به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 52
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array

    در گیری با همسر و انفعال همسرم

    سلام خدمت همه دوستان سال نو را تبریک می گم.

    اگه تاپیک های قبلی مرا خونده باشید در پی مشکلاتی که با همسرم داشتیم، متاسفانه دو ماه پیش همسرم بعد از یک درگیری که شروع کننده بحث ایشون بودن و من سعی در اروم کردنش داشتم ولی وقتی دیدم آروم نمیشه من هم عصبانی شدم و مقابله به مثل کردم، و پس از اون همسرم از منزل مشترکمون بیرونم کرد. به این نحو که به پدرم زنگ زد که بیاد و منو ببره. من هم برگشتم و الان حدود دو ماه هست که از ایشون و خانوادش خبری نیست.

    حدود یکماه پیش من با وکیل صحبت کردم که با همسرم صحبت بکنه و ببینه تصمیمش چیه. یا طلاق توافقی یا ادامه زندگی با حضور مشاور. که ایشون ادامه زندگی و مراجعه به مشاور رو انتخاب کرده بود.
    روند مشاور رفتن هم متاسفانه خیلی دیر شروع شد و در ماه گذشته ما هر کدوم یک جلسه با مشاور صحبت کردیم و قرار بود یه جلسه مشترک هم داشته باشیم که خورد به عید و فعلا معلق مونده.

    من ناراحتیم از اینه که چرا همسر من با وجود اینکه خودش منو از منزل بیرون کرده اما هیچ احساس مسئولیتی برای اینکه تعیین تکلیفی انجام بده رو نداره.
    احساس می کنم خیلی بمن بی احترامی شده. خودش خیلی راحت در خونه نشسته و انگار نه انگار.

    من از این انفعال واقعا بدم میاد . البته این همیشه بوده. چون توی خونه هم اگر قهر می کردیم و قهرمون حتی شاید به ماه هم می کشید ایشون با وجود اینکه مقصر بود ولی پاپیش نمی ذاشت برای آشتی.

    می خوام بدونم به نظر شما این انفعال یعنی چی؟
    مثلا چرا حتما من باید با وکیل صحبت کنم تا به ایشون یه شک وارد بشه ؟ چرا من باید دو تا راه بذارم جلوی پاش تا ایشون یکی از اونارو انتخاب کنه؟

    خیلی این روزها با خودم درگیرم. خیلی دلم می خواست توی عید در خونه خودم باشم و سر زندگیم. اما همسرم حتی با بهانه سال جدید هیچ اقدامی نکرد. حال که قبول کرده بود با مشاور پیش بریم، می تونست حداقل بخاطر اینکه منو خودش از خونه بیرون کرده، دنبالم بیاد. اما مثل همیشه انفعال رو در پیش گرفته.

    آیا این انفعال معنی خاصی داره؟ من احتمالا دوباره بعد از تعطیلات از طریق وکیل اقدام کنم ولی خیلی خیلی می ترسم که ایشون حاضر به توافق(حتی با نگرفتن مهریه) نباشه و بخواد منو بلاتکلیف بگذاره. بخاطر همین واقعا نمی دونم در حال حاضر چکار باید بکنم.

    و خیلی دوست دارم بدونم از دید آقایون ، همسر من الان چه فکری داره می کنه که هیچ اقدامی نمی کنه؟
    ویرایش توسط فرزانه 123 : شنبه 30 اسفند 99 در ساعت 18:33

