چرا اینقدر از سر غرور حرف می زنید ، همین غرور باعث شده که 1000 سکه رو هم تو سند بزنی، یه مقدار حوصله به خرج بده و خوب توضیح بده
از نوشته هاتون معلوم هست خانم شما وقتی نتونسته شما رو راضی کنه برای نرفتن دست به این کارها زده
غیر از این هست توضیح بدید
نمایش نسخه قابل چاپ
چرا اینقدر از سر غرور حرف می زنید ، همین غرور باعث شده که 1000 سکه رو هم تو سند بزنی، یه مقدار حوصله به خرج بده و خوب توضیح بده
از نوشته هاتون معلوم هست خانم شما وقتی نتونسته شما رو راضی کنه برای نرفتن دست به این کارها زده
غیر از این هست توضیح بدید
سلام
دوست عزیز ابتدا یک مطلب در خصوص خودم بگم و نتیجه گیری خوبی که داشتم بعد در خصوص اتفاقی که برای شما رخداده حرف میزنم
یکروز با برادرم رفتیم از مغازه چند تا حله هوله خریدیم فروشنده اونها رو تو پلاستیک گذاشت و اجناسی که مثلا 5800 تومن بود رو گفت 6هزار تومن من معمولا در این مواقع پولو میدم و میام بیرون اما برادرم همه چیزایی که خریدیم رو درآورد و دونه دونه قیمتا رو جلوی طرف چک کرد و باهاش جمع زد که شد 5800 بعد فروشنده هم با نگاه و لحن و طلب کارانه گفت بخاطر دویست تومن ! خوب 5800 بده
وقتی اومدیم بیرون گفتم چرا ابرو مونو برای 200 تومن بردی ، حرف جالبی زد گفت پول مهم نیست مهم اینه که دیگران در خصوص تو چی فکر میکنن ، فکر میکنن یک آدم احمق و ساده لوح طرفن
دفعه بعد نتنها قیمت ها رو بیشتر ازت میگیرن بلکه هر چی جنس تاریخ مصرف گذشته رو دارن بهت میدن
فقط نباید در خرید کردن اینطوری باشی با دوستات و اطرافیان هم طوری رفتار کن که حس نکنن با یک ادم ساده طرفن
حق با برادرم بود اون صد دویست تا تک تومنی ها باعث شد تا من بعدها چند میلیون به فنا بدم و کلی سواری و کارهایی که فکرشم نمیتونی بکنی
بعضی وقت ها یکم رفتار جرات مندانه و بدون ترس لازمه هر چند به طرف مقابل بر بخوره ولی باعث میشه بعد ها حس نکنن تو ... هستی و بخوان سوارت بشن
دوست عزیز تو نخبه این مملکت هستی
یکم با اعتماد به نفس تر و مردانه تر و حرفه ای تر رفتار کن
چقدر عجز و ناتوانی و ذلیل بودن در نوشته ات به چشم میخوره
اگه همون موقع مهریه رو 14 سکه میکردی اگه همون موقع که از خونت انداختنت بیرون با مامور و شکایت حقتو میگرفتی و هزار تا اگه دیگه
اونوقت هیچ کس به خودش اجازه نمیداد اینکارها رو با تو بکنه
اما ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه است
هنوز هم دیر نشده تا نشون بدی پسر با جنم و مرد با عرضه ای هستی نه یک آدم ساده لوح و ترسو
منظورم این نیست که مثل لات ها بری داد بزنی یا کتک کاری بکنی
منظور اینه که تا آخرین مرحله پیگیر باش و نذار یک دونه سنگ از اموالت رو اون دختر کلاش و خانواده بی وجودش ببرن
باید درس بزرگی به این افراد بدی ، باید یکبار هم که شدی مثل یک مرد رفتار کنی
حتی اگر همه اموالتو ببرن ولی مهم اینه که به خودت شخصیت بخشیدی
این مسئله انقدر مهمه که خدا مظلوم و ظالم رو در یک حد مجرم میدونه و هر دو رو بازخواست میکنه
از این لاک تدافعی خارج شو و با مشاوره حقوقی تا هر جایی که میتونی همسرتو تحت فشار قرار بده و حتی اگر شرایط مثل اول شد بازم قانع نباش
دوست من این تویی که باید مدعی باشی ، درسته قانون به زن حقوقی مثل مهریه و نفقه و ... رو داده
اما به مرد هم کلی اهرم فشار داده تا اثیر افراد سوء استفاده کن نباشه
بازم میگم مهریه و خونه و پول مهم نیست مهم اینه که با پرستیژ و مثل یک مرد رفتار کنی و شخصیتتو شکل بدی
موفق باشی
بله درست میفرمایید. در دادگاه هم همین رو گفت و اگر فرصت خوندن پست اول رو داشته باشید (لایحه دفاعیه) موضوع روشن تر هم میشه . . .
