نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان امروز بهم زنگ زد گفت نمیتونم . با من این کارو نکن. داغون میشم این تصمیمیه که تو گرفتی و نظر منو نخواستی. گفتم میدونم برای خودمم سخته اما حاضرم از خودمبگذرم اماا زندگی چندین سالت خراب نشه. دیگه اصلا جوابمو نداد.
ای خدا چیکار کنم
اینم کاری که خواستین و به صلاح بود. :(:(
آفرین :104::104::104::104:
فقط عزیزم بهش نگو بخاطر زندگی اونه که اینکارو می کنی، اگه میخوای به خودش و همسرش و فرزندش کمک کنی بهش بگو:
" شما حتی اگه همسرت رو هم طلاق بدی من نمی تونم با یه مرد مطلقه بچه دار ازدواج کنم...اگه جدا شدی هم به کیس های دیگه فکر کن و منو فراموش کن"
الهام جان می دونم خیلی سخته ولی با این کار این آقا می فهمه که باید هر طوریه زندگی مشترکش رو حفظ کنه و فرصت دیگه ای برای ازدواج نداره....
مطمئن باش این کارت در درگاه خداوند بی جواب نمی مونه و خدا بهترین ها رو سر راهت قرار میده. :323:
از دیشب که این حرفو بهش زدم همش داره ناراحتی می کنه میگه بدون تو نمیتونم و ازاین حرفها میگه اگه بری داغون می شم با من این کارو نکن.
حالا که من از خودم گذشتم این آقا ولکن نیست
الهام جان
در اولین فرصت خطتت روعوض کن.تا دیگه نه مسیجی ازش بیبینی و نه بتونه باهات تماس بگیره
وگرنه دوباره روز از نو و روزی از نو میشه
تمام پلهای ارتباطیت با این اقا رو حتما حتما قطع کن.هر چه زودتر بهتر
نذار حرفاش شما رو از ادامه کار درستت منحرف کنه.
موفق باشی
الهام عزیز
واقعا خوشحال شدم که تصمیم درستی گرفتی، مطمئنا این جدایی براتون سخت خواهد بود ولی این اطمینان رو میدهم که تا چند وقت دیگه خدا رو شکر میکنی بابت جدایی که بینتون اتفاق افتاده! الان در گیر احساست هستی و خوب با احساس به قضیه نگاه میکنی، وقتی احساست فروکش کنه و بخواهی گذشته را با منطق مرور کنی، به عنوانه یه فرد خارج از گود به قضیه نگاه خواهی کرد و میبینی که این ازدواج یا رابطه به صلاح شما نبوده! میخوام بگم، حتی اگر ایشان قبل از آشنایی با شما همسرشان را طلاق داده بودند، باز هم به دلیله تجربه یه زندگیه اشتباه و به قول خودشان خلا های فراوان، مشکلات بسیار بسیار زیادی سر راه قرار میگرفت! تازه ایشون یه حسه پدر بودن و تجربه کردند!یه پدر یعنی نیمی از وجودش برای شما نیست، جای دیگست! از طرفی عزیزم، ایشان در ابتدای راه صادق نبودند، و زمان شناخت شما هم بسیار اندک بوده، در ثانی ایشان متعاهل هستند و حتی اگر هم بخوان طلاق بدهند باید پروسه طولانی و فرسایشی را طی کنند،
مطمئن باش موارد بهتر از ایشان سر راه زندگیت قرار خواهند گرفت، که عاشق شی، بدون دغدغه فقط از لحاظ شخصیتی هم را بررسی کنین و خیلی احساسات رو برای اولین بار با هم تجربه کنین!(اولین تجربه های زیبای زندگی اگر مشترک باشه.....)
آرزوی خوشبختی میکنم برات:72:
سلام الهام جان
خوشحالم كه با عقلت تصميم گرفتي و اينقدر در برابر منطقت نرم رفتار كردي
نه تو از خدا مهربونتري و نه اگاهتري به مسايل
زندكي اون دونفر رو به خدا و خودشون بسپر و به هيج وجه تو حرفات نگو به خاطر تو
اين يه نشونه است به اون اقا كه تو هنوز هستي و نقش داري
به داغون شدن خودت فكر كن و جلوشو از الان بگير
براي اينكه زودتر ازين وضعيت رها بشي همه راههاي ارتباطي رو هم قطع كن, اين به صلاح خودته كه احساست بيشتر ازين ضربه نخوره
بازم ارزو ميكنم بهترين ها برات پيش بياد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elham_v
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohammad mahdi
عزیز دلم نقل قول دوم را بخون
آره عزیز جان
وقتی مردی انگیزه و جاذبه جنسی اش نسبت به زنی برانگیخته شده باشه ، تمام هوسش به کار میفته و فقط یکبار با اون زن بودن و ... براش کافیه.
