به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 مهر 91 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    342
    سطح
    6
    Points: 342, Level: 6
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    من زندگي وبچه هامو ميخوام

    سلام وقت بخير 5سال پيش خواهر شوهرم بعد از طلاقش زندگي ما را بهم زد ومنو بدنبال ضرب وشتم از خانه بيرون كردند.وحتي از ديدن فرزندانم محروم.در اين 5سال خيلي براي آشتي با همسرم تلاش كردم ولي هر روز بدتر از ديروز.همسر فرد دهان بيني است.آينده بچه هام نگرانم كرده و حتي بهشون ياد داده اند كه با ديدن من فحاشي كنند!ديگر تحمل اين شرايط برايم امكانپذير نيست.خانواده همسرم شديدا مخالف آشتي ما هستند واز هيچ تلاشي فروگذار نميكنند.با مراجع قانوني هم كاري از پيش نرفت.لطفا كمكم كنيد.

    نقل قول نوشته اصلی توسط آميتيس
    سلام وقت بخير 5سال پيش خواهر شوهرم بعد از طلاقش زندگي ما را بهم زد ومنو بدنبال ضرب وشتم از خانه بيرون كردند.وحتي از ديدن فرزندانم محروم.در اين 5سال خيلي براي آشتي با همسرم تلاش كردم ولي هر روز بدتر از ديروز.همسر فرد دهان بيني است.آينده بچه هام نگرانم كرده و حتي بهشون ياد داده اند كه با ديدن من فحاشي كنند!ديگر تحمل اين شرايط برايم امكانپذير نيست.خانواده همسرم شديدا مخالف آشتي ما هستند واز هيچ تلاشي فروگذار نميكنند.با مراجع قانوني هم كاري از پيش نرفت.لطفا كمكم كنيد.

  2. 2 کاربر از پست مفید آميتيس تشکرکرده اند .

    آميتيس (چهارشنبه 05 مهر 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 آبان 92 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1391-5-11
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,218
    سطح
    19
    Points: 1,218, Level: 19
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    135

    تشکرشده 139 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    نمی دونم چی بگم عزیزم .
    ولی به نظر من طلاقتو بگیر و اگه تونستی دوباره ازدواج کن با یه آدم دیگه و به فکر برگشتن تو اون خونرو نکن . چون اگه برگردی باید با خفت و خواری زندگی کنی دیگه به اونا فکر نکن . بچه هاتونم می دونم سخته اما بایدفراموششون کنی چون ازت ذهنیت بدی دارن و تو رو این طور که گفتی نمی خوان . به خاطر خودت همشونو ول کن
    البته قبل از اقدام به هر کاری پیش مشاور خوب برو .( هر مشاوری نه مشاور خوب و معروف ) به خاطر اینکه شرایطت پیچیدست .

  4. 2 کاربر از پست مفید مهسایی تشکرکرده اند .

    مهسایی (چهارشنبه 05 مهر 91), اثر راشومون (سه شنبه 22 اسفند 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    خیلی متاسف شدم. اگر دوست داشتی به این سوالها جواب بده.

    عزیزم فرزندانت در چه رده سنی هستند؟
    آیا تا به حال طلاق گرفتید و یا هنوز زن و شوهر هستید؟
    شما و همسرتون چند سال دارید؟
    علت اصلی اینکه شما را از خانه بیرون کردند چه بوده؟
    تا به حال چه مراحل قانونی رو برای دیدن فرزندانت طی کردی؟
    چه اقداماتی برای آشتی با همسرت انجام دادی؟

