مخالفت شدید مادرم برای ازدواج با غیر هم مذهب و غیر هم زبان . نیاز به راهنمایی دارم

سلام به همه ی دوستای خوبم و خیلی ممنونم از اینکه نظراتتو.ن رو در اختیارم میذارید
سعیدجان محمد جان دوست فدایی یار مادر عاشق و نوپوی عزیز و parvizb عزیز ممنونم
راستش فدایی یار شما که میگیخیلی ناراحتی که من هنوز درگیر مسائلم پس ببین خودم چی میکشم
هر روز تو این سایت اون سایت با این بحرف با اون بحرف دیگه بریدم شاید واقعا ما به درد هم نمیخوریم ؟؟؟؟
دو تا از همکارام یکی لر یا اصفهانی و یکی شهریاری با اصفهانی ازدواج کرده بنده خدا ها دیگه خسته شدن انقد من سوال پیچشون کردم ....
خواهش میکنم که اگه وقت دارید کمکم کنید من به اطلاعات شما نیاز دارم پرویز ب و خیلی خوشحالم که شما رو اینجا دیدم و طبق نوشته های خودتون فرمودین هر سوالی داشتین در خدمتم
از سعید عزیزم ممنونم بابت پست شماره
خلاصه دوستان عزیز با کمک شما قول میدم تکلیف همه چیز تا دو هفته دیگه مشخص بشه فقط شما لطف کنید تو این دو هفته کمکتون و نظراتتون رو بیشتر کنید
*تا هیچ کدومتون توی موقعیت قرار نگیرید میگید ما بودیم اینطوری نمیکردیم یا با سرنوشتمون بازی نمیکردیم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

سلام به همه ی دوستای خوبم و خیلی ممنونم از اینکه نظراتتو.ن رو در اختیارم میذارید
سعیدجان محمد جان دوست فدایی یار مادر عاشق و نوپوی عزیز و parvizb عزیز ممنونم
راستش فدایی یار شما که میگیخیلی ناراحتی که من هنوز درگیر مسائلم پس ببین خودم چی میکشم
هر روز تو این سایت اون سایت با این بحرف با اون بحرف دیگه بریدم شاید واقعا ما به درد هم نمیخوریم ؟؟؟؟
دو تا از همکارام یکی لر یا اصفهانی و یکی شهریاری با اصفهانی ازدواج کرده بنده خدا ها دیگه خسته شدن انقد من سوال پیچشون کردم ....
خواهش میکنم که اگه وقت دارید کمکم کنید من به اطلاعات شما نیاز دارم پرویز ب و خیلی خوشحالم که شما رو اینجا دیدم و طبق نوشته های خودتون فرمودین هر سوالی داشتین در خدمتم
از سعید عزیزم ممنونم بابت پست شماره
خلاصه دوستان عزیز با کمک شما قول میدم تکلیف همه چیز تا دو هفته دیگه مشخص بشه فقط شما لطف کنید تو این دو هفته کمکتون و نظراتتون رو بیشتر کنید
*تا هیچ کدومتون توی موقعیت قرار نگیرید میگید ما بودیم اینطوری نمیکردیم یا با سرنوشتمون بازی نمیکردیم

---

دوستان تمام قد ایستاده د رخدمت شما هستند و مشاورین سایت فقط یه شرط کوچولو داره:

عاقلانه تصمیم بگیری و به صحبت ها و نظرات مشاورین و کاربرها توجه کنی مخصوصا مشاورین عزیز سایت:72:

یادمه یبار یک تاپیکی اینجا خوندم درمورد همین تفاوت فرهنگ ها بود

فک کنم یک دختر تهرانی با یک اقا پسری از یک قومیت دیگه ازدواج کرده بودن، البته تهرانی بودنشونو مطمعن نیستم ولی فک کنم ماله یک شهر بزرگ بودن

تاپیکشون در ارتباط با مشکلاتشون با خانواده همسرشون بود
ایشون میگفتن گویا درشهر متفاوت از خانواده خودشون و همسرشون زندگی میکردن یعنی از هر دو جدا بودن
میگفتن شوهرشون وقتی خونه خودشون هستن خیلی خوبن و مهربون و...

