به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 88
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آذر 95 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    3,555
    سطح
    37
    Points: 3,555, Level: 37
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 61 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زندگی ما چه وقت قراره شیرین بشه ؟؟؟

    با عرض سلام و خسته نباشید
    من و شوهرم حرف همو نمیفهمیم. دعوا کردیم مشاوره رفتیم مشکلاتمون حل نشد شووهرم ازم خواس اینجا تایپیک بزنم شاید مشکلمونو برطرف کنیم.
    از اول مشکلات داشتیم شوهرم همیشه کمتر من واسه زندگی وقت میذاشت.سالهای اول زندگیمون خوب بود یک ساله همه چی بهم ریخته شده.
    دعواهامون اولش واسه چیزای جزیی بود بعدش دعواهامون بزرگ شد.مراقبت و بزرگ کردن یه بچه شیطون دست تنهایی سخت بود با یه بچه درس خوندم و تونستم امسال کارشناسیمو بگیرم.
    شوهرم حرفش اینه مادرت توی زندگیمون دخالت داره ولی اینطوریا نیس مادرم دلسوزه .یه مثال بزنم
    وقتی بچه کوچیک بود و یکروزی من نبودم مامانم بهم تلفن زد بدو بیا بچه مث موش آب کشیده شده!!دیدم به به شوهرم بچمونو حمام برده درحالی که مامانم تاکید کرده بود ما بچمونو حمام نکنیم ممکنه از دستمون بیفته.شوهرم گفت چرا مادرت توی کارهام دخالت میکنه به مادرت چه ربطی داره.
    مامانم فقط دلسوزی میکرد دلش میسوخت وقتی میدید زندگیم مث خواهرای دیگم نیس.اون دو تا خواهرم همه چی دارند خونه زندگی ماشین سفرای خارجه .شوهراشون خیلی به حرفشونن اما شوهر من چی همیشه خدا دوس داره لجبازی کنه حرف حرف اون باشه.
    ما خونه داریم اما واسه پدرشوهرمه یعنی واسه ماست ولی سندش به اسم ما نیس.ماشینم داریم اما من ماشین شخصی خواستم پدرشوهرم چنروز پیشا واسم خرید.هرچن من چیز دیگه میخواستم واسم پژو 206 خریده .پسرش شووهر من مگان سوار بشه من پژو. این چیزائو نمی بینن فقط کارهای مادرمو می بینن .پدرشوهرم بین من و دو تا جاریای دیگه خیلی فرق میذاره اون دو تا جاری دیگه غریبن من خواهرزادش انتظارم اینه به من بیشترتوجه نشون بده.
    چن سال پیشا توی شرکت پدرشوهرم یه دختره بود زیرپای شوهرم نشسته بود شوهرم نمیدونس من میدونم.یه خانمای اونجا با من صمیمی شده بود یه روز به من تلفن زد بیا اینجا نشستی توی خونه یه دختره زیر پا شووهرت نشسته .شرکت واسه پرسنل ناهارمیگیره اما اون دختره با خودش توی شرکت ناهار میاره به شووهرت میگه آقای فلانی بیا ناهاربخور و دور شووهرته.
    واسه اون موضوع بین مون شکراب شد شوهرم گفت اون بعضی وقتا خیلی اصرار میکنه با همه اینجوره من تنها نیستم.
    توی شرکتی که واسه پرسنلش ناهار میده اون واسه چی چی ناهار میاورده !!؟؟
    شووهرم ناراحته واسه خریدای گرونش ایراد میگیرم.آره که ایراد میگیرم چرا نگیرم.مرد اگه به فکر زن و زندگی باشه کفش و اودکلن پونصد تومنی میگیره؟اگه سرش توی زندگی باشه پالتوی چرم یک میلیونی و شلوار جین تنگ و نیم بوت چند صدتومنی نمی پوشه با اون قد دومتری و چشمای آبیش واسه دخترا دلبری کنه.

    دوس داشتم شوهرم در دانشگاه دنبالم بیاد بعضی روزا میومد بعضی روزا لج میکرد میگفت میخوای منو نشون همکلاسیهای یونی بدی فقط میخوای واسشون کلاس بذاری اگه من خوبم چرا وقتی توی خلوتیم تنهاییم بهم اهمیت نمیدی. اینطور نبود اهمیت میدادم.