  6. 5 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (چهارشنبه 05 مهر 91)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 مهر 91 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    342
    سطح
    6
    Points: 342, Level: 6
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    سلام ممنون از توجهتون موقع اخراجم از خونه پسر بزرگم 6ساله وپسر كوچكم 2ساله بود كه تازه از شير جدا شده بودولي الان 11و8ساله هستند. فعلا هيچ اقدامي براي طلاق نكرديم فقط پرونده نفقه وتمكين به نفع او داشتيم بعلاوه مهريه كه بصورت اقساطي پرداخت ميشه البته 15 ماه پرداخت نكرده بود با راي دادگاه فعلا بصورت راي باز است . من 38 ساله مدرس باليني مامايي وهمسرم 48 ساله وكارمندرده بالاي شركت نفت علت اصلي:خواهر شوهرم (فوق ليسانس ادبيات -دبير آموزش وپرورش)بخاطر خيانت همسرش ،به قصد انتقام ،شروع ميكنه به خيانت به همسرش و ....وهمسرش طلاقش ميده وبه فساد اخلاقي اش ادامه ميده البته با حمايت خانواده كه البته من بعدها متوجه حمايت شدم. از منهم بعنوان ماما جهت درمان وسقط وغيره سوءاستفاده ميكردند.كه من بعد از چند بار از همكاري با آنها ممانعت كردم ومرا تهديد كردند كه مرد غريبه به خانه ميفرستند وآبروي مرا ميبرند(چون همسرم كليد خانه مان را به آنها داده بود!) وچون فكر ميكردم همسرم در مقابل خلاف آنها از من حمايت خواهد كرد!ممانعت كردم ونهايتا همسرم باضرب وشتم از خانه بيرونم كرد .علت اصلي رشته تحصيلي من ووجدان وپايبندي ام به آبرو بود-ما خانواده متعصب ومتدين هستيم. حكم ملاقات هفته اي را گرفته ايم ولي انقدر بچه ها را اذيت كرد ويادشان داد كه بچه ها مرا نخواهند وبا من نيامدند -اجازه ملاقات ندادومنهم قانونا نتوانستم كاري كنم با دوستان وهمكارانش وآشنايان تلاش به آشتي كردم وحتي قاضي پرونده واسطه فرستاد با خواهش من از طرف خودش ولي هر بار خانواده اش بهم زدند. مرا اجبارا از زندگي ام جدا كرده اند ما زندگي خوبي داشتيم درسته همسرم خيلي عالي نبود ولي من فرد توانايي هستم بهترين زندگي را درست كرده بودم.من عاشق بچه هام هستم.دنبال راهي هستم كه به همسرم بفهمانم اشتباه ميكند هر چند تابحال موفق نشدم راهنمايي ام كنيد با نهايت تشكر

  8. 3 کاربر از پست مفید آميتيس تشکرکرده اند .

    آميتيس (چهارشنبه 05 مهر 91)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    عزیزم ممنون که جواب دادی.

    همسرت از نظر شما اطلاع داره؟ یعنی میدونه شما می خواهید با او دوباره زندگی کنید و یا فکر می کند تنها بچه ها را می خواهید؟

    در این موت 5 سال آیا با همسرت به تنهایی صحبت کردی؟ پیش مشاور رفته اید؟
    آیا همسرت از خواسته های خودش برای شما گفته است؟


