احساس کوچیک شدن می کنم.احساس استیصال که هیچ کاری ازدستم برنمی یادودارم له می شم .احساس له شدگی شدییییییدتوسط مادرشوهروخواهرشوهرو.....احس س حماقت می کنم .احساس می کنم شوهرم مراله له له کرده .احساس می کنم مچاله شدم.احساس می کنم شوهرم داره ازم انتقام می گیره تقریباقطع رابطه باخانواده اش را.دلم می خوادازشوهرومادرشوهروخواهر شوهرو....انتقام بگیرم.
شوهرنامردبی معرفت بی ادب .
کاش می شدیه جوری من هم ازآنهاانتقام بگیرم.نگیدمساله ی خاصی پیش نیامده.چرامساله ی خاصیه.دارم می سوزم .چون شوهرم بچه ننه است.دارم می سوزم چون مادرشوهرم بدجنسه.نمی دونم خداکی قراره انتقام منوازشون بگیره.دلم می خوادکله ی مادرشوهرمو بکنم.
توفامیل ماهیچ مردی این نامردی رادرحق زنش نمی کنه.شوهرمن کلا سردبود.ازاولش هم شب عقدمون رفت خونه شون !
چرا؟چون باباااااااااااش یه چیزی گفت که بوی ناراحتی ازازدواج پسرشومی داد.یعنی حالم ازشوهرم به هم می خوره.کاش درمقابل فضولیهای پدرمادرش اززنش طرفداری می کرد.کاش منومجبورنمی کردبه زوراومدن اوناروتحمل کنم تابااون زن دعوام بشه.خدایااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااا
چی کارکنم.شوهرم خیلی خاله زنکه ومنومی چزونه.نمی دونم چزوندن من چه لذتی به اون میده.
خواهرش بهش پیام می ده درموردپیاده روی اربعین .بدون اینکه بامن مشورت کنه گذرنامه اشوبرمی داره می بره تاویزابگیره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پس چراچراچرامنوکوچیک می کنه.اینجوری نه تنهامن رابطه اموبااونازیادمی کنم .بلکه لج می کنم واونارومقصرمی دونم ورابطه اموباهاشون قطع می کنم
- - - Updated - - -
احساس کوچیک شدن می کنم.احساس استیصال که هیچ کاری ازدستم برنمی یادودارم له می شم .احساس له شدگی شدییییییدتوسط مادرشوهروخواهرشوهرو.....احس س حماقت می کنم .احساس می کنم شوهرم مراله له له کرده .احساس می کنم مچاله شدم.احساس می کنم شوهرم داره ازم انتقام می گیره تقریباقطع رابطه باخانواده اش را.دلم می خوادازشوهرومادرشوهروخواهر شوهرو....انتقام بگیرم.
شوهرنامردبی معرفت بی ادب .
کاش می شدیه جوری من هم ازآنهاانتقام بگیرم.نگیدمساله ی خاصی پیش نیامده.چرامساله ی خاصیه.دارم می سوزم .چون شوهرم بچه ننه است.دارم می سوزم چون مادرشوهرم بدجنسه.نمی دونم خداکی قراره انتقام منوازشون بگیره.دلم می خوادکله ی مادرشوهرمو بکنم.
توفامیل ماهیچ مردی این نامردی رادرحق زنش نمی کنه.شوهرمن کلا سردبود.ازاولش هم شب عقدمون رفت خونه شون !
چرا؟چون باباااااااااااش یه چیزی گفت که بوی ناراحتی ازازدواج پسرشومی داد.یعنی حالم ازشوهرم به هم می خوره.کاش درمقابل فضولیهای پدرمادرش اززنش طرفداری می کرد.کاش منومجبورنمی کردبه زوراومدن اوناروتحمل کنم تابااون زن دعوام بشه.خدایااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااا
چی کارکنم.شوهرم خیلی خاله زنکه ومنومی چزونه.نمی دونم چزوندن من چه لذتی به اون میده.
خواهرش بهش پیام می ده درموردپیاده روی اربعین .بدون اینکه بامن مشورت کنه گذرنامه اشوبرمی داره می بره تاویزابگیره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پس چراچراچرامنوکوچیک می کنه.اینجوری نه تنهامن رابطه اموبااونازیادمی کنم .بلکه لج می کنم واونارومقصرمی دونم ورابطه اموباهاشون قطع می کنم