سحر خانوم به نظر شما الان چه کار کنمو دارم مطالعه می کنم و اطلاعاتم رو بالا می برم تا بلکه درکم از زنم بالا بره ولی می ترسم برنگرده. می گه خسته شدم بهتره از هم جدا بشیم. چه طوری برگردونمش؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سحر خانوم به نظر شما الان چه کار کنمو دارم مطالعه می کنم و اطلاعاتم رو بالا می برم تا بلکه درکم از زنم بالا بره ولی می ترسم برنگرده. می گه خسته شدم بهتره از هم جدا بشیم. چه طوری برگردونمش؟
شما نوشتی وقتی غیر منطقی حرف میزنه چطور میتونم درکش کنم؟ چرا حرفای خانومتون از نظرتون بی منطقیه؟
تا حالا شما مردا خودتونو گذاشتید جای همسراتون؟تا حالا شده وقتی همسرتون از چیزی گله میکنه خودتونو بذارید جای اون؟
شاید واقعا مادرتون از اون قضیه چای هیچ منظوری نداشته اما اگه واسه خودتون پیش میومد ومادر ایشون اینکارو میکرد تو دلتون نمیگفتی چرا؟و یه ذره ناراحت نمیشدی؟
یا تو تاپیک دیگتون قضیه اب رو هم که نوشته بودید که از ایشون نخواستید اما از مادرتون گرفتید خب منم بودم ناراحت میشدم وشاید بیانشم میکردم درسته شاید این قضیه زیاد مهمی نیس اما بهرحال کارتون درست نبوده
خانمتونم یه ذره حساسه وشما هم بی توجه
یه ذره سعی کنید بهش بیشتر توجه کنید بیشتر تو جمع خونوادتون تحویلش بگیرید ازش تعریف کنید بهش محبت کنید باور کنید خانوما خیلی راحت تر از اونکه فکرشو بکنید دلشون نرم میشه
وقتی از چیزی ناراحت میشه نگید تو حساسی این حرف خیلی کشنده است باور کنید بعضی وقتا من سر همین حرف باشوهرم بحثم شده میدونید چرا؟ چون وقتی ما از چیزی ناراحتیم و به شوهرمون میگیم انتظار همدلی ودرک شدن داریم وقتی میگید تو حساسی یعنی این مسئله مهم نیس تو الکی بهانه گیری میکنی واین یعنی شما همسرتون رو درک نمیکنید به همین راحتی
وقتی باهاتون حرف میزنه دقت کنید ببیند از چی ناراحت میشه چی خوشحالش میکنه سعی کنید کمتر ناراحتش کنید این یعنی درک کردن
مثال هایی هم تو پست قبلیم زدم که برادرم چکارمیکنه که من فکر میکنم اون پشت زنشه میتونید شمام انجامش بدید واگر زمانی با مقاومت خونوادتون روبرو شدیدبا دلخوری بگید شما اینکارا روواسه دل من میکنید همسر من که نگفته شما اینکاروبکنید من ازتون خواهش کردم چون خوشحالی زنم خوشحالیه منه وناراحتیش ناراحتیه من
باور کنید مهم نیست که شما بتونید رفتار خونوادتونو با ایشون تغییربدید مهم اینه ایشون حمایت و پشتیبانی شمارو ببینه مهم اینه ایشون حس کنه شما درکش میکنید وطرف ایشونید وبهشون حق میدید ازاینکه به همسرتون حق بدید نترسید ایشون انقدر ظاهرا عاقل هست که مشکلی پیش نیاره
من مطمئنم خانومتون خیلی خانوم خوبی هستن فقط یه کم حساسه خب باهاشون یه کم مدارا کنید و به مرور که اعتمادشو جلب کنید که همه جوره بهش اهمیت میدیدوایشون اولویت اول زندگیه شماست از حساسیتشم کم میشه
من مطمئنم برمیگرده برید باهاش حرف بزنید بگید متوجه اشتباهاتتون شدیدبگید خیلی دوسش دارید اما اشتباهاتی داشتید که به هیچ وجه دلیلش اهمیت ندادن به ایشون نبوده بگید
میخواید جبران کنید از احساستون بگید از دلتنگیتون وبگید میخوام باهام حرف بزنی چیزی ناراحتت میکنه بهم بگو بهم فرصت جبران بده بگید اگه دوست نداشتم و برام مهم نبودی
