به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 اردیبهشت 01 [ 17:22]
    تاریخ عضویت
    1390-2-19
    نوشته ها
    238
    امتیاز
    13,943
    سطح
    76
    Points: 13,943, Level: 76
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    383

    تشکرشده 386 در 151 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Arrow تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    سلام

    به علت به نتیجه رسیدن تاپیک قبلی؛ این تاپیک در ادامه تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش ادامه خواهد داشت یعنی من هیچ تلاشی نمیکنم اگر نامزدم دوست داره که زندگیش رو حفظ کنه میتونه تلاش کنه

    پست های قبلی من

    تلاشم برای حفظ زندگیم با نامزدم

    مشکل با نامزدم

    درخواست مهریه و طلاق

    من تمام تلاشم رو برای حفظ این زندگی کردم میدونم مشکلات زیادی دارم هم خودم هم خانمم از اون اوایل رابطمون تا الان اشتباهات زیادی کردم ولی وقتی فهمیدم کارم اشتباه بوده دیگه اشتباهم رو تکرار نکردم که این خیلی خوب بوده اما من تصمیمم آخر رو گرفتم

    طلاق

    اصلا خوب نیست ؛میدونم ولی راه چاره ای ندارم

    تو تاپیک قبلی به صورت مفصل توضیح دادم

    به هر حال من دیگه خانمم رو دوست ندارم و هیچ علاقه ای بهش ندارم و دوست ندارم به این عشق یه طرفه ادامه بدم مگر در شرایطی که در پست 49 تاپیک قبلی توضیح داده بودم

    اما از تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش در این تاپیک میخوام بگم

    امروز به درخواست پدر خانمم رفتم به دیدنش چون تماس گرفت که بیا کارت دارم
    من هم به رسم ادب رفتم خدمتشون
    اولش با من صحبت کرد که همه چی درست میشه و مشکلی نیست بنده خدا خیلی مهربونه مثل پدر خودم دوستش دارم بعد هم من رو با خودش به یه آپارتمان تو خیابان توانیر برد همینکه رسیدم اون نزدیک ها فهمیدم آپارتمان خانمم هستش رفتیم بالا بد نبود یه آپارتمان 3 خوابه تو یه مجتمع مسکونی خوب رفتم بالا دیدم که بنده خدا رفته جهیزیه هم تهیه کرده و همه رو گذاشته با کارتنش کنار به من گفتش میخوام اینجا رو بدم به شما تا بیاید اینجا زندگی کنید و در مورد وسایل هم گفت همه چیز براتون سفارش دادم نگران چیزی نباش
    من هم گفتم که من خودم خونه دارم نیازی به اینجا نیست همون جا زندگی میکنیم
    گفتش که نه شما خونتون رو بدید اجاره و پولش رو بزارید برای زندگیتون خرج کنید در ضمن به نظر من حقوق ماهیانه شما کمه و بهتره که بیایی کارخونه پیش خودم من اونجا بهت نیاز دارم که کمکم کنی و حقوق بیشتری هم برات داره فکر کنم که با اجاره خونتون و حقوق کارخونه به راحتی بتونی از عهده خرج زندگی بر بیایی چون زندگی خیلی سخته و خرج زندگی خیلی بالاست ولی من خودم هواتو دارم و نگران چیزی نباش
    گفتم من کارم رو دوست دارم درسته خیلی سخته ولی کلی زحمت کشیدم تا شدم مسئول اون قسمت حیفه که به راحتی از دستش بدم
    میگه چه فایده که حقوق خوبی نداره من زود تر از اینها می خواستم بهت بگم که بیایی پیش ما ولی گفتیم شاید خوشت نیاد الان هم دیر نشده بیا اینجا پیش ما
    گفتم باشه اجازه بدید مشکلمون حل بشه بعدا راجع به این موضوع صحبت میکنیم
    گفت مشکلی نیست که حل میشه خانمت خیلی حساسه و بعد از اینکه بری سر خونه زندگیتون همهچی خود به خود حل میشه من میدونم دختر خودمه اخلاقش رو میشناسم نگران نباش در ضمن اجازه بده تا چند روز دیگه من با دخترم صحبت کنم بعدش بهت خبر میدم که بیایی اینجا و با هم صحبت کنید هر حرفی هم داری به خودش بزن
    من هم گفتم باشه چشم