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام
    ظاهراً فعلا چاره ای جز ادامه روند مشاوره ندارید تا ببینید چی پیش میاد، صبور باشید .
    آیا در طول مشاوره های که داشتید تشخیص اختلال شخصیتی خاصی برای همسرتان داشتند؟ و اینکه تا چه اندازه به وفاداری ایشان مطمئن هستید؟ در این مدت که شما خانه پدرتان هستید ، همسرتان کجا زندگی میکنند؟ تنها تو خانه هودتان؟ یا میروند خانه مادرشان ؟ آیا تا حالا برخورد فیزیکی هم داشتید؟
    همسر من هم وقتی رفته بودم خانه پدری نمی‌آمد سراغم و طلاق هم نمی خواست ، یک جوری بی تفاوت بود به بود و نبودم و تقریبا انگار براش فرقی نداشت ،که بعد ها یک روانشناس حاذق به من گفت که همسرم اختلال شخصیت اسکیزوئید داره ، البته روانشناس قبلی هم تشخیص داده بود ولی به من نگفته بود ، و در کل نظرش این بود که نباید اسم بیماری همسرم را به من می‌گفتند چون باعث می شد من دلسرد بشوم ، ولی من از وقتی نوع مشکل را فهمیدم و مطالعه کردم الان بهتر میتونم رفتارهای همسرم را درک کنم و مدیریت کنم ، خودش هم خیلی بهتر شده و رفتارش نسبت به خانواده و فامیل من بهتر و شده ، هرچند عواطفش عمق ندارن ولی حداقل ظاهر زندگی مون و ارتباط با خانواده و فامیل من ظاهری عادی به خودش گرفته. البته ممکن هست مشکل شما کلا چیز دیگری باشه، به نظر من برای طلاق وقت هست ، مشاوره ها را ادامه بدهید و حتما روانشناس حاذق انتخاب کنید ، هزینه اش کمی بیشتر میشه ولی ارزشش را داره

  3. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    فرزانه 123 (شنبه 21 فروردین 00)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    سلام
    ظاهراً فعلا چاره ای جز ادامه روند مشاوره ندارید تا ببینید چی پیش میاد، صبور باشید .
    آیا در طول مشاوره های که داشتید تشخیص اختلال شخصیتی خاصی برای همسرتان داشتند؟ و اینکه تا چه اندازه به وفاداری ایشان مطمئن هستید؟ در این مدت که شما خانه پدرتان هستید ، همسرتان کجا زندگی میکنند؟ تنها تو خانه هودتان؟ یا میروند خانه مادرشان ؟ آیا تا حالا برخورد فیزیکی هم داشتید؟
    فعلا فقط یه جلسه هر کدوم تکی با مشاور صحبت کردیم. و حتی برای ادامه مشاوره ایشون هیچ پیگیری ای نمی کنه و این منم که پیگیرم. به وفاداریش خیلی مطمئن بودم ولی توی این مدت دو ماه انقدر بقیه این مسأله رو همه بهم گوشزد کردن که الان خودمم شک دارم که نکنه ... ولی احتمالش خیلی خیلی پایینه. چون این اخلاق منفعل بودنش چیز جدیدی نیست بلکه همونطور که گفتم توی قهرها هم کاملا منفعله و باید من پیش قدم بشم. البته ایشون فک نکنم اختلال شخصیتی که شما گفتین رو داشته باشه. چون من الان خصوصیاتش رو خوندم. یعنی توی روابط اجتماعی حالت اجتنابی به اون صورت نداره در حالت عادی. هرچند زیاد اهل رفت و آمد با دوست و فامیل نیست. من خودم بیشتر احساس می کنم ایشون یه جور وسواس داره.

    ایشون خونه خودمون زندگی می کنه و شاید برای غذا میره خونه مادرش.
    برخورد فیزیکی هم قبلا بیشتر داشته و این اواخر در حد هل دادن من یا تنه زدن.

