به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 86
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آذر 95 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    3,555
    سطح
    37
    Points: 3,555, Level: 37
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 61 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشاوره تخصصی فرشته مهربان با aqua_68

    با عرض سلام و خسته نباشید
    من و شوهرم حرف همو نمیفهمیم. دعوا کردیم مشاوره رفتیم مشکلاتمون حل نشد شووهرم ازم خواس اینجا تایپیک بزنم شاید مشکلمونو برطرف کنیم.
    از اول مشکلات داشتیم شوهرم همیشه کمتر من واسه زندگی وقت میذاشت.سالهای اول زندگیمون خوب بود یک ساله همه چی بهم ریخته شده.
    دعواهامون اولش واسه چیزای جزیی بود بعدش دعواهامون بزرگ شد.مراقبت و بزرگ کردن یه بچه شیطون دست تنهایی سخت بود با یه بچه درس خوندم و تونستم امسال کارشناسیمو بگیرم.
    شوهرم حرفش اینه مادرت توی زندگیمون دخالت داره ولی اینطوریا نیس مادرم دلسوزه .یه مثال بزنم
    وقتی بچه کوچیک بود و یکروزی من نبودم مامانم بهم تلفن زد بدو بیا بچه مث موش آب کشیده شده!!دیدم به به شوهرم بچمونو حمام برده درحالی که مامانم تاکید کرده بود ما بچمونو حمام نکنیم ممکنه از دستمون بیفته.شوهرم گفت چرا مادرت توی کارهام دخالت میکنه به مادرت چه ربطی داره.
    مامانم فقط دلسوزی میکرد دلش میسوخت وقتی میدید زندگیم مث خواهرای دیگم نیس.اون دو تا خواهرم همه چی دارند خونه زندگی ماشین سفرای خارجه .شوهراشون خیلی به حرفشونن اما شوهر من چی همیشه خدا دوس داره لجبازی کنه حرف حرف اون باشه.
    ما خونه داریم اما واسه پدرشوهرمه یعنی واسه ماست ولی سندش به اسم ما نیس.ماشینم داریم اما من ماشین شخصی خواستم پدرشوهرم چنروز پیشا واسم خرید.هرچن من چیز دیگه میخواستم واسم پژو 206 خریده .پسرش شووهر من مگان سوار بشه من پژو. این چیزائو نمی بینن فقط کارهای مادرمو می بینن .پدرشوهرم بین من و دو تا جاریای دیگه خیلی فرق میذاره اون دو تا جاری دیگه غریبن من خواهرزادش انتظارم اینه به من بیشترتوجه نشون بده.
    چن سال پیشا توی شرکت پدرشوهرم یه دختره بود زیرپای شوهرم نشسته بود شوهرم نمیدونس من میدونم.یه خانمای اونجا با من صمیمی شده بود یه روز به من تلفن زد بیا اینجا نشستی توی خونه یه دختره زیر پا شووهرت نشسته .شرکت واسه پرسنل ناهارمیگیره اما اون دختره با خودش توی شرکت ناهار میاره به شووهرت میگه آقای فلانی بیا ناهاربخور و دور شووهرته.
    واسه اون موضوع بین مون شکراب شد شوهرم گفت اون بعضی وقتا خیلی اصرار میکنه با همه اینجوره من تنها نیستم.
    توی شرکتی که واسه پرسنلش ناهار میده اون واسه چی چی ناهار میاورده !!؟؟
    شووهرم ناراحته واسه خریدای گرونش ایراد میگیرم.آره که ایراد میگیرم چرا نگیرم.مرد اگه به فکر زن و زندگی باشه کفش و اودکلن پونصد تومنی میگیره؟اگه سرش توی زندگی باشه پالتوی چرم یک میلیونی و شلوار جین تنگ و نیم بوت چند صدتومنی نمی پوشه با اون قد دومتری و چشمای آبیش واسه دخترا دلبری کنه.

    دوس داشتم شوهرم در دانشگاه دنبالم بیاد بعضی روزا میومد بعضی روزا لج میکرد میگفت میخوای منو نشون همکلاسیهای یونی بدی فقط میخوای واسشون کلاس بذاری اگه من خوبم چرا وقتی توی خلوتیم تنهاییم بهم اهمیت نمیدی. اینطور نبود اهمیت میدادم.

    دعوای آخریه ما و برخوردا و دادگاه پیش اومد واسه این بود ما از دو ماه قبل مشکلمون شروع شد.چون پدرم میخواس یه ساختمون شش واحده بسازه واسه ما بچه ها و خودشون تا همه با هم باشیم.قرار بوده بچه ها همه پول بدیم ساختمونو بسازیم ولی شووهرم گفت من نمی یام با خونوادت توی یه ساختمون زندگی بکنم.

    منم ناراحت شدم زندگی میکردیم دست کمی از قهر نداشت. بعد اون دعوا من قهر کردم و اون ماجراها پیش اومد.
    خیلی چیزا پیش اومد شووهرم خیلیشو توی سایت نوشته منم بنویسم اون قدر خونوادمو نمیدونه قدر خونواده زنشو نمیدونه.بابای من مشاور املاک داره شوهرم میگه بابای تو کلاشه گوش مردمو میبره من حاضرنیستم با پدرت ساختمون بسازم.