اینقدر از دوریت زجر نمیکشیدم وتلاش نمیکردم دلتو به دست بیارم بگید من درکت نکردم راست میگی یه جاهایی باید پشتت میبودمو نبودم والان فهمیدم یه چندتا مثالم بزنید که مثلا
فلان جا درکت نکردم اشتباه بود حق با تو بود (اینا همش حرفای شوهرمه که به من میزنه ومن فورا یخم اب میشه:311:) منم هروقت بیشتر پافشاری میکنم که تو اگه منو دوس داشتی فلان
جا اینقدر بی تفاوت نبودی یا بی توجه نبودی همسرم اصلا زیر بار نمیره ومدام میگه من عاشقتم فقط اشتباه کردمو متوجه اشتباهم شدم اما قبول ندارم که کسی تو این دنیا از تو عزیزتر واسم باشه
اگه چیز دیگم به ذهنم رسید بازم میامو مینویسم
- - - Updated - - -
خانوم شما با قهر کردناش هدفش فقط جلب توجه شماست میخواد حس کنه دوسش دارید حس کنه واسش مهمید ونبودش ازارتون میده دلش میخواد حس کنه که مهمه احساس میکنم شما با بی توجهیتون اونو وادار به قهر کردن میکنید احتمالا این مواقع بیشترنازشومیکشید و به حرفاش فکر میکنید واسه اینه تکرار میکنه پس وقتی تونستید برشگردونید سعی کنید یه مدت اعتمادشو جلب کنید بعد تو یه فضای دوستانه بهش بگید که قهر کردن کار درستی نیست ازش بخواید وقتی چیزی ناراحتش میکنه باهاتون حرف بزنه
سعی کنید از ته دلتون همسرتونودوس داشته باشید اونوقت دلتون بهتون میگه با همسرتون چطوری رفتار کنید
تنها راه به دست اوردن دل همسرتون درک کردن احساسات ایشون وتوجه کردنو محبت کردنه بعد ببینید چطور جونشو براتون میده
باور کنیدهمسر من در طول روز کلا 5ساعت منو میبینه در طول یک روزالبته بجزساعت های شب که میخوابه
کلاادم کم حرفیم هس اماهمینکه میبینه از بی توجهی و بی تفاوتیش خستم فورا اون حرفایی که گفتمو میگه وفوراهمه چیزم حل میشه یادم نمیاد ما یه شب با قهر خوابیده باشیم منظورم اینه ببینید زبون تا چه حد میتونه تاثیرگذار باشه باور کنید از صد تا چیزم شاید به یه چیزی که به من مربوطه اهمیت بده اما با دو خط حرف زدن همه چی تمام میشه چون جوری حرف میزنه که انگار برا من میمیره که انقدر دوسم داره وحداقل با این حرفا اوضاعو اروم میکنه
سحر خانوم واقعا از شما متشکرم که مثل یک خواهر دارید راهنماییم می کنید. واقعا قصدم اینه این دفعه زنم رو درک کنم و بعد برم دنبالش. امیدوارم اونم واسه زندگیش تلاش کنه. نمی دونم با عصبانیت زیادش چه کار کنم و وقتی بهش اس ام اس می دم یا جواب نمی ده یا توهین می کنه. می ترسم من هم کم بیارم و دیگه به طور کامل زندگیمون از هم بپاشه.
آفرین درست گفتید خانوم من خوبی زیاد داره و از نظرهای مختلف از حجاب بگیر تا خونه داری و مهمان نوازی حرف نداره ولی به خیلی چیزای ریز گیر می ده و خیلی زود خسته می شد. تحملش کمه. واقعا حساسه و خیلی چیزای کوچیک و ریز اذیتش می کنه.
یک بار رفتن بیارمش گفت من دیگه نمی تونم زندگی کنم. ولی پدرش دو تا شرط گذاشت که قبلا هم گفتم. گفته دیگه نباید دخترم قهر کنه و بیاد خونه ما و این بار آخره و شرط دومش هم اینه که دیگه توی خانواده ما نمی یاد. توی هیچ مراسمی حتی خونه پدر و مادر.
من نمی دونم الان چه کار کنم و پیش مشاور هم قبلا که هنوز قهر نکرده بود بردمش و به مشاور گفت دیگه بر نمی گردم و بعد از طلاق می یام مشاوره. مشاور هم بهم گفت دیر اومدید و خانومت واقعا خشمشش بالاست.
