بی احساسی نامزدم نسبت به من

سلام خسته نباشید
من حسین هستم
6ماه که عقد کردم-خودم یزدی و خانومم تبریزی هستیم-هردو دیپلم و من تو کارخونه داروسازی کار میکنم-6سال با برادرش همکلاس و دوست خیلی صمیمی بودیم-خانومم از بین 8تا خاستگار منو انتخاب کرد ولی حدود 4ماه که همسرم به من میگه بهت هیچ احساسی ندارم-میترسم زندگی کنم-میترسم تنها بشم-میگه به قیافت حساس شدم(پوستم سبزه هست) و....ولی وقتی منو میبینه و پیشم میشینه همدیگرو بقل میکنیم و میبوسمش و میگه وقتی پیشمی این فکرها نمیاد تو ذهنم
من خیلی بهش علاقه دارم و دوستش دارم--همش میگه بیا جدا بشیم ولی بارها بهش گفتم که دوستت دارم و طلاقت نمیدم
بهش میگم بریم خرید میگه حوصله ندارم و...----در ماه 2بار واسش گل میگیرم و روز عقدمون هم یه گل جدا گانه--هدیه واسش میگیرم---هر دفعه میگم بریم مشاوره قبول میکنه ولی نمیره وقت بگیره
دارم دیوونه میشم:302:---میشه درست حساب راهنماییم کنید

سلام آقا حسین
از نظر مسافتی هم دورین یعنی شما شهر خودتون اونم شهر خودش؟

به نظر خودتون کسی رو قبلا دوست نداشته ؟

مگه شما رو قبلا ندیده بود ؟

سلام،

به تالار همدردی خوش آمدید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

هر دفعه میگم بریم مشاوره قبول میکنه ولی نمیره وقت بگیره

---

خب چرا خود شما وقت نمی گیرید برای مشاوره؟
بعد هم بروید دنبالش و با هم بروید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saint mary

سلام آقا حسین
از نظر مسافتی هم دورین یعنی شما شهر خودتون اونم شهر خودش؟

به نظر خودتون کسی رو قبلا دوست نداشته ؟

مگه شما رو قبلا ندیده بود ؟

---

نخیر-هردو کرج زندگی میکنیم-حدود 10 دقیقه فاصله داریم--میگه قبلا یکی دوست داشته ولی 2سالی میشه که حتی بهش فکرم نمیکنه-به نظرم راست میگه
دیده بود ولی خیلی کم--زمان خواستگاری بهش خیلی تاکید کردم انتخاب خودت باشه-نه اجبار خانواده-گفت که خانواده تو این کارا مجبورم نمیکنن
حتی بهش گفتم هر جا تو دوست داری خونه میگیرم--خودم خونه دارم-جدا از پدر و مادرم--هر خاسته

واسش چند دست لباس و کیف گرفتم ((سلیقه ام تو انتخاب خوبه))استفاده نمیکنه-میگه اگه جدا بشیم همرو میخو بهت برگردونم--این حرفش خیلی داغونم کرد

به نظرتون مشاور خانواده میتونه کمک کنه که طرز فکرش درست بشه؟--چون اصلا نمیخوم جدا بشیم--خیلی دوستش دارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط saint mary

سلام آقا حسین
از نظر مسافتی هم دورین یعنی شما شهر خودتون اونم شهر خودش؟

به نظر خودتون کسی رو قبلا دوست نداشته ؟

مگه شما رو قبلا ندیده بود ؟

---

نخیر-هردو کرج زندگی میکنیم-حدود 10 دقیقه فاصله داریم--میگه قبلا یکی دوست داشته ولی 2سالی میشه که حتی بهش فکرم نمیکنه-به نظرم راست میگه
دیده بود ولی خیلی کم--زمان خواستگاری بهش خیلی تاکید کردم انتخاب خودت باشه-نه اجبار خانواده-گفت که خانواده تو این کارا مجبورم نمیکنن
حتی بهش گفتم هر جا تو دوست داری خونه میگیرم--خودم خونه دارم-جدا از پدر و مادرم--هر خاسته

واسش چند دست لباس و کیف گرفتم ((سلیقه ام تو انتخاب خوبه))استفاده نمیکنه-میگه اگه جدا بشیم همرو میخو بهت برگردونم--این حرفش خیلی داغونم کرد

به نظرتون مشاور خانواده میتونه کمک کنه که طرز فکرش درست بشه؟--چون اصلا نمیخوم جدا بشیم--خیلی دوستش دارم

---

سلام دوست من
من هم مشکل شما رو دارم
اصلا چیز عجیبی نیستش خیلی هم عادیه
شما از خانواده ای با فرهنگ خاص خودتون هستید و خانمت هم همینطور از خانواده ای با فرهنگ خاص خودشون مطمعن باش که با هم فرق میکنید
عادیه و اصلا جای نگرانی نیست
اینها رفتار های خانمت هم عادیه
باید زمان بدی تا همه چیز درست بشه
اما اینجا یک فضای مجازی هستش و برای حل مشکلت بهتره به یک مشاوره حضوری مراجعه کنی که حتما این اشکالات هم بر طرف میشه

به نطرتون عروسی رو زودتر بگیرم؟؟

به نظرم قبل از اینکه به فکر عروسی باشید به فکر این باشید که با هم پیش مشاور برید. البته سعی نکنید ایشون رو به هیج وحه متهم جلوه بدید. برای این برید مشاوره که مهارتهای زندگی رو یاد بگیرید هر دو تون و احیانا اگر مشکلی هست ( در هر یک از شما) حلش کنید.

