پشيماني بعد از عقد

سلام
من يك هفته است كه عقد كردم خودم ٣٠ سالمه همسرم ٣٤
٤ سال با شوهرم دوست بودم اما يه سال اخر كه درگير كاراي عقدو عروسي بوديم خيلي بحث و دعوا و قهر داشتيم، بارها بهش گفتم دوسش ندارم اما ميگه درست ميشه
الان كه عقد كردم فقط دارم گريه ميكنم، حس ميكنم افسرده شدم، خيلي پشيمونم
، تو اين مدت يه سال تمام ذوق و شوقم كور شد... از خودم و كاري كه كردم متنفرم ، مادر پدرمم خيلي اذيت ميكنم اما به خدا دست خودم نيست. يه سال بود كه نمي خواستم ديگه اما لال بودم انگار، هميشه وقتي ميشنيدم كسي اينجوري بله گفته با خودم ميگفتم مگه ميشه اخه؟! اما ميشه باور كنيد
خودمو خانوادمو مسخره كردم، بيچاره همسرم گرفتار شده اما هيچ حسي بهش ندارم، فقط مي خوام تنها باشم
ديگه همه فهميدن يه چيزيم شده
كاش بر ميگشتم به يه ماه پيش، محال بود اين كارو بكنم. تورو خدا بگين چي كار كنم؟ همين جور خودمو لعنت ميكنم

سلام عزیزم
خوش اومدی
چقدر عجیبه
چطور چهار سال دوست بودین ، بدون اینکه بهش علاقه داشته باشی ؟
علت اینکه چهار سال دوست بودید چی بودید ؟ همین دو دلی شما ؟
دوستیتون چطور شروع شد ؟ آیا ایشون خیلی اصرار داشت ؟

و اما
الان چه ویژگیهایی در همسرتون می بینی که دوست داشتی نبینی
و چه ویژگیهایی رو مرد ایده آلت به نظرت داره که الان در همسرت نمی بینی ؟
از نقاط ضعف و قوت همسرت هم بگو

سلام، ممنونم
دليل دوستيمون علاقه بينمون بود ،ترم اخر ارشد بودم اشنا شديم و دوستيمون ادامه پيدا كرد،من اون موقع دوسش داشتم و همه چي خوب بود، تا قبل مطرح شدن مسايل عروسي همه چي خوب بود اما در طول اين يك سال من سرد شدم و علاقمم بر نگشته چند بار گفتم بهم بزنيم اما قبول نكرد گفت درست ميشه الان تو فشار و استرسي اينجوريه... باهام مدارا ميكنه اما ميبينم كه خسته شده تو اين يه هفته


خيلي مغروره و حرف كسيو قبول نميكنه
تفاوت فرهنگي زيادي با خانوادش داريم
اصلا حاضر به برنامه ريزي برا كارها نيست
به خيلي از قولاش عمل نكرده و نميكنه به دلايل مختلف
چند بار بهم دروغ گفته كه خودم متوجه شدم و بعدش توجيهش كرده
حاضر به ارتباطات فاميلي نيست واز الان برا جايي رفتن منزل اقوامم بحث داريم
جمعه دايما اطرافيان تو مراسم عقدمون ميگفتن چرا اين دخترو دادن به اينا!!!! اين خيلي اذيتم كرد
الان هرچي فكر ميكنم نقطه قوتاش يادم نمياد جز اينكه منو و حالمو تو اين شرايط تحمل ميكنه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط 123Baharan

،من اون موقع دوسش داشتم و همه چي خوب بود، تا قبل مطرح شدن مسايل عروسي همه چي خوب بود اما در طول اين يك سال من سرد شدم و علاقمم بر نگشته

---

فکر می کنی چی شد که این حالات برات پیش اومد ؟ چرا یکباره علاقه ت از بین رفت ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط 123Baharan

خيلي مغروره و حرف كسيو قبول نميكنه ...... آیا این موضوع مشکلی ایجاد کرده در رابطه تون ؟
تفاوت فرهنگي زيادي با خانوادش داريم ........... می تونی مثال بزنی؟
اصلا حاضر به برنامه ريزي برا كارها نيست ..... برای چه کارهایی مثلا ؟ مثال می زنی ؟
به خيلي از قولاش عمل نكرده و نميكنه به دلايل مختلف .... باز هم مثال
چند بار بهم دروغ گفته كه خودم متوجه شدم و بعدش توجيهش كرده ..... دروغ در چه مواردی گفته ؟ تو چطور برخورد کردی باهاش؟
حاضر به ارتباطات فاميلي نيست واز الان برا جايي رفتن منزل اقوامم بحث داريم ........ با کدوم اقوام ؟ چی میگه ؟
جمعه دايما اطرافيان تو مراسم عقدمون ميگفتن چرا اين دخترو دادن به اينا!!!! اين خيلي اذيتم كرد ..... از چه نظر این حرف رو می زدن ؟
الان هرچي فكر ميكنم نقطه قوتاش يادم نمياد جز اينكه منو و حالمو تو اين شرايط تحمل می کنه ..... خوب فکر کن و بگو اون موقع چی شد که حاضر شدی باهاش دوست بشی ؟ چی باعث شد بهش علاقه مند بشی ؟ ضمنا یادت باشه همین هم نقطه قوت کمی نیست

---

باسلام

سال نو مبارک

تاپیک هایی مثه تاپیک شما زیاد در تالار همدردی ایجاد شده کافیه عنوان تاپیک خودتون و در انجمن جستجو کنین یه عالمه تاپیک براتون باز میشه
تاپیک شما هم منو یاد اقای محسن1986 انداخت.