    هفت سال پیش پدرمادرم 120 میلیون تومن جهیزیه واسم خریدند. فقط 55 میلیون تومن نقره مامانم واسم خریدن بوفه نقره توی جهیزیم بود.اون وقت دعوا شد خواهر شووهرم جهیزیمو مث آشغال در خونمون فرستاد.دسش درد نکنه حتی وسیله هامو کارتن نگرفته بود چن تا سرویسهام شیکسته بود دلمم شکست. برگشتم واسه زندگیم واسه اینکه زندگیمو دوست داشتم شووهرمو دوست داشتم نصف مهریمو بخشیدم.خواهر شووهرم بعد از اینکه خونه اومدم به من گفت خونه تو خواستی بیا پیش خودم.خونه مهریمو میگفت .

    دو روزهفته پیش مشاور میریم اما واسه اینکه من گفتم میخوام ویترین نقره مو بفروشم و پیش قسط خرید یک آپارتمانو بدیم .الانها قیمتشون بیشترم شده. بین من و شووهرم دعوا شد و اون چن شب توی شرکت باباش خوابید.
    اشکالش چیه خونه بگیرم شووهرم میگه توی خونه ی که تو میگیری یا با پول خونوادته من نمیام نقره هات واسه خودت .مشاوره رفتن نتونست شوهرمو تغییر بده میدونم اینجا به حرف شما گوش میده. به من گفت هرچی مشاورای سایت بگن همونو انجام می ده.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array
    سلام به شما دو عزیز .

    شما پسردایی و دختر عمه هستید و ظاهرا برخلاف نسبتی که با هم دارید ،خانواده ها با هم اختلاف دارند و در زندگی شما نیز تاثیرگذار شده .

    به نظر من هردو شما پتانسیل داشتن یک زندگی خوب و شیرین رو دارید چرا که همدیگر رو دوست دارید و با وجود اختلافات دنبال حل مشکل هستید نه فرار .

    چیزی که در زندگی شما مسئله ساز شده لجبازی و خودخواهی است . هیچکدام حاضر نیستید موضع خود را تغییر دهید و گاهی هرکدام به میل دیگری رفتار کنید . و هیچکدام از من خود نمیگذرد.

    دقت کنید که این در اصل خود شما نیستید هرکدام در لاک دفاعی خانواده هاتون هستید و لجبازی اطرفیان شده لجبازی شما . به چشم دیدم زن و شوهری که خیلی همدیگر رو دوست داشتند و خوب بودند فقط چون هرکدوم مطیع خانواده بودن و خانواده ها با هم لج کردن آخر کار به جدایی کشید . بهتره بدونید که هیچکس جز خود شما دونفر دلسوز زندگی شما نیست نه خواهر نه مادر نه پدر .

    شما خودتون باید برای زندگیتون دل بسوزنید و قاطع باشید در برابر دیگران اگر اینطور نباشید تاثیر اطرافیان ثبات زندگی شما رو از بین میبره و هربار تا مرز جدایی پیش میرید .

    خانم عزیز شما چرا باید برای اینکه طبقه بالای خونه مادرت زندگی کنی تا پای دادخواست مهریه بری . واقعا ارزش این زندگی به اینهاست ؟

    آقای محترم ممکنه خانواده ی همسر شما بد عمل کرده باشند اما جبهه گیری نسبت به زندگی و همسرتون کار درستیه اونهم به خاطر آدم هایی که در زندگی شما دونفر نقش محیطی دارند .

    خانم عزیز قدر زندگیت رو بدون و اگر همسرت دنبال استقلال هست و میخواد خودش زندگیش رو بسازه مقابله نکن بلکه همراهی کن . شوهر شما طبق غیرت مردانه اش چنین خواسته ای داره و شما باید به این نکته بها بدی .

    هیچ چیز ارزش زندگی رو نداره بخاطر اطرافیان زندگیتون رو خراب نکنید و بحث و جدل نکنید . اینکه چرا برام 206 خریدن و شوهرم مگان داره کجای زندگیه شماست که انقدر فکرتون مشغول شده . چرا به جای مقایسه به بدتر از اینش فکر نمی کنید که اگر اصلا نمی خریدن چی .

    آقای پژمان اگر براتون مقدور هست خونه ای مستقل تهیه کنید و از هردو خانواده کمی فاصله بگیرید تا کمی آرامش برقرار بشه و کم کم خود شما دونفر زندگیتون رو مدیریت کنید نه اطرافیانتون .

    هردوی شما نمیخواید جداشید اما به خاطر دیگران تا مرز این کار پیش رفتید . آیا به این فکر کنید که بعد از جدایی این اطرافیان برای شما همسر و فرزند خواهند شد و زندگی شما چگونه خواهد بود ؟ بازهم تکرار میکنم که هیچکس جز خود شما دلسوز زندگیتان نیست .

    در تالار توصیه میشه که زن و شوهر هم زمان مشاوره نگیرند چون ممکنه مشاجره پیش بیاد چه از جانب اعضا چه خود دونفر و کار خراب تر بشه .

    مشاوره حضوری رو حتما ادامه بدید و از این منیت بیرون بیاید و به فکر زندگی باشید .