    اصلا خیلی برام جالبه چطور داره این بلاتکلیفی رو تحمل می کنه. هم خودش و هم خانوادش. بالاخره یه طرفی باید تصمیم بگیره. میشه بپرسم شما در این شرایط بودین بعدش چی شد که به زندگی برگشتین؟
    ویرایش توسط فرزانه 123 : دوشنبه 02 فروردین 00 در ساعت 11:58

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام
    به نظر من این بی تفاوتی ایشون سه حالت می‌تونه داشته باشه ، اول اینکه تصمیم به طلاق دارند و بخاطر مهریه آنقدر طول می‌دهند تا شما اقدام کنید، دوم اختلال شخصیت اسکیزوئید دارند و بود و نبود شما تفاوتی براشون نداره ، سوم فرد دیگری در زندگی شون هست ، با توجه به شناخت شما از ایشون احتمال اول و دوم بیشتر هست.
    اولی بار که روانشناس به من گفت همسرم اختلال شخصیت اسکیزوئید داره من شروع کردم به مطالعه و جلسه بعد حتی با مشاور بحث داشتم که تشخیصش اشتباه هست و هیچ کدام از علایم را همسرم نداره ، حتی عصبانی هم شدم که داره وقت من را تلف می‌کنه ، ولی بعد ها وقتی بیشتر و عمیق‌تر این نوع اختلال شخصیت را درک کردم متوجه علایم شدم ، مهم‌ترینش سطحی بودن عواطف و احساسات نسبت به آدم هاست و اینکه حتی در خوبترین لحظات زندگی هم در کنارشون یک جور احساس تنهایی به آدم دست میده و اینکه حس می‌کنی تو سختی ها و مشکلات نمیتونی روش زیاد حساب باز کنی، همسر من هم روابط اجتماعی بدی نداره ، ولی عواطف و احساسش عمق نداره، کمتر از یک انسان معمولی نگران میشه حتی اگر چندین بار زنگ بزنه و جواب ندی معمولا ابراز نگرانی نمیکنه و یا ممکنه در حد حرف ابراز نگرانی بکنه اما احساس و عواطف نشان نمیده ، یعنی اگر نباشی با خودش میگه خوب نیست دیگه، اگر هم بخواهی باشی میگه خوب اگر دوست داری باش
    یک خورده شاید درک کردنش سخت باشه ولی خلاصه بگم که بود و نبود انسانها زیاد تفاوتی براش نداره
    به نظر من شما این بار که رفتی مشاوره احتمال اختلال شخصیت و تصمیم برای طلاق را مطرح کن ، مشاور می‌تونه بررسی کنه و به شما پاسخ بده.
    در مورد اینکه من چطور برگشتم ، بعد از چند بار جلسه مشاوره خودش گفت بریم خونه ، ولی قبل از اون دوماه سراغم نیومد

  6. کاربر روبرو از پست مفید maadar تشکرکرده است .

    فرزانه 123 (جمعه 13 فروردین 00)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    سلام
    اجتناب از گفتگو برای حل مسأله و انفعال همسرم متاسفانه خیلی اتفاق می افتاد. من از گفتگو و حل مسأله استقبال می کردم ولی ایشون هیچوقت موافقت نمیکردن و زمانهایی هم که با کلی ناز و ادا موافقی می کرد حرف بزنیم آخرش به دعوا و دلخوری و خشونت می کشید. بخاطر همین ما خیلی قهر می کردیم و قهرهای طولانی مدت داشتیم.

    توی این روزها خیلی دارم با خودم فکر می کنم که بالاخره من باید چکار کنم. متاسفانه سالها همینطوری میان و میرن و سن ما هم داره بالاتر میره. من دوست داشتم مادر بشم. زندگی خوبی رو آرزو می کردم. ولی با این وضعیت زندگی که دارم فکر نمی کنم بتونم به آرزوهام برسم. همین الان متاسفانه با تمام احساسات منفی روبرو هستم و نمی دونم باید چکار کنم.

    maadar عزیز امیدوارم زندگیتون روی روال باشه. تاپیک های شمارو خوندم و امیدوارم مادر شده باشین و اگه هم هنوز نشدین از خدا میخوام به آرزوتون برسید. مطالبتون مفید بود.
    در مورد مهریه راستش نمی دونم ایشون نظرش چیه. من توی زندگی همیشه می گفتم مهریه نمی گیرم و نمی خوام. حتی چند وقت پیش که پیش وکیل رفتم نظرم این بود که مهریه ای برای طلاق توافقی نگیرم. ولی چند روزه که نظرم عوض شده. رفتار همسرم که منو از خونه خودم بیرون کرد و دو ماه هیچ خبری ازش نشد، باعث شده منم مقداری عاقلانه تر به حق وحقوقم نگاه کنم و دلسوزی بیجا رو کنار بذارم. کسی که هفت سال یا یکدندگی و لجبازی باعث شده زندگیمون تلخ باشه احساس می کنم لیاقت دلسوزی نداره.