    اما با بخشیدن آپارتمان و وسایل زندگی و کار با حقوق بالاتر یه احساس بدی به من دست داد
    یعنی اینکه دارن من رو میخرن
    حالم از خودم بهم میخوره
    یعنی احساسات من همش الکی
    یعنی من رو دارن میخرن که با دخترشون با هر قیمتی که شده ازدواج کنم
    خیلی شرایط بدیه
    خودم هم در شرایط خوبی نیستم و اینها هم همه کمک میکنه که حالم بدتر بشه

  2. 4 کاربر از پست مفید mta تشکرکرده اند .

    mta (دوشنبه 13 تیر 90)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 بهمن 90 [ 16:01]
    تاریخ عضویت
    1390-4-06
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    1,794
    سطح
    24
    Points: 1,794, Level: 24
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    762

    تشکرشده 768 در 239 پست

    Rep Power
    42
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    موضوع طلاق قبلی ایشون و خیانت به احتمال زیاد دروغه !!

    مساله پیشکش آپارتمان و رشوه دادن به شما هم همونطور که متوجه شدید کاملا درسته !!

    جوابهای خوبی دادید که گفتید نه خونه را می خواهید و نه شغل را. بسیار عالی بود و محکم هم روی حرفتون باشید. اگر قرار است خونه اجاره بره، خونه خودشون را بدهند اجاره. همه مشکلاتت کمه، می خوای هرشب هم بذارتت پشت در بگه از خونم برو بیرون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مرد باش! محکم وایسا و بگو شغلم، خونم و زندگیم را دوست دارم و مناسب برای یک زندگی است. با این شرایط اومدم خواستگاری و قبول کردید. اگر فکر می کنید دخترتون با این حقوق یا تو اون خونه نمی تونه زندگی کنه مشکل خودتون هست. باید از اول قبول نمی کردید.

  4. 2 کاربر از پست مفید شب نم تشکرکرده اند .

    شب نم (دوشنبه 13 تیر 90)

  5. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    برادر من ، رفتار پدر خانم شما قابل پیش بینی بود :

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

    اگر راهکارهای فوق را در پیش گرفتی ، حتی خانمت با ملایمت رفتار کرد و قول داد که دیگه چنین نکند و خانواده وی خواستند که زودتر عروسی بگیرید ، خیلی قاطع نپذیرید و شرط نزد روانشناس رفتن و تاییدیه روانشناسی که خود شما هم معرفی می کنید و از او وقت می گیرید و قبلاً خودت نزدش رفته باشی و مسائل را در جریان باشد ، برای اً تایید اینکه شما با هم سنخیت دارید و مشکلی در آینده پیش نخواهد آمد را لازم و ضروری اعلام کنید و محکم بر آن استوار باشید . و در مقابل مهربانیها و و دعوت به مسالمت و کوتاه اومدن از این شرط از سوی خانواده وی به هیچ وجه تسلیم نشوید . حتی اگر خود خانمتون به دست و پاتون افتاد هم از این شرط و ضرورتش کوتاه نیایید ( قاطعیت و جرأت ورزی و اعتماد به نفس را در اینجا اینگونه به نمایش بگذارید )


    موفق باشید .

    .


    اینجاست که قاطعیت شما مهم است ، و شما اگر شرط را جرأتمندانه مطرح ساخته و روی آن پافشاری کردید ، ممکنه بعد از راه تهدید وارد شوند . باز هم کوتاه نیایید .


    موفق باشید .



    .

  6. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 26 مهر 90)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 اردیبهشت 01 [ 17:22]
    تاریخ عضویت
    1390-2-19
    نوشته ها
    238
    امتیاز
    13,943
    سطح
    76
    Points: 13,943, Level: 76
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    383

    تشکرشده 386 در 151 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    سلام
    از اینکه به فکر من هستید ممنونم
    از اینکه دوستان خوبی مثل شما دارم احساس تنهایی نمیکنم و میتونم تو سخت ترین مشکلات طاقت بیارم

    دقیقا همینطوره
    من نیازی به خونه اونها ندارم خودم خونه خوبی دارم
    شغلم هم همینطور درسته که حقوق معمولی داره اما خودم به اینجا رسیدم و دائم در حال پیشرفتم
    من نیازی به مال و اموال اونها ندارم