  10. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    deljoo_deltang (چهارشنبه 05 مهر 91)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 مهر 91 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    342
    سطح
    6
    Points: 342, Level: 6
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    سلام وقتتون بخير خيلي ممنون كه وقت گرانبهاتون را به مشكل من اختصاص ميدهيد ،بله همسرم نظر منو ميدونه ولي بيشتر لجبازي ميكنه .به نظر خانواده اش اهميت ميده ،معتقد است كه من دختر غريبه هستم ولي خواهرش حتي با هر شرايطي از خون اوست(ولي به بچه ها وآينده شون اهميت نميده كه بدون مادر ومحبتش بزرگ ميشوند).خيلي باهم تنهايي صحبت كرديم ،گريه كرديم،وتصميم به آشتي گرفتيم ولي تا خانواده اش متوجه ارتباط ما شده اند به روشهاي مختلف ارتباطمون را قطع كردندونظر شو عوض كردند ،حالا باز من مترصد فرصت ،با كوچكترين اتفاق مجدد زمينه ارتباط را فراهم ميكنم! !!!خيلي سعي كردم پيش مشاور برويم ولي موفق نشدم.فقط يك بار باكارشناس روانشناسي شوراي حل اختلاف صحبت كرديم كه گفت ايشان در مرحله پسر ودختر خوب مانده وداراي بلوغ لازم زندگي مشترك نيست وحاضر به صحبت منطقي وقبول منطق نيست، خودم تنهايي چند بار با روانشناس هيئت علمي صحبت كردم وايشان غير مستقيم با همسرم صحبت كرده واو را غير منطقي دانسته اند. او خودش خواسته اي ندارد فقط بهانه هاي خانواده اش وله و لگدمال كردن من است.به شرح زير:بااينكه مرا بدون حتي لباس مناسب از خانه بيرون كرده (وخواهرش بدون اطلاع برادرش طلاهاي مرا برداشته وحتي فيلم فروش آنهارا داريم)ميگويد طلاها و300عدد سكه كه برده اي(كه ما 300 سكه مون كجا بود)بعلاوه 500سكه از پدرت بگير وتمام سكه هايي كه از بابت مهريه گرفته اي،(3سال است كه براي مهريه اقدام كرده و2سال دريافت كرده ام)ببر تحويل بده به قاضي پرونده وبگو ميخواهم برگردم وآنها مرا صدا كنند تا تورا برگردانم -درخواست غير منطقي معني اش نخواستن زندگي نيست؟به خودش وبچه ها سخت ميگيره وعذاب ميكشند معتقد هست كه داره فداكاري ميكنه!من دارم ازدوري اونها ضجه ميزنم ولي او داره انتقام بي آبرويي خواهرشو از من ميگيره! با تشكر

    با عرض سلام ووقت بخير از حضور كارشناسان محترم خواهشمندم با نظراتشون مرا در حل مشكلم ياري نمايند.خيلي به كمك احتياج دارم.با تشكر

  12. کاربر روبرو از پست مفید آميتيس تشکرکرده است .

    آميتيس (دوشنبه 17 مهر 91)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 آبان 92 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1391-5-11
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    1,218
    سطح
    19
    Points: 1,218, Level: 19
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 82
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    135

    تشکرشده 139 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    عزیزم اگه دوباره برگردیدی باید قید خوشبختی رو بزنی و بختت رو و حقت رو نادیده بگیری .
    فکر برگشتن به اون خونه هم اشتباهه چه برسه انجام دادنش .
    در غ این صورت باید برای همیشه از خودت بگذری و توهینو تحقیر خونواده شوهرتو و شوهر و بچه هاتو همیشه به دوش بکشی.
    برو پی زندگیت و خوشبختی رو جای دیگه ای جستوجو کن .
    خودتم اینو می دونی اما بازم دوست نداری با حقیقت روبرو شی.
    فقط باید با خودت رو راست باشی و نترسی.
    میشه بپرسم چند سالتونه ؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید مهسایی تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 22 اسفند 91)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    نقل قول نوشته اصلی توسط آميتيس
    موقع اخراجم از خونه پسر بزرگم 6ساله وپسر كوچكم 2ساله بود كه تازه از شير جدا شده بودولي الان 11و8ساله هستند.

    فعلا هيچ اقدامي براي طلاق نكرديم فقط پرونده نفقه وتمكين به نفع او داشتيم بعلاوه مهريه كه بصورت اقساطي پرداخت ميشه البته 15 ماه پرداخت نكرده بود با راي دادگاه فعلا بصورت راي باز است .