    دعوای آخریه ما و برخوردا و دادگاه پیش اومد واسه این بود ما از دو ماه قبل مشکلمون شروع شد.چون پدرم میخواس یه ساختمون شش واحده بسازه واسه ما بچه ها و خودشون تا همه با هم باشیم.قرار بوده بچه ها همه پول بدیم ساختمونو بسازیم ولی شووهرم گفت من نمی یام با خونوادت توی یه ساختمون زندگی بکنم.

    منم ناراحت شدم زندگی میکردیم دست کمی از قهر نداشت. بعد اون دعوا من قهر کردم و اون ماجراها پیش اومد.
    خیلی چیزا پیش اومد شووهرم خیلیشو توی سایت نوشته منم بنویسم اون قدر خونوادمو نمیدونه قدر خونواده زنشو نمیدونه.بابای من مشاور املاک داره شوهرم میگه بابای تو کلاشه گوش مردمو میبره من حاضرنیستم با پدرت ساختمون بسازم.

    هفت سال پیش پدرمادرم 120 میلیون تومن جهیزیه واسم خریدند. فقط 55 میلیون تومن نقره مامانم واسم خریدن بوفه نقره توی جهیزیم بود.اون وقت دعوا شد خواهر شووهرم جهیزیمو مث آشغال در خونمون فرستاد.دسش درد نکنه حتی وسیله هامو کارتن نگرفته بود چن تا سرویسهام شیکسته بود دلمم شکست. برگشتم واسه زندگیم واسه اینکه زندگیمو دوست داشتم شووهرمو دوست داشتم نصف مهریمو بخشیدم.خواهر شووهرم بعد از اینکه خونه اومدم به من گفت خونه تو خواستی بیا پیش خودم.خونه مهریمو میگفت .

    دو روزهفته پیش مشاور میریم اما واسه اینکه من گفتم میخوام ویترین نقره مو بفروشم و پیش قسط خرید یک آپارتمانو بدیم .الانها قیمتشون بیشترم شده. بین من و شووهرم دعوا شد و اون چن شب توی شرکت باباش خوابید.
    اشکالش چیه خونه بگیرم شووهرم میگه توی خونه ی که تو میگیری یا با پول خونوادته من نمیام نقره هات واسه خودت .مشاوره رفتن نتونست شوهرمو تغییر بده میدونم اینجا به حرف شما گوش میده. به من گفت هرچی مشاورای سایت بگن همونو انجام می ده.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,155
    سطح
    18
    Points: 1,155, Level: 18
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    ببخشید عزیزم...شما همسر پژمان هستید که اینجا تاپیک زده بود؟؟؟؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 13 آذر 95 [ 18:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-18
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    3,555
    سطح
    37
    Points: 3,555, Level: 37
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    31

    تشکرشده 61 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    معمولا وقتی طرف دیگر مجادله فرصت ایراد نظر پیدا میکند افرادی که قبلا و بر اساس نظرات فرد اول قضاوت کرده بودند نظراتشان تعدیل میشود و در بعضی موارد طرف حق را تغییر یافته میبینند اما در این پست شما حتی در یک مورد حق را به جانب شما ندیدم و مثالهایی که زدید با تحلیلهای ساده ای قابل رد کردن هستند.

  5. 6 کاربر از پست مفید اثر راشومون تشکرکرده اند .

    reyhan (چهارشنبه 19 تیر 92), sanjab (چهارشنبه 19 تیر 92), saraamini (چهارشنبه 19 تیر 92), دختری تنها (پنجشنبه 20 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 19 تیر 92), شمیم الزهرا (پنجشنبه 03 مرداد 92)

  6. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array
    سلام به شما دو عزیز .

    شما پسردایی و دختر عمه هستید و ظاهرا برخلاف نسبتی که با هم دارید ،خانواده ها با هم اختلاف دارند و در زندگی شما نیز تاثیرگذار شده .

    به نظر من هردو شما پتانسیل داشتن یک زندگی خوب و شیرین رو دارید چرا که همدیگر رو دوست دارید و با وجود اختلافات دنبال حل مشکل هستید نه فرار .

    چیزی که در زندگی شما مسئله ساز شده لجبازی و خودخواهی است . هیچکدام حاضر نیستید موضع خود را تغییر دهید و گاهی هرکدام به میل دیگری رفتار کنید . و هیچکدام از من خود نمیگذرد.