خوب ! آیا دوست داشتن کافیه؟؟ آیا اگر من هم همسرم رو دوست داشته باشم بعد یک سری اعمالی مشابه ایشون انجام بدم درسته؟؟ آیا با کارهایی که کرده یک آدم عاقل هست که به من بگه میشه اون زندگی رو درست کرد؟؟ راستی نظرتون در مورد بالا کشیدن خونه ای که با پول کارمندی خریدم چیه؟ نظرتون در مورد شبیخون چیه؟
الان 6 ماهه که برگشتم خونه پدر و مادر بدون یک دست لباس . . .
- - - Updated - - -
بله ظاهرا شما درست می فرمایید و من هم شاید غرور یا ایرادات دیگری هم داشته باشم. بله همسرم تلاش بسیار جدی کرد که مانع رفتن ما بشه ولی من تصمیم گرفته بودم و این مرد هست که سرپرست خانواده است و باید حرمتش حفظ بشه . . .
- - - Updated - - -
بله خدا به شما خیر بده درست فرمودی . . .
من اونقدر امتیازهای بیخودی دادم که خانواده خانومم مطمئن شدن که میشه سواری گرفت. جالبه بدونین اولین وکیلی که باش مشورت کردم بعد از اجرای شبیخون بود. حرفی زد که تا ابد توی گوش من نشست! گفت داستانی که تعریف میکنی نمیتونه واقعی باشه! گفت من 25 ساله که کارم اینه ولی مورد شما دیگه خیلی عجیبه. گفت حتما شما یک ضعفی داری که اینقدر امتیاز دادی. اول مسائل کلی رو چک کرد دید مشکلی ندارم. حتی کار کشید به اتاق خواب و دید مشکلی نبوده. بعدش شگفت زده شد و فکر کنم آخرش مطمئن شد که دیوانه بودم که امتیازهای زیادی داده بودم !!!!!
اما یک مقدار باید داستان رو کامل تر بگم تا شاید متوجه بشید که خیلی هم دارای عجز و ناتوانی نیستم! البته دوست دارم این جمله ات رو بیشتر برام بشکافی : "چقدر عجز و ناتوانی و ذلیل بودن در نوشته ات به چشم میخوره"
بخشی از داستان :
شب ساعت 1 و 30 بامداد خانواده خانومم در حالی که برای رفتن به سر کار خواب بودم اومدن بالای سرم برای کتک زدن من و بیرون کردنم از خونه خودم!
راستش با صدای چرخش کلید توی در از خواب پریدم و بعدش دیدم میون تاریکی و نوری که از پشت می تابید 2 تا سایه دارن وارد میشن. با واکنش طبیعی از جا پریدم و متوجه شدم که خانواده خانومم هستن. خوب گفتم که کی به شما اجازه داده که وارد بشید و بعدش برادر خانومم شروع کرد مشت زدن به صورت من و من رو از خونه انداخت بیرون.
با فریاد از همسایه خواستم که با 110 تماس بگیره و پلیس اومد و به من گفت که چه خبره و من گفتم که داستان اینه . . .
پلیس گفت که خونه مال کیه گفتم مال خودم گفت چی دستته گفتم هیچی! پدر خانومم گفت که داماد ما مهمان ما بوده و از امشب مهمانی تمام شده. خلاصه شب رو تو بازداشت بودیم و صبح رفتیم دادسرا. من گواهی پزشکی قانونی داشتم و شهادت همسایه ها در خصوص کاری که کرده بودن . . .
بعد از کش و قوص فراوان و درگیری های لفظی و فیزیکی با برادر خانومم و در حالی که در اوج خشم بودم به درخواست پدرم رضایت دادم و ماشینم رو از پارکینگ برداشتم و رفتم خونه پدرم . پدرم گفت اگه وجود داشتی همون شب با کارد همشون رو زده بودی و نمیزاشتی صبح بشه! گفت که الان هم مسخره بازی رو جمع کن و شکایت رو رضایت بده چون درگیری توی خونه تو نبوده که چیزی دستت رو بگیره! راست میگفت و مجازات خاصی برای کاری که کرده بودن در قانون نبود ولی اگر خونه به نام من بود از 6 ماه تا 3 سال هر 3 نفرشون (2 برادر زن و پدر زن) زندانی میشدن . . .