    در مورد برگشت هم عجله ای ندارم دیگه. فکر می کنم باید مدت زیادی فکر کنم. و تصمیم بگیرم. بهرحال در یه رابطه ای که طرف مقابل منفعل هست، بار تصمیم گیری فقط به دوش یه نفر می افته که اون یه نفر منم. پس باید خیلی با دقت همه جوانب رو بررسی کنم و تصمیم بگیرم که تکلیفم با زندگیم چیه.

  8. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    سلام
    دوستان طبق نظر مشاور قراره من و همسرم فردا همدیگرو ببینیم و صحبت کنیم. البته مشاور گفت در مورد مشکلاتتون صحبت نکنید. واقعیتش من نمی دونم در این ملاقات چه صحبتی بکنیم؟ و برخوردم چطوری باشه؟

    ما تقریبا سه ماهه که همدیگر رو ندیدیم و هیچ تماسی نداشتیم. بجز جلسه مشترک با مشاور.

    اینم بگم که من بشدت از ایشون ناراحتم بابت این مدت که با وجود اینکه خودش با پدرم تماس گرفته بیاد دنبالم، ولی از خودش و خانوادش در این مدت هیچ خبری نبوده.

  9. کاربر روبرو از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده است .

    سحر بهاری (شنبه 21 فروردین 00)

  10. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    سلام

    فررانه خانم از شانزدهم فرورین مطلبی ننوشتین، لطفا برای ما بنویسین چطور پیش رفت؟


  11. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    فرزانه 123 (شنبه 21 فروردین 00)

  12. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    سلام

    فررانه خانم از شانزدهم فرورین مطلبی ننوشتین، لطفا برای ما بنویسین چطور پیش رفت؟

    سلام سحر بهاری عزیز ممنون از پیگیری شما

    راستش من اصلا راغب به دیدن ایشون نبودم و بسیار عصبانی از انفعال ایشون که توی این مدت چرا کاری نمی کنه. هزارجور فکر به سرم زده بود مثلا اینکه ایشون از ترس ضرر مالی مهریه خودش اقدام نمی کنه و اینکه شاید بقول maadar واقعا شخصیت اسکیزوئید داره یا هزار جور فکر دیگه. که البته هنوز نمی دونم چندتاش درسته و چندتاش اشتباه. خلاصه یکی دوبار دیگه با مشاور و وکیل صحبت کردم و گفتم من از این وضعیت خوشم نمیاد و مردی که سه ماه از زنش خبر نگیره به درد ادامه زندگی نمی خوره و می خوام اقدام کنم برای طلاق. به مشاور گفتم که من توی زندگی واقعا از لحاظ روحی و جسمی آسیب دیدم و مثل یه آدم زخمی هستم. اینم با این کارهاش داره بدترش می کنه. من آمادگی طلاق دارم. فوقش یه مدت آدم افسرده میشه بعد برمی گرده به زندگی. ولی نه مشاور و نه وکیل با اقدام من موافق نبودن. و مشاور بهم گفت که سریعا ترتیب ملاقات حضوری رو بده و با شوهرت دیدار کن. حتی اگه نمی تونی و حتی اگه برات سخته این کار لازمه.