  3. 3 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    rozaneh (چهارشنبه 26 تیر 92), roze sepid (یکشنبه 06 مرداد 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 27 تیر 92)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام
    به همدردی خوش آمدی

    میشه به این سوالات جواب بدی

    1) چرا با پژمان ازدواج کردی؟
    2) اگر به پژمان علاقه داری علت این علاقه چی هست؟ چه خصوصیات مثبتی داره؟
    3) فکر میکنی چرا پژمان باهات ازدواج کرد؟
    4) چرا بعد از این دعاوی شدید پژمان دوباره برگشت به شما؟
    5) هدف خاصی تو زندگیت داری؟ مثلا ثروتمند شدن، مشهور شدن ، تحصیلات فوق عالی داشتن و....
    6) به نظر شما چرا الان زندگیتون شیرین نیست؟
    7) اونایی که تو زندگیشون احساس خوشبختی آرامش میکنند، چی دارند که شما اونا رو نداری؟
    8) 10 تا از خصوصیات مثبت و 10 تا منفی خودت رو بنویس.
    9) اگر ماشین بنز 700 میلیونی باشه و یه خونه چند میلیاردی داشته باشی دیوار به دیوار مادرت ولی پژمان دیگه شوهرت نباشه، طمع شیرینی رو حس می کنی؟
    10) اگر یه روز پژمان هیچ پولی نداشته باشه و( فقط خودش باشه خودش بدون هیچ ماشین و خونه ای که مال پدر همسرت هست ) فقط بتونه کار کنه که از پس هزینه ماهیانه زندگی بربیاد، بازم حاضری باهاش زندگی کنی؟
    11) نظر پژمان رو به عنوان همسرت تو امور مختلف چقدر قبول داری؟
    12) نظر مادرت و پدرت اگر مخالف با نظر پژمان باشه واست اولیت داره؟ چرا؟
    13) اگر یکبار دیگه برگردی به 18 سالگیت پژمان رو انتخاب میکنی؟ اگه آره چرا؟ اگه نه چرا؟
    14)تعریفت از دوست داشتن و عشق چیه؟
    15)به نظر خودت تو رسیدن زندگیت به اینجا شما هم نقشی داشتی یا نه؟


    می دونم این سوال ها خیلی زیاده ولی ما با دیدگاه شما آشنا میشیم و بهتر میتونیم کمکتون کنیم که اگر واقعا قصد ادامه زندگی دارین زندگی تون شیرین بشه، اگر هم که فقط هدف بهانه جویی و ایرادهای کودکانه هست وقت شما و همسرتون و خانواده ها بیشتر از این گرفته نشه.


    پ.ن: دوستانی که شارژ دارن لطفا این تاپیک رو بگذارن تو لیست تاپیک های نیازمند حضور کارشناس. یا از فرشته مهربان و مدیر همدردی یا بالهای صداقت بخوان که به این تاپیک سربزنند.

  5. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    rozaneh (چهارشنبه 26 تیر 92), باران بهاری11 (پنجشنبه 27 تیر 92)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 اردیبهشت 95 [ 21:42]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    3,890
    سطح
    39
    Points: 3,890, Level: 39
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,697

    تشکرشده 825 در 209 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام

    اسمتون چیه آکوا یا آقوا؟
    بهرحال عزیزم احساساتت قابل درکه شما اعتمادبه نفست پایینه چون زندگی و رفتار اطرافیانتون شما رو ناراحت میکنه..اگ به خودت و همسرت اعتماد داشتی از چیزای ظاهری ک اطرافیان پزشو میدن دلت نمیگرفت..
    گاهی از هم نشینی با بعضی افراد احساس خوشایندی نداریم و یجور حس راحتی نداریم عزیزم این آدما همسفر زندگیمون نیستن ک بخایم دلخور شیم و زندگیمونو تلخ کنیم اگ اعتماد به نفس داشته باشیم به داشته های مادی و معنویمون قناعت میکنیم و ازش دفاع میکنیم نه ناراحت میشیم چرا فلانی انقد ازم بیشتر داره آخه هدفش راهش باهامون فرق داره ما ک هم هدفش نیستیم..

    و اما جناب پژمان از رفتارو حرفای خانومتون این درک میشه ک شما هنوز اعتمادشو جلب نکردین یعنی دوس داشتنتون بهش اثبات نشده و نگران از دست دادن شماست.. این اعتماد خیلی مهمه پس چه زبونی چه عملی بهش اثبات کن ک دوسش داری و به نظراتش اهمیت میدی..

    هر چند میدونم محبت دوطرفه دارین اما اونقد مهارتتون زیاد نشده ک محبت مرد و زن فرق داره..


    خانومی عزیزم خودت میدونی همسایه بودن با خانواده ها چقد مضرات داره هرچند فواید داره اما ضررهاش غالبه..
    حالا چندسال تو این خونه زندگی کردین یکم دیگه صبر کن تا همسرت جایی رو جور کنه هرچند کوچیک باشه..

    مامان مهربون آرمان، برای بهتر شدن زندگیتون تو سایت بیشتر بیا و مقالات و کارگاهها و مسائل بچه های دیگه رو بیشتر مطالعه کن خیلی موثرن..همونطور ک من حس میکنم جناب پژمان رشد خوبی نسبت به چندماه قبل داشتند و به هردوتون تبریک میگم..

    امیدوارم با کمی دید باز تر به زندگیتون نگاه کنید و با نشستن کنار هم و سنجیدن فواید و مضرات راههای پیشنهادیتون ، راهی رو با هم دیگه انتخاب و پای به پای هم به مقصدش برسونین..


