خیلی از خدا خواستم، گاهی وقتا فکر میکنم این تاوان اشتباهمه...
سنم کمه، دوستام مشکلی مثه مشکل من رو درک نمیکنن، 1000 تا کتاب تفکر مثبت خوندم ولی تا میخام تغییر رو احساس کنم، وجدانم خفم میکنه...
نمایش نسخه قابل چاپ
خیلی از خدا خواستم، گاهی وقتا فکر میکنم این تاوان اشتباهمه...
سنم کمه، دوستام مشکلی مثه مشکل من رو درک نمیکنن، 1000 تا کتاب تفکر مثبت خوندم ولی تا میخام تغییر رو احساس کنم، وجدانم خفم میکنه...
عزیزم
وجدان رو خدا در وجودمون قرار داده برای اینکه از راه نادرست برگردیم نه اینکه از خودش ناامید شیم
وسواس نداشته باش
و بدون تنها از خدا خستن فایده نداره . کارایی رو باید انجام بدی
مخصوصا نمازن رو حتما بخون نه اینکه وجدان درد میگیری نمازت رو ترک کنی . قران بخون . حتی اگه روزی یک آیه شد .
عزیزم امیدوارم شیطان وجودت رو با وجدان اشتباه نگیری . اگه وجدانت می که خدا نمی بخشدت بدون وجدان نیست شیطانه
گذشته رو با یک توبه درست بریز دور و از خدا بخواه . با تمام وجود کنارت باشه و کنارش باشی
هنوز خیلی وقت داری واسه زندگیه جدید و جبران
از فردا بخند
خودت رو وقف خانوادت کن
به خودت بگو من باید با شادیم خانوادم رو شاد کنم
بگو بگو بگو
چه جوری شروع کنم؟ چه جوری بپذیرم برای دیگران مشکلی بوجود نیاوردم؟ میشه راهنماییم کنید؟
تا وقتی خودت نخوای 10 هزارتا کتاب هم مشکلت رو حل نمیکنه .
تو دوست داری الکی خودتو مریض بدونی و بگی این تاوان اشتباهامه در حالی که اینطور نیست .
اول گفتی ایدز داری و منتقل کردی . بعد گفتی هپاتیت داری .
الان که جواب آزمایش منفیه میگی یه بیماری دیگه دارم .
با این فکرا به چی میخوای برسی؟
نه این بدبختی نیست .این بلایی نیست که خدا به سرت نازل کرده باشه . تو داری خودتو عذاب میدی .
تموم کن این فکرا رو و به زندگیت برس .
ای کاش 1 روز تو خونه ی ما زندگی میکردی تا معنی بدبختی رو بفهمی !
علیرضای عزیز
تو نیاز داری به تغییر باورهات!
باید خودت رو ببخشی. از صمیم قلب هم پشیمان هستی و انشالا خداوند مهربون شما رو می بخشه.
برای ادامه راه لطفا از تکنیک توقف فکر برای کنترل افکار منفی استفاده کن! تا فکر های منفی اومدن سراغت باید
بگی بهشون STOP !!! نمیخوام بهتون فکر کنم و با سرگرم کردن فکرت به یک موضوع یا کار دیگه جلوش رو بگیری!
تکنیک توقف فکر
در مورد بیماری هم که حدسم درست بود نداری و کسی رو هم بیمار نکردی! ضمن اینکه اون افراد خودشون مایل بودن
پس اونا هم به اندازه تو خطا کردن!
یادت باشه لطف خدا خیلی بیشتر از گناهان ماست! نا امیدی تو از رحمت خدا گناهی بزرگتر از آنچه که در گذشته
انجام دادیه!
به شدت اعتماد به نفست شکسته و افسرده شدی!
علاوه بر روانپزشک حتما برو پیش یک روانشناس با نگرش مذهبی تا کمکت کنه از افسردگی نجات پیدا کنی!
لطفا خیلی زود برو و در یک باشگاه ورزشی هم اسم بنویس و ورزشی رو شروع کن!
همین طور نماز خوندن و رفتن به مکان های زیارتی تا آرامش به وجودت کم کم برگرده!
برای احیای اعتماد به نفست این تاپیک رو بخون!
این هم مفیده برات هم خوندنش هم عمل به دستوراتش!
درس میخونی؟ کلاس چندم هستی؟ وضعیت تحصیلیت چطوره!
باید خودت بخوای و خودت رو ببخشی و تلاش کنی واسه بهبود اوضاعت!
بخش اعظم احساس گناه شدیدت مال افسردگیته که باید پیش یک روانشناس درمان بشی!
باید با ورزش ، شرکت در جمع های دوستانه شاد ، محبت به خانواده و ... به زندگی برگردی!
