نميدونم نامزديمو بهم بزنم يانه

با سلام
من دختري25 ساله هستم كه 2ماه با پسر28ساله نامزد كردم و صيغه هستيم تو اين مدت مشكلات زيادي باهاش پيدا كردم.مشكل اصليم اينه كه اون يه خونه قول نامه كرده واسه 20 روز ديگه چك داره و همه فكرو ذكرش پاس كردن اين چك شده يه روز از ناراحتي و استرس بهم زنگ زده كه من از پسش بر نميام نميتونم تورو خوشبخت كنم بيا جداشيم.من جا خوردم كلي باش بحث كردم كه چرا انقدر راحت ميخواد بگذره.بهش گفتم مگه منو دوس نداري ميگه نميدونم الان توشرايطي نيستم كه راجع به مسائل احساسي حرف بزنم.نشستم براش توضيح دادم كه چطوري ميتونه پولو جور كنه آروم شد فرداش باگل اومدوكلي ابراز علاقه الان3روز از قضيه ميگذره هنوز راجع به اونروز كه چرا راحت حرف جدايي زده حرف نزدم نمي دونم چه كنم.تاريخ عقدو عقب انداخته كلا اينطوريه كه يه مشكل واسش پيش بياد نميتونه رو چيز ديگه اي فكر كنه اين اولين مشكل زندگيمونه بهش ميگم ميخواي مقابل همه مشكلات اينطوري خودتو ببازي چيزي جوابمو نميده.آدم كم حرفيه و علاقشو بيان نميكنه فقط گاهي ميگه دوست دارم.ولي من آدم احساسي هستم و كلام برام مهم و چندتامشكل ديگه.نميتونم تصميم گيري كنم كه ادامه بدم يا نه اين مشكلات قابل حل هست يا نه لطفا راهنماييم كنين

ghazzall عزیز

به تالار همدردی خوش آمدی

عزیزجان

دوران نامزدی دوران شناخت است و اصلاً وارد فاز احساسات و روابط جنسی نشوید و سعی کنی از این زمان برای شناخت بیشتر همدیگر و میزان تناسب با معیارها بهره ببری . تصمیم نهایی شما برای قطعیت در ازدواج بعد از طی دوره شناختی عمیق و به کمک یک مشاور ممکن است . تعویق عقد نیز کاری خوب و پسندیده است و تنها زمانی در عقد قطعی شوید که بنا به سناخت دقیق به قطعیت برای زندگی مشترک رسیده باشید

مراجعه به یک مشاور حاذق در موضوع ازدواج برای شناخت هرچه بیشتر همدیگر و حتی آموختن مهارتها بسیار مفید است .

از نمونه تاپیکها و مقالات همین سایت و تالار همدردی هم می توانی بهره بگیری


موفق باشید

.

سلام
البته فرشته مهربون به همه موارد اشاره کرده و نیازی به نظر ما نیست ولی گفتار من یه مقدار خودمونی تره
ببین اون تازه وارد قسمت دوم زندگیش شده و تا حالا مجرد بوده و زیاد با مشکلات درگیر نبوده ولی حالا که مثلا اومده یه خونه خریده یه مقدار ذهنش رو مشغول کرده چون یدونه از کارهای بزرگ زندگیش رو داره انجام میده ، احساس میکنم یه مقدار باید بهش اعتماد بنفس بدی و بگی که تو می تونی از پس مشکلات بر بیایی و بهش بگو توکلش به خدا باشه
مطمئن باش همه چی درست می شه

خیلی خوبه که سعی کردی نامزدت رو آرام کنی و کمکش کنی که راحتتر مشکلش رو حل کنه :104::104:
ولی بهتره که نسبت به این حرفی که بهت زده گذشت کنی و ناشنیده بگیری چون ایشان هم صدر صد متوجه اشتباه شدند که در صدد جبران برآمدند ...
و از این به بعد هم سعی کن وقتی نامزدت با مشکلی روبرو شد او را به آرامش دعوت کنی و بیشتر کمکش باشی تا حل مشکل کند و در این مواقع انتظار هیچگونه روابط احساسی نداشته باش ...

با توجه به راهنماییهای خوبی که فرشته مهربوون و یسنا عزیز داشتند ..تاپیکهای زیر را مطالعه کن .....

لینک یک

لینک دو

لینک سه

لینک چهار

مرسي از راهنمايياتون يعني به روش نيارم كه چرا مي خواسته بهم بزنه.چندبار بهش گفتم بيا بريم مشاوره ولي اعتقاد به مشاور نداره.به نظرتون اين طبيعيه كه بخاطر اين مشكل رفتاراش سرد باشه؟كسي كه آدم كم حرفيه و تاحالا علاقشو (اونطور كه من انتظار دارم)بيان نكرده قابل تغيير هست؟

ببین عزیزم
شاید توی اون شرایط نیاز داشته که تو بهش اعتماد بدی ولی شما یکمی دیر بهش گفتی یعنی هر چی صبر کرده چیزی بهش نگفتی و تصمیم گرفته بهت زنگ بزنه که بهت بگه می خوام بهم بزنم ولی بعدش با عملکرد خوبه شما روبرو شده و متوجه اشتباهش شده .....
من فکر می کنم بهتره توی یه فرصت خوب با او صحبت کنی و نه اینکه مستقیم بگی چرا این حرف رو زدی بلکه بهش بگو ما باید توی تمام سختی ها و خوشی ها دوش به دوش هم حرکت کنیم و مشکلات رو حل کنیم چون زندگی بالا و پایین داره و نیاز هست که کنار هم این مشکلات رو حل کنیم به قول یسنا عزیز بهش اعتماد بده ....