ایشون هم بعد از عقدشون پشیمون شده بودن، و دوتاپیک با عنوان " پشیمانی بعد از عقد 1" و " پشیمانی بعد از عقد 2" ایجاد کرده بودن ، یجورایی اول راضی بودن اما حرفای دیگران هم روشون تاثیر گذاشته بود.

کارشون به طلاق هم رسید
بعد طلاق هم یه تاپیک زدن باعنوان " پشیمانی بعد از جدایی"


شما بهتره بیشتر فکر کنین مثه ایشون پیش نرین تازه شما دخترین و در جامعه زن های مطلقه شرایطشون بدتر از مردان مطلقه است.
اینو نگفتم بترسین ، گفتم که با هوشیاری بیشتری تصمیم بگیرین
تمام جوانب قضیه رو بسنجین.

سعی کنین بیشتر از اینکه ویژگی های بد ایشونو بزرگ کنین ، ویژگی های خوبشونو یاداوری کنین.
مشاوره و فراموش نکنین؛ یه مشاور خوب ، خیلی میتونه بهتون کمک کنه.

با خودشون صحبت کنین سعی کنین ازشون بخواین باهاتون همراهی کنن و ویژگی هایی که شمارو اذیت میکنه و از بین ببرن یا کمترش کنن.
یه کاغذ بردارین ویژگی های خوب خودتون و ایشونو بنویسین.
در یه کاغذ دیگه صفت های بد همدیگرو بنویسین.
بعد ببینین کدومارو نیازه که کلا رفع بشه و ازبین بره و کدوماش نیازه که تقویت بشن.

ببینین شاید بعضی برخوردا و رفتارهای ایشون درواقع انعکاس رفتار های خودتون باشه.

سعی کنین تمام تلاشتونو بکنین تا از زندگی و بودن با ایشون لذت ببرین. بعد اگه نتیجه نداد به فکر تصمیمات دیگه ای باشین.

یادتون باشه ایشون همون فرد چهار سال پیش بوده که شما دوستشون داشتین و انتخابشون کردین پس باز هم میتونن همون فرد باشن.

سلام دوست عزیز
معمولا اکثر خانم ها بعد از عقد همچین حسی بهشون دست میده
بعد از مدتها مجرد بودن و آزاد بودن حالا زندگیشون رو با یک شخصی که از جنس خودشون نیست شریک میشن با خواسته ها و اخلاقیات و شاید فرهنگ متفاوت (تمام این تفاوت ها بستگی به انتخاب ما داره اما در اصل خانمها و آقایون تفاوتهای زیادی با هم دارن)
علت این حس هم طبیعیه شما دوست داری بعد از اینهمه سال با رد کردن خواستگارای قبلیت بهترین مورد رو انتخاب کنی ولی حالا می بینی که ایشون بدون نقص نیست و خب یکسری ایرادهایی داره (هیچکس بی نقص نیست حتی خود شما) با خودت فکر می کنی اگر این رو انتخاب نمی کردم شاید موارد بهتری سراغم می آمد یا اینکه من هیچ وقت با این شرایط نمیتونم کنار بیام
به نظر من الان برای پشیمانی خیلی زوده
درسته گفتم این حس طبیعیه ولی نباید بهش دامن زد بلکه باید با تدبیر و مشاوره والبته صحبت با همسرت این مشکلات رو حل کنی که حل کردنش هم به زمان نیاز داره
کلا که از نظر من دوران عقد دوران شناخته و معمولا زوجین توی این دوران واقعا گمراه میشن چون معمولا این دوران کوتاهه و از طرفی مهر و محبت از طرف مقابل می بینن و بین دوراهی گیر میکنن
الان برای جدایی هم خیلی زوده شما هنوز عقدی و من از مشاورین زیادی شنیدم که تا سه سال بعد از ازدواج اگر مشکلاتی داشتید اصلا برای طلاق اقدام نکنید

سلام دوست عزیز
چندتا سئوال داشتم لطفا جواب بده: اولا شغل شما و همسرتون

دوم اینکه روی چه مواردی توی مراسم اختلاف نظر دارید؟

یه حرف خواهرانه دارم: خواهش میکنم خودت باش و خوت و همسرت . میدونم فهمیده ای . ولی اینو به عنوان یه خواهر از من

بشنو که تا پشت همسرت نباشی و با هم یکی نباشین حتی عزیزترین کسانت توی زندگی با دلسوزی های بی مورد باعث

نابودی زیندگیت میشن. در کل رک بگم هن بین نباش .

سلام...
به نظرمن اینجورفکرا بعد ازدواج سراغ ادم میاد
شمام شرایط منو دارید تقریبا
منم 3سال با همسرم دوست بودیم ، سال اخر پشیمون بودم و نمیخواستم ازدواج کنم ولی گفت درست میشه ، من میخوامت و... تو عقدمونم همه فامیل پچ پچ میکردن چرا این دخترو دادن به این و... جالب تفاوت فرهنگیمون زییییاااااااادددد البته با خونوادش، ولی به نظرمن وقت بده هم به خودت هم همسرت همه چی درست میشه واسه جداشدن همیشه وقت هست سعی کن همه چی و خوب پیش ببری وگوشاتو واسه حرف مردم کر، کن چون میدونم خیلی تاثیرداره