برام نوشتی که : "اگه همون موقع مهریه رو 14 سکه میکردی اگه همون موقع که از خونت انداختنت بیرون با مامور و شکایت حقتو میگرفتی و هزار تا اگه دیگه"
خوب برادر مهریه رو از رو عجز 14 تا نکردم بله خواستم ابراز محبت بکنم و ابراز احترام (هر چند قبول دارم که به هر حال خطا بوده). بعد اون شب هم با اجازت مامور کشی و دادگاه کشی شد . . .
برام نوشتی که : "منظور اینه که تا آخرین مرحله پیگیر باش و نذار یک دونه سنگ از اموالت رو اون دختر کلاش و خانواده بی وجودش ببرن"
الان دقیقاً همین کارها رو دارم میکنم! در نوشته های قبلی گفتم که اوضاع تحت کنترل هست و من الان از اونا قوی تر هستم . . .
برام نوشتی که : "باید درس بزرگی به این افراد بدی ، باید یکبار هم که شدی مثل یک مرد رفتار کنی"
بله درس بزرگ به این دوستان خواهم داد! والان هم در همین مسیر هستم و مشکلی هم نیست. ولی فکر نکنم تا امروز هم مثل یک نامرد بوده باشم! لطفاً این حرفت رو بیشتر باز کن برام . . . اموالم رو که به این راحتی نخواهند برد چون عمر دخترشون رو خشک خواهم کرد . . .
بله واقعاً خدا من رو هم بازخواست خواهد کرد چون خودم با خوش بینی افراطی و اعتماد کودکانه زمینه خیانت رو فراهم کردم و چون آدم منطقی بودم و اونا بی منطق دیگه فکر کردن که هر چی بخوان میتونن دور بردارن و پیش بینی می کردن که من بترسم و دیگه داماد زن ذلیلی بشم که البته پیش بینی اونها هم خطا بود و دخترشون رو بدبخت کردن فقط همین . . .
نوشتی که: "از این لاک تدافعی خارج شو و با مشاوره حقوقی تا هر جایی که میتونی همسرتو تحت فشار قرار بده و حتی اگر شرایط مثل اول شد بازم قانع نباش"
بله همین کار رو کردم! الان 6 ماهه که دقیقاً همین کار رو کردم. راستش رو بخای دیگه نمیدونم باید چیکار کنم که مصداق جمله آخرت بشم:
"بازم میگم مهریه و خونه و پول مهم نیست مهم اینه که با پرستیژ و مثل یک مرد رفتار کنی و شخصیتتو شکل بدی"
به هر حال از صحبت های خوبت تشکر می کنم . . .
خوب شما فکر کنم متوجه یک نکته نیستید!
همسرم قبل از اینکه من رو تهدید بکنه که مثلاً مهریه رو به اجرا میزارم یا اینکه مثلاً از خونه بیرونت میکنیم ، رفت مهریه خواست و کلید منزل مشترک ما رو داد به پدر و برادرانش برای اینکه شبانه بیان سراغ من. اگر به من میگفت که نمیشد!!! چون مهریه رو من خودم و بدون شرط کردن اونا 1000 تا کرده بدوم. خونه هم مال خودم بود. درسته روی کاغذ اینطور نبود ولی در واقع غیر از این نبود. بعلاوه اگر من از ایران خارج می شدم ، مهریه دود میشد می رفت هوا . . .
خوب این یعنی چی؟؟؟؟؟
جواب واضحه : اون و خانوادش طلاق مع المهر میخواستن. یعنی کثیف ترین تاکتیک ممکن . . .
ببینید وقتی من رو از خونه ای که مال خودمه با اون کار کثیف و عملیات مسموم بیرون میکنن و بعد از یک هفته احضاریه دادگاه برای من میاد که همسرت مطالبه مسکن مستقل کرده ، شما نظرت چیه؟؟؟
واضحه : اگر من تا 6 ماه منزل تهیه نمی کردم با اعمال قوانین نفقه و مسکن ، خانومم حق طلاق پیدا می کرد. مهریه هم که به قوت خودش باقی بود و به آرزوشون می رسیدن : طلاق مع المهر
خوب شما یک دختر هستید. شما به من بگو اگر با یک زن هرجایی ، یا یک زن خیابونی وصلت می کردم ، همچین کاری با من می کرد؟؟ من فکر می کنم اگر یک فاحشه هم شوهری داشته باشه و مورد اعتماد اون شوهر بوده باشه ، باز هرگز چنین کاری نمیکنه . . .