    من 38 ساله مدرس باليني مامايي وهمسرم 48 ساله وكارمندرده بالاي شركت نفت

    علت اصلي:خواهر شوهرم (فوق ليسانس ادبيات -دبير آموزش وپرورش)بخاطر خيانت همسرش ،به قصد انتقام ،شروع ميكنه به خيانت به همسرش و ....وهمسرش طلاقش ميده وبه فساد اخلاقي اش ادامه ميده البته با حمايت خانواده كه البته من بعدها متوجه حمايت شدم. از منهم بعنوان ماما جهت درمان وسقط وغيره سوءاستفاده ميكردند.كه من بعد از چند بار از همكاري با آنها ممانعت كردم ومرا تهديد كردند كه مرد غريبه به خانه ميفرستند وآبروي مرا ميبرند(چون همسرم كليد خانه مان را به آنها داده بود!) وچون فكر ميكردم همسرم در مقابل خلاف آنها از من حمايت خواهد كرد!ممانعت كردم ونهايتا همسرم باضرب وشتم از خانه بيرونم كرد
    من چند بار این بخش علت اصلی را خواندم ولی علت مشخصی نبود. اونها شما را تهدید کردند و شما با همسرت در مورد تهدیدشان صحبت کردی و از خانه اخراج شدی؟؟!؟!

    این اتفاق در شرایط عصبانی بودن همسرتون افتاد و شما از خونه رفتید. چرا یک راه ساده برای برگشتن انتخاب نکردید. بعید می دونم مساله به این سادگی علت اصلی باشه.
    هر چند گاهی اوقات یک موضوع ساده با ندانم کاری و لج بازی به جایی می رسه که خودمون هم باور نمی کنیم چی شد که اینطوری شد.

    اما در مورد مساله خواهرشوهرتان هم من درست متوجه نشدم. برای کارهای غیر اخلاقیشون چه نیازی به شما داشتند. گفتید چند بار همکاری کردید. مگر چند بار نیاز به سقط داشتند؟ به هر حال هم روشها را می دونستند و هم از عوارض سقط های مکرر آگاهند. این خانم کارشناس ارشد هستند. دبیر هستند. بعید هست که ندونند چطور ار بدنشون مراقبت کنند. راستش این قسمت را هم نفهمیدم.

    شما از اول نباید همکاری می کردید. به بهانه نداشتن وسایل، نداشتن امکانات، ترس از غیربهداشتی بودن کار و ... اگر نمی خواستید می تونستید از اول انجام ندید.

    الان هم نمی فهمم شما چرا 5 سال تو این کشمکش موندید و اعصاب خودتون را داغون کردید. بچه ها را کی نگهداری می کنه؟
    بهتر هست که طلاق بگیرید. اگر همسرتون این همه سال نخواست یا نتونست شما را به زندگیش برگردونه، بعد از این هم بعیده.
    هر چی بیشتر بمونید تو این فضا فرسوده تر و خسته تر می شید.
    شاید هم با طلاق بتونید همسرتون را قانع کنید که بچه ها را به شما بدهد.

