با عرض سلام و خسته نباشید
من و شوهرم حرف همو نمیفهمیم. دعوا کردیم مشاوره رفتیم مشکلاتمون حل نشد شووهرم ازم خواس اینجا تایپیک بزنم شاید مشکلمونو برطرف کنیم.
از اول مشکلات داشتیم شوهرم همیشه کمتر من واسه زندگی وقت میذاشت.سالهای اول زندگیمون خوب بود یک ساله همه چی بهم ریخته شده.
دعواهامون اولش واسه چیزای جزیی بود بعدش دعواهامون بزرگ شد.مراقبت و بزرگ کردن یه بچه شیطون دست تنهایی سخت بود با یه بچه درس خوندم و تونستم امسال کارشناسیمو بگیرم.
شوهرم حرفش اینه مادرت توی زندگیمون دخالت داره ولی اینطوریا نیس مادرم دلسوزه .یه مثال بزنم
وقتی بچه کوچیک بود و یکروزی من نبودم مامانم بهم تلفن زد بدو بیا بچه مث موش آب کشیده شده!!دیدم به به شوهرم بچمونو حمام برده درحالی که مامانم تاکید کرده بود ما بچمونو حمام نکنیم ممکنه از دستمون بیفته.شوهرم گفت چرا مادرت توی کارهام دخالت میکنه به مادرت چه ربطی داره.
مامانم فقط دلسوزی میکرد دلش میسوخت وقتی میدید زندگیم مث خواهرای دیگم نیس.اون دو تا خواهرم همه چی دارند خونه زندگی ماشین سفرای خارجه .شوهراشون خیلی به حرفشونن اما شوهر من چی همیشه خدا دوس داره لجبازی کنه حرف حرف اون باشه.
ما خونه داریم اما واسه پدرشوهرمه یعنی واسه ماست ولی سندش به اسم ما نیس.ماشینم داریم اما من ماشین شخصی خواستم پدرشوهرم چنروز پیشا واسم خرید.هرچن من چیز دیگه میخواستم واسم پژو 206 خریده .پسرش شووهر من مگان سوار بشه من پژو. این چیزائو نمی بینن فقط کارهای مادرمو می بینن .پدرشوهرم بین من و دو تا جاریای دیگه خیلی فرق میذاره اون دو تا جاری دیگه غریبن من خواهرزادش انتظارم اینه به من بیشترتوجه نشون بده.
چن سال پیشا توی شرکت پدرشوهرم یه دختره بود زیرپای شوهرم نشسته بود شوهرم نمیدونس من میدونم.یه خانمای اونجا با من صمیمی شده بود یه روز به من تلفن زد بیا اینجا نشستی توی خونه یه دختره زیر پا شووهرت نشسته .شرکت واسه پرسنل ناهارمیگیره اما اون دختره با خودش توی شرکت ناهار میاره به شووهرت میگه آقای فلانی بیا ناهاربخور و دور شووهرته.
واسه اون موضوع بین مون شکراب شد شوهرم گفت اون بعضی وقتا خیلی اصرار میکنه با همه اینجوره من تنها نیستم.
توی شرکتی که واسه پرسنلش ناهار میده اون واسه چی چی ناهار میاورده !!؟؟
شووهرم ناراحته واسه خریدای گرونش ایراد میگیرم.آره که ایراد میگیرم چرا نگیرم.مرد اگه به فکر زن و زندگی باشه کفش و اودکلن پونصد تومنی میگیره؟اگه سرش توی زندگی باشه پالتوی چرم یک میلیونی و شلوار جین تنگ و نیم بوت چند صدتومنی نمی پوشه با اون قد دومتری و چشمای آبیش واسه دخترا دلبری کنه.
دوس داشتم شوهرم در دانشگاه دنبالم بیاد بعضی روزا میومد بعضی روزا لج میکرد میگفت میخوای منو نشون همکلاسیهای یونی بدی فقط میخوای واسشون کلاس بذاری اگه من خوبم چرا وقتی توی خلوتیم تنهاییم بهم اهمیت نمیدی. اینطور نبود اهمیت میدادم.
دعوای آخریه ما و برخوردا و دادگاه پیش اومد واسه این بود ما از دو ماه قبل مشکلمون شروع شد.چون پدرم میخواس یه ساختمون شش واحده بسازه واسه ما بچه ها و خودشون تا همه با هم باشیم.قرار بوده بچه ها همه پول بدیم ساختمونو بسازیم ولی شووهرم گفت من نمی یام با خونوادت توی یه ساختمون زندگی بکنم.
منم ناراحت شدم زندگی میکردیم دست کمی از قهر نداشت. بعد اون دعوا من قهر کردم و اون ماجراها پیش اومد.
خیلی چیزا پیش اومد شووهرم خیلیشو توی سایت نوشته منم بنویسم اون قدر خونوادمو نمیدونه قدر خونواده زنشو نمیدونه.بابای من مشاور املاک داره شوهرم میگه بابای تو کلاشه گوش مردمو میبره من حاضرنیستم با پدرت ساختمون بسازم.
هفت سال پیش پدرمادرم 120 میلیون تومن جهیزیه واسم خریدند. فقط 55 میلیون تومن نقره مامانم واسم خریدن بوفه نقره توی جهیزیم بود.اون وقت دعوا شد خواهر شووهرم جهیزیمو مث آشغال در خونمون فرستاد.دسش درد نکنه حتی وسیله هامو کارتن نگرفته بود چن تا سرویسهام شیکسته بود دلمم شکست. برگشتم واسه زندگیم واسه اینکه زندگیمو دوست داشتم شووهرمو دوست داشتم نصف مهریمو بخشیدم.خواهر شووهرم بعد از اینکه خونه اومدم به من گفت خونه تو خواستی بیا پیش خودم.خونه مهریمو میگفت .
دو روزهفته پیش مشاور میریم اما واسه اینکه من گفتم میخوام ویترین نقره مو بفروشم و پیش قسط خرید یک آپارتمانو بدیم .الانها قیمتشون بیشترم شده. بین من و شووهرم دعوا شد و اون چن شب توی شرکت باباش خوابید.
اشکالش چیه خونه بگیرم شووهرم میگه توی خونه ی که تو میگیری یا با پول خونوادته من نمیام نقره هات واسه خودت .مشاوره رفتن نتونست شوهرمو تغییر بده میدونم اینجا به حرف شما گوش میده. به من گفت هرچی مشاورای سایت بگن همونو انجام می ده.
علاقه مندی ها (Bookmarks)