ولی وقتی میرن شهر همسرشون چون از یک زبان نیستن و قومیتشون فرق داره، اذیت میشن. اونها این خانوم و از خودشون نمیدیدن، غریبه میدونستنش و گویا بد رفتاری ها و بیتوجهی هایی میکردن و شوهرشون هم تحت تاثیر خانوادش و فامیلش قرار میگرفت.
تازه طرز حرف زدنشو مسخره میکردن طرز لباس پوشیدنشو و.....

میگفت اونجا که میرم همش تنهام هیچکس و ندارم.
و تازه خانواده شوهرشون عروسی گرفته بودن، که هم قوم خودشون بوده که میشه جاری اون خانوم دیگه، میگفت از وقتی اوشون اومده بودن که دیگه اصلا نمیبینش همش مقایسه، و کلا اوشونو بیشتر قبول داشتن و بهش توجه میکردن.

خلاصه کلی از اذیت شدناش میگفت که چقدر غذاب میکشیده.
اتفاقا زیادم سر میزدن، یعنی زیاد میرفتن شهر همسرشون
تا جایی که یادمه فکر کنم یکی از مشکلاتش و ترساش این بود که میترسید شوهرش تصمیم بگیره بره برای همیشه پیش خانوادش زندگی کنه.

اینارو گفتم که بدونی اگه از این مشکلات واست پیش اومد آمادگیشو داشته باشی.

اگه شوهرتون تصمیم بگیره برای همیشه بره تو شهری زندگی کنن که فامیلا و خانوادشون هست اونجوری شما زبان اون ها متوجه نمیشین ونها همینطور، فرهنگاتون متفاوته ممکنه احساس تنهایی بکنین.

بنظرم بهتره حواستونو بیشتر جمع کنین و فکراتوتو بکنین.
تاپیکشونو یادم نمیاد خیلی وقت پیش خونده بودم اگه یادم اومد برات میذارمش.

راستی شما تحقیقاتون از چه قومیتی بوده از دوستان و فامیلای هم قوم خودشون؟
اونها از ایشون تعریف کردن؟

آقا پرویز من هم کرمانشاه رفتم و هم کردستان و هم ارومیه. چیزهایی هم که دیدم خوب مردم دلشان می خواهد انجام دهند . خوب رسم و رسوم هر منطقه ای خاص خودش است و مردم دوست دارند آزادانه انجام دهند. مگر عیبی دارد مردم برقصند یا لباس محلی بپوشند؟
در مورد سنگ قبر هم من خودم در مسیری که می رفتم قبرستان های زیادی دیدم. من قبرستان کرمانشاه و سنندج را ندیدم اما در روستاها و شهرهای کوچکی که گذر کردیم همین طور بود. حالا اصلا باشد. مگر اشکالی دارد ؟ هر کس جای سنگ قبر میتش را بلد است و نیازی به نوشته ندارد. وقتی هم که اقوامش فوت کنند دیگر برای غریبه ها چه فرقی می کند ؟ وانگهی که خواندن نوشته های روی قبر هم کراهت دارد.
در مورد مراسم تدفین هم بگذارید برایتان تعریف کنم. در مسیری که می رفتیم از سنندج به سمت شهرهای اطراف آن یک جا دکه هایی بود که زنان در آن نان می پختند و شیرینی و محصولات دیگر را می فروختند. خوب آنجا ما لباس مان با خانم های دیگر که محلی بودند متفاوت بود. آنجا یک خانم کرد دیگر هم بود که با بقیه تفاوت داشت و ظاهرا عضو جنبش های آزادی زنان بود. خلاصه این خانم با ما صحبت کرد و از فعالیت هایش در منطقه گفت که البته من موافق نبودم. اما نکته ای که راجع به مراسم تدفین گفتم همین خانم ها به من گفتند که اینجا خانم ها اجازه ندارند در مراسم تدفین شرکت کنند. گفتند که یک خانم در دعوای خانوادگی کشته شده است و خانم دیگری خودسوزی کرده است. زنان آن منطقه هم که از این مسایل به شدت ناراحت بودند و اعتراض داشتند رسم و رسوم را نادیده گرفته و همه به اتفاق هم در مراسم تشییع جنازه و تدفین شرکت کرده اند. خانم روشنفکری که گفتم فعال جنبش زنان بود و خودش کرد بود و کسان دیگری هم که آنجا بودند صحبت هایش را تکذیب نکردند.
البته این یک بحث فقهی دارد که می توانید در اینترنت پیدا کنید. ظاهرا شرکت در مراسم تشییع جنازه و معدودی کارهای دیگر اگرچه منعی ندارد اما از عهده زنان برداشته شده است تا به مشقت و سختی نیافتند و در عوض برای مردان تاکید شده است.
از نظر مذهبی هم مردم عقاید خودشان را داشتند. در یکی از روستاها یک زیارتگاه بود که مردم زیادی به آنجا می آمدند. جایی که قرآن نگل را نگه می داشتند و خیلی احترام زیادی داشت و مردم عبادت می کردند.