    با جواب به سوالایی ک صباجون مطرح کرده مطمئنا ی جور دیگه هم به زندگیتون نگاه میکنید و تصمیم قشنگتری میگیری..


    ی چیزی ک خیلی مهمه اصلا پیش آرمان کوچولو دعوا حتی بحث کوچیک نکنید اصلا..بچه ها با ی بحث و صحبت ساده پدرمادرا دنیای ناراحتی و عواقب درپیش دارن..

    شادوموفق باشین

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 04 تیر 93 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1392-2-30
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    828
    سطح
    15
    Points: 828, Level: 15
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    49

    تشکرشده 43 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آکوا عزیز

    امروز تاپیک شما و همسرتان را خواندم و در ابتدا، می خواهم تبریک بگم هم به شما (شما و همسرتان) به خاطر گذشت از مرحله سخت یه ماه گذشته و شروع زندگی و گفتمان با دیدی متفاوت و آینده ساز

    خیلی سخته سایتی که همسرت می بینه، بخواهی خوبیهاشو بنویسی .... اما با اینکار، درهای دیگری از یه دنیای عاشقانه واسه عشقتان باز میشه پس بنویس همانطور که ایشان از خوبیهات و زیباییهای شما نوشته ... حتی دلش نیامد بدیهاتو لیست کنه . دوستش داری اینکه معلومه اما بنویس، باور کن اثر فوق العاده اش، چنان زندگیتو بهشت میکنه که فقط خدا می دونه

    سخت نگیر، سعی کن با آرامش، نظراتتان را بیان کنید که مهمتر از همه، تامین یه خانه و استقلال در این زمینه است. از واجبات شروع دوباره زندگی شما، داشتن یه خانه واسه خودتان هست.

    مراقب پسر عزیزت هم باش، تمام لحظه های کودکی را داره ضبط میکنه، پس در این روزها هم به فکر خودتان باشید هم ایشان

    پدر و مادر و خواهر و حتی شوهرخواهر هر آدمی عزیز هستند اما همسرت که نباید مثل اونها باشه، شاید خیلی هم بهتر از اونهاست که در این سن و سال ، با تحصیلات و کار و زن و بچه، فقط به ساختن زندگیش فکر میکنه و مشکل دیگه ای نداره (و انشاله هیچ وقت مشکلی نداشته باشه) ...اجازه بده مستقل باشه، اجازه بده مثل شوهر خواهرهای شما نباشه، فقط و فقط مثل خودش، پاک و کامل و مستقل و مرد زندگی شما باشه.

    مطمئن باش این مرد زندگی شما، آن وقت می تونه پدری فوق العاده، بهترین داماد و بهترین پسر پدرش باشه تا همیشه بهش افتخار کنی

    اعتماد کن، همراهی کن، صبر داشته باش و عشق را بدون بهانه تقدیمش کن، شما تازه اول راه هستین عزیزم

    امیدوارم همسرت هم همراه خوبی برات باشه و دیگه دلخوری باقی نمونه

    - - - Updated - - -

  8. کاربر روبرو از پست مفید رها92 تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (پنجشنبه 27 تیر 92)

  9. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام aqua_68


    به همدردی خوش آمدی





    عزیز جان لطفاً ابتدا با دقت لینکهای زیر را مطالعه کرده و نظرت را راجع به محتوای آن بیان کن :


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208270 >>> 1


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208272 >>> 2


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208277 >>> 3


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208280 >>> 4



    در لینکهای شماره 1 و 2 سئوالاتی هست که مایلم اینجا عین سئوال را بیاوری و پاسخی که برای آن داری

    را بیان کنی







  10. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (پنجشنبه 27 تیر 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آذر 95 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    3,555
    سطح
    37
    Points: 3,555, Level: 37
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 61 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام
    به همدردی خوش آمدی

    میشه به این سوالات جواب بدی

    1) چرا با پژمان ازدواج کردی؟
    چون اونو دوست داشتم
    2) اگر به پژمان علاقه داری علت این علاقه چی هست؟ چه خصوصیات مثبتی داره؟
    خصوصیت مثبتش زیاده
    پژی گوشاتو بگیر.
    همرو بنویسم؟
    سالمو مهربونه،
    مسئولبت پذیره هرچن اونطور میخوام نشون نمی ده ولی خوبه،
    پدر خوبی واسه بچمون،
    خوشتیپو خوش قیافه قدبلنده،با احساسه،
    دست و دلبازه،
    تحصیلکردست،
    کار میکنه.

    3) فکر میکنی چرا پژمان باهات ازدواج کرد؟
    دوستم داشت لابد
    4) چرا بعد از این دعاوی شدید پژمان دوباره برگشت به شما؟
    به من گفت واسه آرمین باهام آشتی کرد
    5) هدف خاصی تو زندگیت داری؟ مثلا ثروتمند شدن، مشهور شدن ، تحصیلات فوق عالی داشتن و....
    بله ثروتو تحصیلات بالا دوست دارم
    6) به نظر شما چرا الان زندگیتون شیرین نیست؟چونکه شووهرم هیچ وقت نمیخواد بحرفم گوش بده فک نمیکنه منم به عنوان یه زن حق دارم واسه جاییکه میخوام زندگی کنم نظربدم
    7) اونایی که تو زندگیشون احساس خوشبختی آرامش میکنند، چی دارند که شما اونا رو نداری؟
    اگ منظور شمامتاهلائه زنهای متاهل اگه شوهرشون بحرفشون باشه و بهشون اهمیت بده همه نیازاشونو برطرف کنه خوشبختن
    8) 10 تا از خصوصیات مثبت و 10 تا منفی خودت رو بنویس.
    مثبت
    1خوشگلم
    2باهوشم
    3زبر و زرنگم
    4پشتوانه مالی دارم
    5تحصیلات دانشگاهی دارم
    6از نظر اخلاق سالمم
    7مادر شدم
    8 همسر شدم
    9واسه بابامامانم دخترخوبیم
    10واسه خواهربرادرم،خواهر خوبیم
    منفی