  16. 2 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (پنجشنبه 06 مهر 91), اثر راشومون (سه شنبه 22 اسفند 91)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 مهر 91 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    342
    سطح
    6
    Points: 342, Level: 6
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    با سلام مهسايي وپيدا غزيز وتشكر از لطفتون،علت خيلي ساده وهم خيلي پيچيده است ،خواهر شوهرم بخاطر اينكه هم پاي مرا در مسايلش باز كنه واز موقعيت خانوادگي واجتماعي من سوءاستفاده كنه منو درگير مشكلاتش كرد وگفت كه از كارم پشيمانم واكه بقيه بفهمند آبروي نداشته ام هم ميره (البته خانواده اش خيلي خوش غيرت هستند!)،از من كمك خواست منهم از روي دلسوزي واينكه بالاخره آبروي شوهرم ميره واينكه پيش هر كسي بره همشون منو ميشناسندوهمشون ميگويند خواهر شوهر فلاني اينكاره است وباز آبروي من ميره،كمكش كردم ،2بار در عرض يكسال با دارو براش انجام دادم وبار سوم كه رد كردم ،خودش دارو را اشتباه استفاده كرد وعارضه داد كه باز با كمك دوستم ( جراح) مسئله را حل وفصل كرديم واز ان موقع بناي ناسازگاري شروع شد.چون شهر كوچك است وهمه همديگر را ميشناسند وكارهاي خلاف زود آشكار ميشود،كارهايش رو شد وبراي سرپوش گذاشتن ،منو وسيله كردند!وهمسرم هم با آنها همدست شد .بهم گفت :تو به همه بگو من بخاطر حسادت خواهر شوهرم را بدنام كرده ام(نه قيافه درست وحسابي داره ونه هيچي،اصلا با هيچ وجه مشترك وقابليت مقايسه نداريم)همه تو وخانواده ات را مي شناسند منهم ميدانم ،ولي به دروغ بگوييم،منم قبول نكردم ،منو مجبور ميكردند اونو به جايي كه ميخواست بره ومن ميدانستم به خانه هاي فساد ميرفت برسونمش ويا شب برم دنبالش وبيارمش(4تا برادر داره)منهم قبول نميكردم البته بيشترش از روي غرور قبول نميكردم تا اينكه بدانم منظور اصليشون چي بود!.بعد هر جا مرتكب كاري ميشد هوچي گري ميكرد كه عروسمون باز برام حرف درست كرده.من با دوتا بچه وكار اداره وخانه(تنهايي،همسرم از صبح تا عصر در اداره است)كي وقت داشتم كشيك اورا بدهم كه ببينم كجا رفت وچه كرد.ميدونيد من خيلي سادگي كردم،واعتماد بيخود به همسرم كردم كه هر بار كه اذيت هاي آنها را براش ميگفتم واو ميگفت اهميت نده من مثل كوه پشتت ايستادم!بي اهميت از كنار كارها شون وتهديد هاشون رد ميشدم مادر شوهرم ميگفت يا با ما همكاري كنيا زندگيتو ازت ميگيريم ومن ساده ........اشتباه كردم چون چوب سادگي .دلرحمي ام را خوردم و راز دارش بودم وحتي همان اول به همسرم نگفتم.البته فرقي هم نميكرد وقتي شوهرش اورا با شاگرد مكانيك گرفت وشب را در پازداشت نگهش داشتند وفردا فرستادنش دادسرا و برادراش رفتند دنبال كارش وآوردنش وحتي مواخذه اش نكردند !!من ساده بايد ميفهميدم كه خلاف هاي ديگرش را هم نديد خواهند گرفت .ومن وبچه هامو فداي او خواهند كرد . من فقط نگران آينده بچه هام هستم .چطور بار خواهند آمد؟ناگفته نماند كه خودم هم وضعيت روحي مناسبي ندارم شايد اگر اعتقاداتم نبود تا حالا بلايي سر خودم آورده بودم!اصلا فكرشم نميكردم كه بخاطر هيچ وپوچ زندگي مو كه اينقدر براش زحمت كشيده بودم ،شبكاري وكار سخت و....از دست بدم ،خيلي جنگيدم ولي نتيجه نداد،چون همسرم بجاي اينكه به زندگي خودش اهميت بده گفت من خودمو فدا ميكنم تا آبروي خواهرم را برگردونم!!!بچه ها يك عمه پير دختر دارند 37ساله است وازشون نگه داري ميكنه .5سال جنگيدم بخاطر بچه هام ،من عاشق بچه هام هستم هراز گاهي ميرم دم مدرسه ،وموقع سوارشدن به سرويس ميبينمشون.همسرم ميگه حتي اگه زندان هم برم نميذارم يك ثانيه بچه هاتو ببيني!آخه ميدونه نقطه ضعف من بچه ها هستند.

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 مهر 91 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1391-7-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    342
    سطح
    6
    Points: 342, Level: 6
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من زندگي وبچه هامو ميخوام

    سلام وقتتون بخير بيشتر اين مواردي را كه براتون تعريف كردم ،همسرم خبر نداره .اتفاقاتي است كه بين من وخانواده اش رخ داده .كاش از همان اول نميترسيدم وهمه چي را به همسرم ميگفتم!من منتظر راهنماييتون هستم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.