" جستجوي يك جوان در پي هويت ، از برخي لحاظ همان جستجوي معناي زندگي است. (اريكسون)
"مقدمه"
هويت از واژه هاي پر معناي دوره ي نوجواني و جواني است. پديده اي كه بعدها و در سالهاي جواني به صورت تكوين هويت يا بحران هويت ظاهر مي شود.بنابراين مهمترين سالهاي زندگي يعني دوران نوجواني و جواني عرصه تجلي شكل گيري و يا از هم پاشيدگي هويت است.
" تعريف هويت"
در ميان تعاريف متنوعي كه در باب هويت فرد ذكر شده اظهار نظر " جان گاردنر" از صراحت وجامعيت بيشتري برخوردار است . او مي نويسد:" يك فرد جوان بايد بياموزد كه بيش از هر چيز خودش باشد ، در جايي كه بيشترين ارزش را براي ديگران دارد - ديگراني كه مطمئنا ً براي او نيز عزيزتر از هر چيز ديگر هستند مراد از اصطلاح " هويت " چنين رابطه متقابلي است كه متضمن يكي بودن با خويشتن و در عين حال به نوعي سهيم شدن با زندگي دروني ديگران است."
" مفهوم بحران هويت"
مطابق تعريف مذكورحفظ تعادل ميان " وحدت با خود" و " حضور در تجربه باطني ديگران" از نشانه هاي احراز هويت محسوب مي شود بر اين اساس هر گاه تعادل مذكور بر هم خورده و حالت عدم توازن ميا ن آنها به وجود آيد نوعي اختلال يا بحران در هويت پديدار مي شود آن وضعيت را اريك فروم با زيبايي خاصي چنين توصيف مي كند :" لزوم همرنگ شدن {با ديگران} با از دست رفتن هويت بيشتر مي شود."
ازعبارت " فروم" چنين برداشت مي شود كه فرد تأمين انتظارات ديگران ومانندآنها شدن را بر " خود واقعي بودن" ترجيح دهد ناگريز است بهاي سنگيني بپردازد و آن دست كشيدن ازخود انگيختگي و فرديت است." اريكسون" نيز بحران هويت را در عدم توانايي نوجوان براي قبول نقشي كه جامعه از او انتظار دارد ، معنا مي كند. شايد مشكلات متعددي باشد كه فرد در سالهاي بعد زندگي به جهت بحران هويت با آن مواجه خواهد شد.
http://www.hasan49.blogfa.com/
علاقه مندی ها (Bookmarks)