    1زودعصبانی ناراحت میشم
    2شاغل نیستم
    3حسودم
    4حس مالکیتم زیاده بخصوص یه شووهرمو بچم
    5دوست دارم همیشه از همه بهترباشم اگه نباشم ناراحت میشم
    6قدم زیادبلندنیست
    7وقتی عصبانی باشم حرفایی میزنم بعدش از بعضیش پشیمون میشم
    دیگه ندارم
    9) اگر ماشین بنز 700 میلیونی باشه و یه خونه چند میلیاردی داشته باشی دیوار به دیوار مادرت ولی پژمان دیگه شوهرت نباشه، طمع شیرینی رو حس می کنی؟ نه اصلن
    10) اگر یه روز پژمان هیچ پولی نداشته باشه و( فقط خودش باشه خودش بدون هیچ ماشین و خونه ای که مال پدر همسرت هست ) فقط بتونه کار کنه که از پس هزینه ماهیانه زندگی بربیاد، بازم حاضری باهاش زندگی کنی؟
    آره ولی اون وقت باید قبول کنه از پول من استفاده کنیم چون نمیتونم سختی بکشم
    11) نظر پژمان رو به عنوان همسرت تو امور مختلف چقدر قبول داری؟
    بضی وقتا قبول دارم
    12) نظر مادرت و پدرت اگر مخالف با نظر پژمان باشه واست اولیت داره؟ چرا؟
    نظر پژمانم قبول دارم ولی پدرمادرم بدمونو نمیخوان شووهرم مقابل شون جبهه میگیره
    13) اگر یکبار دیگه برگردی به 18 سالگیت پژمان رو انتخاب میکنی؟ اگه آره چرا؟ اگه نه چرا؟
    آره معلومه واسه چیزایکه بالا نوشتم
    14)تعریفت از دوست داشتن و عشق چیه؟
    دوست داشتنو عشق یعنی از خودگذشتن و واسه آرامش همسرت تلاش کنی
    15)به نظر خودت تو رسیدن زندگیت به اینجا شما هم نقشی داشتی یا نه؟
    به کجا به دعواها؟من مقصر نبودم اگرم بودم شووهرم بیشترمقصر بود همچیو بزرگ کرد


    می دونم این سوال ها خیلی زیاده ولی ما با دیدگاه شما آشنا میشیم و بهتر میتونیم کمکتون کنیم که اگر واقعا قصد ادامه زندگی دارین زندگی تون شیرین بشه، اگر هم که فقط هدف بهانه جویی و ایرادهای کودکانه هست وقت شما و همسرتون و خانواده ها بیشتر از این گرفته نشه.


    پ.ن: دوستانی که شارژ دارن لطفا این تاپیک رو بگذارن تو لیست تاپیک های نیازمند حضور کارشناس. یا از فرشته مهربان و مدیر همدردی یا بالهای صداقت بخوان که به این تاپیک سربزنند.
    هدفم بهانه جویی نیست خودم یه بچه دارم ایرادای کودکانه واسه مجردا و کساییه بچه ندارند







    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    سلام aqua_68


    به همدردی خوش آمدی





    عزیز جان لطفاً ابتدا با دقت لینکهای زیر را مطالعه کرده و نظرت را راجع به محتوای آن بیان کن :


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208270 >>> 1


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208272 >>> 2


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208277 >>> 3


    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208280 >>> 4



    در لینکهای شماره 1 و 2 سئوالاتی هست که مایلم اینجا عین سئوال را بیاوری و پاسخی که برای آن داری

    را بیان کنی



    وقتی از دیگران انتظار و توقع دا ری دو حالت پیش می آید ، 1 - برآورده میشود 2 - برآورده نمی شود

    نتیجه هر کدام از این حالات به نسبت توقعی که داری این است :

    1 - وقتی برآورده شود ، خیلی به حالت فرقی نمیکند و احساس درونیت معمولی خواهد بود ، چون انتظارش را داشته ای

    2 - اگر برآورده نشود ، سرخورده و غمگین میشوی ، چون انتظار و توقعی داشته ای که انجام نشده .

    وقتی از دیگران هیچ انتظار و توقعی نداشته باشی هم دو حالت پیش می آید :

    1 - دیگران در قبال شما وظیفه خود را به جا میاورند یا محبت های خارج از وظیفه بهت دارند .

    2 - کاری برای شما انجام نمیدهند و توجه ندارند .

    نتیجه آن :

    1 - در حالت اول ( برای بی توقعی ) چون شما هیچ انتظار و توقعی نداشته ای حتی اگر وظیفه ای در مقابلت داشته

    اند و به جا آورده اند ، برای شما لذت بخش است و گویی آنها هیچ وظیفه ای نداشته اند و محبت خاص بهت

    داشته اند .