    دقت کنید که این در اصل خود شما نیستید هرکدام در لاک دفاعی خانواده هاتون هستید و لجبازی اطرفیان شده لجبازی شما . به چشم دیدم زن و شوهری که خیلی همدیگر رو دوست داشتند و خوب بودند فقط چون هرکدوم مطیع خانواده بودن و خانواده ها با هم لج کردن آخر کار به جدایی کشید . بهتره بدونید که هیچکس جز خود شما دونفر دلسوز زندگی شما نیست نه خواهر نه مادر نه پدر .

    شما خودتون باید برای زندگیتون دل بسوزنید و قاطع باشید در برابر دیگران اگر اینطور نباشید تاثیر اطرافیان ثبات زندگی شما رو از بین میبره و هربار تا مرز جدایی پیش میرید .

    خانم عزیز شما چرا باید برای اینکه طبقه بالای خونه مادرت زندگی کنی تا پای دادخواست مهریه بری . واقعا ارزش این زندگی به اینهاست ؟

    آقای محترم ممکنه خانواده ی همسر شما بد عمل کرده باشند اما جبهه گیری نسبت به زندگی و همسرتون کار درستیه اونهم به خاطر آدم هایی که در زندگی شما دونفر نقش محیطی دارند .

    خانم عزیز قدر زندگیت رو بدون و اگر همسرت دنبال استقلال هست و میخواد خودش زندگیش رو بسازه مقابله نکن بلکه همراهی کن . شوهر شما طبق غیرت مردانه اش چنین خواسته ای داره و شما باید به این نکته بها بدی .

    هیچ چیز ارزش زندگی رو نداره بخاطر اطرافیان زندگیتون رو خراب نکنید و بحث و جدل نکنید . اینکه چرا برام 206 خریدن و شوهرم مگان داره کجای زندگیه شماست که انقدر فکرتون مشغول شده . چرا به جای مقایسه به بدتر از اینش فکر نمی کنید که اگر اصلا نمی خریدن چی .

    آقای پژمان اگر براتون مقدور هست خونه ای مستقل تهیه کنید و از هردو خانواده کمی فاصله بگیرید تا کمی آرامش برقرار بشه و کم کم خود شما دونفر زندگیتون رو مدیریت کنید نه اطرافیانتون .

    هردوی شما نمیخواید جداشید اما به خاطر دیگران تا مرز این کار پیش رفتید . آیا به این فکر کنید که بعد از جدایی این اطرافیان برای شما همسر و فرزند خواهند شد و زندگی شما چگونه خواهد بود ؟ بازهم تکرار میکنم که هیچکس جز خود شما دلسوز زندگیتان نیست .

    در تالار توصیه میشه که زن و شوهر هم زمان مشاوره نگیرند چون ممکنه مشاجره پیش بیاد چه از جانب اعضا چه خود دونفر و کار خراب تر بشه .

    مشاوره حضوری رو حتما ادامه بدید و از این منیت بیرون بیاید و به فکر زندگی باشید .
    ویرایش توسط baran.68 : چهارشنبه 19 تیر 92 در ساعت 16:37

  7. 9 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    del (شنبه 22 تیر 92), malakeh (سه شنبه 25 تیر 92), sookoot (جمعه 21 تیر 92), tamanaye man (چهارشنبه 19 تیر 92), taraneh89 (چهارشنبه 19 تیر 92), ویدا@ (چهارشنبه 19 تیر 92), مدیرهمدردی (جمعه 21 تیر 92), داود.ت (چهارشنبه 19 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 19 تیر 92)

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 15 مرداد 94 [ 18:26]
    تاریخ عضویت
    1392-1-19
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    2,578
    سطح
    30
    Points: 2,578, Level: 30
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    395

