نقل قول:
- خیلی زیاد قهر میکنم و به مدت طولانی اصولا با کسی که حقمو بخوره یا بهم چیزی بگه. عمرا آشتی نمیکنم حتی اگه به پام بیفته. به نظر من از کم بودن جراتمندیه. چون اگه جراتمندی رو تمرین کنی اون زمانی که نیازه نظرتو ابراز می کنی و کارت به این نمی رسه که قهر کنی
2- زیاد غر میزنم . اینم به نظرم به جراتمندی ربط داره. وقتی که نیازه با ارامش نظراتتو و خواسته ها تو نمی گی بعدش می مونه یه شکل غز بروز می کنه. حالا کسی هست که به غرغرات گوش بده یا سر خودت غرغر می کنی؟
3- قول الکی زیاد میدم و توانایی گفتن نه رو زیاد ندارم. جراتمندی
اینا مهم ترینشه البته اگه منظورت این بود
وگرنه اگه در مورد اینکه داشتیم صحبت میکردیم میخوام با بقیه بد رفتاری کنم که منو جدی بگیرن :
1- بابت اینکه کسی بیرون از خانواده نفهمه که من مشکل دارم همیشه سعی میکنم که بخندم و رسما فراموش کنم که 5 دقیقه پیش چی شده!!! نتیجه اینکه دوستام میگن چقدر تو
خوشحالی و استرس نداری و به خودت مسلطی. اصولا از اعتماد به نفسی که به نظر خودم صفره تعریف میکنن. در حالی که من اگه همیشه بی تفاوت باشم هم همین نتیجه رو میگیرم اینکه مسایل خانه رو به کسی ربط ندی خوبه. خانه خانه است بیرون بیرونه
یعنی کسی نمیفهمه من مشکلم تو خونه چیه . در واقع من نمیخوام کسی بفهمه من مشکل دارم و درگیری. این که از درون ناراحتم و از بیرون خوشحال احساس میکنم باعث ناراحتی بیشتر
من میشه و اینکه دیگران فکر میکنن من چقدر اسکلم!!! چون این که همیشه آدم بخنده که خوب نیست. منم که همیشه ی خدا مشکل دارم.
2- سعی میکنم همیشه با اعلام موافقت با نظر دیگران توجه شون رو به خودم جلب کنم. نتیجه اینکه خودتون میدونید. مثلا یکی از اشتباهاتی که مرتکب شدم دزدی برگه امتحانی از اتاق مشکل جراتمند نبودن
یکی از اساتید به پیشنهاد یکی از دوستام بود(پسر) من باهاش همکاری کردم و کلی آبروریزی شد در حالی که خودم اصلا اون امتحان رو نداشتم واقعا نمیدونم چه جوری قبول کردم. و به
اسم من تموم شد. یکی از تجربیات خیلی بدم بود.
3- اگه من کسی رو محل نذارم کسی هم متقابلا نمیاد به من پز بده و من رو حرص بده یا باعث ناراحتی من بشه که من چقدر بدختم و همه خوشبختن. مشکل اعتماد به نفس
امیدوارم تونسته باشم منظورمو بگم.