راستی شما و خانمتون چند سالتونه و مدت زمانی که در هفته همدیگر رو می بینید چقدره؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

به نطرتون عروسی رو زودتر بگیرم؟؟

---

سلام

دوست خوبم deljoo_deltang درست میگن و با نظرشون موافقم

بهتون گفتم که من هم مشکلات شبیه به شما رو دارم و در جلسات حضوری مشاور شرکت می کنم

یک جمله از مشاور من :

تا زمانی که مشکلات قبل از عروسی شما حل نشده هرگز اقدام به برگزاری مراسم عروسی نکنید چون بعد از عروسی مشکلات جدیدی وجود داره که اگر مشکلات قبلی شما حل نشه روی هم انباشته میشه و تبدیل به معضل میشه پس بهتره تا قبل از حل شدن مشکلات اقدام به آغاز زندگی مشترک نکنید .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط deljoo_deltang

به نظرم قبل از اینکه به فکر عروسی باشید به فکر این باشید که با هم پیش مشاور برید. البته سعی نکنید ایشون رو به هیج وحه متهم جلوه بدید. برای این برید مشاوره که مهارتهای زندگی رو یاد بگیرید هر دو تون و احیانا اگر مشکلی هست ( در هر یک از شما) حلش کنید.

راستی شما و خانمتون چند سالتونه و مدت زمانی که در هفته همدیگر رو می بینید چقدره؟

---

من26سالمه و خانومم 22سال---در هفته 2یا3بار-به خاطر اینکه میگه میترسم اگه زیاد بیای بابام ناراحت بشه--هر وقت هم میریم بیرون ساعت 9شب که میشه میگه بریم خونه بابابم فکر بد میکنه

ببینید اول اینو بگم که یه جایی خوندم اکثر خانمها در چند سال اول ازدواج ماهی چند بار به طلاق فکر می کنند اما واقعا چنین تصمیمی ندارند (خوب هورمون های خانمها زیاد دچار تغیر می شه ) اما خوب چون همسر شما سنشون کمه این احساسشو به زبون میاره. اما اقایون تا واقعا قصد طلاق نداشته باشن چنین فکری حتی از ذهنشون هم عبور نمی کنه.

دوم اینکه حالا که در باره پدر همسرتون گفتید یادم اومد که بعضی از خانواده های ترک زبان (البته من خودم هم یک ریشه ام ترکه، قصد توهین ندارم) خیلی روی دختراشون حساسن ونمی گذارند تو دوران عقد دختر و پسر زیاد هم رو ببینند. نمی دونم ایا شما فرصت زیادی در همین دو 3 روز رو با هم تنهاید یا بیشتر در جمع هستید؟

اما اگر بیشتر در جمع خانوادگی حضور دارید شاید این عامل باعث بشه همسرتون هنوز با دید گزینشی به شما نگاه بکنه و بعضی خصوصیات شما رو نپسنده و به نظرش بیاد ولی وقتی با هم تنها هستید دیدش عوض می شه (یعنی شما همون انتخاب اون هستید و بهتون عشق می ورزه).

در این صورت احتمال زیاد با عروسی مشکلتون حل میشه به خاطر کم شدن حساسیت های پدر همسرتون اما من باز هم اگر جای شما بودم حتما با همسرم پیش مشاور می رفتم و خودم هم وقت می گرفتم و به همسرم هم می گفتم بریم مشاور تا بهتر یاد بگیریم چطوری این همه عشقی که به هم داریم رو تو زندگیمون بهینه سرمایه گذاری کنیم.

دوست عزیز دقیقا همین جوریه که میگید--اصلا تنهامون نمیزارن--البته فقط باباش--مامانش میگه شوهرم این اخلاقش بده ولی من مثل شوهرم نیستم--وقتی باباش خونه نباشه مارو تنها میزاره-میگه راحت باشید
الان با خانومم صحبت کردم قبول کرد بریم مشاور
فقط ترسم اینه که مشاور بگه جدا بشید--اخه من از نظر اخلاقی مشکلی ندارم(البته این نظر همکارام--دوستام--فامیل)
یه مشکل دیگه اینه که خانونمم میگه من انتظاراتی ازت دارم وقتی میگم بهم بگو میگه خودت باید بفهمی--من که تجربه ای نداشتم که بدونم----

به نظرتون مشاور با این مشکلاتی که من گفتم میگه جدا بشید؟؟؟:302:

خیلی خیلی دوستش دارم--فکر جدا شدن داره داغونم میکنه:54:

ولی شما نگید اخلاقشون بده، چون ایشون با این باورها و غیرت ها به این سن رسیدند و شما بهتره به این باورها احترام بذارید (منظورم پدر زنتونه).

هیچ مشاور خوبی راه طلاق رو پیش پای مراجعش نمی ذاره. بلکه راه درست تصمیم گیری رو به شما یاد می ده. اگر اینکارو کرد مشاورتون رو عوض کنید. من متوجه شدم که شما و احیانا همسرتون مهارتهای ارتباطی رو بلد نیستید و با دنیای هم اشنا نیستید (اینکه ایشون به شما گفته خودت باید بدونی و شما هم نمی دونی ). پس اگر رفتید پیش مشاور نگید می خواهیم بدونیم آیا باید طلاق بگیریم یا نه. بگوید می خواهیم مهارت زندگی و مهارتهای ارتباطی رو یاد بگیریم چون هم دیگرو دوست داریم ولی بلد نیستیم چطور این دوست داشتنمون رو اونطور که طرفمون می خواد نشون بدیم.
اینکه اطرافیان می گن شما خوبید درسته چون اطرافیان که نمی خواهند با شما زندگی کنند و همچنین انتظاراتی که همسر شما از شما دارند رو از شما ندارند پس بر اساس نظر اطرافیان خودتون رو مبرا از اشتباه ندونید.