    تشکرشده 383 در 145 پست

    Rep Power
    30
    Array
    من تاپیکای آقا پژمانو دنبال میکردم نظری هم نمیدادم چون همیشه با خودم میگفتم یه طرفه نمیشه به قاضی رفت
    وقتی دیدم تاپیک زدید خوشحال شدم که میتونم درباره زندگی شما قضاوت درست تری حداقل برای خودم داشته باشم
    اما باید بگم مثالی که شما برای دلسوزی مادرتون زدین به نظر من دقیقا مصداقی برای دخالت ایشون تو زندگیتونه
    ایشون پدر بچه هستن
    کجای شرع و عرف و قانون یا هر چیزی گفته پدر نمیتونه بچه شو حمام ببره چون مادر خانمش تاکید کرده ممکنه از دستش بیفته؟
    عزیز من شوهرت حق داره بخواد بچه شو حموم ببره هر چند دل مادر شما بسوزه و فکر کنه اون این کارو بلد نیست میتونه راهنماییش کنه که این کارو بهتر و درست تر انجام بده اما حقی نداره شماتتش کنه یا از این کار منعش کنه
    شوهرتون حق داره یه زندگی مستقل بخواد اینکه مثل شوهرخواهرای شما روابط شما و مادرتون رو نپذیرفته به معنای لجبازی اون نیست خودش هم باید بهاش رو بده و سعی کنه منزل مستقلی برای شما فراهم کنه
    اصلا منظورتونو نفهمیدم شما ینی خوشحال نیستید که پدرشوهرتون براتون یه 206 خریده؟ نگران این هستید که ماشین کدومتون بهتره؟



  9. 8 کاربر از پست مفید saraamini تشکرکرده اند .

    mercedes62 (سه شنبه 04 فروردین 94), reyhan (چهارشنبه 19 تیر 92), tamanaye man (چهارشنبه 19 تیر 92), مدیرهمدردی (جمعه 21 تیر 92), اثر راشومون (چهارشنبه 19 تیر 92), داود.ت (چهارشنبه 19 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 19 تیر 92), شمیم الزهرا (پنجشنبه 03 مرداد 92)

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    35
    Array
    واقعا به نظر من هم مثالی که زدید مصداق کامل دخالت مادر شما تو زندگیتونه.فکر میکنم چون شما تو سن پایین ازدواج کردید مادرتون بیشتر از حد معمول هواتونو داشتن و شما عادت دارین به این طرز برخورد و اصلا احساس نمیکنید این رفتارها دخالته درحالیکه هست.من هم تاپیکهای آقا پژمان رو دنبال میکردم.ایشون واقعا میخوان مستقل باشن و این خیلی خوبه.چرا همسر شما باید قبول کنه تو اون آپارتمان زندگی کنه؟چرا فکر میکنی شوهرت باید به همه حرفات گوش بده و چون نمیده زندگی شما شیرین نیست؟تشما که زن نگرفتین،شوهر کردین.انتظاراتتون از همسرتون واقعا عجیبه.

  11. 6 کاربر از پست مفید reyhan تشکرکرده اند .

    mercedes62 (سه شنبه 04 فروردین 94), sanjab (چهارشنبه 19 تیر 92), مدیرهمدردی (جمعه 21 تیر 92), اثر راشومون (چهارشنبه 19 تیر 92), دختری تنها (پنجشنبه 20 تیر 92), شیدا. (چهارشنبه 19 تیر 92)

  12. #8
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خانم همسر آقای پژمان سلام

    توی پست آقای پژمان دیدم که توصیه کردن هوای شما را ویژه داشته باشیم
    آخه خانم و آقایی که اینقدر به همدیگه و زندگیتون علاقمند هستید، چرا به خاطر لجبازی و بی مهارتی زندگیتون را سخت می کنید؟

    به نظر می رسه مادر شما نه تنها دخالت می کنه، که قصد داره همسرتون را اذیت هم بکنه.
    دخالت یعنی وقتی دید بچه را باباش برده حموم، هی بره دور و برش یا مثلا موقع شستن یا لباس پوشیدن بچه غر بزنه و ...
    اما ایشون از این هم فراتر رفته و به شما زنگ زده و بلوا به پا کرده که بیا که بچه شده موش آب کشیده!!

    بیا دعوا کنیم که آتوی خوبی دستم اومد!

    همسر شما دوست نداره با خانواده شما یه جا زندگی کنه یا پول بده پدر شما براش خونه بسازه، اشکال این موضوع چیه؟
    همسرتون باید همون چیزی که پدرت می خواد را بخواد؟

    خودت را با خواهرهات مقایسه کردی. من نمی دونم وضعیت اونها را، ولی همسر جوان، باهوش، با انگیزه و مهربونی داری.
    دلش می خواد روی پای خودش بایسته،
    توی این سن کم ( برای یک مرد سن کمی هست ) همسر و پدر است و آگاه به مسئولیتهاش و عاشق شما و بچه اش،
    اینها همه حسنه! اینها چیزیه که اگر همسرت نداشت، به دست آوردنش آسون نیست و بعضیهاش محاله!