    2 - در شکل دوم آن تاثیر تألم برانگیزی در شما بجا نخواهد گذاشت و شما حال و هوای عادی و معمول را

    خواهی داشت و سرخورده و غمگین نمیشوی چون انتظار و توقعی نداشته ای

    به نظرت کدامیک آرامش ما را در پی دارد و حتی به ما روحیه ای قوی می بخشد ؟؟

    شما در کدام وضعیتی ؟؟


    سلام مرسی به تایپیکم اومدید
    هیچکدوم نیستم وقتی انتظار دارم، توقع دارم برآورده بشه.


    حالا انتظار و توقع خوب است یا بی توقعی؟؟؟ عقل کدام را منفعت می داند ؟ از کدامش حداقل آرامش و

    حد اعلای لذت نصیب میشود؟؟

    ( اگه خوبی ببینی لذت است و اگر نبینی آرامش داری چون بی توقع بودی )



    اگه انتظار توقع نداشته باشم چیزی توی زندگیم به دست نمی ارم.
    اگه از شووهرمو نزدیکانم توقع نداشته باشم یه چیزی میخوام بعدش به چشمشون نمیاد باید توی زندگی حقتو بگیری

    - - - Updated - - -

    اشکالش چیه میخوام شووهرم پول داشته باشه پول قدرت میاره نمیخوام از دورو وریام چیزی کم داشته باشیم
    منکه واسه پول ازدواج نکردم شوهرمو دوست داشتم وقتی ازدواج کردیم شووهرم واسه سنش ماشین نداشت خونه واسه پدرشووهرم بود
    الانه فرق داره میتونیم پیشرفت کنیم چرا نکنیم

  12. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    آکوای عزیز ممنون که به سوالاتم صادقانه جواب دادی.

    مشخصه که همسرت رو دوست داری و قصد داری هر طور که هست زندگیت رو حفظ کنی. از این بابت بهت تبریک میگم

    یه ویژگی مثبت دیگه هم من به ویژگی های شما اضافه میکنم و اونم اینه تو شناخت خصوصیات مثبت همسرت کوتاهی نکردی.

    اما آکوای عزیز

    آیا قبول داری هم شما و هم همسرتون مهارت های کامل رو برای ارتباط برقرار کردن صحیح با هم دیگه ندارین؟
    یعنی مثل دو تا دوست صمیمی بهم اعتماد ندارین و حرف دلتون رو بهم نمیگین.

    شما ریشه ی مشکلات فعلی تون رو فقط این میدونید که آکوا دوست نداره تو منزل پدر شوهر زندگی کنه و پژمان هم تمایل نداره با خانواده شما زندگی کنه؟ درسته؟

    ولی آیا تا حالا به این فکر کردی که چرا شما و پژمان نتونستین مساله به این سادگی رو بین خودتون حل کنید؟
    آیا تا به حال به این فکر کردی که پژمان کلا از زندگیش با شما راضی هست یا خیر؟
    آیا نیازهای همسر شما توسط شما تو خونه به موقع و بجا برآورده میشه؟ آیا رفتارها و واکنش های شما تو موقعیت های مختلف باعث رنجش و آزار همسرت نیست؟
    تا حالا ریشه یابی کردی که پژمانی که شاهد هستی رابطه ی خوبی با پدر خودش نداره، چرا حتی شده برای فرار از زیر بار منت پدرش حاضر نیست با خانواده شما زندگی کنه؟
    چرا یه مرد خوب باید به حرف زنش باشه، اما یه زن خوب که ادعای دوست داشتن و عشقش میشه و تعریفش از عشق فداکارب برای همسرش هست، نباید خواسته ی شوهرش واسش مهم باشه؟
    چرا یه زن خوب باید اینقدر برای رسیدن به خواسته ش پافشاری کنه که از خونه قهر کنه و مهریه ش رو اجرا بگذاره؟
    اگه همسرت با فروختن ماشینش باعث سرافکندگیتون میشه، تا حالا به این فکر کردین که با عصبانیت های شما و فشارهایی که بهش میارین چقدر غرورش رو جریحه دار کردین؟
    آکوای عزیزی که حاضره برای پیشرفت مالی زندگیش بخش عمده ای از جهیزیه ش رو بفروشه، تا حالا به این فکر کرده که با این کارش چوب حراج به غرور همسرش میزنه؟

    آکوا جان
    شمایی که دوست داری از همه بهتر باشی و طبق گفته های خودت و همسرت در حال حاضر بهترین همسر رو تو فامیل داری (از بعد مادی فقط نگاه نکن) تا حالا به این فکر کردی چطور میتونی بهترین همسر واسه شوهرت باشی؟ اگر قرار به رقابت و حسادت هست چرا فقط تو بعد مادی؟
    چرا کاری نمیکنی که پژمان همه جا ازت تعریف کنه؟ چرا کاری نمیکنی که اگه یه روز خواستی قهر کنی همسرت بخاطر خودت بهت برگرده و نه بخاطر فرزندتون یا پول پدرت.
    به این فکر کردی اگر خدای نکرده خانواده شما ورشکست بشن، پژمان و پسرت هم نباشن چند تا از اون ویژگی های مثبت واست باقی می مونه؟

    اگر که به نظرت حرفهای من منطقی هست و ارزش فکر کردن داره بهت پیشنهاد میکنم:
    یه مدت از فکر خرید خونه و فروختن نقره ها بیا بیرون. مثلا 3 ماه یا 6 ماه. حالا هم که تابستون هست ودرست تموم شده. بیشتر روی رابطه ی خودت با همسرت تمرکز کن. اشکالات و خامی هایی که تا حالا داشتین رو نظر بگیرین و سعی کنین کانون خانوادتون رو به کمک همسرت گرم کنین. سعی کن کاری کنی که همسرت به ذهنش خطور نکنه که یک شب هم از شما دور باشه(به علت علاقه و عشقی که به شما داره، نه بخاطر اینکه مادر فرزندش هستین) بعد از اون 3 ماه یا 6 ماه با مشورت همسرت در مورد خونه و محل زندگیتون یه تصمیم جدید بگیرین.