امروز بهش اس ام اس دادم عزیزم خیلی دوستت دارم---خیلی دلم برات تنگ شده((البته این حرفها رو هر روز بهش میگم و هر روز تقریبا همین جوری جواب میده))

تو جواب نوشته---حالت چطوره؟

به نظرتون خیلی دارم نازش رو میکشم؟؟

میشه نظر بدید چکار کنم و چی بگم که دلش رو بدست بیارم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

وقتی میگم بریم مشاور میگه وقتی هرچی بگه تو قبول نمیکنی چه فایده ای داره؟؟
منظورش اینه که اگه بگه جدا بشید--اخه من گفتم اصلا طلاقت نمیدم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اس ام اس داده میخوای همه چرو به بابام بگم__به مامانش همه چیرو گفته مامانش خیلی ناراحت شده گفته پسر خیلی خوبیه با حرفات اذیتش نکن--

میترسم به باباش بگه اونوقت......اخه باباها طرف دختر رو میگیرن--خودم 2تا خواهر دارم ازدواج کردن-بابام خیلی طرفشون رو میگیره

به نظرتون اجازه بدم بگه؟؟بهتر میشه؟؟:302:

خانومم گیر داده میگه باید جدا بشیم--میگه از همه چیز من بدش میاد:302:
چکار کنم؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

خانومم گیر داده میگه باید جدا بشیم--میگه از همه چیز من بدش میاد:302:
چکار کنم؟؟

---

دوست من سلام
باز که تو برگشتی سر خونه اولت
گفتم که به این حرفهای خانمت اصلا گوش نکن این حرف ها عادی نه ناراحت شو نه به خودت بگیر
باور کن که در باطن خانمت از تو بدش نمیاد فقط تو زبون به تو اینطوری میگه
نترس
قوی باش مثل یک مرد واقعی
دوستان به خوبی دارن تو رو راهنمایی میکنن
بهترین کار مشاوره حضوریه
مشاور هیچ وقت نمیگه باید جداشید
همیشه مشاور شما رو به هم نزدیک میکنه نه دور
یه بار امتحان کن نتیجه اش رو میبینی
مشاوره خیلی خوبه کمکت میکنه بتونی با مشکلات بجنگی
مثل یه مرد قوی
من باز هم میگم برو مشاور ببین چه نتیجه ای داره
فقط مشکل شما مهارت های زندگیه
اونهم یاد میگیرید
مثل خود من
مشکل من و تو تقریبا شبیه هم دیگست
من مشکلات بزرگ تر از تو دارم باورت نمیشه برو بخون متوجه میشی که چه اتفاقاتی افتاده
در ضمن مشکلات من در برابر مشکلات بعضی از دوستای تالار که چیزی نیست اونها مشکلات بزرگتری دارن که مشکلات ما در مقابل اونها چیزی نیست اما همشون ایستادن و دارن مبارزه میکنن تا پیروز میدان باشند
خدا رو شکر شما سر مسائل کهم مشکلی ندارید مشکلات شما جزئی و حل میشه
اما اگر کم بیاری تو بازنده میشی به هیچ کس هم هیچ گزندی نمیرسه
اگر میخواهی تو بازی زندگی بازنده نباشی از همین الان مبارزه رو شروع کن
من کلاسهای مهارت زندگی رو ثبت نام کردم اما هنوز شروع نشده ولی همه تعریف میکنن که خیلی تاثیر داره تو هم همین کار رو بکن
برو مشاوره حضوری خودش بهت میگه چی کار کنی
مطمعن باش نتیجه میگیری
دلسرد هم نشو
قوی باش
زندگی خیلی سختر از اینه باید بتونی مقاومت کنی و با مشکلات بجنگی
موفق باشی

ببینید همین که همسرتون حالتون رو می پرسه یعنی براش اهمیت دارید ولی خوب شما انتظار داشتید اونم حرف شما رو تکرار کنه و بگه دوستتون داره ولی همیشه قرار نیست ما بر اساس انتظار خودمون ادم ها رو بسنجیم.

به نظر من که یک زنم وقتی خانمتون میگه از هیچیت خوشم نمیاد یعنی دارم ناز می کنم. یعنی از یه چیزی ناراحتم ولی نمی دونم چطور بیانش کنم. یعنی شاید خودمم نمی دونم چمه ولی با کمک شما شاید بفهمم. یعنی تحت فشارم.

بالاخره همونطور که خودتونم گفتید همسرتون از شما خوشش اومده که بهتون جواب بله داده دیگه. شما و همسرتون هر دو نیاز به اموزش دارید پس تا اوضاع بدتر نشده برید پیش مشاور .

یک نکته دیگه هم اینه که دائم ایه یاس نخونید. و به همسرتون بگید بذار اول اگر نتونستیم با مشاوره و کمک همدیگه مشکلمون رو حل کنیم بعدا به پدرتون بگید. و بگید هر تصمیمی که با هم بعد از جلسات مشاوره گرفتیم من قبول می کنم. اینو هم یادتون باشه با یک جلسه به نتیجه ای نمی رسید باید چندین جلسه برید و راهکارها رو هم انجام بدبد.

