سلام من و شوهرم هفت سال پيش باهم ازدواج كرديم
يه ازدواج سنتي
خانواده هامون معرفان اين ازدواج بودن و ما خيلي زود تفاهم كرديم
من سن كمي داشتم بيست و يك سال و رفتارهاي بچگانه زياد داشتم كه بار ها و بارها باعث مشاجره شد
بعد از سه سال همسرم پيشنهاد طلاق داد و من انگار ازخواب بيدار بشم با التماس ازش خواستم طلاق نده و من رفتارهام رو درست مي كنم واقعا هم اينطور شد. ولي خوب ناخوداگاه يه مورد هايي پيش مي امد ولي من رابطه ام رو با خانوادش محكم تر كردم و سعي كردم به نظر شوهرم بيام اما اون برعكس بد اخلاق و بداخلاق تر شد
و باز هم هر از چند گاهي طلاق رو مطرح مي كرد
اينبار درست روز اول عيد اين مرضوع رو مطرح كرد و گفت دوستم نداره و بعد از عيد طلاق
هرچي هم من مهربوني مي كنم فايده نداره
روبط جنسي رو هم بيست روز قطع كرده حالم خيليبده
من عاشقشم كمكم كنيد لطفا
علاقه مندی ها (Bookmarks)