سلام مجدد به همگی دوستان
این مدت نبودم و زیر نظر مشاوره تقریبا تونستم مشکلم رو حل کنم از اون وقت تا حالا هم دیگه هیچی از همسرم ندیدم با توجه به اینکه گوشیش رو مدام چک میکردم و....خداروشکر بهتره
مشکل جدیدم بیکاریشه و اینکه تو خونس و یکی دیگه خانوادشه
حس میکنم نسبت بهم سرد شده کسی که حتی ۵دقیقه تحمل ناراحتی منو نداشت
مثلا از وقتی بیکار شده بهش گفتم من بخاطر شوخی های زشت مامانت و منتی ک میزاره دیگه خورد وخوراک نمیام پایین اونم گفت فیط شوخیه گفتم خب واسه تو شاید عادیه واسه من نیست بعدشم خلاصه نرفتیم امد همش اونارو به من ترجیح میده امروز ناهارم اماده بود خواهرشون اومد بالا گفت بیاید ناهار بعد همسرمم گفت بریم پایین اینو بزاریم واسه شام؟گفتم نمیدونم و خیلی ناراحت شدم از اشپزخونه اومدم بیرون گفت اگه میخوای هم همینو میخوریم جوابشو ندادم رفتم لباس پوشیدمگفت بریم؟گفتم دیگه واسم فرقی نداره بعد دم در بش گفتم کاش مادرت از قبل میگفت که من غذا نپزم گفت اونکه چند بار بهت گفت ناهار هاتون با من گفتم باید صبر کنم ایا صدام بزنه یا نزنه؟بعد گفت پس نمیریم گفتم من لباس پوشیدمگفت نه همینو میخوریم منم گفتم هر جور مایلی بعدشم نشستیم همون رو خوردیم ولی رفتارش تغییر کرد سر چیزای بیخود گیر میداد که دیگه خسته شدم گفتم انقدر با من بداخلاقی نکن بخاطر یه نه گفتن اینجور میکنی؟گفتم همه چی باید طبق میل تو باشه و اگه نباشه اینجور میشه؟خسته شدم دیگه گفت منم خسته شدم گفتم پس تمومش کن گفت تو اخلاقات رو تموم کن و....بعدشم فهمیدم که من که نبودم کلیدای خونمون رو داده به خانوادش بعدشم که بشه گفتم اولش میترسید جواب بده و بعد پیله شدنم گفت اره دادم بهشون مال وقتیه ک تو نبودی غلط کردم گفتم پس یا بگیرشون ازشون یا مغزی در رو عوض کن گفت باشه ولی نگرفت شب بعدش یا اوریش کردمگفت حالا گیر دادی به این قضیه ؟؟گفتم درک نشدن من توسط تو میشه گیر دادن باشه
نمیدونم چکار کنم الانم باهاش قهرم قهرمون طوریه که اون قهر نمیکنه و میاد حرف میزنه هرازگاهی منم حرف میزنم ولی چیزی بینمون نیست
میشه تو این زمینه راهنماییم کنید چکار کنم و چجور باهاش برخورد کنم؟
درباره مصرفشم نمیدونم مصرف میکنه یا نه یعنی نمیفهمم ولی فک نمیکنم مصرفی داشته باشه