    من هم با همسرم قرار گذاشتم و چند روز پیش همدیگر رو دیدیم. من هیچ حرفی برای گفتن نداشتم و آماده هم نکرده بودم (اشتباه کردم!) و از شما چه پنهان فقط برای رفع تکلیف رفتم ببینمش چون مشاور گفت لازمه و می خواستم سریع برگردم. ایشون گفت که لازم بوده ما یه مدت جدا از هم باشیم تا بتونیم فکر کنیم و ... همچنین تاکید کرد که توی این مدت چندبار جلسه خصوصی با روانشناس داشته و خیلی مطالعه کرده و سعی کرده آگاهیشو بالا ببره. مخصوصا در مورد خشونت و عصبانیت و پرخاشگری. جالبه که خودش هم اعتراف کرد که ریشه مسائل ما به همین موضوع برمیگرده که باعث شده ما نتونیم مشکلات دیگرمون رو حل کنیم. خلاصه گفت که داره روی خودش کار می کنه. البته حرفی از جدا شدن نزد. به نظر آزوم می اومد. بطور پراکنده کمی صحبت کردیم و در نهایت قرار شد طبق نظر مشاور پیش بریم و عجله ای برای برگشت نداشته باشیم. من هم البته در خلال صحبتهام بهش تاکید داشتم که هیچگونه ترسی از طلاق ندارم و حتی چندبار خواستم اقدام کنم ولی وکیل و مشاور نذاشتن (نمی دونم اینکه اینارو گفتم درست بوده یا نه؟).

    بعد از این دیدار حضوری خیلی آروم شدم دلیلش هم فک کنم اینه که فهمیدم اون بیخیال نبوده و حداقل به گفته خودش یه اقداماتی کرده. ولی واقعیتش هنوز راه طولانی فک کنم در پیش داریم. برای اینکه تصمیم بگیریم باید چیکار کنیم. چون اختلافات ما خیلی زیاده. از اختلافات فرهنگی گرفته تا مالی و ...

    ولی مدیر محترم توی مشاوره خصوصی بهم گفتن:
    گزینه طلاق هم یه انتخابه که میشه قدرتمندانه اونو انتخاب کرد ولی به نظر میرسه راههای کم هزینه تری از طلاق هم دارید که می تونید با همسرتون بررسی کنید.

    بهرحال الان من آروم هستم و دارم کارهای خودمو پیش می برم و منتظرم اقدام و پیگیری های بعدی برای مشاوره و ... از طرف همسرم انجام بگیره. ببینیم بالاخره یه قدمی برمی داره

    نظر شما چیه؟؟؟؟

  13. 2 کاربر از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (یکشنبه 22 فروردین 00), سحر بهاری (شنبه 21 فروردین 00)

  14. #9
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,640 در 1,207 پست

    Rep Power
    293
    Array
    خواهش میکنم

    _ مسئله ی اول اینه خب ببینید شرایط برای هر فردی کاملا متفاوت هست، ما نمیتونیم از راه دور تشخیص بدیم آقا یا خانمی به فلان مشکل مبتلا هست، در حالی که خودش نیست و بررسی نشده و نیاز هست حضوری اونفرد مراجعه داشته باشه.
    افراد عادی هم نمیتونن بنابر اطلاعات عمومی نظر بدند که فلان شخص مثلا خودشیفته هست، دو قطبی هست و ... این مسائل تخصصی هست و باید توسط فردی که صلاحیتش رو داره تشخیص داده بشه. مثل اینه یکی دلش درد داشته باشه و از راه دور بگیم آپاندیس هست! شاید مشکل روده باشه، مشکل مثانه و ...
    پس شما در نظر بگیرین حتما از نظرات افراد صاحب صلاحیت استفاده کنین و این باعث میشه دچار خطا نشین و بتونین شرایط رو خیلی بهتر مدیریت کنین.