در مورد تغییر ایشان هم باید بگم خوب به هر حال ایشان قبلا با کسی نبوده که الان بدونه چه جوری با شما حرف بزنه من فکر می کنم به مرور زمان درست میشه البته با رفتار صحیح شما .....
حتما تاپیکهایی رو که برات گذاشتم رو بخون کمکت می کنه!!

ببین عزیزم مردا اصولا وقتی به یه مساله فکر میکنن بقیه چیزا یادشون میره یعنی در واقع فقط رو یه موضوع میتونن تمرکز کنن.
متن زیر رو ببین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط چشمک

فکر زنان ومردان : چرامردان نمی توانند در یک لحظه چند کار همزمان را انجام دهند

طبق تحقیقات به عمل آمده و مطالعات انجام شده نیمکره ی چپ و راست مغز توسط یک طناب عصبی به نام (طناب رابط) با یک دیگر ارتباط دارند .نیمکره راست و چپ مغز مردها به وسیله ی تاری به هم وصل شده است که بافت آن 10درصد نازک تر ازبافت مغز یک زن است و اتصالات بین دو نیم کره ی مغز در مردان 30درصد کمتراز زنان است .
مطالعات نشان می دهد هرچه این ارتباط بیشتر باشد، صحبت کردن روان تر خواهد بود، این نکته به خوبی روشن می کند که چرا زنان در انجام چند فعالیت مختلف در یک زمان متبهرند ولی اگر از مردی که در حال خواندن یک روزنامه است اسکن mri بگیرند متوجّه می شوند که بعضی اوقات مرد در آن حالت واقعاً کر است .

آمار نشان می دهد تصادفات مردها در حین صحبت کردن با تلفن همراه دوبرابر آمار زنان است .وقتی یک مرد روزنامه می خواند، و یا وقتی به یک سریال دقت می کند یا حتی در فکر موضوعی سیر می کند، گاهی اصلاً متوجّه اطراف خود نمی شود .تمام تحقیقات محققان ثابت می کند، مغز مرد فقط قادر به تمرکز بر روی موضوعی خاص است و بالقوه نمیتواند، به چند کار مستقل فکر کند.تا به حال به این نکته توجّه کرده اید، که چرا وقتی مردی با تلفن صحبت می کند، مدام جمله: (صدای تلویزیون را کم کن ) را تکرار می کند ؟ !

---

ولی در مورد اینکه خواسته رابطه رو به هم بزنه باید بفهمی همیشه انقد قراره فوری جا بزنه تو زندگی.اینا رو خودت باید بفهمی ما از راه دور نمیتونیم بهت بگیم.

در مورد تغییر هم پرسیده بودی ببین هیچ کس قابل تغییر نیست اگر ادما قابل تغییر بودن این همه شناخت و بیا و برو قبل ازدواج نداشتیم . فوری ازدواج میکردیم و بعد طرفو طبق میل خودمون می ساختیم!

سلام

دوست عزیز

شما باید اینو بدونی که اقایون اکثرشون به خاطر ساختار مغزشون که با ما خانومی خیلی فرق میکنه نمیتونن همزمان روی چند تا مسئله تمرکز کنن.

از نگاه خوشبینانه میتونیم بگیم چون همسرت فکر میکنه نتونسته اونجور که دلش میخواد برای شما موقیعت فراهم کنه
دچار عذاب وجدانه.

اینکه فقط بعضی وقتا میگه دوستت دارم هم خوبه و هم کافیه

اگر زیاد باشه کم اهمیت میشه و اگرهم نباشه که دیگه حسابی ناراحت میشی

خیلیا هستن که سالهاست ازدواج کردن اما هیچ وقت تا حالا همسرشون نگفته دوستت دارم

چیز مهمی رو که شما اصلا بهش توجه نمیکنی فرق زن و مرده
که از نوشته هات کاملا پیداست..

شما احساسی هستی..چون زنی...میخوای شوهرتوم احساسی برخورد کنه؟!دیگه به اون آدم مرد نمیگن که !

همین که تو این سن خونه خریده و بابتش چک داده و سعی داره اون رو پاس کنه یعنی می شه روش به عنوان یه مرد حساب کرد. ولی خب بنده خدا حتما خیلی داره بهش سخت می گذره. اینجا دیگه این شمایید که با محبت و درکتون باید بهش بفهمونید که تنها خودش نیست که داره این سختیا رو تحمل می کنه. خوشبخت بشی عزیزم

عزیزم من فکر میکنم یک بار بشین با همسرت درست و حسابی صحبت کن .بهش بگو اگر از چیزی نگرانه با تو در میون بزاره .بهش این اطمینان رو بده که هر مشکلی داشته باشه تو در کنارش هستی و پا به پاش میری تا مشکل رو حل کنی .و ازش بخواه صادقانه بهت بگه که چرا به این راحتی تا مشکلی پیش میاد اسم جدایی رو پیش میکشه ! باهاش صحبت کن تا حرف دلش رو بهت بزنه .تا اگر مشکلی باشه قبل از عقد حل بشه .
منم فکر میکنم زمان عقد رو عقب بندازین تا شناخت بیشتری از هم پیدا کنید و هردو تصمیم قاطعانه برای عقد بگیرید .