    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط aqua_68 نمایش پست ها
    اشکالش چیه میخوام شووهرم پول داشته باشه پول قدرت میاره نمیخوام از دورو وریام چیزی کم داشته باشیم
    منکه واسه پول ازدواج نکردم شوهرمو دوست داشتم وقتی ازدواج کردیم شووهرم واسه سنش ماشین نداشت خونه واسه پدرشووهرم بود
    الانه فرق داره میتونیم پیشرفت کنیم چرا نکنیم
    هیچ اشکالی نداره که می خوای شوهرت پول داشته باشه!!
    ولی دقت کن ببینی به چه روشی از شوهرت می خوای به خواسته ت عمل کنه؟ شاید روشت مشکل داره! شاید طرز بیانت صحیح نیست! شاید دفعات پیش که شوهرت به حرفت گوش کرده امنیت و راحتی بدست نیاورده!
    شاید اون علتی که می خوای شوهرت پول دار باشه مشکل داره.
    شاید روشی که واسه پولدار شدن انتخاب کردی مناسب نیست.

    بجای اینکه هی پات رو به زمین بکوبی و بگی میخوام پولدار بشم بیا ریشه یابی کنیم ببینیم چرا شوهرت که یه فرد جوان و قطعا ثروت دوست هست، مخالفت میکنه؟


  13. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (پنجشنبه 27 تیر 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آذر 95 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    3,555
    سطح
    37
    Points: 3,555, Level: 37
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 61 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    آکوای عزیز ممنون که به سوالاتم صادقانه جواب دادی.

    خواهش میکنم عزیزم

    مشخصه که همسرت رو دوست داری و قصد داری هر طور که هست زندگیت رو حفظ کنی. از این بابت بهت تبریک میگم

    یه ویژگی مثبت دیگه هم من به ویژگی های شما اضافه میکنم و اونم اینه تو شناخت خصوصیات مثبت همسرت کوتاهی نکردی.

    اما آکوای عزیز

    آیا قبول داری هم شما و هم همسرتون مهارت های کامل رو برای ارتباط برقرار کردن صحیح با هم دیگه ندارین؟
    درسته
    یعنی مثل دو تا دوست صمیمی بهم اعتماد ندارین و حرف دلتون رو بهم نمیگین.

    شما ریشه ی مشکلات فعلی تون رو فقط این میدونید که آکوا دوست نداره تو منزل پدر شوهر زندگی کنه و پژمان هم تمایل نداره با خانواده شما زندگی کنه؟ درسته؟
    بله

    ولی آیا تا حالا به این فکر کردی که چرا شما و پژمان نتونستین مساله به این سادگی رو بین خودتون حل کنید؟
    آره ولی نفمیدم چرا
    آیا تا به حال به این فکر کردی که پژمان کلا از زندگیش با شما راضی هست یا خیر؟
    نه فکر نکردم
    آیا نیازهای همسر شما توسط شما تو خونه به موقع و بجا برآورده میشه؟ آیا رفتارها و واکنش های شما تو موقعیت های مختلف باعث رنجش و آزار همسرت نیست؟
    شاید
    تا حالا ریشه یابی کردی که پژمانی که شاهد هستی رابطه ی خوبی با پدر خودش نداره، چرا حتی شده برای فرار از زیر بار منت پدرش حاضر نیست با خانواده شما زندگی کنه؟
    خیلی مغروره حتا دسنبند طلای عیدی مامانمو پس داد گفت هدیه جز پولو طلا باشه قبول میکنه مامانمم واسش لباس گرفت
    چرا یه مرد خوب باید به حرف زنش باشه، اما یه زن خوب که ادعای دوست داشتن و عشقش میشه و تعریفش از عشق فداکارب برای همسرش هست، نباید خواسته ی شوهرش واسش مهم باشه؟
    واسه منم مهمه
    چرا یه زن خوب باید اینقدر برای رسیدن به خواسته ش پافشاری کنه که از خونه قهر کنه و مهریه ش رو اجرا بگذاره؟
    یه فکرایی با خودم داشتم
    اگه همسرت با فروختن ماشینش باعث سرافکندگیتون میشه، تا حالا به این فکر کردین که با عصبانیت های شما و فشارهایی که بهش میارین چقدر غرورش رو جریحه دار کردین؟
    نه
    آکوای عزیزی که حاضره برای پیشرفت مالی زندگیش بخش عمده ای از جهیزیه ش رو بفروشه، تا حالا به این فکر کرده که با این کارش چوب حراج به غرور همسرش میزنه؟
    نه چون خیلی زنها خونه میگیرند مگه چیه