    فرشته مهربان عزیز

    تنها شرط من برای زندگی با این خانم همین شرطی که شما گذاشتید می باشد
    من شرط شما رو به مشاوره خودم هم گفتم به من گفت که خیلی خوبه همین رو بگو
    اگر پدر خانمم خواست صحبت کنه میگم که تنها شرط من برای زندگی با دخترتون همینه که گفتم
    اگر اینجا نتونم حرفم رو بزنم تا آخر عمرم تو سری خور میشم و نمیتونم در طول زندگی هم حرف بزنم خیلی محکم و قاطع میخوام بگم من با این شرط حاضر به زندگی با دختر شما هستم در غیر این صورت نه


    خدا شاهده که من با قصد خیر و زندگی رفتم جلو و هرگز نمیخواستم کارم به اینجا ها بکشه
    به خدا قسم که حاضر بودم با یه دختر معمولی ازدواج میکردم اما خوشبختی رو احساس میکردم
    به خدا قسم که حاضر بودم خانمم خونه و ماشین و مغازه و حساب بانکی و غیره رو نداشت ولی یه ذره تو وجودش نسبت به من احساس داشت
    من همه کار های خودم رو خودم انجام میدم مثل آشپزی و کار هایمنزل و حاضر بودم بعد از ازدواج هم همه کار های خونه رو خودم انجام بدم ولی خانمم من رو دوست داشت
    من که برای انجام کار های خونه ازدواج نکردم خودم از پس همه کار ها بر میام من نیاز عاطفی دارم از نظر روحی کمبود دارم نیاز به یه همصحبت همدم همراه همخونه دارم که ازدواج کردم
    من نیاز به یه دست پر از محبت دارم که من رو نوازش کنه
    نمیدونم حرف درسته یا نه ولی من به خاطر این چیزها بود که ازدواج کردم

    من حسرت اینو دارم که یه بار با خانمم بشینیم و بدون جنگ و دعوا صحبت کنیم
    من حسرت اینو دارم که با خانمم یه بار شام بریم رستوران و با من قهر نکنه و از رستوران نیاد بیرون
    من حسرت اینو دارم که با خانمم حرف دلم رو راحت بزنم و از اینکه الان عصبانی میشه صحبت کنم
    من حسرت اینو دارم که خانمم رو تو خیابون دست من رو بگیره و راه بریم
    من حسرت اینو دارم که خانمم یک بار حلقه ازدواجش رو دستش کنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم لباس هایی که من براش میخرم رو تنش کنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم برای کادوی من ارزش قائل بشه وکادوی من رو مسخره نکنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم تو جمع به من توهین نکنه
    من حسرت اینو دارم که برای یه بار خانمم به من زنگ بزنه و حالم رو بپرسه
    من حسرت اینو دارم که خانمم ارزش من رو با پول توجیبم مقایسه نکنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم دائم به من نگه که تو نمیتونی خواسته های من رو برآورده کنی
    من حسرت اینو دارم که خانمم برای انجام کار های مهمش نظر من رو هم بخواد
    من حسرت اینو دارم که خانمم من رو یزره دوست داشته باشه
    آره من خیلی حسرت دارم
    از آقایون محترم تالار خواهش میکنم چند دقیقه خودشون رو جای من تصور کنند ببیند میتونند یه همچین شرایطی رو تحمل کنند یا نه
    بخدا شرایط بدی دارم
    خیلی سخته وقتی با یه دنیا امید و آرزو بیایی جلو و آخرش اینطوری بشه

    ولی اینبار از خواسته ام عقب نمیشینم
    باید همینطوری بشه که من میخواهم
    خیلی محکم استوار و قوی روی حرف های خودم ایستاده ام
    پای همه چی هم ایستادم
    با تشکر از همه دوستان

  8. 2 کاربر از پست مفید mta تشکرکرده اند .

    mta (دوشنبه 13 تیر 90)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 اسفند 90 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1388-9-01
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    4,329
    سطح
    41
    Points: 4,329, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    876

    تشکرشده 872 در 206 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    سلام

    شما سرشار از نيازي

    نيازهايي كه خودت سركوبشون كردي و حالا هم منتظري يكي بياد اون نيازها رو بهت تقديم كنه .

    اينا كه نوشتي همشون نياز هست .