    _ دومین مسئله شما هستین، اینو دست کم نگیرین بله آقای مدیر درست فرمودن. دقت داشته باشین اینطور نیست خب من قهرم تحمل کردم پس میتونم از پس طلاق هم بر بیام فوقش یه مدت افسرده بشم.
    نه اشتباه نکنین، شما درسته در شرایط خوبی قرار ندارین اما هنوز ایشون همسرتونه و هنوز چیزی رو کاملا از دست ندادین.
    اینکه بگین خب من یمدت افسرده میشم ، ساده نیست و افسردگی خودش میتونه به مراحلی برسه که بانی اتفاقات ناگواری بشه.
    پس این هم مهمه که شما همه چیز رو در نظر بگیرین، حتما از کمک متخصصین چه وکیل ، چه مشاوره بهره ببرین و تصمیماتتون رو در میان بگذارین و بررسی بشه.

    _ مورد سوم همسرتون هست، اینکه اشاره میکنه داره تلاشش رو میکنه میتونه خیلی مفید باشه. شما باید در جریان این تلاش قرار بگیرین و خودتون رو محروم نکنین. قهر، دوری، بیخبری و ... نمیتونه بشما کمکی کنه. در جریان قرار بگیرین، تشویقش کنین و مطمئن بشین داره تلاشش رو می‌کنه و قدم برمیداره. از طرفی انگیزه و قدرتی برای برداشتن قدم های بعدیش هم میشه.

  15. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    فرزانه 123 (شنبه 21 فروردین 00), الهه زیبایی ها (یکشنبه 22 فروردین 00)

  16. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 فروردین 02 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1397-2-11
    نوشته ها
    240
    امتیاز
    7,883
    سطح
    59
    Points: 7,883, Level: 59
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    431

    تشکرشده 358 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها

    دومین مسئله شما هستین، اینو دست کم نگیرین بله آقای مدیر درست فرمودن. دقت داشته باشین اینطور نیست خب من قهرم تحمل کردم پس میتونم از پس طلاق هم بر بیام فوقش یه مدت افسرده بشم.
    نه اشتباه نکنین، شما درسته در شرایط خوبی قرار ندارین اما هنوز ایشون همسرتونه و هنوز چیزی رو کاملا از دست ندادین.
    اینکه بگین خب من یمدت افسرده میشم ، ساده نیست و افسردگی خودش میتونه به مراحلی برسه که بانی اتفاقات ناگواری بشه.
    بله. دقیقا موافق حرفاتون هستم. واقعا نمیشه الان اینجوری گفت که اشکال نداره یه مدت افسردگیه و ... بعد برمی گردم به زندگی و تمام. طلاق مطمئنا درد و رنجی تا آخر عمر همراه خودش داره. ولی وقتی آدم ناچار باشه باید با خودش کنار بیاد. اگه همسرم منو دیگه نخواد. اگه زندگیمون قرار باشه پر از دعوا و دلخوری و عصبانیت و ... باشه. بهرحال یه چیزایی خارج از کنترل ماست.

    من فعلا تصمیم به طلاق ندارم. یعنی بعد از ملاقات با همسرم فعلا منصرف شدم. مگه ایشون نظرش عوض بشه و طلاق بخواد. کی دوست داره توی سن بالای سی سال طلاق بگیره؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها

    _ مورد سوم همسرتون هست، اینکه اشاره میکنه داره تلاشش رو میکنه میتونه خیلی مفید باشه. شما باید در جریان این تلاش قرار بگیرین و خودتون رو محروم نکنین. قهر، دوری، بیخبری و ... نمیتونه بشما کمکی کنه. در جریان قرار بگیرین، تشویقش کنین و مطمئن بشین داره تلاشش رو می‌کنه و قدم برمیداره. از طرفی انگیزه و قدرتی برای برداشتن قدم های بعدیش هم میشه.
    بله سعی می کنم تا حدودی اگه اوضاع خوب شد در روند کارهاش قرار بگیرم. فعلا که روابط خیلی سرده. خیلی سرد.

    ممنون واقعا از راهنمایی هاتون
    ویرایش توسط فرزانه 123 : شنبه 21 فروردین 00 در ساعت 20:12

  17. 2 کاربر از پست مفید فرزانه 123 تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (یکشنبه 22 فروردین 00), سحر بهاری (یکشنبه 22 فروردین 00)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.