سلام
واقعا از راهنماییهای صمیمانتون ممنون--خیلی خیلی ممنون:)
اگه شماها نبودبد نمیدونم چه بلایی سر زندگیم میومد
همین فردا میرم مشاور وقت بگیرم

فقط یه سوال--رفتیم پیش مشاور مشکلات مون رو بگیم؟؟--مثلا((بی احساسی خانومم نسبت به من-فکر خوشبخت شدن یا نشدن و....)
یا اینکه بگیم اومدیم مهارتهای زندگی رو یاد بگیریم
یا هردوش؟؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

سلام
واقعا از راهنماییهای صمیمانتون ممنون--خیلی خیلی ممنون:)
اگه شماها نبودبد نمیدونم چه بلایی سر زندگیم میومد
همین فردا میرم مشاور وقت بگیرم

فقط یه سوال--رفتیم پیش مشاور مشکلات مون رو بگیم؟؟--مثلا((بی احساسی خانومم نسبت به من-فکر خوشبخت شدن یا نشدن و....)
یا اینکه بگیم اومدیم مهارتهای زندگی رو یاد بگیریم
یا هردوش؟؟؟

---

سلام

خیلی خوبه که تصمیم گرفتی بری مشاوره
باور کن که نظرت در مورد مشکلت عوض میشه

در مورد مشاوره باید بگم که باید صادق باشی و اگر اشکالی در رفتار خودت بوده باید صادقانه بگی و اگر به مشاور واقعیت رو نگید نمیتونه کمکت کنه البته مشاور خودش میدونه که باید چی بپرسه نگران نباش ولی سعی کن همه چیز رو بگی فقط از طرف خودت نه خانمت در اصل ذهن خوانی نکن مشاور خودش میدونه که چی کار کنه

من امتحان کردم نتیجش رو دارم میبینم خیلی عالیه

امیدوارم که موفق بشی

احتمال زیاد اول با هم باهاتون صحبت می کنه و بعد جداگانه با هر کدومتون صحبت خواهد داشت. وقتی با هم هستید می تونید بگید ما یک سری مشکل داریم مثلا همسرم از من انتظاراتی داره و من نمی دونم یا ... که فکر می کنیم از نداشتن مهارت هست و می خواهیم مشکلاتمون حل بشه. مشاور اونوقت خودش سوالهایی از شما می پرسه که فرصت پیدا می کنید مشکلات رو باز کنید. ولی در کل هدفتون بهتر شدن اوضاع و حل ریشه ای مسائل باشه به نظر من . از چیزی نترسید ولی از متهم کردن بپرهیزید.

وقتی تک تک ازتون سوال پرسید اونوقت همین حرفها که به ما زدید و دغدغه هاتون رو بگید.

لطفا پیش یک مشاور خوب برید.

سلام mta
میدونم فضولیه ولی مشکلتون با خانومتون حل شد؟
یادش بخیر
اون موقع که این تاپیک رو ایجاد کرده بودم فقط مشکل داشتم
شاید کم توجهی نامزدم و یا مشکلات اینچنینی
اما الان مشکل نیست دیگه شده معضل
دلم برای خودم و احساساتم میسوزه
برای چه کسی خرجشون کردم
از همون روز های اول باید یه فکر جدی میکردم
چه اشتباهاتی که تو این رابطه انجام دادم و الان پشیمونم
ولی درس خوبی گرفتم و الان با تجربه گذشته بهتر راهم رو انتخاب میکنم

شما راست میگفتید مشکل من با مشکل شما اصلا قابل قیاص نیست

مشکلتون با خانومتون حل شد؟واقعا میخوم بدونم الن در چه وضعیتی هستید؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

سلام mta
میدونم فضولیه ولی مشکلتون با خانومتون حل شد؟
یادش بخیر
اون موقع که این تاپیک رو ایجاد کرده بودم فقط مشکل داشتم
شاید کم توجهی نامزدم و یا مشکلات اینچنینی
اما الان مشکل نیست دیگه شده معضل
دلم برای خودم و احساساتم میسوزه
برای چه کسی خرجشون کردم
از همون روز های اول باید یه فکر جدی میکردم
چه اشتباهاتی که تو این رابطه انجام دادم و الان پشیمونم
ولی درس خوبی گرفتم و الان با تجربه گذشته بهتر راهم رو انتخاب میکنم

شما راست میگفتید مشکل من با مشکل شما اصلا قابل قیاص نیست

مشکلتون با خانومتون حل شد؟واقعا میخوم بدونم الن در چه وضعیتی هستید؟؟

---

سلام
اون یکی از تاپیک های منه که اون اوایل نوشته بودم

تاپیک های من

تلاش نامزدم برای حفظ زندگیش

تلاشم برای حفظ زندگیم با نامزدم

درخواست مهریه و طلاق

این تاپیک های من هستش
دارم تلاشم رو برای حل مشکلات زندگیم میکنم
نتیجه های خوبی هم دارم میبینم

اما در مورد مشکلت باید بگم که چیز خاصی نیست و خودت رو ناراحت نکن فقط به خاطر عدم شناخت دو طرفه و مطمعن باش که مشکلت حل میشه اصلا خودت رو نگران نکن ولی نسبت به مشکلت بی خیال نباش در تلاش باش که مشکلت رو حل کنی تا به زندگی خوب و خوشی برسی اما ذهنت رو در گیر نکن که مشکلت خیلی مهمه و دیگه به آخر خط رسیدی قوی باش و مبارزه کن که مشکلت حل میشه توکلت به خدا باشه