    خدا شاهده که من با قصد خیر و زندگی رفتم جلو و هرگز نمیخواستم کارم به اینجا ها بکشه
    به خدا قسم که حاضر بودم با یه دختر معمولی ازدواج میکردم اما خوشبختی رو احساس میکردم
    به خدا قسم که حاضر بودم خانمم خونه و ماشین و مغازه و حساب بانکی و غیره رو نداشت ولی یه ذره تو وجودش نسبت به من احساس داشت
    من همه کار های خودم رو خودم انجام میدم مثل آشپزی و کار هایمنزل و حاضر بودم بعد از ازدواج هم همه کار های خونه رو خودم انجام بدم ولی خانمم من رو دوست داشت
    من که برای انجام کار های خونه ازدواج نکردم خودم از پس همه کار ها بر میام من نیاز عاطفی دارم از نظر روحی کمبود دارم نیاز به یه همصحبت همدم همراه همخونه دارم که ازدواج کردم
    من نیاز به یه دست پر از محبت دارم که من رو نوازش کنه
    نمیدونم حرف درسته یا نه ولی من به خاطر این چیزها بود که ازدواج کردم

    من حسرت اینو دارم که یه بار با خانمم بشینیم و بدون جنگ و دعوا صحبت کنیم
    من حسرت اینو دارم که با خانمم یه بار شام بریم رستوران و با من قهر نکنه و از رستوران نیاد بیرون
    من حسرت اینو دارم که با خانمم حرف دلم رو راحت بزنم و از اینکه الان عصبانی میشه صحبت کنم
    من حسرت اینو دارم که خانمم رو تو خیابون دست من رو بگیره و راه بریم
    من حسرت اینو دارم که خانمم یک بار حلقه ازدواجش رو دستش کنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم لباس هایی که من براش میخرم رو تنش کنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم برای کادوی من ارزش قائل بشه وکادوی من رو مسخره نکنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم تو جمع به من توهین نکنه
    من حسرت اینو دارم که برای یه بار خانمم به من زنگ بزنه و حالم رو بپرسه
    من حسرت اینو دارم که خانمم ارزش من رو با پول توجیبم مقایسه نکنه
    من حسرت اینو دارم که خانمم دائم به من نگه که تو نمیتونی خواسته های من رو برآورده کنی
    من حسرت اینو دارم که خانمم برای انجام کار های مهمش نظر من رو هم بخواد
    من حسرت اینو دارم که خانمم من رو یزره دوست داشته باشه
    آره من خیلی حسرت دارم
    از آقایون محترم تالار خواهش میکنم چند دقیقه خودشون رو جای من تصور کنند ببیند میتونند یه همچین شرایطی رو تحمل کنند یا نه
    بخدا شرایط بدی دارم
    خیلی سخته وقتی با یه دنیا امید و آرزو بیایی جلو و آخرش اینطوری بشه


    در كل نوشته هاي بنده به هيچ عنوان از كلماتي نظير سازش ، كوتاه آمدن ، كنار بيا ، با همسرت به زندگي ات ادامه بده و غيره كه مشابه اينها باشد استفاده نكرده ام . هميشه گفته ام و باز هم تاكيد ميكنم مشكل تو در خودت هست ، چرا ميگم در خودت ؟ چون تو سر شار از نيازي و براي اولين بار به مشكلي خوردي كه نيازهات دارند با تو صحبت ميكنند . اين نيازهاي خفته تو هستند كه تو رو به حركت در آورده اند و اجازه آرام شدن رو از تو گرفته اند چون بالاخره زماني براي ابراز خودشون بدست آورده اند .

    تايپيك هاي شما به سرعت جلو ميره و داري خودت رو سرگرم ميكني با اين مسيري كه انتخاب كردي .

    منتظر شروع كلاس مهارت هستي ؟ خب كلاس مهارت خوبه ولي باور كن قبل از كلاس خودت بايد تكون بخوري .

    جناب مدير قفل كردند تا شما به ارامش برسي و يه فكر اساسي بكني آن وقت شما چون زير فشار هستي آمده اي و ميگويي كه خانمم اگر ميخواهد اين زندگي را نجات بدهد ، نجات بدهد من ديگر كاري ندارم .

    برادر عزيز و محترم ، خواهشا خودت رو در بند اين زندگي نبين و نسبت به بازسازي درون و بيرون خودت اقدام بفرما .