    این حسن ها را با وضعیت مالی شوهر خواهرت مقایسه می کنی؟
    داشته های همسرت + فاکتور سنش را با شوهر خواهرهات مقایسه کن و دوباره اون حرفی که زدی توی ذهنت حلاجی کن.

    در مورد فرق گذاشتن بین شما، اول این که شاید پدرشوهر شما را مثل دخترش می بینه و نزدیکتر،
    دوست داری مثل غریبه ها باهات رفتار بشه؟

    از اونطرف پژمان هم برادرزاده مادر شماست، برای من خیلی عجیب بود بعضی مواردی که از عمه اش می گفت!

    در مورد جهیزیه هم گویا شما اول مهریه اجرا گذاشتید ( یادم نیست )، به هر حال وسط دعوا حلوا خیرات نمی کنند.
    نصف بهانه هات هم مادیه. مگان و 206 را هم نفهمیدم. مگان می خواستی؟

    در اون مورد شرکت که گفتی به نظرم آقا پژمان باید گوشمالی می شد. حق با شماست

    در مجموع فکر می کنم زندگی شما پتانسیل شکرک زدن داره، چه برسه به شیرین شدن.

  13. 8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemani (دوشنبه 24 تیر 92), del (شنبه 22 تیر 92), sanjab (چهارشنبه 19 تیر 92), saraamini (چهارشنبه 19 تیر 92), taraneh89 (چهارشنبه 19 تیر 92), واحد (دوشنبه 03 فروردین 94), مدیرهمدردی (جمعه 21 تیر 92), دختری تنها (پنجشنبه 20 تیر 92)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    خیلی عجیبه ! وقتی 2 نفر هم دیگه رو دوس دارن چرا باید کارشون اینجا کشیده بشه .
    قشنگ تو نوشته هاتون مشخص هست علاقه زیادی به هم دارید .
    ولی با این نوشته ها رفتار مادرتون کاملا اشتباه هست ، معنی نداره شما رو با بقیه خواهر هاتون مقایسه کنه یا شوهرتون رو با داماد هاش . اشتباه کاملا بزرگی هست ، یا رفتارش بابت شستن بچه ! مادر من وقتی فهمید دامادمون بچه رو می خواد ببره حمام ( خوب ذوق و شوق پدری هست ) به جای دعوا کردن و ... بهش یاد داد چطور بشوره ، چطور مرتبش کنه ، چه چیزهایی اذیتش می کنه ! تو وان هم یه بار بهش یاد داد .
    خوب ببین مادر شما به جای اون حرف ، خیلی دوستانه ( فامیل هم هستید که ، ,عجیبه ) می اومد با دامادش انجام می داد چقدر این دوستی بیشتر می شد.
    بابت مسائلی مثل پژو خریدن و مگان که اصلا حرف نزنیم بهتره جدا !


    آقا پژمان ، شما هم این چه طرز صحبت کردن هست ، که قشر املاک اینجور هستند و ... ! همه قشر ها الان آدم خراب دارن ، ولی قرار نیست همه رو به یه چوب بزنی
    حتی اگه 100 درصد هم مطمئن بودی اینطور هست که هیچ وقت نیستی نباید اینطور صحبت کنی
    ویرایش توسط داود.ت : چهارشنبه 19 تیر 92 در ساعت 18:24

  15. 3 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    tamanaye man (چهارشنبه 19 تیر 92), مدیرهمدردی (جمعه 21 تیر 92), عسل گیسو (سه شنبه 04 فروردین 94)

  16. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 19 دی 94 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1390-10-12
    نوشته ها
    633
    امتیاز
    6,328
    سطح
    51
    Points: 6,328, Level: 51
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,084

    تشکرشده 1,278 در 497 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من در جریان تاپیک های آقای پژمان نیستم و هیچ وقت دنبال نکردم ، پس تنها برداشتم از این تاپیک رو میگم .
    عزیزم چند تا مساله که خیلی خودش رو نشون میداد ،
    یکی حمام کردن بچه ، من به مادرتون حق میدم که نگران بی تجربگی شما 2 نفر در حمام بردن یک بچه کوچک باشه ، اما شلوغ کردن این موضوع که به شما زنگ زده چه فایده ای داره ؟ اگر بچه صحیح و سالم از حمام با پدرش برگشته ، پس دیگه جای بحثی باقی نمیمونه .