سلام mta عزیز---من سید هستم-سر هر نمازم از وقتی مشکلت رو فهمیدم دعات میکنم--انشاا...مشکلت حل میشه -جای شما نیستم ولی تقریبا میفهمم چی میکشید-بعضی ادما زن میگیرن که کلفت خونه داشته باشن ولی بعضی ادما مثل من و شما و دوستان دیگه,, زن میگیریم که هم دم داشته باشیم-هم زبون داشته باشیم و.... تازه حاضریم کلفتیشونم بکونیم---
از تمام راهنمایی ها و امیدوار کردنتون واقعا از ته دلم ممنونم

از خدا میخوم که زوده زود همه مشکلاتتون حل بشه:323

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

سلام---من همسر حسین اقا هستم
مشکلات و فکرهای من که باعث شده به جدایی فکر کنم

++--احساس خوبی به ازدواج ندارم---احساس میکنم با ازدواج از من سوءاستفاده میکنن--از نظر جنسی
+++--از رابطه جنسی بعد عروسی حس خوبی ندارم--میترسم و یکم هم بدم میاد-
++--چون خاستگار زیاد داشتم همش حسین رو با اونا مقایسه میکنم--چون با اونا نبودم فکر میکنم اونا بهتر از حسین بودن
++--از بچه و بچه دار شدن خوشم نمیاد
++--البته حسین میگه از هر کاری که من بدم بیاد صرف نظر میکنه--مثلا رابطه جنسی--بچه دار نشدن

تصمیم قطعی گرفتیم بریم مشاور--شما میگید بهش اعتماد کنم--مرد ازدواج میکنه به خاطر رابطه جنسی--درست میگم؟؟من بدم میا و میترسم حسین میگه رابطه جنسی باهات برقرار نمیکنم--باور کنم؟؟مگه میشه؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

سلام mta عزیز---من سید هستم-سر هر نمازم از وقتی مشکلت رو فهمیدم دعات میکنم--انشاا...مشکلت حل میشه -جای شما نیستم ولی تقریبا میفهمم چی میکشید-بعضی ادما زن میگیرن که کلفت خونه داشته باشن ولی بعضی ادما مثل من و شما و دوستان دیگه,, زن میگیریم که هم دم داشته باشیم-هم زبون داشته باشیم و.... تازه حاضریم کلفتیشونم بکونیم---
از تمام راهنمایی ها و امیدوار کردنتون واقعا از ته دلم ممنونم

از خدا میخوم که زوده زود همه مشکلاتتون حل بشه:323

---

سلام دوست من
خیلی ممنون که به فکر من هستی
از دعای بعد از نمازت هم ممنونم
زندگی با بازی های مختلفش آدمها رو امتحان میکنه تا ببینه که چقدر ظرفیت دارن
امید وارم همه از این امتحان ها سربلند بیرون بیان
من هم توکلم به خداست که انشاالله هرچی خیر و صلاح ما هست همون بشه
امیدوارم که زور تر رابطه شما و خانمت بهتر بشه که از زندگی مشترکتون شیرینتر بشه
موفق باشی

نمیخوم ایه یاس بخونم و اصلا ناموید نیستم و نمیشم
ولی وقتی نامزدها رو تو خیابون و پارک میبینم که میگن و میخندن انقدر ناراحت میشم:302:
با خودم و خدا میگم--مگه من دل ندارم-مگه من چیز زیادی میخوم--فقط میخوم نامزدم دوستم داشته باشه-اخ که دارم دغ میکنم--ای خدا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

سلام---من همسر حسین اقا هستم
مشکلات و فکرهای من که باعث شده به جدایی فکر کنم

++--احساس خوبی به ازدواج ندارم---احساس میکنم با ازدواج از من سوءاستفاده میکنن--از نظر جنسی
+++--از رابطه جنسی بعد عروسی حس خوبی ندارم--میترسم و یکم هم بدم میاد-
++--چون خاستگار زیاد داشتم همش حسین رو با اونا مقایسه میکنم--چون با اونا نبودم فکر میکنم اونا بهتر از حسین بودن
++--از بچه و بچه دار شدن خوشم نمیاد
++--البته حسین میگه از هر کاری که من بدم بیاد صرف نظر میکنه--مثلا رابطه جنسی--بچه دار نشدن

تصمیم قطعی گرفتیم بریم مشاور--شما میگید بهش اعتماد کنم--مرد ازدواج میکنه به خاطر رابطه جنسی--درست میگم؟؟من بدم میا و میترسم حسین میگه رابطه جنسی باهات برقرار نمیکنم--باور کنم؟؟مگه میشه؟؟