    باتشكر
    احمد

  10. 8 کاربر از پست مفید m25teh تشکرکرده اند .

    m25teh (دوشنبه 13 تیر 90)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 اردیبهشت 01 [ 17:22]
    تاریخ عضویت
    1390-2-19
    نوشته ها
    238
    امتیاز
    13,943
    سطح
    76
    Points: 13,943, Level: 76
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    383

    تشکرشده 386 در 151 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    نقل قول نوشته اصلی توسط m25teh
    سلام



    در كل نوشته هاي بنده به هيچ عنوان از كلماتي نظير سازش ، كوتاه آمدن ، كنار بيا ، با همسرت به زندگي ات ادامه بده و غيره كه مشابه اينها باشد استفاده نكرده ام . هميشه گفته ام و باز هم تاكيد ميكنم مشكل تو در خودت هست ، چرا ميگم در خودت ؟ چون تو سر شار از نيازي و براي اولين بار به مشكلي خوردي كه نيازهات دارند با تو صحبت ميكنند . اين نيازهاي خفته تو هستند كه تو رو به حركت در آورده اند و اجازه آرام شدن رو از تو گرفته اند چون بالاخره زماني براي ابراز خودشون بدست آورده اند .

    تايپيك هاي شما به سرعت جلو ميره و داري خودت رو سرگرم ميكني با اين مسيري كه انتخاب كردي .

    منتظر شروع كلاس مهارت هستي ؟ خب كلاس مهارت خوبه ولي باور كن قبل از كلاس خودت بايد تكون بخوري .

    جناب مدير قفل كردند تا شما به ارامش برسي و يه فكر اساسي بكني آن وقت شما چون زير فشار هستي آمده اي و ميگويي كه خانمم اگر ميخواهد اين زندگي را نجات بدهد ، نجات بدهد من ديگر كاري ندارم .

    برادر عزيز و محترم ، خواهشا خودت رو در بند اين زندگي نبين و نسبت به بازسازي درون و بيرون خودت اقدام بفرما .

    باتشكر
    احمد




    سلام احمد جان
    من چی کار باید بکنم که از خودم شروع کنم
    شما بفرمائید من همون کار ها رو کنم
    من می خواهم خودم رو بسازم
    کاری با خانمم ندارم که چی کار میخواهد بکنه
    اصلا به مشکلی که با خانمم دارم دیگه فکر نمیکنم
    من تصمیم گرفتم که فقط روی خودم کار کنم و برای زندگی مجددم با قدرت قدم بزارم
    شما هم فقط به من کمک کن تا دوباره بلند شم
    الان وقتشه
    دقیقا من احساس میکنم که باید روی خودم بیشتر از اینها کار کنم
    آمادگی پذیرش هر گونه تغییر رو دارم
    دیگه هم هیچ عجله ای برای شروع زندگی ندارم
    می خواهم که اول خودم رو درست کنم بعد در مورد مشکلم با خانمم فکر کنم
    منتظر شما هستیم

