چیزی ازت می خواد و در همون راستا بهش کمک کن
خانمم گفت ازت بدم میاد نمیخوام باهات زندگی کنم ازت متنفرم ولم کن
=====================
اما باور کنید خانم من بیمار یه بیمار روحی و روانی که حالش هم خیلی بده اگر بد نبود که خودکشی نمیکرد
================
بله ، باور می کنم که حال خانومتون اصلا خوب نیست و یه بیمار روحی و روانی است ... این کاملا از میان گفته های شما مشهود هست ،
نمی دونم تخصصتون در چه حدی است
آیا به عنوان یک پزشک می تونید کمک حال خانومتون باشید ؟
آیا از بیماری اش کاملا اطلاع دارید؟
آیا جزئیات بیماری اش رو می شناسید؟
آیا راه درمان آن را بلد هستید؟
آیا از داروها و قرص هایی که مصرف می کنه آگاهی دارید؟ می دونید چه داروهایی در بهبودش موثر هست ؟ و چه داروهایی روند بهبودی را بع تاخیر می اندازه؟
اگر کاملا بر بیماری اش و نحوه درمان بیماری اش واقفید پس به عنوان یک پزشک ، وظیفه تون رو انجام بدهید
===========================
حداقل برای ثوابش هم که شده می خوام دستش رو بگیرم کمکش کنم
این حس انسان دوستانتون واقعا زیباست ، کاش به جای ثواب ، عشق و دوست داشتن دوطرفه حکمفرما می بود ....
===================================
خانوادش که همه چیز رو تو پول میبینن و اصلا به فکر حل مشکل دخترشون نیست که چه عذابی میکشه
بله دقیقا، اونها حتی فکر می کنن می تونن شما رو هم به عنوان یک شوهر ، برای دخترشون خریداری کنند ...
=========================
اما میترسم طلاقش بدم و یه بلای سر خودش بیاره و من عذاب وجدان بگیرم و تا آخر عمر از کرده خودم پشیمون باشم
حق دارید ، جون یک انسان هست ، زندگی و عواطف و احساساتی که در پشت هر مسئله ای نهفته است و همیشه باما همراه هست .... من به شخصه تخصصی در این زمینه ندارم ، شنیدم که میگن برای جلوگیری از رویدادهای بد باید موقعیت ها و شرایط پدید آمدنش رو کاهش داد ... حتما چیزی سبب شده که ایشون خودکشی کنه ، و تا وقتی اون عامل هست ، هرلحظه امکان خودکشی مجدد ایشون هست .... گاهی وقتها انسان مجبور میشه علیرغم میلمش ، پا روی دلش بگذاره و از چیزی که دوست داره بگذره .... البته کار هرکسی هم نیست !
============================
یه عمر زندگی مشترکه نمیشه شوخی گرفت هم برای اون و هم برای من
واقعا که در موقعیت سختی قرار گرفته اید ... خیلی خیلی فکر کنید .. آره یک عمر زندگیه ، نمیشه شوخی گرفت ... هم آینده ی شماست و هم آینده ی اون خانوم ...
=======================
سپردمش به خدا
از خدا می خواهم هرچی که به صلاح ماست همون بشه
انشاالله
-
RE: خودکشی خانمم و تردید من برای زندگی
سلام داداش گلم:43:
خوبی؟:72:
چیکار کردی با زندگیت؟