خدا شاهده که من با قصد خیر و زندگی رفتم جلو و هرگز نمیخواستم کارم به اینجا ها بکشه
به خدا قسم که حاضر بودم با یه دختر معمولی ازدواج میکردم اما خوشبختی رو احساس میکردم
به خدا قسم که حاضر بودم خانمم خونه و ماشین و مغازه و حساب بانکی و غیره رو نداشت ولی یه ذره تو وجودش نسبت به من احساس داشت
من همه کار های خودم رو خودم انجام میدم مثل آشپزی و کار هایمنزل و حاضر بودم بعد از ازدواج هم همه کار های خونه رو خودم انجام بدم ولی خانمم من رو دوست داشت
من که برای انجام کار های خونه ازدواج نکردم خودم از پس همه کار ها بر میام من نیاز عاطفی دارم از نظر روحی کمبود دارم نیاز به یه همصحبت همدم همراه همخونه دارم که ازدواج کردم
من نیاز به یه دست پر از محبت دارم که من رو نوازش کنه
نمیدونم حرف درسته یا نه ولی من به خاطر این چیزها بود که ازدواج کردم
من حسرت اینو دارم که یه بار با خانمم بشینیم و بدون جنگ و دعوا صحبت کنیم
من حسرت اینو دارم که با خانمم یه بار شام بریم رستوران و با من قهر نکنه و از رستوران نیاد بیرون
من حسرت اینو دارم که با خانمم حرف دلم رو راحت بزنم و از اینکه الان عصبانی میشه صحبت کنم
من حسرت اینو دارم که خانمم رو تو خیابون دست من رو بگیره و راه بریم
من حسرت اینو دارم که خانمم یک بار حلقه ازدواجش رو دستش کنه
من حسرت اینو دارم که خانمم لباس هایی که من براش میخرم رو تنش کنه
من حسرت اینو دارم که خانمم برای کادوی من ارزش قائل بشه وکادوی من رو مسخره نکنه
من حسرت اینو دارم که خانمم تو جمع به من توهین نکنه
من حسرت اینو دارم که برای یه بار خانمم به من زنگ بزنه و حالم رو بپرسه
من حسرت اینو دارم که خانمم ارزش من رو با پول توجیبم مقایسه نکنه
من حسرت اینو دارم که خانمم دائم به من نگه که تو نمیتونی خواسته های من رو برآورده کنی
من حسرت اینو دارم که خانمم برای انجام کار های مهمش نظر من رو هم بخواد
من حسرت اینو دارم که خانمم من رو یزره دوست داشته باشه
آره من خیلی حسرت دارم
از آقایون محترم تالار خواهش میکنم چند دقیقه خودشون رو جای من تصور کنند ببیند میتونند یه همچین شرایطی رو تحمل کنند یا نه
بخدا شرایط بدی دارم
خیلی سخته وقتی با یه دنیا امید و آرزو بیایی جلو و آخرش اینطوری بشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)