البته این رو هم بگم خانومم تو رابط ج هم ازم ناراضیه و می گه منو درک نمی کنی. بر عکس منم همین عقیده رو دارم و می گم اون منو درک نمی کنه. و همیشه به من استرس می ده.
می ترسم من هم کم بیارم و دیگه به طور کامل زندگیمون از هم بپاشه. بعضی موقع ها با خودم می گه دیگه بسه و بزار هر کاری دوست داره بکنه ولی چون دوسش دارم نمی تونم. واقعا تو خونه تنهام و همش بعد از اینکه از سر کار می یام فکر و خیال می کنم.
لطفا بازم برام پیام بزارید و راهنماییم کنید. از سایر دوستان هم می خوام نظر بدن.
دوستان اگه می تونن بیشتر کمک کنن. به نظرتون چه کار کنم الان؟ اصرار بیش از حد به بازگشت یا اینکه خودم بازم تنهایی برم پیش مشاور و یه کم صبر کنم.
می ترسم من هم کم بیارم و دیگه به طور کامل زندگیمون از هم بپاشه. بعضی موقع ها با خودم می گه دیگه بسه و بزار هر کاری دوست داره بکنه ولی چون دوسش دارم نمی تونم.
- - - Updated - - -
دوستان اگه می تونن بیشتر کمک کنن. به نظرتون چه کار کنم الان؟ اصرار بیش از حد به بازگشت یا اینکه خودم بازم تنهایی برم پیش مشاور و یه کم صبر کنم.
می ترسم من هم کم بیارم و دیگه به طور کامل زندگیمون از هم بپاشه. بعضی موقع ها با خودم می گه دیگه بسه و بزار هر کاری دوست داره بکنه ولی چون دوسش دارم نمی تونم.
- - - Updated - - -
دوستان اگه می تونن بیشتر کمک کنن. به نظرتون چه کار کنم الان؟ اصرار بیش از حد به بازگشت یا اینکه خودم بازم تنهایی برم پیش مشاور و یه کم صبر کنم.
می ترسم من هم کم بیارم و دیگه به طور کامل زندگیمون از هم بپاشه. بعضی موقع ها با خودم می گه دیگه بسه و بزار هر کاری دوست داره بکنه ولی چون دوسش دارم نمی تونم.
آقا مجید. یک زن از مردش حمایت می خواد و دلگرمی تو زندگی. سعی کن درکش کنی. برای برگردوندشم تلاش کن باهاش حرف بزنی. البته از سایر دوستان هم می خوام که نظر بدن تا مشکل ایشون حل بشه.
ولی درک می کنم تو شرایط سختی هستی.
خانوم sahar67 هم خیلی خوب نوشته بود یکم بیشتر به حرفاش تامل کند.
باور کنید اصلا حال خوبی ندارم. نمی دونم الان دیگه چی درسته چه غلط. زندیگم در خطره به خاطر چیزهای الکی. اگه موضوع مهمی بود حرص نمی خوردم. اگه معتاد بودم، خلاف کار بودم یا .../ ولی دلم می سوزه که زندگیمون تازه داره سر و سامون می گیره و هر دومون داریم اشتباه می کنیم. منم به اشتباهاتم خیلی فکر کردم. ولی نمی دونم همسرم چقدر به اشتباهاتش فکر کرده. من شاید خوب درکش نکردم، خوب حمایتش نکردم ولی اونم خیلی بهانه گیر بوده و حساس.
الان مودنم و تنهایی و نمی دونم چه طوری برگردونمش.