در مورد مسائل ناموسی هم که گفتم آقایان حساس هستند چون خودم به عینه دیدم و فهمیدم نباید راجع به محرم و نامحرم به مردها چیزی بگویم چون خیلی بهشان برمی خورد . این را توی شهر زریوار فهمیدم.

در مورد قدرت مردان در خانواده هم فقط کردها این سنت را ندارند و اکثر مناطق ایران که بافت سنتی خود را حفظ کرده اند این سیستم در خانواده ها وجود دارد.

در کل باید بگویم من در چیزهایی که گفتم عیبی نمی بینم و نمی دانم شما چرا ناراحت شده اید و فکر می کنید من دروغ می گویم یا غرض ورزی می کنم.

- - - Updated - - -

اما نکته اصلی تاپیک بحث بر سر قومیت ها و فرهنگ نیست. بحث اصلی که همه دوستان هم اتفاق نظر دارند کفویت و شباهت در ازدواج است. اصولا ازدواج دو نفر از دو فرهنگ و مذهب متفاوت دردسرهای زیادی دارد. بحث بر سر خوب بودن یا نبودن مردم یک منطقه یا فرهنگ نیست. بلکه همه دوستان تاکید دارند که در ازدواج باید مسایل اساسی مثل کفویت قومی و فرهنگی و مذهبی مدنظر باشد و دو طرف شبیه به هم باشند.

آقا پرویز اگر شما هم می آمدی و می گفتی من می خواهم با یک دختر که فرهنگ متفاوت با من دارد ازدواج کنم هم فرقی نمی کرد. دوستان به شما می گفتند که بهتر است با کسی از فرهنگ و شهر خودتان ازدواج کنید .

سلام.ماءده خانوم.
با توجه به این که شما تک فرزندی باید خیلی تو ازدواجت دقت کنی.اگه خدایی نکرده تو ازدواجت شکست بخوری سر مادرت چی می آد؟.بعدشم شما بیست سالت بیشتر نیست چرا فکر می کنی موقعیت های بهتری نصیبت نمیشه؟.باور کن اگه به این آقا نه بگی قرار نیست تو ظالم باشیو اون مظلوم.متاسفانه شما تنها مشکلت اینه که وارد فاز احساس شدی.وگرنه به نظر من خیلی خانوم منطقی ای هستی.زندگیت می تونه خیلی قشنگ تر باشه.باور کن.هنوز سنت کمه.فرصت زیاد داری.البته هر کس تو زندگی مشکلات زیادی پیدا خواهد کرد ولی احتمالا مشکلات شما با این ازدواج بیشتر از بقیه خواهد بود.بازم خودت بهتر اوضاتو درک می کنی.من قبلن هم گفتم از رو چار تا نوشته نمی شه نظر قطعی داد.نمی خوام اون دنیا جلو مو بگیری بگی تو به من گفتی فلان کارو بکن برام بد شد تصمیم گیری نهایی با خودته.امیدوارم خوشبخت شی.چیزی به نظرم رسید برات می نویسم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سعیداطی

آقای parvizbلطفا بعضی عقاید جزیی سنی ها و بعضی رسم و رسومات کرد هارو واسه ماءده خانوم بنویسید.حضور شما تو این تاپیک خیلی مهمه و البته برای ماءده خانوم یه نعمت.لطفا بی طرف بنویسید.