  12. #7
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    برادر خوبم،
    تاپیک شما رو دنبال می کنم اما هیچ تاثیری از راهکارها در شما نمی بینم، در گام اول باید بپرسم چرا می خواهید روی خودتون کار کنید؟ فکر می کنید لازمه؟ فکر می کنید لازمه که اصلا مشکلی رو حل کنید؟ چه مشکلی؟ واقعا می خوام صورت مسئله شما رو بدونم! آیا واقعا به دنبال راهکار هستید؟ کدوم راهکار رو انجام دادید و نتیجه نگرفتید؟
    احمد بارها برای شما پست گذاشته
    فرشته مهربان بارها برای شما نوشته
    مدیر همدردی برای شما نوشته
    سر افراز توصیه هایی نوشته
    سابینا نوشته... خیلی ها نوشته اند!
    من هم در کنار آنها مطالبی برای شما نوشته ام...
    کدوم رو انجام دادید و نتیجه نگرفته اید؟ از پست 4 و 6 همین تاپیک متوجه می شیم که هیچ کدوم رو انجام ندادید و حتی تصمیم هم نگرفتید انجام بدید!...
    اصلا چه موانعی سر راه خوشبختی شما وجود داره؟ شما هنوز این موانع رو حتی شناسایی هم نکردید!!
    خانوم چه مشکلی داره!؟! هنوز پیداش نکردید! هنوز عواطف خودتون رو نشناختید! هنوز خود آگاه عمل نمی کنید!
    لطفا به شیوه پست 4 این تاپیک، پست نزنید! واقعی نیست!!!
    چند بار سوال کردید... از آقایون تالار که آیا اگر شما بودند به این زن مطلقه احترام می گذاشتند؟ یا اگر خودشون رو جای شما تصور می کردند، می توانستند تحمل کنند؟
    با این نوع فکر عملا فرا فکنی می کنید!
    سر شما کلاه نگذاشته اند... شما رو گول نزده اند! شما با یک بانویی که مجرد بوده ازدواج نکردید! شما می دونستید که ایشون در زندگی قبلی شکست خورده ، در پست یک مشکل با نامزدم نوشته اید:
    "یک ازدواج سنتی بود
    اما خانمم قبلا ازدواج کرده و طلاق گرفته و مشکل جدا شدنش هم خیانت همسر سابقش بود
    اما من بعد از چند جلسه صحبت کردن به این نتیجه رسیدم که میتونم به عنوان همسرم قبول کنم"
    به چه نتیجه ای رسیده بودید که می تونید به عنوان همسر قبولش کنید؟؟ اون موقع چرا نگفتید اگر جای من بودید چه کار می کردید؟؟ چرا برای تصمیم خودتون احترام قائل نیستید؟؟
    الان به این نتیجه رسیدید که نمی تونید؟
    حالا به این نتیجه رسیدید که ایشون اصلا خوب نیست و مشکل روانی داره و اگر تست روانشناسی بده بی شک بستری می شه؟ مخالفم آقا!!!
    من کارها و رفتارهای ایشون رو تایید نمی کنم.. اما شما بودید که به نتیجه رسیدید! چند جلسه صحبت کردید! پس نه اجباری در کار بوده و نه مشکلی از هیچ طرفی!!! برادرم شما رو یک دفعه در مقابل عمل انجام شده قرار نداده اند... مجبورتون نکردن یک زن مطلقه بگیرید که کسی بخواد خودش رو جای شما بگذاره...
    به نظر نمی رسه که همه چیز از ابتدا بد بوده باشه و خانواده همسرتون قصد داشته باشن که شما رو گول بزنند
    پست یک تاپیک مشکل با نامزدم نوشتید:
    "من پسری هستم 30 ساله که 3 ماه هستش که با خانمی 28 ساله آشنا شدم و 21بهمن مراسم بله برون بود 11 فروردین عقد کنان و 25 فروردین نامزدی"
    و در جای دیگه: "ما بعد از مراسم عقد مشکلات ما شروع شده مقداری از مشکل ما مربوط به من میشه که نمی تونم خانمم رو درک کنم"
    یعنی از 21 بهمن تا 11 فروردین نتونستید متوجه این اختلالات روانی بشید! یا شاید این مشکلات مربوط به کنش ها، واکنشها و تشدیدهای رفتاری شما دو نفر بوده!؟!
    شما هنوز در این تاپیک سوالی رو مطرح می کنید که در اولین پستتون در این سایت مطرح کردید!! این می دونید یعنی چی؟ یعنی فقط یک جمله و دو جمله رو فیلتر نکردید! کل 2 3 تا تاپیک رو فیلتر کردید!!! فکر می کنید اگر شما جای من بودید باز هم چیزی می نوشتید؟؟؟
    اینها رو گفتم و شنیدید که دیگر فرافکنی نکنید! پای تصمیمتون بایستید! برای همسرتون وقت بگذارید! چرا فکر می کنید که زنتون نیست؟؟ چرا فکر می کنید که می تونید بگید نمی کنم؟! نمی کنم و به من مربوط نیست یعنی طلاق آقا!!! فقط یعنی همین!!! فقط شما هنوز جشن نگرفته اید! خیلی ها اصلا جشن نمی گیرند و می روند سر خونه و زندگیشون!!!
    پای تصمیم و انتخابتون شجاعانه بایستید! مشکل داره! مشکل شماست!!!! حلش کنید! باید حلش کنید!!!
    اگر من جای شما بودم حداقل کاری که می کردم تکلیفم رو با خودم روشن می کردم
    ازدواج کردید! متعهدید! متاهلید! نمی تونید به راحتی بگید به من چه! من اصلا نمی خوام! این یعنی طلاق!
    اگر می خواهید که تمومش کنید! خب تمومش کنید! یک محضر، دو شاهد، والسلام!
    به نظرم طی دو ماه گذشته یعنی حداقل از 19 اردیبهشت تا کنون هیچ تلاشی و قدمی اساسی برای حل مشکلتون بر نداشته اید و با این ایده و افکار هرگز بر نخواهید داشت...
    خوشبختی و سعادت قرص نیست به یکی بدیم و دزش هم بدیم مثلا هر 6 ساعت بخور خوب می شی! باید بخواهید! باید تلاش کنید! باید تلاش کنید! باید خون دل بخورید! بله باید خون دل بخورید... آری شود ولیک به خون جگر شود...
    به نظرم اگر واقعا به دنبال تغییرید... بشینید و با حوصله یک بار دیگر تمام پستهای تاپیکهاتون رو بخونید و توصیه ها رو نت برداری کنید... انجام بدید! اگر نتیجه نگرفتید... حداقل سوال تکراری نمی پرسید!
    امیدوارم موفق باشید و دیگه مثل پست 4 رو از شما نبینم...
    پستهای قبلی رو بخونید