من نمیدونم چرا شما بعد دوماه هنوز داری میپرسی برم دنبالش یا نه؟
یعنی واقعا نمیدونید که باید برید وهرچه زودترم باید اینکارو بکنید
من بهتون گفتم خانومتون برای جلب توجه وعشق شما قهر میکنه اونوقت شماتو این دوماهه هنوز نتونستید ایشونو راضی کنید خب معلومه بدتر ایشون حس میکنه که دوسش ندارید وبهش اهمیت نمیدید
ببینید درسته که خانوم شما خیلی حساسه درست مثل خیلی زنها وحتی دقیقامثل من اما شمام انصافا بیخیالی دیگه
من اگه قهر کنم شوهرم تازه بعد دوماه بگه برم دنبالش یا نه گوششومیبرم
من کاملا قبول دارم خانومتون حساسه واز مسائلی ناراحت میشه که شاید ازنظر شما اصلا مهم نباشه اما از نظر ایشون فاجعه باشه
نباید انتظار داشته باشید ایشونم مثل شما فکر کنه مگر شما خودتونمیتونید مثل ایشون فکر کنید؟
بابا پس درک کردن یعنی چی؟
من خودم یه مشکلی با همسرم داشتم که اولین چیزی که اقای مدیر همدردی به من گفتن این بود که سعی کنم که همسرمو همین جور بپذیرم
شماهم باید بدونید خانومتون حساسن البته فقطم ایشون نیست بخدا80%خانومها اینطورین
من که همسرم ایرادی که ازم میگیره همین حساس بودنمه به همون نسبتم بیتفاوتی اون از نظر من یه معضله
پس میدونید که هردو سر ماجرا ازار دهندست فکر نکنید شما بی عیبید
ازتون خواهش میکنم یه کم تو رفتارتون تجدید نظر کنید
من فوق العاده حساسم اما همسرم با این مشکلم کنار اومده وقلقم دستش اومده هیچوقت نمیذاره ناراحتیم طول بکشه
منم زود جوش میارم تواین مواقع یه کم سکوت میکنه بعد میاد بغلم میکنه واگر اشتباهی کرده خیلی راحت معذرت میخواد منم معمولا همون لحظه نمیبخشمش بعد که میره سرکاروبرمیگرده یه شاخه گل میخره واسم اینقدر گل خریده که گل فروشا میشناسنش!!!!!
قیافه ی ادم مظلومارو بخودش میگیره و طوری رفتار میکنه که انگار تومطب اصلا نتونسته از ناراحتیه اینکه منو ناراحت کرده اصلا کار کنه (اگرچه میدونم که اینطوری نیست) اما
همچین قیافه ی مظلوم بخودش میگیره که عمرا بتونم نبخشمش واسه همین قهرای ما بیشتر از چندساعتم طول نمیکشه با اینکه من خیلی ی ی ی ی حساسم وهمسرم اصلا از کارایی که میکنه که از دلم در بیاره حس بدی نداره وقتی میبخشمش بهم میگه نمیدونی وقتی تو ناراحتی من چقدر داغون میشم حاضرم هرکاری بکنم که تو دوباره بخندی
پس میبینید که اگه شما هم بخوای میتونی قلق همسرتو بدست بیاری
نمیدونم چرا مدام حس میکنم خانومتون خیلی شبیه منه واسه همین کاملدرکش میکنم وحتی شماروهم درک میکنم
اولین کارتون این باشه که ایشونو برگردونید بهتونم گفتم چی بهش بگیداگر در نهایتم گفت اگه دوسم داشتی زودتر میومدی بگید
بخدا خیلی دلم میخواست زودتر بتونم دوباره برت گردونم خونمون بدون تواین مدت نمیدونی چه زجری کشیدم اما ازاینکه
اینقدر تورو ناراحتت میکنم خیلی ناراحت بودمو نمیدونستم باید چطور ازدلت در بیارم تمام اون حرفایی که گفتمو بهش بگید
وبهش قول بدید که میخواید اینبار واقعا جبران کنید وازش بخواید ایشونم شمارو کمک کنه
اگر خونوادشم گفتن ایشون نباید دیگه قهر کنه بگید من تمام سعیمو واسه ناراحت نکردنش میکنم اما خودشم باید به من کمک کنه زندگی بالا پایین زیاد داره ازهمسرم انتظار دارم
همونطور که من تصمیم گرفتم ایشونو بیشتر درک کنم دلم میخواد ایشونم همراه من بشه واگر مشکلی پیش اومد کمک کنه دوتایی حلش کنیم با قهر کردن به هیچ جانمیرسیم اینطوری
غیر مستقیم به خونواده ایشونم میفهمونید که کار ایشونم خیلی زشته که دم به دقیقه میره قهر
واینکه میگن ایشون نباید بیاد خونه پدر شما بگید من هیچ وقت ایشونومجبور به کاری که دوس نداره نمیکنم اگه واقعا دوس نداره بیاد من ارامش اونو میخوام هرطور خودش صلاح
میدونه اما من فهمیدم اشتباه کارم کجا بوده من تا حالا یه اشتباهاتی داشتم در ارتباط بین همسروخونوادم ولی این مدت خیلی فکر کردمو متوجه اشتباهم شدم
باور کنید من تا حالا صدبار ازین حرفا زدم جواب همسرمم همین بوده که براتون نوشتم بعد که یکم اروم شدم بهم گفته اخه من بدون تو چطور دلم بیاد برم خونه پدرم؟ و دوباره همون قیافه ی مظلومو میگیره حتی بعضی وقتا بهم گفته اگه تو نمیایمن مجبورت نمیکنم ارامش تو از هر چیزی واسم مهمتره اما دلم نمیاد برم تنهایی!!!!