---

سلام همسر حسین آقا

اصلا خودتون رو ناراحت نکنید هیچ چیز بدی نیست شما تحت تاثیر احساسات تون قرار گرفتید و احساسات خودتون رو بیان کردید و باعث بروز یه همچین مشکلاتی شده
همونطوری دوست خوبمون deljoo_deltang گفتن مشکل شما بیشتر بخاطر نداشتن مهارت های زندگی هستش که چیز خاصی نیستش یاد میگیرید و یه چیز دیگه اینکه بخاطر استرس های ناشی از ازدواج و زندگی مشترک یه سری فکر ها میاد توی ذهنتون که شما رو آزار میده من خودم هم مثل شما بودم با اینکه من مرد هستم و احساسم با شما فرق میکنه ولی شرایط شما رو درک میکنم
مثلا یکی از فکر هایی که ذهن من رو مشغول خودش کرده بود این بود که چون خانمم از نظر مالی در سطح بالایی قرار داره و درآمدش از من بیشتره نکنه که فردا توی زندگی مشترک من نتونم از عهده خرج و مخارج زندگی بر بیام میبیند یه فکر ساده ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود طوری که روی رفتارم هم تاثیر گذاشته بود
اینها عادیه ذهنتون درگیر استرس های بعد از ازدواجه
بیشتر استرس های شما به خاطر مسائل جنسیه که عادیه چون زندگی شما داره وارد فاز جدیدی میشه که تا حالا تجربه نکرده بودید
اما برای خود شما میگم که همه مرد ها به دنبال مسائل جنسی نیستن نمیگم به فکرش نیستن اما همه چی مسائل جنسی نیست مسائل جنسی جزء کوچکی از زندگی مشترکه که وقتی عشق علاقه باشه خیلی هم خوب و لذت بخشه
من که یه مرد هستم هیچ چیز برام لذت بخش تر از لبخند خانمم نیست یا شنیدن یه جمله دوستت دارم ساده یاصرف غذا در کنار هم بدون دغدغه و یا در آغوش گرفتن هم دیگه که خیلی شیرین تر از برقراری رابطه جنسی هستش
پس مطمعن باش که همه چی زندگی مشترک به برقراری رابطه جنسی نیست

و اما در مورد حسین آقا
باور کن که خیلی دوستت داره اگر دوستت نداشت هیچ وقت برای شما اینجوری وقت نمیذاشت و ارزش قائل نمیشد که وقتش رو برای مشاوره بزاره
شما رو دوست داره که میخواهد شما هم از زندگی مشترکتون لذت ببرید
این جور مرد ها خیلی کم هستن و باید قدرشون رو دونست
خدا رو شکر که یه پسر خوب و اهل زندگی و از همه مهمتر با خدا گیرت اومده که برای شما و زندگی مشترکش ارزش قائل میشه و همچنین برای احساسات شما
اصلا به دلتون شک راه ندید که بهترین انتخاب رو کردید
تمامی مشکلاتتون هم حل میشه نگران نباشید
اما حتما مشاوره رو برید که به شما و حسین آقا خیلی کمک میکنه که بتونید بهتر رابطه برقرار کنید و از زندگی مشترکتون لذت ببرید
مشکل شما همون مهارت های زندگی که خیلی زود یاد میگیرید و زندگی شیرینتون رو ادامه خواهید داد
مثل خود من که دارم یاد میگیرم خیلی ساده است فقط باید بخواهید
مشاور رو حتما برید بزارید که همین اول کاری مشکلتون حل بشه و زیاد نشه
آرزوی خوشبختی شما و همه دوستان در تالار همدردی رو دارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

نمیخوم ایه یاس بخونم و اصلا ناموید نیستم و نمیشم
ولی وقتی نامزدها رو تو خیابون و پارک میبینم که میگن و میخندن انقدر ناراحت میشم:302:
با خودم و خدا میگم--مگه من دل ندارم-مگه من چیز زیادی میخوم--فقط میخوم نامزدم دوستم داشته باشه-اخ که دارم دغ میکنم--ای خدا

---

سلام
ببین حسین جان مشکل شما اونقدر ها هم که فکر میکنی بزرگ نیست که بخواهی خودت رو انقدر اذیت کنی
چرا داری دغ میکنی
میدونم سخته ولی حل میشه
اصلا خودت رو ناراحت نکن
همین که برید پیش مشاوره و حرفهای مشاوره رو بشنوید رابطه شما بهتر میشه
توی تاپیک 25 مشکل شما رو توضیح دادم که بخاطر چیه
اصلا نگران نباش و برو مشاوره
به امید خدا مشکلت حل میشه

خیلی ممنون-از وقتی شما و دوستان راهنماییم کردین((بخصوص mta))خیلی خیلی امیدوار شدم-واقعا فهمیدم مشکلم اصلا چیز مهمی نیست و با مشاوره کاملا حل میشه
صمیمانه ممنون---من برادر ندارم ولی از این به بعد یه برادر دارم که هم داناست و هم مهربون ((mta))

تقریبا بیشتر مشکلات دوستان رو به طور خلاصه خوندم--باور کنید هیچکدوم از این مشکلات رو ندارم-مثلا ___سکس با خوشونت--اجبار کردن همسر به رابطه جنسی(اگه واقعا دلش نخواد اصلا بهش فکرم نمیکنم چه برسه به انجام دادن)__خود ارضایی__بد دهن بودن__دست بزن داشتن__و......
فکر کنم خانومم مشکلات دوستان رو بدونه کلا نظرش نسبت به زندگی عوض بشه--با خوندن مشکلات دوستان با خودم گفتم واقعا که مردم چه مشکلاتی دارن ولی دارن زندگیشون رو میکنن و به دنبال راه چاره هستن__من و خانومم چه مشکلاتی داریم و خانومم به جدایی فکر میکنه__خیالم راحته راحته که با مشاوره حل میشه:227:
توهین به دختر خانومها و بانوان ارجمند نباشه ولی خانوم من عجب فکرهایی میکنه؟؟:cool:
مردم این همه مشکل گنده و جدی دارن اون وقت خانوم من.....