---

کاش مائده خانوم میفرمودن که ایشون دقیقا کرد کجا هستن تا بهتر میتونستم در مورد شرایط فرهنگی کردهای اون منطقه توضیح بدم. البته اینم بگم که فرهنگ ها اونقد ترکیب شده که تفاوت زیادی درش نمیبینم.نویسنده خوبی نیستم اما سعی میکنم هر چی به ذهنم بیاد بگم. بیشتر با سوال راحتم.
چون آدم مذهبی نیستم متاسفانه در مورد مسائل دینی نمیتونم زیاد کمکی بکنم اما اگه سوالی داشته باشین جوابش رو براتون پیدا میکنم. البته این رو هم مدنظر داشته باشین که اگه آقا جزو کردهای شمالغرب باشن حتما سنی شافعی هستن که از نظر اعتقادی با شیعیان اختلاف نظر زیادی ندارن.

در مورد عروسی کردها به نظر لازم نمیبینم چیزی رو توضیح بدم چرا که خودتون میدونید که عروسی کردها یکی از شادترین مراسم هاست و در اون یک سری کارها اعم از رقص گروهی و شال بندی انجام میشه.
نوپو ی عزیز در یکی از پست ها گفتن که توی یک خانواده کرد مردسالاری هستش و بیشتر مرد حرف اول رو توی خونه میزنه. باید بگم که گذشت اون زمانها. منکر این هم نمیشم که هنوز همچین خونواده هایی هستن. هم بین کردها هم ترکها و دیگر اقوام. زمانه فرق کرده. دیگه کمتر با همچین مسائلی روبرو میشیم. دیگه کسی نمیتونه بگه خانوم شما بشور و بساب و بپز و من بشینم بخورم. اونوقته که حساب دستتون میاد :311: .


به قول خود مائده خانوم این آقا بزرگ شده تهران هستن و تحصیل کرده. پس مطمئنا این آقا سعی میکنه خودشو با شرایط و فرهنگ اونجا وفق بده و عقیده هاش رو در جای خودش عملی بکنه.

باید مدنظر داشت که فرهنگ ها کم کم ترکیب میشن و فقط بعضی گروه ها مراسمی بیشتر یا کمتر خواهند داشت که در اینصورت نمیتوان گفت تفاوت فرهنگی.

برای کمک به مائده خانوم هم باید شخصیت خودش و طرف مقابلش رو مدنظر داشت که تا چه حد میتونن با شرایط و ایده آلها و عقیده های همدیگه کنار بیان.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نوپو

آقا پرویز اگر شما هم می آمدی و می گفتی من می خواهم با یک دختر که فرهنگ متفاوت با من دارد ازدواج کنم هم فرقی نمی کرد. دوستان به شما می گفتند که بهتر است با کسی از فرهنگ و شهر خودتان ازدواج کنید .

---

به نظرم سعی بر پشیمون کردن این خانوم کار درستی نیست. شخصیت آدما متفاوته. چه بسا این خانوم خیلی راحت بتونه خودش رو با شرایط جدید وفق بده و زندگی با سنن جدید براشون خوشایند هم باشه.
دوستان و آشنایان کرد زیادی دارم که با کسانی از شهرهای دیگه ازدواج کردن. اتفاقا پسر یکی از همسایه هامون با ی دختر لرستانی ازدواج کرده و همینجا (آ.غربی) زندگی میکنن. فرقی بین زندگی اونا با دیگران نمیبینم حتی احساس میکنم چون دختر خانوم اهل جای دیگه هستن، خونواده پسره بیشتر احترامش رو نگه میدارن تا احساس غریبگی نکنه.
خودم به شخصه بدم نمیاد با دختری از ی فرهنگ دیگه ازدواج کنم.
با دوستان هم موافقم. به نظرم باید با رسم و رسوم اون فرهنگ باید کاملا آشنا بود چه بسا مسائلی باشه که با شرایط ما جور در نیاد و خودش زمینه ای باشه برای اختلافات.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط parvizb

کاش مائده خانوم میفرمودن که ایشون دقیقا کرد کجا هستن تا بهتر میتونستم در مورد شرایط فرهنگی کردهای اون منطقه توضیح بدم. البته اینم بگم که فرهنگ ها اونقد ترکیب شده که تفاوت زیادی درش نمیبینم.نویسنده خوبی نیستم اما سعی میکنم هر چی به ذهنم بیاد بگم. بیشتر با سوال راحتم.
چون آدم مذهبی نیستم متاسفانه در مورد مسائل دینی نمیتونم زیاد کمکی بکنم اما اگه سوالی داشته باشین جوابش رو براتون پیدا میکنم. البته این رو هم مدنظر داشته باشین که اگه آقا جزو کردهای شمالغرب باشن حتما سنی شافعی هستن که از نظر اعتقادی با شیعیان اختلاف نظر زیادی ندارن.