بعد میره تو فاز دچار عذاب وجدان کردن من
که پدر مادرم پیرن اگه یه چیزیشون بشه من خودمو نمیبخشم بخدا دیگه نمیذارم ناراحتت کنن بخدا ازین به بعد پشتتم تو همه کس منی اما دلم براشون تنگ شده من پدر مادرتورو عین پدر مادر خودم دوس دارم و.......همه ی اینام وقتی میگه که میدونه حالم خوبه واون لحظه سرشار از عشقم بهش اصلا هم با لحن کنایه ودعواحرفاشونمیزنه مثلا انگار داره درد دل میکنه
بعد منم دوباره کوتاه میام
ببینید فقط شما نیستید که خانومتون با خونوادتون مشکل دارن یکیوبیارید که مشکل نداشته باشه با خونواده همسرش !!!!!محاله
هرچقدر طرفینم حساستر مشکلات بیشتر
یا اینکه اگه واستون مهم نیست که ایشون نیاد وخودشونم اینطوری دوسداشتن خب تنها برید
فعلا باید سعی کنید همسرتونو برگردونید
اما واقعا یه بار واسه همیشه تصمیم بگیرید که شماهم عوض بشید
- - - Updated - - -
ببخشید من چندبار متنو ویرایش کردم اما نتونستم سرعت اینترنتم پایینه اگه متنم غلط داشت ببخشید
- - - Updated - - -
راستی انصافا نظراتی که واستون گذاشته میشه رو میخونید؟ سعی میکنید جمع بندی کنید و بکارببرید؟ :303:
سلام اول اینکه ارامش خودتون حفظ کنید وقت بذارید واین سخنرانی ها رو گوش کنید فوق العاده است لطفا بقیه بچه های تالار هم گوش کنند
این درمورد مسائل ج وتفاوت های زن مرد در این مسائل می باشد واقعا کاربردی kelidezan
در سه قسمت زیر شما میتونید تفاوت دنیا مردان زنان بفهمید واین که گاهی چقدر زنان ومردان از یک موضوع چه برداشت هایی می کنند ودر مورد ایرادهایی هم که خانمتون در مورد خانوادتون می گیرند در سخنرانی های زیر راه حل های ساده ای می گیریدکه اجراش به راحتی اب خوردن وشاید شما هم مثل من اخرش کلی گریه کردید که سر چه چیزاهای ساده ای که ما بلد نبودیم گاهی زندگی مون تلخ شدیا علی
قسمت اول (۹ مگابایت)- قسمت دوم (۱۴ مگابایت) قسمت سوم (۴ مگابایت)میدانم، اگر لازم است التماس کنم که گوش کنید!! نکات واقعاً مهمی بیان میشود که این روزها عامل بسیار از کدورتها و طلاقهای بین زن و شوهرهاست. ضمن اینکه به خصوص در قسمت سوم، یک دل سیر میخندید!! :)
آقای مجید،
عجله نکنید برای برگردوندن خانمتون.
به قول خودتون، ممکنه برگرده و دوباره دعوا و دوباره ....
حتی یکی از شرطهای والدین همسرتون اینه، که این بار اگر اومد دوباره کار به دعوا و قهر نکشه.
پس اول سعی کنید اشکالات کار را پیدا کنید، راههای رفعش را بشناسید، شروع به تغییر کنید و بعد برید دنبال همسرتون.
تاپیکهای آقای بهزاد 10 شاید بتونه کمکتون کنه. ایشون مهر ماه، همسرشون درخواست رسمی مهریه و ... داده بودن و قصد جدایی داشتند،
اما با صبر و حوصله و رفع اشکالات، تونستند اوضاع را آرومتر کنند و همسرشون برای برگشتن، آماده کنند.