خوب شما به من بگو ، دوست داشتن در این داستان به چه شکلی بروز و ظهور داشته؟؟ واقعاً قصد همسرم چی بوده؟؟
ببخشید اگه بد صحبت کردم. خواستم بدون تعارف موضوع رو مشخص کنم . . .
با سلام از خوندن تایپک شما واقعا متاسف شدم . ولی قبول کنید که با خوندن این مطالب سوالی در ذهن خواننده ایجا د میشه و اون اینه که چرا این اتفاق افتاده ؟ مسلما دلیلی داشته که همسر شما به این نقطه رسیده . شما اصرار داشتید که به هر قیمتی از ایران برید ولی همسرتون دوستتون داشته و به هر وسیله ای میخواسته مانع رفتن شما بشه . علت این همه عصبانیت همسرتون و خانواده اش چی بوده ؟ ایا زندگی زناشویی شما مطلوب نبود ؟ شما میخواستید بدون طلاق دادن ایشون از کشور خارج بشید ؟ اگه اینکار رو میکردید تکلیف ایشون چی بود ؟ چرا ایشون مخالف بود با شما بیاد؟ ایا شما همسر ایده الی براش نبودید ؟ یا به شما اعتماد کافی نداشت ؟ ممکن بود پس از رفتن از ایران و در کشور غریب هم شما ایشون رو ترک کنید ؟ مشکلاتی که شما در زندگیتون داشتید چی بود ؟ ایا برای برگشتن به زندگیتون اصلا فکر نمیکنید؟ ایا شما تنها به از دست دادن بورس تحصیلی تون تاسف میخورید ؟ به از دست دادن خونه تون تاسف میخورید ولی از دست دادن همسری که اونقدر دوستش داشتید مهم نیست ؟ اصلا به این فکر نمیکنید که این زندگی رو چطور باز سازیش کنید ؟ مسلما همسر شما خوبیهایی داشته که اینهمه دوستش داشتید . میشه در مورد همسرتون کمی توضیح بدید ؟
با سلام
بنظر من هم داستانتون عجیبه، چون اگه کسی کلاهبردار هم بخواد باشه، 6سال الکی زندگی نمیکنه!
یا اینکه نمیاد بگه 14سکه! چون علم غیب که ندارن یهو شما میخواستین 1000تاش کنین.
بنظرم یا مشکلاتی بوده که شما ذکر نمیکنین خصوصا که در جواب مدیر گفتین تاپیک صرفا جهت عبرت بقیه باز شده نه گرفتن راه حل!
بنظر من بهتره اگه زندگیتون و دوست دارین و دنبال راه حل هستین برین پیش مشاور و حضوری دو نفرتون حرفاتون و بزنین.
اون وکیلی که میگین گفتن داستانتون عجیبه! خب ااقعا عجیبه! شما دارین همه چی و از دید خودتون تعریف میکنین درصورتی که باید از دید خانومتون هم حرفا شنیده بشه. مطمعنا ایشون اگه یک مشاور بودن بهتون پیشنهاد میدادن با خانومتون برین اونجا! و میخواستن حرفای خانوم هم بشنون!
بله! سوالات بجایی بود . . .
من آدم بسیار متعهدی هستم (البته به نظر خودم!) و این امکان وجود نداشت که در امریکا ایشون رو آزار بدم. حداقل چنین برنامه ای نداشتم! براش فروردین امسال پاسپورت گرفتم (بدون اذن شوهر به زن نمیدن) و بعدش رفتم دفتر خونه اجازه خروج از کشور و رفتن به 3 کشور ترکیه سوئد و امریکا رو دادم. همون فروردین که ایشون دید دیگه داریم میریم پاسپورت من رو دزدید و ما بقی ماجرا . . .
زندگی زناشویی ما بعضی وقتا مطلوب بود و بعضی وقتا داغون!!!! همسرم فردی لجباز بود و تحت تاثیر خانواده و بویژه مادرش و از ریز تا درشت زندگی ما کف دست خانوادش بود و اونا به خودشون حق تصمیم گیری می دادن . بسیار بسیار شبیه به رفتار های زن آقا احمد. لطفاً اینجا رو ببینید تا زندگی احمد رو بخونید http://www.hamdardi.net/thread-15244.html
هم من تا حدی شبیه احمد بودم هم زنم شبیه به خانم احمد آقا ولی زن احمد اقا مهریه اجرا نزاشت و کارهای زشت خانم من رو نکرد و داستان احمد پایان خوبی داشت ولی خانم من زد به سیم آخر و پایان خیانت خوش نیست . . .