در مورد عروسی کردها به نظر لازم نمیبینم چیزی رو توضیح بدم چرا که خودتون میدونید که عروسی کردها یکی از شادترین مراسم هاست و در اون یک سری کارها اعم از رقص گروهی و شال بندی انجام میشه.
نوپو ی عزیز در یکی از پست ها گفتن که توی یک خانواده کرد مردسالاری هستش و بیشتر مرد حرف اول رو توی خونه میزنه. باید بگم که گذشت اون زمانها. منکر این هم نمیشم که هنوز همچین خونواده هایی هستن. هم بین کردها هم ترکها و دیگر اقوام. زمانه فرق کرده. دیگه کمتر با همچین مسائلی روبرو میشیم. دیگه کسی نمیتونه بگه خانوم شما بشور و بساب و بپز و من بشینم بخورم. اونوقته که حساب دستتون میاد :311: .


به قول خود مائده خانوم این آقا بزرگ شده تهران هستن و تحصیل کرده. پس مطمئنا این آقا سعی میکنه خودشو با شرایط و فرهنگ اونجا وفق بده و عقیده هاش رو در جای خودش عملی بکنه.

باید مدنظر داشت که فرهنگ ها کم کم ترکیب میشن و فقط بعضی گروه ها مراسمی بیشتر یا کمتر خواهند داشت که در اینصورت نمیتوان گفت تفاوت فرهنگی.

برای کمک به مائده خانوم هم باید شخصیت خودش و طرف مقابلش رو مدنظر داشت که تا چه حد میتونن با شرایط و ایده آلها و عقیده های همدیگه کنار بیان.



به نظرم سعی بر پشیمون کردن این خانوم کار درستی نیست. شخصیت آدما متفاوته. چه بسا این خانوم خیلی راحت بتونه خودش رو با شرایط جدید وفق بده و زندگی با سنن جدید براشون خوشایند هم باشه.
دوستان و آشنایان کرد زیادی دارم که با کسانی از شهرهای دیگه ازدواج کردن. اتفاقا پسر یکی از همسایه هامون با ی دختر لرستانی ازدواج کرده و همینجا (آ.غربی) زندگی میکنن. فرقی بین زندگی اونا با دیگران نمیبینم حتی احساس میکنم چون دختر خانوم اهل جای دیگه هستن، خونواده پسره بیشتر احترامش رو نگه میدارن تا احساس غریبگی نکنه.
خودم به شخصه بدم نمیاد با دختری از ی فرهنگ دیگه ازدواج کنم.
با دوستان هم موافقم. به نظرم باید با رسم و رسوم اون فرهنگ باید کاملا آشنا بود چه بسا مسائلی باشه که با شرایط ما جور در نیاد و خودش زمینه ای باشه برای اختلافات.

---

اینجا هیچکس این حقو نداره که کسی رو مجبور کنه یا پشیمون یا ترغیب به کاری که تخصصش نیست. ما فقط تجربه هامونو باهم به اشتراک میزاریم. من عاشق کردها سنت هاشون رقص هاشون لهجه ی شیرینشون کلا همه چیشونم. ولی اگه قرار باشه به عنوان عضوی از خانوادشون باهاشون زندگی کنم واقعا نمی تونم. این فقط نظر منه. ایشونم کاملا حق داره خودش زندگیشو پیش ببره ایشالله که همینجا خبرای خوب ازشون بشنویم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

با سلام

کاملاً پیداست که شما دارید بسیار احساسی تصمیم می گیرید و مطمئن باشید که خیلی زود به اشتباه خودپی می برید و پشیمان از انتخابتان می شوید و ...... رابطه عاطفی و احساسی شما باعث شده که ازدواج را خیلی سطحی نگاه کنید و تحریف شناختی پیش بیاید .