خیانت در توافقات و کارهای بدتر از خیانت جنسی!!
خیانت در توافقات و ........ (2)
چرا کار من به مجادله با برخی افراد می رسد
کمک رسانی در تصمیم گیری برای بازگشت
من فکر می کنم شما بهتره مقالات تالار را بخونید،
لینکهایی که دوستان معرفی می کنند را بخونید،
فایلهایی که گفتند را گوش کنید.
از همشون نکته برداری کنید و در واقع به شکل فعال این مطالب را بخونید و بشنوید. مصادیقش را در زندگی شخصیتون پیدا کنید و بنویسید.
یه نظمی به مسائل و مشکلاتتون، توقعات همسرتون، خواسته های خودتون، اشتباهات جفتتون و ... بدین.
وقتی از نظر ذهنی آماده شدید و فکرتون نظم گرفت و مشخص شد برنامه اتون چیه،
بعد کم کم برید سراغ همسرتون و آماده کردن ایشون.
فعلا فکر کنید و به خودتون و ایشون کمی فرصت برای آروم شدن بدید.
روزی یک یا دوبار با اس ام اس احوالشون را بپرسید و یک پیام کوتاه عاطفی بهشون بدید.
نترسید، طلاق بدون حضور شما که اتفاق نمی افته.
عجله هم نکنید.
سعی کنید با آرامش شرایط را مهیا کنید.
Sahar67
ممنونم از راهنمایی شما. خدمت شما عرض کم تا حالا چند بار رفتم محل کار پدرش که تو یک شرکت کار می کنه و دو بار هم رفتم خونشون و خانومم هم بوده ولی می گه بر نمی گردم و خانوادش می گن با چه دلخوشی برگرده. می گن شما اراده برای تغییر نداری. از طرفی تو این دوماه با خط فکری مشاور پیش رفتم و ایشون می گه باید یک کم فرصت بدید همسرت ناراحتیش کم بشه و می گه اصلا به صلاح نیست پدر و مادرت برن دنبالش.
تو این مدت هرچه اس ام اس دادم یا جواب نداده و یا توهین کرده. گوشیش هم اکثر مواقع خاموشه.
من الان می ترسم خانومم رو برگردونم و دوباره سر چیزای الکی بهونه بگیره و قهر کنه و ابروریزی راه بندازه و اگه یک بار دیگه قهر کنه مطمئنم دیگه باید به فکر جدایی باشیم. هم دوست دارم خانومم برگرده و هم اینکه خیلی استرس دارم که اگه برگرده این دفعه من خسته بشم و کم بیارم در مقال خواسته های منطقی و غیر منطقی همسرم. به خدا موندم چهر کار کنم. تین شاید آخرین فرصت برای تصمیم گیری باشم. البته من تصمیم خودم را گرفتم و اولویت اول و آخرم زنم و زندگیمه ولی خیلی می ترسم باز قهر کنه بره.
کیانا 93:
ممنونم از راهنمایی شما. الان تو این چند هفته ضمن رفتن پیش مشاور، دارم فیلم ها و کلیپ های آموزشی رو نگاه می کنم و تا حدودی به اشتباهاتم پی بردم. ولی از این نگرانم که من اگه یک طرفه پیش برم زندگیم باز هم به مشکل بر می خوره. من زنم رو دوست دارم ولی راضی به برگشتن نیست و پیش مشاور هم نمی یاد.
شیدا:
ممنون از راهنمایی تون.
ما فرهنگ خانواده هامون متفاوته. خانواده اونا مرد سالار و خیلی مغرور هستند و می گن چه درست و چه غلط حرف حرف ما باید باشه. ولی خانواده من زن سالار و کمی بی خیال و ساده. الانم وقتی می رم پیش پدرخانومم دائم می گه تو مقصری و خودت این بلاهارو سر زندگیت آوردی و من رای اینکه اوضاع بدتر نشه و بازم بتونم با کمک پدرو و مادر خانومم، همسرم رو برگردونم، چیزی نمی گم چون واقعا اگه اشتباه کنم کارم خیلی سخت می شه.
تو این مدت هرچه اس ام اس دادم یا جواب نداده و یا توهین کرده. گوشیش هم اکثر مواقع خاموشه.
من همسرم رو دوست دارم و الان تو شرایط خیلی سختی هستم. لطفا بازم کمک کنید.