از همون جلسه اول خواستگاری گفتم که من قصدم رفتن به امریکا هست و همه می دونستن. حتی تا ماه بهمن 92 خانومم از اینکه داریم میریم صواحل اقیانوس آرام در ثروتمند ترین ایالت امریکا بسیار خرسند بود . ولی وقتی دید موضوع داره واقعی میشه بین من خانواده و به تحریک خانوادش ، اونا رو انتخاب کرد و قدم در راه ناصواب گذاشت . . .
نمیدونم به من اعتماد داشت یا نه! ولی خودش و خانوادش ذاتاً آدم های خائنی بودن و لذا "کافر همه را به کیش خود پندارد". پس شاید می ترسید اگر با من بیاد امریکا دیگه اهرم های نامشروعش در ایران رو نداشته باشه. مهریه که هیچ می شد ، خونه رو هم که داشتیم می فروختیم و پولش نقداً به حساب من میومد . . .
من برای برگشت به اون زندگی هیچ برنامه ای ندارم بلکه دارم برنامه ریزی می کنم برای ورود به یک زندگی جدید . لطفاً برای اینکه کیفیت زندگی من رو بدونید ، لینک زیر از زندگی احمد رو بخونید ، بد جوری شبیه زندگی ما بود . البته منظورم تا قبل از فروردین ماه و شوع رفتارهای خائنانه همسرم هست!
ماجرای احمد : http://www.hamdardi.net/thread-9390.html#post91913
از دست رفتن زندگی فاجعه بار تر از از دست رفتن خونه و بورسیه هست . ولی کدوم زندگی!! بعد از این رفتارهای کثیف دیگه چی میمونه؟؟
همسرم فردی بسیار ساده و بسیار وابسطه به خانوادش و در یک کلام بسیار بی فکر بود . لطفاً زندگی احمد رو بخونین تا دست تون بیاد . . .
- - - Updated - - -
آیا بعد از این وقایع بازهم میشه رفت پیش مشاور؟؟؟
نه من دنبال راه حل هم هستم! ولی راه حل برای بهبود شخصیت خودم برای یک زندگی بهتر در آینده . . .
یعنی اون زندگی دیگه تمام شده و فقط من موندم که باید آدم بهتری بشم . با این دید راه حل هم میخام و تمایل دارم مشکل من و همسرم واکاوی بشه. ببینید اینجا دنیای مجازیه و من باصداقت کل ماجرا رو تعریف می کنم و نیازی به حضور همسر سابقم نیست . . .
اون توی دادگاه و توی زندگی هم میگفت که با من مشکلی نداره و فقط مشکل خانواده من هست. بجز این حرف دیگش این بود که من کتکش می زنم. بقیه حرف هاش هم کودکانه بود و ارزش بررسی نداره . میتونید از همینجا شروع کنیم و مشکلات من رو واکاوی کنیم تا اگر از جانب من خطایی بوده به اون پی ببرم و در درونم حلش کنم . . .
ببینید! همسر من کلاهبردار نبود! خائن بود!
اون نگفت که مهریه فلان قدر باشه. ولی وقتی دادم بعداً خیانت کرد چون اولش که همه چیز خوب بود ولی بعداً در دوره بروز مشکل از این ابزار نامشروع استفاده کرد. اون هیچوقت نگفت خونه به نامش بشه ولی بعد از بروز مشکل به زشت ترین شکل ممکن سوء استفاده و خیانت کرد.
بله قصدش از روز اول کلاهبرداری نبود ولی وقتی زندگی به چالش کشیده شد از ابزارهای نامشروع به زشت ترین شکل ممکن استفاده کرد: 1) خونه ای که مال من بود 2) مهریه ای که من برای احترام به اون دادم و اونا شرط نکرده بودن
سلام جای خیلی از سوالات هست
آیا قبل از ازدواج به همسرتون گفته بودید احتمالش هست برای زندگی به خارج از کشور برید ؟ یا ایشون رو مقابل عمل انجام شده قرار دادید ؟
چی شد که شبونه به خونه شما اومدن به قول خودتون شبیخون ؟
آیا شما رفتاری داشتید که خانومتون ناراحت باشه از شما مثلا خیانت و ...؟
خانوادتون مگه چی کار می کردن ؟ دخالت ؟
شما کتک می زدید ؟
وام به نام ایشون بود ؟ پس ایا ایشون هم در خرید خونه سهم داشتن ؟
کارمند بودن ؟ چون به فرد خانه دار که وام مسکن نمی دن