-
جناب پژمان جواب سوالتون : اگه کسی یه مدتی مثلا 20 روز این قرصارو بخوره بهش وابسته میشه و در صورت عدم مصرف شروع خوابش مشکل میشه.
وابستگی و اعتیادش در همین حده نه چیز دیگه. عارضه خطرناکی نداره
بنظر من هم خانمتون میخواسته با خواب الود کردن شما کنترل خودشو روی شما بیشتر بکنه تا کمتر با خانواده تون ارتباط داشته باشین و بیشتر وقتتونو توی خونه بگذرونین
خانمتون راه ابراز علاقه و جذب شمارو بلد نبوده...
موفق باشید
-
به چه قیمتی میخواد کنترلم کنه :97::161::97:
-
جناب پژمان همسرتون توی همدردی تاپیک دارن؟ اگه هست میشه آدرس لینکشو بذارین؟
-
-
اقا پژمان در اینکه شما نیاز به ارامش دارید حرفی نیست . همه انسانها در تمام دوران عمرشون دنبال ارامشند . ولی برای حل مشکلاتتون دنبال علت ها بگردید . شما از کنترلگری یا سلطه گری همسرتون به ستوه اومدید ؟ باید دنبال علت باشید . بدون ریشه یابی مسئله حل نمیشه . به عنوان یک زن بهتون میگم علت اینکه یک زن به دنبال تصاحب جسم یک مرد میره . و به اصطلاح دنبال سلطه گری و کنترل کردن. علتش اینه که احساس میکنه نتونسته قلب مردش رو تسخیر کنه . همسر شما خانم بدی نیست ولی با تمام وجود احساس شما رو احساس میکنه . اون میخواد با زور عشق رو از شما بگیره .
-
سلام سال نو همگی مبارک
آقا پژمان من مطالبتونو خوندم برداشتم این بود که شما چون زود ازدواج کردی از همه دنبال گرفتن تآیید هستین که دچار ظلم شدید. این حس از خودتون دور کنید و آرامش داشتن رو در گرو نبودن همسرتون یا بقیه نذارین شما یه زمانی سنت کم بود بجات تصمیم میگرفتن الان دیگه اینطور نیست نباید خشم اون سالها رو الان خالی کنی.
امیدوارم که خدا بهترینها رو براتون رقم بزنه
-
بيشتر مطالب تاپيك هاي گذشته تون رو خوندم.
حقيقتش من فكر مي كنم رابطه شما و همسرتون شبيه دختر بچه ي لجبازيه كه مي خواد يه عروسك خاص رو صاحب بشه. اين دختر بچه پا ميكوبه و اصرار مي كنه تا اون عروسك رو براش بخرن و حالا اون صاحب زيباترين و خاص ترين عروسك دنياست. خيلي لذت بخشه كه به دوستانش پز اين عروسك رو بده (اينكه ميخواد برين دانشگاه دنبالش تا به دوستاش شما رو نشون بده) ولي يه ترسي هم ته وجودش هست كه مبادا كسي اين عروسك رو تصاحب كنه. به خصوص كه اين عروسك يه ويژگي خاص داره و مي تونه با بقيه ارتباط برقرار كنه!
اين احساسات خانم شما نشون دهنده علاقه ش به شماست كه واقعا شكي توش نيست ولي مشكل اينجاست كه همسرتون نميتونه بپذيره براي شما حق انساني و حق استقلال قائل باشه.
همسرتون حتي نمي تونه تصور كنه كه روزي شما نباشين و يا كسي شما رو ازش بگيره (كه اين رو بارها تو حرفاش گفته) ولي براي حفظ شما به همون راه حل هاي اون دختربچه پناه مي بره و هرجا كه احساس ميكنه شما داري استقلالت رو نشون ميدي به همون پاكوبيدن ها و لجبازي ها پناه مي بره.
مي دونين كجا مشكل حادتر ميشه؟ اينكه شما فرد استقلال طلبي هستين و بلند پروازي هاي خاصي دارين. شايد اگه مرد منفعلي بودين كه شرايط زندگي رو به راحتي مي پذيرفتين اين بحثا هيچ وقت پيش نميومد.
اما شما فردي هستين كه هرچه قل و زنجير بيشتري به پاهاتون بسته ميشه الزام بيشتري براي فرار بهتون دست ميده.
خب اينجا يه چيز ديگه هم به وضوح ديده ميشه اينكه شما از عشقي كه توي زندگيتون هست لذت ميبرين. همين كه با وجود بلندپروازي هاي خودتون، در مورد زندگي زناشويي به دنبال رگه هاي اتصال به زندگي مي گردين و اين رو كاملا توي صحبت هاتون ميشه دريافت كرد، نشون دهنده اين قضيه ست.