دقت کن به نقل قول دوم . ناخودآگاهش افشاش کرده که فقط یک شب براش کافیه ؟
نمیگی چرا شب ؟ چرا روز، نه ؟ چرا نمیگه یک روز ؟ چون ناخودآگاهش تصویرهای رویایی مملو از رابطه جنسی رمانتیک را برجسته کرده و مثل یک سم تمام وجود او را پر کرده و اینجور رابطه جنسی ای معمولاً در شب اتفاق می افته و کشش به بهره گیری از شب در این رابطه بیشتر است .
بدون تو نمیتوانم هایش از این نوع است .
عزیزم برای خودت ارزش قائل باش ، چرا بهش میگی بخاطر تو و زندگیت . بگو بخاطر خودم . بگو من اشتباه کردم که به شما نزدیک شدم و شما منو با پنهان کردن اینکه متأهلی فریب دادی .
محکم باش و بگو نه . بهتره بری و زندگیتو درست کنی . حتی اگر جدا بشی من حاضر نیستم با شما زندگی کنم .
محکم و قاطع باش و دیگه ارتباطی نگیر .
اما گویی شما مایلی ایشون همسرش را طلاق بده و خواستگار شما بشه که میگی باید با زنش هم صحبت می کنم و مشاوره میریم . همین حرف به ایشون کافیه تا مصمم به طلاق همسرش بشه و این برای شما تبعات داره .
شما ارتباطتت را با او قطع کن و بگو طلاق هم بدهی با تو ازدواج نخواهم کرد . آنوقت خواهی دید چطور به زندگیش برمیگرده . مگر اینکه شما دوست نداشه باشی زندگی او درست بشه .
موفق باش و دل یکدله کن .
.
فرشته مهربان عزیز در اینجا گفتم که پیش مشاور میرم و با زنش صحبت میکنم. به خودش نگفتم.
امروز بهش گفتم حتی اگه خودمم بخوام ممکنه خانوادم راضی نشن پس برگرد سر زندگیت و به فکر ازدواج با من نباش ممکنه بعدها برگردی و ببینی که چه اشتباهی کردی . ولی خیلی ناراحته
از این ناراحته که ماهی از تورش فرار کرده .
ازاین ناراحته که به هدفش نرسیده .
ازاین ناراحته که شما بیدارشی واقعیت رو میبینی .
از این ناراحته که دستش رو شده و غیره.........
اگر تا مرحله پایان جدایی که آزمایش بارداری خانم بود پیش رفتند، چطور شد که الان بعد از تولد بچه هنوز دارن زندگی می کنند؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط elham_v
نقل قول:
نوشته اصلی توسط elham_v
این آقا که راضی به طلاق هست، خانم هم که از روز اول طلاق می خواسته ( اینطور که این آقا می گن قبل از عقدش طلاق می خواسته !!) الان مشکل چی و کی هست که اینها جدا نمی شن؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط elham_v
عزیز من همه این حرفها دروغه. گولش رانخور. زنها به این راحتی راضی به طلاق نمی شن. تو خودت یک دختر هستی. چند ماه با این آقا کار کردی و وابستگی ایجاد شده، ببین چقد جدایی برات سخته. زنی که با این مرد ازدواج کرده، زندگی کرده، بچه دار شده ... مگه به این راحتی می تونه دل از خونه و زندگیش بکنه وبره؟
زن ها تا جایی که بشه و در توانشون باشه برای حفظ زندگیشون تلاش می کنند. برای اصلاح زندگیشون زحمت می کشن. مطمئن باش این خانم هم شاید در زندگیش با همسرش مشکلاتی داشته باشه، اما دلش می خواد مشکلاتش را حل کنه و زندگیش را ادامه بده. دلش می خواد فرزندش در کنار پدر و مادرش بزرگ بشه.
توی این تالار پر از تاپیکهایی است که زن از چند ماه تا چند سال از خونه و زندگی و همسرش جدا بوده و هنوز داره سعی می کنه که برگرده. هنوز داره به راههای اصلاح و بهبود فکر می کنه. بعد این آقا و خانم دارن تو یه خونه زندگی می کنند و می گه ما داریم جدا می شیم؟
نمونه حرفی که زدم سه تاپیکی است که هنوز فعاله. اگر بگردی دهها نمونه تاپیک از این دست پیدا می کنی.
درخواست مهريه تو شرايطي كه دارم درست هست؟
من زندگي وبچه هامو ميخوام
چرا به من خیانت کرد؟ میتونم با جداییش کنار بیام؟ چرا دست از دروغ برنمیداره؟