    دومیم موضوع که تا خوندم خندم گرفت ، بحث ماشین هاتون بود ، اصلا مگه زندگی مسابقه هست که ماشین کی بهتره ؟؟؟؟؟ به جای اینکه همسرت رو در مقابل خودت قرار بدی ، در کنار خودت قرار بده .پدر شوهر شما اصلا وظیفه نداشته که برای شما ماشین بخره ... حالا که خریده و یک لطفی کرده به جای تشکر و قدرانی وایسادید با ماشین همسرتون مقایسه میکنید ؟ ای بابا ... مثل بچه های 2 ساله

    سومین موضوع خانه ساختن کنار خانوادتون و زندگی در کنار اونها ... همان طور که شاید شما دوست نداشته باشید در کنار خانواده همسرتون زندگی کنید ، به همسرتون هم حق بدید اگر نمیخواد در کنار خانواده شما زندگی کنه . اگر دوست دارید نقره هاتون رو بفروشید و در کنار خانوادتون خانه بسازید ، اما نه برای زندگی کردن ، بعدا اجارش بدید و اجاره رو برای خودتون نگه دارید و خرجش کنید .
    هیچ مردی دوست نداره کنار خانواده زنش زندگی کنه ، دوست داره خانه از خودش مستقل داشته باشه . خانه گرفتن وظیفه یک مرد هست ، خودش باید هرجوری هست خانه برای شما جور کنه .

    خانه ای هم که الان توش زندگی میکنید ولی هنوز به نام شما نشده ، من مشکلی توش نمیبینم ، اتفاقا خیلی عالیه . وقتی پدر و مادر همه چیز برای بچه هاشون فراهم میکنند و به نامشون میزنند ، بچه ها تنبل و آماده خور بار میان .

    این طوری همسرت به جای اینکه بخواد وقتش رو به علافی بگذرونه ، میشینه فکر میکنه که چطور کار کنه و پول در بیاره تا بتونه خونه بخره . این کجاش بده ؟ پدر شوهر من وضع مالیش خوبه ، ولی هیچی بهمون نداده ، ولی من خیلی خوشحالم که همسرم تمام وقتش رو به جای علافی توی خیابون ها داره برای زندگیمون میگذرونه ، و تمام فکر و دغدغه اش اینه . اصلا مرد باید سرش گرم کار باشه .مردی که سرش خلوت باشه فکرای دیگه به سراغش میاد ، چرا این چیزها رو نمیدونی دختر خوب ؟

    آقا پژمان چرا دنبال خانمت دم در دانشگاه نمیرفتی ؟ همه ما زن ها دوست داریم که وقتی یک جا میریم همسرمون بیاد دنبالمون و بهمون نشون بده که براش مهم هستیم .
    بی اعتمادی زندگی رو داغون میکنه ، آقا پژمان خواهش میکنم شما هم اعتماد همسرت رو همه جوره جلب کن . و زن هایی که میبینین خودشون مشکل دارن توی شرکتتون رو خودتون ازش فاصله بگیرید .
    و به خرجهایی که میکنید واقعا تعدیل بدهید ، پولاتون رو اول برای زندگیتون بزارید ، و بیشتر نقش یک مرد فداکار رو برای زن و بچتون داشته باشید .

    شما دونفر باید قید همه رو بزنید و 2 تایی برای هم بمونید ، و بدونید که برای هم و در کنار هم هستید تا بتونید خوشبخت باشید .
    ویرایش توسط tamanaye man : چهارشنبه 19 تیر 92 در ساعت 19:09

  17. 4 کاربر از پست مفید tamanaye man تشکرکرده اند .

    del (شنبه 22 تیر 92), saraamini (چهارشنبه 19 تیر 92), مدیرهمدردی (جمعه 21 تیر 92), داود.ت (چهارشنبه 19 تیر 92)


 
صفحه 1 از 9 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آیا من مقصرم یا اون؟؟؟
    توسط bluee در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: جمعه 08 مرداد 95, 17:41
  2. امیدم به زندگی کم شده ( چرا من ؟؟؟ کمکم کنید)
    توسط ab96 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 شهریور 94, 13:47
  3. به اين احساس اوليه اعتماد كنم؟؟؟ ... به نظرتون من زود قضاوت ميكنم؟؟؟
    توسط rama25 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 33
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 شهریور 91, 09:00
  4. چطور بهش بگم ؟؟؟
    توسط amir_irani در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 دی 89, 19:33
  5. با شوهر بچه ننه ام چه کنم؟؟؟
    توسط sara62 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: شنبه 10 مهر 89, 12:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.