من یقین دارم خدا دوستت داره و می بخشه بنده خوبش رو!
همه خطا می کنن. مهم از این به بعده که دیگه اشتباه نکنه!
تو جوونی با 1 عالمه فرصت های پیش روت.
پس از همین امروز بگو یا علی!
منم اگر بخوام ول کنم، دست از سرم بر نمیدارن...:302:
بهار شادی ازتون ممنونم که همیشه با جملات پرانرژی تون بهم روحیه میدین و دادین...
من سه سال افسردم، سال دوم دبیرستان، همیشه سعی کردم شاد باشم، با همه مهربون باشم، به خدا ده دفعه خواستم تغییر کنم، ولی این اواخر روحم و جونم خسته ی خستن، اینقدر که به چیزای الکی و مزخرف فکر میکنم، خیلی چرند و پرند، اینقدر که خودم باورشون میکنم و ضربان قلبم میره بالا...
من 18 سالمه، پیش دانشگاهی، آرزوی پزشک شدن و داشتم، درسمم هر روز داره افت میکنه، از طرفی درس نخوندم داره روم فشار میاره، زندگیمو ول کردم، فکر میکنم باید برم اون افراد رو نجات بدم، چه جوری شو نمیدونم، فکر میکنم یه بلایی سرشون اووردم، باید برم کمکشون کنم، ولی نمیدونم...، هیچ دلیل منطقی پشت افکارم نیست...:302:
من که نفهمیدم چی شد؟
شما بیماری رو اصلا ندارید که بخواید به کسی منتقل کرده یا نکرده باشید حالا به اون افراد میخواین چی بگین؟
اطمینان داشته باشید هیچ بیماری دوره کمونش از یک سال بیشتر نیست شما اگه به هر بیماری مبتلا بودید الان از پا افتاده بودید و نشانه های بیماری بروز کرده بود و الان یک فرد کاملا بیمار بودید.
اگه بیمار نیستید پس هیچ چیز رو منتقل نکردید
خیلی خدا دوستتون داشته که توی رفتارهای خطرناک بیماری به شما منتقل نشده خیلی باید شکر گزار باشید.
اون افراد هم اگه توی روابطشون بیمار شده باشند دیگه تا الان نشانه های بیماریشون بروز کرده و نیازی به گفتن شما نیست ضمنا خودشون هم یه طرف ماجرا بودن پس اگه در هر رابطه ای بیمار شده باشند تاوان عملشون رو دارن پس میدن حالا این وسط عذاب وجدان چرا باید در شما وجود داشته باشه.
خیلی خدا دوستتون داشته که یکبار دیگه به شما فرصت توبه و پاک زیستن رو داده فقط به این قضیه فکر کنید. اون افراد خودشون میدونن با راهی که انتخاب کردن و با زندگیشون روی رابطه خودتون با خدا و یک آینده پاک و موفق فکر کنید فقط همین...
خ.ب عزیز همین کار رو بکن
برو از دور یا اگه میتونی از نزدیک ببینشون
بزور که اون کار رو نکردی ؟ اگرکردی هم توبه کن ؟ خدا بزرگ تر از تصور ماست
اگه هم نمیتونی بری ببینشون یکی رو بفرست
برو سراغشون ببین که چیزی نشدن اون ها دارن به زندگیشون ادامه می دن
حرف های بهار شادی رو هم عمل کن
یکی دو تاشون رو دیدم، همشون سالمن و مشکلی نداشتن، یکیشون رو توو باشگاه ورزش دیدم، یکیشون رو توی خیابون... ولی نمیدونم چرا اینقدر احساس بدبختی و سردرگمی و عذاب وجدان میکنم،
از همه ی دوستان سپاس گزارم که وقت با ارزشتون رو صرف کردید...
علیرضا
چند باره که با نامهای کاربری مختلف میایی و این مسئله رو مطرح می کنی
پسر خوب توه همه تاپیکها گفته شد شما وسواس فکری داری و نیازه نزد روانپزشک بری ، به نوعی از این حاللت ، از احساس اینکه ایدز گرفتی یا هپاتیت و ... لذت می بری ، این نوعی وارونگی هست ، لذت از یک چیز موهوم و از احساس گناه .
باز هم تکرار می کنم بهتره نزد روانپزشک بری و در این خصوص با دارو درمانی موضوع را پی گیری کنی . :305:
راستی دقت داشته باشید که با نامهای مختلف در تالار وارد شدن و .... خلاف قوانین هست ، شما که این همه دقت روی حق الناس داری ، اینرا هم دقت داشته باش که اینجوری کار تالار مختل میشه چون با نامهای مختلف یک موضع را مطرح می کنی و اعضاء را مشغول می سازی
.