شما از دو زبان و دو فرهنگ و دو مذهب متفاوت هستید که هرسه اینها مسئله ها بوجود می آورد و شما اصلاً به اینها توجه نکرده اید . تفاوت مذهبی شما با توجه به نقش مذهب در زندگیتان بکش بکشهایی را در زندگیتان پیش می آورد . از نظر فقهی هم این ازدواج اشکال دارد بهتر هست از مرجع تقلید خود بپرسید چون تا آنجا که من می دانم ازدواج پسر شیعه با دختر اهل سنت مجاز دانسته شده اما برعکسش را بی اشکال می دانند یعنی پسر شیعه می تواند با دختر اهل سنت ازدواج کند . لذا شما از نظر فقهی هم مانع دارید برای ازدواجتان پس پافشاری نکنید . اگر بگویید مذهبم را کنار می گذارم و سنی می شوم که نشان از خامی و ناپختگی شما دارد و بدانید که چیزی از ازدواج نگذشته سر به سنگ خورده باز خواهید آمد . ما بسیاری دختر و پسرهای عاشق را داریم که این همه تفاوت ندارند و با هم ازدواج کرده و حالا به مشکل خورده اند چون احساسات حالا رفته کنار و تازه می بینند با بعضی خصوصیات نمی توانند کنار بیاید . مطمئن باش که شما بیشتر با این مشکلات مواجه خواهی شد . بهتره عقل را بچسبی و در انتخاب و تصمیم احساس را کنار بگذاری . احساس را بعد از تصمیم قطعی و بعد از عقد می تواند جولان داد


امیدوارم راهی که سرنخهای شکست در زندگی برای آن را بنده کارشناسانه می بینم را در پیش نگیری و به حرف مادرت توجه کنی و رها کنی ....

---

.

بابا این بنده خدا خودشم میدونه کارش درست نبوده بالا هم نوشته دنبال راه حل میگرده برای فراموش کردن این موضوع لطفا در این ضمینه راه حل بدید:72:

یه مورد دیگه ای که به ذهنم میرسه بجز توقف فکر که خیلی خیلی موثره

تکنیک توقف فکر

نقل قول:

---

مکمل خوبی هستش براش میتوانی ازش استفاده کنی بعد اینکه یه ایست محکم دادی به اون فکری که میخواد وارد ذهنتان بشود براش یه زمانی را تعیین کنید مثلا ساعت 8 شب بعد اون زمان تعیین کنید تا چند دقیقه به این موضوع فکر کنید بعد تمام شدنش دیگه ادامه ندید و تمامش کنید.با انجام دادن مداوم این کار مطمئنا دفعات کمتری این فکر به ذهن شما خطور میکنه.

تقریبا خیلی خلاصه برای شما توضیح بدم در

---

مورد توقف فکر:

توقف فکر یعنی اولا هر چیزی که اونو یاد تو میندازه بنداز دور..
هر وقت هم فکرش اومد تو ذهنت بدون سرزنش خودت ذهنتو ازش منحرف کن.حتی اگه دو دقیقه طول بکشه..هر دفعه هم واسه اینکه تونستی فکرتو ازش منحرف کنی از خودت تشکر کن یا به خودت جایزه بده...اگه هم نتونستی ناراحت نشو و باز امتحان کن.



- - - Updated - - -

از این روش هم میتوانی استفاده کنید بانو :72:

نقل قول:

---

همه ما خاطرات ازار دهنده و منفی داریم که مرتب تو ذهنمون بازخوانیشون میکنیم و با یاداوریشون حس اندوه عمیق پیدا میکنیم.

بارها شده فهمیدیم یه رابطه اشتباهه،یه کاری غلطه..میدونیم باید رهاش کنیم اما اون خاطرات بهمون همچین اجازه ای نمیدن.این خاطرات حتی ممکنه خاطرات به ظاهر شیرینی باشن که از یه رابطه عاشقانه داریم و اجازه نمیدن تا اون رابطه رو رها کنیم.

اینجور مواقع بهترین راه تملک خاطره هاست..یعنی گرفتن بار احساسی یک خاطره.اینجوری دیگه به اندازه قبل برامون ازار دهنده نیست.