من نامزد حسین هستم
سلام
من هرچی با خودم فکر میکنم میبینم من از لحاظ قیافه خیلی سرم
اصلا نمیتونم با قیافش کنار بیوم:33:
میریم مشاور ولی قیافش رو چکار کنم؟؟:320:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

من نامزد حسین هستم
سلام
من هرچی با خودم فکر میکنم میبینم من از لحاظ قیافه خیلی سرم
اصلا نمیتونم با قیافش کنار بیوم:33:
میریم مشاور ولی قیافش رو چکار کنم؟؟:320:

---

سلام نامزد حسین آقا

چرا فکر میکنید که از حسین سر ترید
چرا فکر میکنید که قیافه انقدر تو انتخاب و زندگی مشترک تاثیر داره
ببخشید اصلا قصد توهین ندارم
ولی معیار های مهمتری رو مد نظر قرار بدید
من خودم تجربه زندگی مشترک رو ندارم و در دوران عقد هستم اما از همه خانم های تلار بپرسید که قیافه همسرشون چقدر براشون مهمه و اهمیت میدن
قیافه بعد از یه مدت عادی میشه
برای خود من که 4 ماه از عقدم میگذره قیافه خانمم برام مهم نیست
مهم اخلاق و رفتار آدمهاست که هیچ وقت عادی نمیشه و برای زندگی مشترک همین اخلاق و رفتار آدمهاست که مهمه و ارزش داره
لطفا شما با خودت هیچ فکری نکن و هیچ پیش داوری نکنید اول تشریف ببرید به مشاوره و بعد تصمیم به انجام کاری بکنید
اول از همه مشاوره

سلام خانوم حسین آقا.
شما مگه قیافه ایشونو از اول ندیده بودی؟ جسارت نباشه من فکر میکنم شما هنوز به بلوغ ازدواج نرسیدی که همچین ملاکها و ارزشهایی داری که تازه اونم بعد از ازدواج سر باز کرده.
خواهر گلم، ویژگیهای خوب همسرت رو پیدا کن و روشون تمرکز کن. من 4ساله که ازدواج کردم عزیزم و میتونم اینو به اطمینان بهتون بگم که وقتی کسی رو دوست داشته باشی به نظرت اون فرد برات زیباترین مرد دنیا میشه و چهرش عجیب به دلتون میشینه. پس شما اول سعی کن همسرت رو دوست داشته باشی که مشاوره در این رابطه به شما کمک خواهد کرد.
از طرفی معمولاً آقایون قبل و بعد از ازدواج تا حدودی از لحاظ قیافه فرق میکنن و به عبارتی بعد از ازدواج آب زیر پوستشون میره (که تا حدی این امر برای خانومها هم صادقه). به نظر من دوست داشتن و دوست داشته شدن انسانها رو با هر تیپ و قیافه ای زیبا میکنه.
کمی عمیق تر فکر کنم خواهرم :72:

اره خوب میدونم-اگه قیافش عالی بود ولی دست بزن داشت یا پا بند زندگی نبود که بدتر بود
فقط بعضی وقتا رو قیافش حساس میشم
میدونم مشاور حلش میکنه

ممنون از راهنمایی هاتون:43:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

اره خوب میدونم-اگه قیافش عالی بود ولی دست بزن داشت یا پا بند زندگی نبود که بدتر بود
فقط بعضی وقتا رو قیافش حساس میشم
میدونم مشاور حلش میکنه

ممنون از راهنمایی هاتون:43:

---

عزيزم شما فعلاً به هيچ چيزي جز درست كردن روابط و به دست آوردن يكسري از مهارتها در زندگي مشتركتون فكر نكن. حتماً هر دوتون به رفتن به پيش مشاور عجله كنين. مطمئن باش كه بعدها عاشق قيافه‌اش ميشي:163:

بازم سلام
زندگی من که خراب شد--همه ارزوهام خراب شد
رفتیم مشاور ولی خانومم بد تر شد
تصمیم گرفتم باهاش زندگی کنم و زندگیش رو خراب کنم
من ابرو دارم طلاقش نمیدم
کاری میکنم که روزی 1000بار ارزوی مرگ بکنه:310:
منم میشم مثل خودش
یه خواهش دارم از اقای mta

سلام حسین جان
چند وقتی بود که از شما خبری نبود
حالا کامل و مفصل توضیح بده که چی شد ؟
پیش مشاور رفتی ؟
چی گفت ؟
خانمت چی گفت ؟

حسین جان داداش گلم
من تو این مدت یه چیزی یاد گرفتم که خیلی میارزه

هیچوقت و هیچوقت عجولانه تصمیم نگیر که چیزی جز پشیمونی نداره بذار وقتی به آرامش کامل رسیدی اونوقت در مورد مشکلت فکر کن و تصمیم بگیر

اصلا ناراحت نشو این بالا پائین های زندگی که زندگی رو قشنگ میکنه در غیر این صورت یکنواخت میشه
دقیقا مثل یه رود خونه که اگر سنگهای کف رودخونه نبود اون صدای قشنگ از رودخونه رو نمیشنیدی و اصلا زیبا نبود

باز هم اگر چیزی بود من هستم

سلام mta
خوبید؟
مشکلتون با همسرتون برطرف شد؟
اوضاع خوبه؟
البته اگه دوست داشتید بگید

سلام آقا حسین
وقتی این تاپیک رو دایم تا اخرش رو خوندم واقعا فکر نمی کردم به اینجا برسم . به نظر من خیلی زود کم آوردید. شما تا الان چند جلسه مشاوره رفتید؟ در روانشناسی و مشاوره پرسه درمان طولانی است .شاید هم لازم باشه مشاور خود را عوض کنید.
حتی اگر بعد از تلاش بسیار خدای ناکرده به همین نتیجه امروز رسیدی ، فکر میکنی ارزشش رو داره که جوانی و زندگی خودت رو به خاطر حرف مردم نابود کنی ؟فکر کردی با تنبیهی که در نظر گرفتی خودت چه سرنوشتی پیدا میکنی؟ ادم فقط یکبار زندگی میکنه پس برای خوشبختی خودت بجنگد کاری هم به حرف مردم نداشته باش.
برات دعا میکنم گه خوشبخت بشی برادر :323:

سلام:302:
6جلسه رفتیم:302:
کارهایی برای دختره میکردم رو گفتم--گل و هدیه خریدن و...گفت کارات درست بوده
گفت باهم زیاد بیرون برید ولی دختره نمیاد همش میگه بابام ناراحت میشه
دختره به هیج کدوم حرف های مشاور گوش نکرد و نمیکنه
دیروز رفتم خونشون 15دقیقه رفته تو اطاق خواب بعد 20دقیقه الکی رفت تو اشپزخونه-بعد اومد پیشم نشست خواستم دستاش رو بگیرم تو دستش دستش رو کشید عقب گفت روزه ام باطل میشه:302:
به نظرتون جدا بشیم:302:
خیلی دوستش دارم:43:
ای خدا:323:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط viva360

سلام:302:
6جلسه رفتیم:302:
کارهایی برای دختره میکردم رو گفتم--گل و هدیه خریدن و...گفت کارات درست بوده
گفت باهم زیاد بیرون برید ولی دختره نمیاد همش میگه بابام ناراحت میشه
دختره به هیج کدوم حرف های مشاور گوش نکرد و نمیکنه
دیروز رفتم خونشون 15دقیقه رفته تو اطاق خواب بعد 20دقیقه الکی رفت تو اشپزخونه-بعد اومد پیشم نشست خواستم دستاش رو بگیرم تو دستش دستش رو کشید عقب گفت روزه ام باطل میشه:302:
به نظرتون جدا بشیم:302:
خیلی دوستش دارم:43:
ای خدا:323:

---

سلام حسین جان

اول اینکه چرا به خانمت میگی دختره ؟

کارهایی برای دختره میکردم
ولی دختره نمیاد
دختره به هیج کدوم حرف های مشاور گوش نکرد

مگه عقد نکردین مگه دوستش نداری
پس چرا برای مخاطب قرار دادنش میگی دختره
سعی کن همیشه به خانمت احترام بزاری حتی زمانی که بهت بی احترامی میکنه

دوم اینکه چرا فکر میکنی که خانمت به حرف های مشاور گوش نمیکنه
مگه مشاور چی گفته که گوش نکرد
اینکه تو برای خانمت گل بخری کادو بخری و بهش توجه کنی و برای خانمت وقت بزاری خیلی خوبه و در واقع جزء وضایف آقایان در دوران عقد هستش من یه تاپیک در باره این موضوع دارم

دوران نامزدی و وظایف آقایان

این کار های تو خیلی قشنگه ولی فکر نکن که با خرید یه کادو و گل کل وظایف شما تمام میشه نه این صورت نیست و در واقع کار اصلی شما شروع میشه
ببین حسین جان داداشم نمی خوام که ته دلت رو خالی کنم اما رفتار های زناشویی خیلی حساسه و باید خیلی رعایت کنی که خدایی نکرده اشتباهی از شما سر نزنه چون تا سالهای سال به یاد خانمت میمونه رفتار های زناشویی یک مهارت هستش که باید یاد بگیری

اصلا عجله نکن قبلا هم گفتم که باید زمان بدی تا بعد از یه مدت به نتیجه دلخواهت برسی
هر چی باشه تو از یه خانواده با فرهنگ و آداب و رسوم خاص خودتون هستید و خانمت هم خانواده با فرهنگ و آداب و رسوم خاص خودشون هستند پس این طبیعی و نباید نگران باشی
اما نباید بی خیال هم باشی

در مورد بیرون نیامدن خانمت اصلا اصرار نکن بزار خودش هر جور که راحته من یه رفتاری رو از خانمها یاد گرفتم که اگر بخواهی چیزی رو به زور بخواهی یا اصرار بیش از حد کنی که بر خلاف میل باطنی اون خانم باشه شاید انجام بده ولی لج میکنه در جای دیگه تلافی میکنه
پس سعی کن با خانمت لج نکنی اگر میبینی که دوست نداره بیاد بیرون اصلا ناراحت نشو و بزار به عهده خودش باشه تو پیشنهادت رو بده ولی زورش نکن یا اگر دوست نداره که دست تو رو تو دستش بگیره بزار راحت باشه ناراحت نشو و بهش زمان بده همه چیز درست میشه

من توی این دوران که با خانمم عقد کرده بودم یاد گرفتم که صبر کنم و صبر خودش حلال مشکلاته و صبور بودن آدم رو میسازه صبور باش حسین جان که مشکلاتت به امید خدا حل میشه

انقدر هم زود تصمیم نگیر که جدا بشیم چرا فکر میکنی که باید جدا بشی عجله نکن

یه سری کلاس هستش که تو اکثر مراکز مشاوره برگزار میشه به اسم کلاسهای مهارت زندگی ویژه زوج های جوان حتما و حتما خودت و خانمت شرکت کن که خیلی عالیه
در اصل مشکل اصلی شما بخاطر نداشتن مهارت های زندگی که این کلاسها به شما خیلی کمک خواهد کرد

امیدوارم موفق باشی

اگر می تونستم 20 تا تشکر پای صجبتهای اقای mta می زدم. جسین اقا لطفا صبر بیشتری داشته باشید. من فکر نمی کنم برای اجرای صحبتهای مشاور 1 ماه زمان زیادی باشه که به نتیجه برسید.