و اما يه نكته ديگه هم توي همسر شما وجود داره. اينكه بارها بيان كرده شما مثل يه بچه هستين. اين يعني همسر شما در وجودش به نوعي تناقض رسيده. اون دلش مي خواد شما رو داشته باشه ولي اين بازي هاي بچه گونه اون رو هم خسته كرده و مي خواد از نقش كنترلگرانه خارج بشه و شما نقش يه مرد كامل رو بازي كنين. اما همچنان اون ترس از دست دادن، ايشون رو مجبور به ادامه رفتار مي كنه! (گاهي هم اين تصور به من دست ميده كه علت پناه بردن به مادرشون اينه كه اين مادر توي به دست آوردن و نگه داري شمانقش مؤثري داشته)
خب پس اگه بتونيم اين فرضيات رو بپذيريم، مي تونيم با بها دادن به حس هاي بارز هردو، كمي آرامش رو به زندگي دعوت كنيم. چه طوري؟ اينكه شما بارها با رفتارهاتون سعي كنين به همسرتون اين اطمينان رو بدين كه براي اون باقي خواهيد موند و از طرف ديگه به حس استقلال خودتون برسيد. ولي كاملا هماهنگ با هم. نه اينكه گام هاي بزرگي بردارين كه از هم جا بمونين. چند تا مثال مي زنم:
١)با همسرتون شرط كنين اگه اجازه بده فلان مهماني خانوادگيش رو نرين، در عوض شما فردا اون رو به محل كارتون (يا محيطي كه شامل خانم هايي در اطرافتون ميشه) مي برين و اون رو با همه آشنا مي كنين.
اين طوري هم شما احساس اسارت براي مهموني هاي خاص كه برخي افرادش رو دوست ندارين نمي كنين و هم خانمتون احساس غرور مي كنن از اينكه همچنان پيش شما فرد اول هستن.
٢) با همسرتون شرط كنين اگه رضايت بده خونه مجزا بگيرين، كارتون رو به شهر محل سكونت انتقال مي دين.
اين طوري هم به حس استقلال زندگي مجزا رسيدين و هم هسرتون شما رو در فاصله نزديكتري داره.
٣) با همسرتون شرط كنين اگه در حين دعوا صداش رو بالا نبره يه گردش حسابي سه نفره مي رين.
هيچ اجباري براي شرط هاي بالا وجود نداره و فقط جنبه مثال دارن كه بايد با توجه به شرايط زندگي خودتون اون ها رو بچينين. اما به يه نكته ظريف توي مثال ها توجه كنين. اينكه حجم بزرگي خواسته با حجم بزرگي دريافتي تقريبا همسان باشن و اونطوري نباشه كه كسي تصور كنه داره بيش از اندازه مايه ميذاره و چيزي دريافت نمي كنه.
-
سلام
من تا اونجا که از دستم بر اومد کم نگذاشتم خانمم حس من رو نمیگیره،علت رفتارهاش زیاده خواهیش هست اون عشق نمیخواد زیاده خواهه
درسته خشم دارم ولی هیچوفت نخواست خشم من رو از بین ببره.همیشه حق به جانبه و اشتباهاتش رو نمیپذیره.
خانم ستاره ممنون وقت گذاشتید تایپیک ها رو خوندید،فرمایش شما متین هست و پیشنهاداتتون کاربردی هست ولی این موارد درباره همسر من آب در هاون کوبیدن هست.
- - - Updated - - -
امروز مادر وخواهرخانمم به همراه عموی من خونه ما اومدند تا مثلا من رو از اقدام برای طلاق منصرف کنند و حمایت پدرم رو بگیرند. اول کار خیلی حق به جانب برخورد کردند بعد پرخاشگری کردند.متوجه شدند پدرم از من حمایت میکنه ،بعد پای برادرم رو وسط کشیدند،آخرش وقتی نتیجه نگرفتند گفتند کلید خونه ای که پدرم برای من خریده رو بدم اثاثیه رو بیارند گفتم نمیدم.
میدونستم فیلمشون هست چهارتا تیکه وسیله بیارن آبها از آسیاب افتاد دوباره همون رویه سابق رو پیش بگیرند.
خلاصه با ناراحتی وپرخاشگری رفتند.
بعدازظهر خانمم تلفن زد گفت بیا 100 سکه از مهریه ام رو ،حق طلاق و حق حضانت بچه و خروج از کشور (قبلا این مجوز و دادم )رو به من بده،من جهیزیه ام رو از این خونه جمع میکنم میارم توی خونه ای که پدرت خریده.
من هم عصبانی شدم حرف خوبی بهش نزدم.
وقتی نمیخواد زندگی کنه چرا اینجوری روی اعصاب من میره.فقط دلم میخواد زودتر همه چیز تمام شه
-
سلام.روز همه به خیر
آقا پژمان طبق ماده 1168 قانون مدنی:نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوین اوست
و از نتایج تکلیف بودن حضانت :
1-بی اعتباری قرارداد راجع به واگذاری یا اسقاط آن و پرداخت وجه التزام از سوی پدر و مادر است
پس این که خانمتون گفته حق حضانت رو به ایشون بدین وجهه قانونی نداره
-
شما وکیل گرفتین؟
تصمیمتون رو با کمک یه مشاور خوب بگیرین. ببینین زندگی مشترک می خواین یا جدایی. بعد بر اساس نتیجه رفتار کنین.
اگه واقعا قصد جدایی دارین طبق قانون رفتار کنین. حتی مهریه و این چیزا رو هم تحت نظر قانون بدین نه اینکه جدا جدا. کلید خونه هم همینطور.
با این حال به نظرم هنوز تصمیمتون رو نمی دونین. پس دنبال ارامش که فرشته مهربان گفتن باشین تا بعدا تصمیم بهتر بگیرین.