  13. 5 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    sci (دوشنبه 13 تیر 90)

  14. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 اردیبهشت 01 [ 17:22]
    تاریخ عضویت
    1390-2-19
    نوشته ها
    238
    امتیاز
    13,943
    سطح
    76
    Points: 13,943, Level: 76
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    383

    تشکرشده 386 در 151 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    نقل قول نوشته اصلی توسط sci
    برادر خوبم،
    تاپیک شما رو دنبال می کنم اما هیچ تاثیری از راهکارها در شما نمی بینم، در گام اول باید بپرسم چرا می خواهید روی خودتون کار کنید؟ فکر می کنید لازمه؟ فکر می کنید لازمه که اصلا مشکلی رو حل کنید؟ چه مشکلی؟ واقعا می خوام صورت مسئله شما رو بدونم! آیا واقعا به دنبال راهکار هستید؟ کدوم راهکار رو انجام دادید و نتیجه نگرفتید؟
    .
    .
    .
    .

    به نظرم اگر واقعا به دنبال تغییرید... بشینید و با حوصله یک بار دیگر تمام پستهای تاپیکهاتون رو بخونید و توصیه ها رو نت برداری کنید... انجام بدید! اگر نتیجه نگرفتید... حداقل سوال تکراری نمی پرسید!
    امیدوارم موفق باشید و دیگه مثل پست 4 رو از شما نبینم...
    پستهای قبلی رو بخونید


    سلام دوست من

    من اشتباهات زیادی داشتم
    یکیش همین معیار های انتخابم برای ازدواجم
    من وقتی نشستم منطقی فکر کردم دیدم که معیار درستی برای انتخاب نداشتم
    اشتباه کردم
    مرد و مردونه پای اشتباهم هستم
    چشم دیگه مثل پست 4 هم نمینویسم
    حالا میخوام این زندگی رو فراموشش کنم حداقل در حال حاضر می خواهم فراموشش کنم
    اول خودم رو بسازم خودم رو قوی کنم اون موقع میام در مورد مشکلم فکر میکنم
    من اگر از روز اول اومده بودم خودم رو ساخته بودم و تجربه الان رو داشتم به معیار های مهمتری برای انتخاب همسر ارزش قائل میشدم
    حالا اشتباه کردم
    سطحی فکر کردم
    آینده نگری نکردم
    و خیلی اشتباهات دیگه
    گذشته مهم نیست
    مهم زمان حال هستش که داریم در حال زندگی میکنیم
    می خواهم که خودم رو درست کنم و اشکالات خودم رو برطرف کنم
    حالا چه با این خانم زندگی کنم یا با کس دیگری زندگی کنم
    بلاخره که من باید خودم رو درست کنم
    باید اشکالاتم رو بر طرف کنم
    من در تلاشم که خودم رو آماده تغییر کنم
    در ضمن در شرایط خوبی این نوشته ها رو ننوشتم خیلی حالم خراب بوده کمی هم من رو درک کنید

  15. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

    برادر من

    کمی از حرف زدنتون کم کنید و به عمل بپردازید . مشاوره حضوری را با همین روند رفع اشکالات خود در پی بگیرید و در عین حال در رابطه با همسر هم منفعل عمل نکنید .

    این تاپیک که شده تکرار مکررات قفل می شود .

    لطفاً به جای باز کردن تاپیک جدید ، راهکارهایی که در تاپیکهاتون تا کنون بهتون داده شده را جمع بندی و عمل کنید


    موفق باشید

  16. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 14 تیر 90)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.