سلام
ببخشید دوست عزیز وسط تایپیک شما ولی طاقت نیاوردم
خانم فرخ رو
خوش به حالتون تو جایی زندگی میکنید که ازدواج برای خوشبختیه!!!
یه عده آدم مثل من و شاید این دوست عزیز جایی زندگی میکنن که ازدواج از نظرش فقط برای بستن دهن مردم به کار میره

چون نمیفهمیم ازدواج یعنی چی!!!
من خودم که 23 سال دارم به شخصه چیزی از ازدواج نمیدونم ولی دوست دارم ازدواج کنم برای اینکه جایی که زندگی میکنم این یک اصل اساسیه و بعد از ازدواج سریعا باید بچه دار بشم تا
به موفقیت نهایی و تایید خانواده و فامیل برسم و بتونم یک جور هایی باعث سربلندی خانواده ام بشم.
این معنیه موفقیته نه تحصیلات خوب نه داشتن شغل نه ....
یا باید جلوشون کم بیاری و با هر کسی که از دم در رد میشه ازدواج کنی یا اونقدر پوست کلفت باشی که اونم نمیشه مگه یه دختر تنها که همه ی امیدش حمایت خانواده اشه و میبینه که
اونها هم با بقیه یه جورایی هم نوا شدن چقدر میتونه تحمل کنه؟ مطمئن باشید جوری کم میاره که دیگه حتی اسمشو یادش میره!!!
دختری که از سن پایین دنبال ساختن آینده شه جوری آینده رو براش سیاه میکنن که چیزی جز جز غم و غصه نمیبینه!!!
اگه این خانم یا من به بلوغ فکری رسیده باشم و بتونیم حرف آدمای دیگه رو محل نذاریم و با نقشه ی خودمون بریم جلو مطمئنم به جاهایی میرسیم که نه تنها خودمون بلکه دست خیلی از
آدمها رم میگیریم و میکشیم بالا.
اما کو آموزش؟
به من یاد میدن باید ازدواج کنی و بچه دار بشی تا وقتی پیر شدی و شوهرت افتاد زمین مرد یک نفر رو داشته باشی تا ازت حمایت کنه!!!
به شما یاد میدن تا زمانی که احساس نیاز به ازدواج نکردی مبادا ازدواج کنی.
به من میگن حیف بچه بودی شوهرت ندادیم تا اینقدر سرکش نشی و اگه بچه بودی شوهرت میتونست تو رو اونجور که دلش میخواست تربیت کنه تا کاملا مطیع اوامرش باشی و هر چقدر
تو خونه اش عذاب بکشی فکر کنی خوشبختی. حالا چشمات باز شده و عقلت میرسه و دیگه حاضر نیستی با آدم بیکار بی عار بیسواد که فرق بین زن و اسیر جنگی رو نمیدونه ازدواج
کنی!!!
این روزها فقط استرس و ناراحتی جای همه ی آرزوهای آدمهایی مثل من رو میگیره. چون دختریم و سنمون بالای 20. گناهمون اینه که دختر متولد شدیم. گناهمون اینه که دختر انسان نیست.
ترس از حرف فامیل همین.من نه درکی از ازدواج دارم نه درکی از خوشبختی.
اسارت واقعی یعنی این.
علاقه مندی ها (Bookmarks)