برای اینکار ریز به ریز خاطراتتون رو با جزئیات بنویسید..همونایی که مرتب تو ذهنتون بهش فکر میکنید..در این موقع میتونی گریه کنی..داد بزنی..با مشت و لگد به یه بالشت بکوبی..خجالت نکش..رودروایسی نکن..بذار تموم احساساتت بیرون بریزه.

وقتی همه رو نوشتی روی خاطراتت خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم.
باید بدونی کلمات انرژی دارن پس حتما بنویس بخشیدم وکاغذها رو اتیش بزن و خاکسترش رو تو سینک ظرفشویی بریز.
اتیش خاصیت پاک کنندگی داره.
از این عناصر استفاده میکنی تا انرژی منفی خاطراتت رو به انرژی برتر تبدیل کنی.

این کار رو برای هر خاطره فقط یک بار انجام بده و از اون به بعد از تمرکززدایی استفاده کن.یعنی هر بار که اون خاطره تو ذهنت اومد بدون سرزنش خودت ذهنت رو متمرکز یه موضوع دیگه کنی.

کم کم میتونی..یادت باشه اصلا خودتو سرزنش نکن به جاش ازخودت تشکر کن که از اون انرژیهای منفی رها شدی.این کار رو درباره افکار منفی هم میتونی انجام بدی.

---

پ.ن:لینک های نقل قول ها:
http://www.hamdardi.net/thread32762-2.html#post325645

سلام به همه ی دوستان خوبم
قبل از اینکه جواب بدم میخواستم بگم من روزانه وقتی یک پست میذارم برای پست دوم ارور (شما در روز بیشتر از سه پست نمیتوانید بگذارید)در صورتی که من فقط یک پست بیشتر نذاشتم لطفا دوستان راهنمایی کنن
از جواب همه متشکرم و دونه دونه بهتون پاسخ میدم.
دختربیخیال : فامیل که هیچ وقت بده ادم رو نمیگه من رفتم محل کارشون البته خودشون خبر نداشتن و پرس و جو کردم و خدایی هیچکس جز خوبی حلال خوری خوش برخوردی چیزی نگفت
سعید اطی : ممنون از نظرت و همدردیت و امیدوارم بتونی بیشتر کمکم کنی
پرویز ب عزیز: خیلی از نظرت ممنونم و تقریبا همش رو قبول دارم اونا اهل بانه هستند و سنی شافعی و مادر ایشون شیعه علی برادرشون نماز و روزش قضا نمیشه اما فرضا خودشون زیاد اهل نماز و روزه نیستن و شاید خیلی کار خیر دیگه انجام میدن که ماها انجام نمیدیم ایشون خودش و خانوادش تهران هستند و فوق العاده مردم خونگرم در ضمن ایشون خیلی به اعتقادات من احترام میذارن و من هم همینطور چون این چیزا اجبار نیست
درباره خودم بخوام بگم ادم انعطاف پذیری هستم و واقع گرا و با هر شرایطی خودم رو وفق میدم و ازدواج با یه فرهنگ دیگه رو منع نمیکنم انسان اگر خودش بخواد هم میتونه خوشبخت ترین باشه هم بدبخت ترین
خیلیا به خاطر یه شام ساده کارشون به طلاق کشیده و خیلیا با دو فرهنگ متفاوت نه در ایران (شرقی با غربی ) بهترین زندگی رو دارند چرا؟؟؟؟چون میخوان زندگی کنن
پرویز ب جان بیشتر دوست دارم درباره اخلاقیاتشون بدونم مثلا اینکه عقایدشون رو تحمیل نمیکنن یا مثلا به اختیار خود ادم میذارن در ضمن من طوری بزرگ شدم که یاد گرفتم شوهر و خانوادش از همه چیز مهم تر هستند ...
مادری عاشق : از نظرتون ممنون منتظر نظرات بعدیتون هستم
فرشته مهربان و خاله قزی عزیز : من قبلا هم گفتم تقریبا تا آخر ماه رمضون همه چیز مشخص میشه و چه شکست چه پیروزی رو با شما درمیون میذارم تا کمکم کنید
فقط یه مورد دیروز دوباره پدر ایشون زنگ زدن منزل ما و مادر من با بنده خدا طوری کرد انگار طلبکاره ... و میگفت گفته باشمااااا :81:من شرط دارم ..... :311::311: