RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
خوب من هم نگفتم شما حق نداری که! :)
من شدم قاضی و اشکال کارت رو گفتم!
شما یا منفعلی یا پرخاشگر! جرات مندی نه توش عصبانیت هست و نه خشم!
فرد جرات مند پر از آرامشه با آرامش فکری و جسمی اش به اطرافیانش هم انرژی مثبت میده!
اما شما همش استرس داری! ذهنت دائم بهت می گه گناهکاری پس حقته! این فکر رو عوض کن!
"اتفاقات نمیتواند شما را بدبخت کند
اما افکار شما به راحتی از پس این کار بر می آید" یک زن امیدوار
شما 2 نفر از خدا هم سخت گیر تر شدین!
خودت رو ببخش تا ذهنت آروم شه!
واسه ترافیک ذهنت به قول ستاره عزیز پلیس بگذار! تو نمیدونی که فکر ما چقدر قدرتمنده! میتونه ما رو آباد کنه یا
تخریب! پس فکرت رو درست کن...این تاپیک رو بخون تا ببینی قدرت فکر رو!
فکرت رو رها کن و وقتی با بخشش خودت آرامش کامل بهت حاکم شد این آرامش فکری و انرژی مثبت تو ناخود آگاه
به همسرت هم سرایت می کنه! زن باید به مرد آرامش بده عزیز جان
خیلی دوستت داره! تو هم سعی کن دوستش داشته باشی!
از امشب با یک چشم دیگه به خودت و همسرت نگاه کن!
خودت رو ببخش عزیزم
:72:
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
سلام
الان همسرم بهم زنگ زده و خيلي ناراحت كه صداش ميلرزيد.
تهديدم كرد، كه تو چه غلطي داري مي كني، منم از همه جا بيخبر،
بهش ميگم چي شده
ميگه تو چكار ميكني، داري به من دروغ ميگي، و همون چيزهايي كه توي پست قبلي گفتم كه باورش براي خنگترين آدم مشكله....
خلاصه كلي منو بهم ريخت و آخر هم گفت برو به كارت برس، خدا كنه طبق گفته هاي خودت من دچار توهم شده باشم.
ديگه خودمم گيج شدم. نمي دونم چكار كنم.
به نظرتون رفتم خونه چكار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه روشي را به كار بگيرم.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته صبح كه بيدار شد گفت كه ديگه بايد برم دكتر، حالم خوب نيست، بي انگيزه شدم، در مورد تو خواب هاي خوبي نديدم، صدقه بزار كنار
به نظرتون اينا با هم ارتباط نداره......
دوستان برام دعا كنيد و اگر كمكي بود ممنون
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
امید زندگی ، چرا این قدر شما خودت رو دست کم می گیری؟
به نظر خودت در همین لحظه لیاقتت از زندگی چیست؟
آیا مستحق رفتارهایی که می بینی و بازخورد هایی که دریافت می کنی ، هستی؟
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
بالهاي صداقت عزيزم
اولاً كه خود كرده را تدبير نيست. (كل زندگيم را ميگم از شروعش و بعد هم از همه احمقانهترش اين حماقتم)
چكار كنم.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
طلاق بگيرم!!!!!!!!!!!!!!!، نه طلاقم ميده و نه اينكه من به خاطر فرزندم مي خوام طلاق بگيرم؟؟؟؟؟
تهديدم به طلاق ميكنه ولي هيچ وقت اينكارو نميكنه........ هيچ اهرمي هم ندارم كه بخوام ازش استفاده كنم.
اين رفتارهاش را نمي دونم هر از گاهي به چه منظور تكرار ميكنه؟؟؟؟؟
يعني واقعاً مشكل روحي و رواني پيدا كرده البته از نوع حادش يا اينكه رفتارهاي گذراست كه بعد از مدتي و جلب اعتمادش خوب ميشه و يا نه يه چيزي هست كه من خبر ندارم؟؟؟؟؟؟
الان احتمالا رفتم خونه به روش هم نياره كه چه جوري منو داغون كرده..... شايد هم خيلي خوش و خرم باهام برخورد كنه.
خدايا چه كنم....... ديگه تحمل ندارممممممممممممممممممممم ممم.!!!!!!!!!!!!!!!!
خدااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااا
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
اینهایی که گفتی باشه بعدا می خونیم ، سر فرصت تو بگو من هم پا به پایت اشک می ریزم و آخی آخی می گویم...
الان فرصت این کارها رو نداریم
جواب سه تا سئوال منو بده :300:
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
من نمي خوام شما برام گريه كنيد.
خودم براي خودم گريه كنم بسه
جوابتون را هم دادم
نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه نه استحقاق اين رفتارها را ندارم. من خيلي بيشتر از اينها لياقتش را داشتم اگر تو جاي واقعي خودم قرا ميگرفتم
چه جوري خودم را دست كم نگيرم كه هيچ چيز تحت اراده من نيست نه طلاقم، نه موندنم و نه هيچ چيز هيچ چيز
چه جوري خودم دست كم نگيرم كه اگه بزارم به خانواده ها بكشه معلوم نيست چه اتفاقي بيافته و خوني ريخته نشه....
چه جوري خودم دست كم نگيرم وقتي اصرار به طلاق كنم هم بچهام نابود ميشه و مي دونم هم زندگي شغلي و خصوصي خودم
اما در آخر باز هم ميگم خودم كردم
در ضمن با همه اين اوصاف من از شوهرم بدم نميآد. دوستش دارم.
برام ثابت شده كه اون هم ديوانه وار يا دوستم داره يا وابسته منه
نميدون شايدم به خاطر بچهمونه
بالهاي صداقت
پس كجايي
جواب سه تا سوالت را دادم
چرا جوابم را نميدي
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
امید زندگی ، روز اولی که تاپیکت رو خوندم ، دیدم زنی هستی در تلاش برای بهبود زندگی ات
نام کاربری ات پر از امید و سازندگی بود
خط به خط نوشته هایت ، مصمم بودنت را نسبت به بازسازی زندگی ات نشان می داد
اما اکنون می بینم که بهبودی در حال شما حاصل نشده
احساساتت همچنان غم انگیز است و زجر آور
درسته که خیلی تغییر کرده ای ، اما اگر تغییرات لازم را صد در نظر بگیریم ، شما در حال حاضر ، نزدیکی های صفر هستی
این نه خوبه و نه بد
درجا زدن بد هست ، با علم به دانستن ، عمل نکردن بد هست
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
چرا اينقدر تلگرافي
چرا اينقدر مبهم
چكار كنم؟؟؟؟
چكار كنم؟؟؟؟
عمل من به غير از صبر و بردباريه؟؟؟؟؟
عمل من به غير رسيدگي به امورات منزله و خانواده است؟؟؟؟؟؟؟؟
عمب من به غير از شاد كردن خونه و بچه و همسره؟؟؟؟؟؟
عمل من به غير رسيدگي به علايق همسرمه؟؟؟؟؟؟؟؟
عمل من به غير ارائه نظرات و احساساتم و درخواستهام در مواقع آرامشه؟؟؟؟؟؟؟
عمل من به غير از ابراز ناراحتيم از همسرم در مواقعي كه آروم هست؟؟؟؟؟؟؟
عمل من به غير از جلب اطمينان و ترميم اعتماده؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عمل من ديگه چي بايد باشه كه نيست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به چيزهايي كه تحت اراده من نيست چه جور ميتونم كنترل داشته باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دارم متوهم ميشم، نكنه چيزي هست كه من خبر ندارم، نكنه اون فرد داري كاري ميكنه كه از نظر همسرم كرده و همه جا پخش كرده!!!!!!!!!!!!!!!
ديگه عملم بايد چه جوري باشه؟؟؟؟؟؟؟
شما را به خدا واضحتر بگيد!!!!
نميفههم چي داريد بهم ميگيد؟؟؟؟؟؟
واضح به من بگيد،!!!!!!
اگه شما جاي من بوديد چكار ميكرديد، خواهش ميكنم بگيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پام نميكشه برم خونه خدا
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
دوست نداشتم وسط گفتگوی شما با بالهای صداقت وارد شم
ولی امید زندگیه عزیز کمی آرومتر باش
زندگیت شده مثل یه حلقه که هی میچرخه باز بر می گرده سر جای اولش تو باید این حلقه رو بشکنی و نذاری دوباره روز از نو و روزی از نو بشه
طریقه برخوردتو عوض کن وقتی جواب نگرفتی برو سراغ یه راه حل دیگه
RE: چگونه ميتونم حقوق اوليه خودم را با درايت از شوهرم پس بگيرم.
امید زندگی،
واقعا برای کساییکه توی این موقعیت قرار نگرفتن (چه کسی که خیانت کرده/ چه کسی که خیانت دیده) درک شرایط خیلی خیلی خیلی سخت و شاید غیر ممکنه.
پای یک عالمه احساسات و عواطف و فکرها و تخیلات و توهمات و خاطرات مختلف وسطه.
حتی این احساسات از آدمی به آدم دیگه فرق میکنه. یعنی منی که خیانت دیدم ممکنه رفتارم فرق داشته باشه با کس دیگه ای که خیانت دیده.
اقلیما درست میگه که زندگیت شده مثل حلقه ای که هی میچرخه و برمیگرده سر جای اولش ولی،
ولی سرعت این چرخش هی داره کمتر و کمتر میشه، شدت ضرباتش هی داره ضعیف تر و ضعیف تر میشه.
من فکر می کنم که تو خیلی به آزادی و رهایی و خوشبختی نزدیکی. یعنی منظورم اینه که قسمت سخت راه رو رفتی. میدونم که خودت هم خسته شدی ولی قسمت های سختشو پشت سر گذاشتی.
این فقط حس منه و شاید درست هم نباشه.
شاید همسرت توی دور باطل گیر کرده و نیاز به یه تلنگر داره. دیدی توی فیلم ها که طرف ترسیده و فقط داره جیغ میکشه، یکی از راه میرسه و یه سیلی محکم بهش میزنه و اون یهو به خودش میاد.
نمیدونم واقعا راه درست کدومه.
ولی حسم بهم میگه که همین راهی که تا حالا رفتی درست بوده و داره به نتیجه میرسه.