    آکوا جان
    شمایی که دوست داری از همه بهتر باشی و طبق گفته های خودت و همسرت در حال حاضر بهترین همسر رو تو فامیل داری (از بعد مادی فقط نگاه نکن) تا حالا به این فکر کردی چطور میتونی بهترین همسر واسه شوهرت باشی؟ اگر قرار به رقابت و حسادت هست چرا فقط تو بعد مادی؟
    چرا کاری نمیکنی که پژمان همه جا ازت تعریف کنه؟ چرا کاری نمیکنی که اگه یه روز خواستی قهر کنی همسرت بخاطر خودت بهت برگرده و نه بخاطر فرزندتون یا پول پدرت.
    به این فکر کردی اگر خدای نکرده خانواده شما ورشکست بشن، پژمان و پسرت هم نباشن چند تا از اون ویژگی های مثبت واست باقی می مونه؟
    پژمانو پسرم واسه چی نباشند پژمان بخواد نباشه جیگرشو درمیارم اگه واسه من نباشه نباید واسه کسی دیگم باشه

    اگر که به نظرت حرفهای من منطقی هست و ارزش فکر کردن داره بهت پیشنهاد میکنم:
    یه مدت از فکر خرید خونه و فروختن نقره ها بیا بیرون. مثلا 3 ماه یا 6 ماه. حالا هم که تابستون هست ودرست تموم شده. بیشتر روی رابطه ی خودت با همسرت تمرکز کن. اشکالات و خامی هایی که تا حالا داشتین رو نظر بگیرین و سعی کنین کانون خانوادتون رو به کمک همسرت گرم کنین. سعی کن کاری کنی که همسرت به ذهنش خطور نکنه که یک شب هم از شما دور باشه(به علت علاقه و عشقی که به شما داره، نه بخاطر اینکه مادر فرزندش هستین) بعد از اون 3 ماه یا 6 ماه با مشورت همسرت در مورد خونه و محل زندگیتون یه تصمیم جدید بگیرین.



    - - - Updated - - -



    هیچ اشکالی نداره که می خوای شوهرت پول داشته باشه!!
    ولی دقت کن ببینی به چه روشی از شوهرت می خوای به خواسته ت عمل کنه؟ شاید روشت مشکل داره! شاید طرز بیانت صحیح نیست! شاید دفعات پیش که شوهرت به حرفت گوش کرده امنیت و راحتی بدست نیاورده!
    شاید اون علتی که می خوای شوهرت پول دار باشه مشکل داره.
    شاید روشی که واسه پولدار شدن انتخاب کردی مناسب نیست.

    بجای اینکه هی پات رو به زمین بکوبی و بگی میخوام پولدار بشم بیا ریشه یابی کنیم ببینیم چرا شوهرت که یه فرد جوان و قطعا ثروت دوست هست، مخالفت میکنه؟

    صبا حرفهاتون منو خیلی توی فکر برد

    - - - Updated - - -

    صبا جون شما مشاور سایت هستی ؟

  15. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط aqua_68 نمایش پست ها
    صبا حرفهاتون منو خیلی توی فکر برد

    - - - Updated - - -

    صبا جون شما مشاور سایت هستی ؟
    خوشحالم که به حرفام توجه کردی

    نه عزیزم من مشاور سایت نیستم
    منم یه کاربر معمولیم مثل شما. فقط سابقه عضویتم بیشتر از شماست و زندگی خیلی ها رو اینجا دیدم .
    یه تفاوت عمده دیگه هم با شما دارم. از زندگیم راضیم با وجودی که نه مثل شما اونقدر زیبام نه همسر دارم نه فرزند و نه پشتوانه مالی و نه حتی سلامتی کامل که واسه شما بدیهیه.


    کسی قرار نیست پژمان رو از شما بگیره به جز خود شما.
    یادته که تو دعواهاتون پژمان دچار مشکل قلبی شد. اون موقع هم می خواستی بری جیگرشو در بیاری؟!!

    یک نکته مثبت دیگه هم تو حرفات پیدا کردم کم و بیش همسرت رو می شناسی ولی
    یک نکته منفی اینکه بلد نیستی تو موقعیت های مناسب از شناختت استفاده کنی

    می دونی پژمان مغروره اینقدر که حاضر نیست هدیه پول و طلا رو قبول کنه. یعنی می شناسیش و به غرورش واقفی
    این یه ویژگی مثبته برای یه مرد هست.
    اما نه تنها سعی نمیکنی غرورش رو حفظ کنی بلکه بدون در توجه به این موضوع با اصرار به خواسته هات غرورش رو لگدمال میکنی.


    آکوا جان فکر کن و خوب هم فکر کن. ببین کجاها پژمان تو این زندگی اذیت شده؟ اگه خودت هم نمی فهمی از خودش کمک بگیر.
    دوستش باش. همسرش باش نه مادرش.

    راستی اهل مطالعه هستی؟
    مقاله،کتاب؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    باران بهاری11 (پنجشنبه 27 تیر 92)


 
صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نحوه دسترسی به انجمن های همدردی(مشاوره تخصصی عمومی و مشاوره تخصصی خصوصی )
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 01 شهریور 99, 19:28
  2. مشاوره تخصصی صداقت بی پایان با آقای sci
    توسط صداقت بی پایان در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 30 شهریور 92, 13:32
  3. مشاوره تخصصی با آقای sci ( مشکل: روابط)
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 تیر 92, 11:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.