به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوسش دارم اما رهام کرد و رفت (اون هم یه دفعه)

    سلام
    (این پست تکراری هست ولی پست قبلی رو مدیر زحمت کشیدن بستن هر چی هم پیام دادم انگار نه انگار)
    نمی دونم شاید کسی که من دارم دربارش اینجا سوال مطرح می کنم خودشم این پست رو بخونه
    در هر حال
    من 24 سالمه، یه جورایی بچه مثبت، کارمند یه اداره دولتی
    چند سال پیش تو یکی از انجمن های علمی(سایت) با یه دختری آشنا شدم. همشهری مون بود. زیاد بهش محل نمی زاشتم تا این اواخر که قرار با هم شماره رد و بدل کردیم و قرار گذاشتیم همدیگه رو دیدیم. ایشون یه جورایی فامیل دور ما هم به حساب میومد ((اینا رو بعد چند بار دیدار خودمون کشف کردیم).
    از همون ابتدا قرار بر این شد که نوع رابطه مون طوری باشه که بهم وابسته نشیم(یعنی یه جورایی به فکر ازدواج نباشیم البته دوستیمون صرفاً به قول خودمون دوستی اجتماعی باشه) تا این که بعد 2 ماه من خودم کم کم اس ام اس هام رو بردم به سمت روابط عاشقانه. اولش اون یه خورده با توجه به حرفایی که اول زده بودیم مخالفت کرد اما بعدش اون هم با من هم پا شد. تا این که اواخر احساس کردم بعضی وقتا داره بهم دروغ میگه. البته روک و مستقیم بهش نگفتم که داری بهم دروغ می گی اما حرف دلمو همش بهش میزدم و می گفتم که احساسم داره اینو بهم میگه(البته اولش گفته بودم بهش که اگه گفتم احساسم داره فلان چیز رو میگه شما بدون یه استدلالی پشتش هست). سرتونو درد نیارم. خلاصه من به ایشون علاقه پیدا کردم اما هنوز نمی تونستم تصمیم بگیرم که آیا واقعا زن زندگی من ایشون هست یا نه. خلاصه یه دفعه دیروز غروب اس داد گفت که دیگه نمی تونه با من باشه چون خواستگار داره منم خیلی روشنفکرانه جوابشو دادم و بهش تبریک گفتمو آرزوی زندگی خوب و خوش و خشبختی براش کردم و باهاش خداحافظی کردم. اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید، تا این که ساعت 9 شب بهش پیامک زدم که قلبم داره از سینم میزنه بیرون(واقعاً هم داشت می زد بیرون). این قضیه که گفتی جدی بود یا شوخی که گفت جدیه و کلی خرم کرد که تو پسر خوبی هستی و آدم پاک مثل تو تواین دورو زمونه کم پیدا میشه و از این جور حرفا.
    آدم خیلی جدی هستم طوری که وقتی شروع کردم به ابراز احساسات ایشون باورشون نمی شد منم که دارم اینجوری حرف می زنم.
    دیشب 2 بار از ته دلم گریه کردم
    امروز هم تو اداره طوری حالم گرفته بود که همه فهمیدن یه طوری شده.
    حالا من حداقل تا دو سال نمی تونم ازدواج کنم چون خونه خریدم ماهی یه تومن قسط می دم خرج دوره مجردیمو ندارمچه برسه به دوره متاهلی.
    حالا شما می گید من چی کار کنم؟
    فراموشش کنم؟ منم برم جلو؟(شرایطم اصلاً این اجازه رو بهم نمی ده)
    بهش بگم به پای من وایسته؟(می ترسم تا 2 سال با توجه به بدبینی هایی که بهش دارم نظرم برگرده و اون بیچاره فرصت هاشو از دست بده و نفرین های اون آینده رو هم از من بگیره)؟
    خلاصه موندم چی کار کنم
    کسی می تونه راهنماییم کنه. بد جور تو عذاب ام.

  2. کاربر روبرو از پست مفید farzad122 تشکرکرده است .

    خانوم مجرد (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام
    شما به دور از احساسات ، یعنی با عقل بسنج ببین ایشون حتی اگه ازدواج نکنه ، مناسب شما هست یانه؟
    اینکه تا ایشون حرف خواستگار پیش کشیده شما به این حال افتادی و قبلش اینجور نبودی نشون میده دودل هستی و حتی اگه اون ازدواج نکنه معلوم نیست مورد تایید شما بشه یا نه؟
    اگه تردید داری و اونم موقعیت ازدواج داره بهتره منصرف بشی و فراموش کنی
    هم اون بره دنبال زندگیش
    هم شما مطمئن باش از این حال درمیای
    به قول خودت معلوم نیست بعد از 2 سال ایشونو بخوای یا نه
    اگه مطمئن بودی از انتخابت و حتما میخواستیش من میگفتم برو جلو حتی اگه از نظر مالی الان در وضعیت خیلی خوبی نیستی
    اما تردیدت قضیه رو منتفی میکنه
    مگر اینکه بهش بگی هنوز شناختت کامل نیست و ممکنه بعد از شناخت کامل بری خواستگاری ایشون
    و ببینی ایشون این شرط رو قبول میکنه و پا به پای شما برای شناخت بیشتر میاد یا نه.......

  4. 4 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    ayda86 (جمعه 11 بهمن 92), faghat-KHODA (پنجشنبه 10 بهمن 92), farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    لبته این رو هم بایست اضافه کنم که البته به خودشم گفتم که این اولین رابطه من با جنس مخالف بوده. و با توجه به شناخت کوتاهی هم که نسبت بهم پیدا کرده قبول کرد.
    به قول خودشون خیلی بچه مثبتم.
    این که دوسش دارم رو هم بهش گفتم یه جورایی هم از زیر زبونش کشیدم که بهم علاقه داره یا نه. اون هم ابراز علاقه کرد.
    اما یه دفعه 2 روز بعد این قضایا ، بحث خواستگار مطرح شد و ....
    این هم که گفتم 2 سال دیگه
    چون اون خودش تازه می خواد بره ترم 4 . تا اون درسشو تموم کنه منم شرایط رو می چیدم واسه ازدواج که یهدفعه زد و اینجوری شد.
    واقعیتش الان نمی دونم با خودم چند چندم؟ یعنی نمی دونم که چیجوری بفهمم با خودم چند چند ام.
    وگرنه به این ایمان دارم که واسه رسیدن به یه چیزی نباید دست رو دست گذاشت، باید جنگید. اما چون تکلیفمو با خودم نمی دونم . موندم چی کار کنم

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    40
    Array
    شاید چون اولین رابطه ات هست اینطور وابسته شدی
    بهتره راجع به ازدواج خیلی دقیق و با ارامش فکر کنی معیاراتو بچینی اولویت هاتو
    و جدی باشی نه احساساتی
    بعد اگه بهش گفتی و اون قبول کرد بگو راجع به ازدواج صحبت کنیم ببینیم به نتیجه میرسیم یانه
    نظر مدیر تالار این هست که شما میری خواستگاری که شناخت پیدا کنی نه اینکه حتما به این معنی باشه که پسندیدی و منتظر جواب دختر خانومی
    پس اگه از خودت شناخت داری میتونی به خانواده ت بگی و برید خواستگاری و طی جلسات بفهمی اون با معیارات منطبق هست یا نه
    بود= ازدواج
    نبود= منتفی
    یعنی تو میتونی بعد خواستگاری بگی من جوابم منفیه
    اینجوری خانواده ها هم در جریانن و کلا همه چیز یهتر پیش میره

  7. 4 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (پنجشنبه 10 بهمن 92), farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), کاغذ بی خط (پنجشنبه 10 بهمن 92), شیدا. (جمعه 11 بهمن 92)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 19:18]
    تاریخ عضویت
    1392-10-18
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    713
    سطح
    14
    Points: 713, Level: 14
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام داداش گلم farzad122
    داداشم من از شما بچه تر هستم و یعنی کوچیک تر از اینم به بزرگتر از خودم بگم چیکار بکن یا چیکار نکن.
    ولی داداش گلم اینجا هیچکس بهت کمک نمی کنه که چجوری بهش برسی اینجا همه فقط بلدن بگن تو صلاحیت نداری یا نمی دونم فراموش کن یا می گن هنوز زوده تا 35 سالگی وقت داری و غیره...(البته قصد جسارت به هیچکدوم از عزیزان ندارم)
    ولی داداش گلم به نظر من تلاش خودت رو بکن واسه رسیدن بهش چون اگه واقعا دوسش داشته باشی که من تا اینجا فهمیدم که دوسش داری اگه از دستش بدی بعد افسوس می خوری که چرا اینکار رو نکردم یا چرا تلاش خودم رو نکردم.
    داداش عشق واقعی چیزی نیست که بعد دوسال فراموش بشه من خودم ادم می شناسم که الان 36 سالش هست و توی 18 سالگی عاشق شده بوده و بطور ناگهانی عشقش رو از دست داده خدا می دونه هنوز که هنوزه گریه می کنه می گه کاش ولش نمی کردم می گه کاش به دست و پاش افتاده بودم.
    داداش گلم اگه واقعا دوسش داری و عاشقش هستی همه سعی و تلاشت رو بکن واسه رسیدن بهش مطمعن باش خدابهت کمک می کنه و همه چیز رو جوری درست می کنه برات که خودتم فکرش رو هم نتونی بکنی( نماز بخون داداشی که بهت واقعا کمک می کنه یه جور قوت قلب هست اگرم می خونی توی این مدت بیشتر به نماز توجه کن)
    دوست دارم داداشی
    موفق باشی

  9. کاربر روبرو از پست مفید m0341 تشکرکرده است .

    farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  10. #6
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 02:40]
    تاریخ عضویت
    1392-10-02
    نوشته ها
    73
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    42

    تشکرشده 124 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول یه چیزی بگم در جواب آقای M0341 ،الان جوری شده که هر کسی تا با یک نفر یه رابطه ی صمیمی پیدا میکنه فورا فک میکنه عاشقش شده!در صورتی که این عشق نیست بلکه وابستگیه،ببین این حتی در مورد دوست غیر هم جنس هم نیس بلکه بین هر انسانی هست مثلا خودت تا حالا دوستی(پسرا)نداشتی که وقتی بخوای ازش جدا بشی کلی ناراحت بشی و همش یاد دوران خوشی که باهم داشتین بیفتی یا حتی اصن از کسایی که حتی حیوون خونگی مثل سگ یا گربه دارن میتونی بپرسی!!اینقد عاشق حیووناشونن که انگار جزئی از وجودشونه،همه ی اینارو دارم میگم که بدونی عشق یه چیزه و وابستگی یه چیز دیگه،عشق موندگاره ولی وابستگی نه،مثلا یه نفری که صرف وابسته شدن میره و با کسی ازدواج میکنه چون از قبل طرفشو نشناخته بوده هر چند که میگه من شناخته بودم ولی واقعا چنین شناختی به خاطر وابستگی وجود نداشته!!!بعد از مدتی که با هم زندگی میکنن دیگه تازه تفاوت ها ظاهر میشن و تازه میفهمن اصلا برای هم ساخته نشدن!!عشق موضوعی نیس که بشه به همین راحتی بگی از یه نفر خوشت میاد پس عاشقی بری هم خودتو هم دختر مردمو بدبخت کنی!!!

    و اما خود شما آقای farzad122:
    ببین دوست من اول عجب شانسی داری که تو 24 سالگی سر یه شغل دولتی هستی!!!اینکه میگی اول قرار گذاشتیم رابطمون جوری باشه که به هم وابسته نشیم بعد تنهایی باهاش قرار میذاشتی اصن با هم متضاده آخه کی با دوست اجتماعیش تنهایی قرار میزاره و میرن بیرون!!!یا حتی اگه شما واقعا چنین چیزی مدنظرت بوده قطعا برای اون دختر تو یه دوست اجتماعی محض نبودی!!
    دختر خانوما وقتی که میگن میخوام رابطه رو تموم کنم معمولا دوتا هدف دارن:اول اینکه واقعا تو مدت دوستی طرف خودشونو شناختن و واقعا از طرف خوششون نیومده و میخوان کلن از زندگیشون برید بیرون و دوم اینکه واقعا از یه نفری خوششون اومده و چون دیگهه میخوان به عنوان همسر آینده به طرف نگاه کنن(یا شوهرم میشه یا مال یکی دیگس پس دیگه باید خودش انتخاب کنه!!) این ریسکو میکنن و میگن میخوان رابطه رو تموم کنن که شمای آقا پسر یه خودی نشون بدیو بری جلو ازش خواسگاری کنی که همه چیز با خوبیو خوشی تموم بشه
    حالا شما تو همون دوراهی هستی احتمالا ،به قول پائلو کوئلیو یه سری از زمان ها توی زندگی هست که باید خطر رو به جون خرید و کاری که دوست داریو انجام بدی وگرنه یک عمر حسرت این لحظات تلف شده رو میخوری:حالا باید تصمیم بگیری یا مث یه مرد برو بشین باهاش صحبت کن و همه زندگیتو براش شرح بده که واقعا دوسش داری که اینجوری دیگه تصمیم با اونه و از اون جایی که داری میگی دوسش داری حتما باید به خواسته هاش احترام بذاری و طبیعتا باید بدونی که ممکنه تورو قبول نکنه و یا اینکه میتونی مث یه پسر ببخشید بی عرضه بشینی یه گوشه و فقط غصه ی اینو بخوری که ای داد لیلی از دست رفت!!!
    امیدوارم به خواستت برسی
    ویرایش توسط reza 12 : پنجشنبه 10 بهمن 92 در ساعت 16:44

  11. 5 کاربر از پست مفید reza 12 تشکرکرده اند .

    ayda86 (جمعه 11 بهمن 92), faghat-KHODA (پنجشنبه 10 بهمن 92), farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), کاغذ بی خط (پنجشنبه 10 بهمن 92), ستیلا (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    51
    Array
    سلام .شما به قصد دوستی اجماعی با ایشون دوست شدید و به مرور به ایشون علاقه مند شدید اما شک داشتیدید چرا؟؟؟ چی چیزی باعث شک نسبت به این خانم شده بود؟؟؟ اگه بهشون علاقه داشتیدید و بهشون میگفتیدید مثلا تا دو سال دیگه شرایطش رو ندارید باز هم راه درستی نیست.اما شما میتونستیدید از ایشون بخواید واسه یه مدت معین زیر نظر خانواده ها بیشتر واسه شناخت هم وقت بذارید تا اینجوری اون دختر خانم هم شما رو به عنوان یه خواستگار بپذیرنند.مشکلات مالی هم میتونستیدید باهاشون در میون بذارید و بگید تا دو سال دیگه که هم درس شما تموم بشه هم اوضاع مالی شما سروسامان پیدا کنه نامزد باشید.ببخشید این حرفو میزنم اگه منم جای این دختر خانم بودم هیچ وقت قبول نمیکردم که مثلا تا دو سال دیگه بدون هیچ تعهدی با شما بمونه(دقیقا موضوع شما برای من اتفاق افتاد و من از خواستگار قبول نکردم).پس اگه قصد دارید با ایشون ازدواج کنید میتونید ازشون بخواید با خانوادشون صحبت کنید و مراحل شناخت رو ادامه بدید.که اون دختر خانم هم حق انتخاب داشته باشند (هم شما و هم خواستگارشون رو ببپذیرند).این وضیت روحیتون هم تا حدی طبیعی هست که مرور بهتر میشید (معمولا روابط برای کسانیکه اولین بار هست چنین وضعیتی رو داره).شاید یک روزی همین دختر خانم میومد و میگفت علارغم علاقه رهام کرد و رفت با یکی دیگه ازدواج کرد .پس به ایشون حق بدید که حرف شما رو جدی نگیرند و علاوه بر این روز اول شما ابراز احساسات کردید.دلیلش رو میشه بگید؟؟؟چون اشاره کردید فقط رابطه دوستی اجتماعی بود و اون دختر خانم هم مخالفت کردند با اینکار.(می ترسم تا 2 سال با توجه به بدبینی هایی که بهش دارم نظرم برگرده و اون بیچاره فرصت هاشو از دست بده و نفرین های اون آینده رو هم از من بگیره)این جمله ؟؟؟؟
    فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …
    ویرایش توسط ستیلا : پنجشنبه 10 بهمن 92 در ساعت 16:40

  13. 4 کاربر از پست مفید ستیلا تشکرکرده اند .

    ayda86 (جمعه 11 بهمن 92), faghat-KHODA (پنجشنبه 10 بهمن 92), farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92), کاغذ بی خط (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  14. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    البته باید اضافه کنم که
    اون اوایل می خواست با خواهرش (که متاهل هم هست) درباره رابط مون صحبت کنه. من مخالفت کردم
    دلیلم، هم این بود که با توجه به این که ایشون دانشجوی شهر ما هستن( من تو زادگاه خودم ساکن نیستم)(البته ما علاوه بر این که با هم همشهری هستیم، فامیل دور هم هستیم، حتی نام خانوادگی ما هم یکی هست)یعنی پیش خانواده نیستن نکنه خواهرشون احساس کنه که مبادا خواهرش از این رابطه دچار مشکل بشه (منظورم این که ایشون منو که نمی شناسن مطمئنا شاید فکر کنن که آدم ناتویی باشم و قصد دوستیم غیر انسانی باشه) اونوقت واسه این که مبادا خواهرشون دچار دردسر بشه قضیه رو به کل خانواده بگن و علاوه بر این که واسه خود این دختر خانم بدمی شد و اعتماد خانواده به ایشون از بین می رفت من هم کلا زیر سوال می رفتم. البته بیشتر نگران اون بودم تا خودم.
    الان که فکر می کنم میگم کاش اجازه می دادم با خواهرش مطرح می کرد.
    شاید هم گفته و ایشون قانعش کرده که این رابطه رو قطع کنن( چون یه دفعی شد. حتی صبح اون روز هم با هم صحبت کردیم اما یه دفعه غروب برگشت اون حرف رو زد)
    من خودم هم دیدارم رو (البته نه به صورت کاملا صادقانه) به مادرم گفتم و آمار خانوادشو در آوردم چون خودم اصلا پدر و مادرشون رو نمی شناختم به مادرم یه جوری گفتم که متوجه قضیه نشد اما خانوادشون رو تایید کرد که آدمای خوبی هستن و ............

  15. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    51
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط farzad122 نمایش پست ها
    البته باید اضافه کنم که
    اون اوایل می خواست با خواهرش (که متاهل هم هست) درباره رابط مون صحبت کنه. من مخالفت کردم
    دلیلم، هم این بود که با توجه به این که ایشون دانشجوی شهر ما هستن( من تو زادگاه خودم ساکن نیستم)(البته ما علاوه بر این که با هم همشهری هستیم، فامیل دور هم هستیم، حتی نام خانوادگی ما هم یکی هست)یعنی پیش خانواده نیستن نکنه خواهرشون احساس کنه که مبادا خواهرش از این رابطه دچار مشکل بشه (منظورم این که ایشون منو که نمی شناسن مطمئنا شاید فکر کنن که آدم ناتویی باشم و قصد دوستیم غیر انسانی باشه) اونوقت واسه این که مبادا خواهرشون دچار دردسر بشه قضیه رو به کل خانواده بگن و علاوه بر این که واسه خود این دختر خانم بدمی شد و اعتماد خانواده به ایشون از بین می رفت من هم کلا زیر سوال می رفتم. البته بیشتر نگران اون بودم تا خودم.
    الان که فکر می کنم میگم کاش اجازه می دادم با خواهرش مطرح می کرد.
    شاید هم گفته و ایشون قانعش کرده که این رابطه رو قطع کنن( چون یه دفعی شد. حتی صبح اون روز هم با هم صحبت کردیم اما یه دفعه غروب برگشت اون حرف رو زد)
    من خودم هم دیدارم رو (البته نه به صورت کاملا صادقانه) به مادرم گفتم و آمار خانوادشو در آوردم چون خودم اصلا پدر و مادرشون رو نمی شناختم به مادرم یه جوری گفتم که متوجه قضیه نشد اما خانوادشون رو تایید کرد که آدمای خوبی هستن و ............
    بنده از شما سوال کردم علت شک تون نسبت به اون خانم چی بود؟؟ چرا بهشون ابراز احساسات کردید؟؟؟و البته تا چه حدی ؟؟؟
    روابط پنهانی در هرصورت برای این دختر خانم مناسب نبود و شما باید اجازه میدادید با خواهرشون صحبت کنند. ایا هنوز هم میخواید با ایشان وارد مرحله شناخت برای ازدواج شوید؟؟؟
    فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …

  16. کاربر روبرو از پست مفید ستیلا تشکرکرده است .

    farzad122 (پنجشنبه 10 بهمن 92)

  17. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 مرداد 93 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1392-11-09
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    480
    سطح
    9
    Points: 480, Level: 9
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستیلا نمایش پست ها
    بنده از شما سوال کردم علت شک تون نسبت به اون خانم چی بود؟؟ چرا بهشون ابراز احساسات کردید؟؟؟و البته تا چه حدی ؟؟؟
    روابط پنهانی در هرصورت برای این دختر خانم مناسب نبود و شما باید اجازه میدادید با خواهرشون صحبت کنند. ایا هنوز هم میخواید با ایشان وارد مرحله شناخت برای ازدواج شوید؟؟؟
    بعضی وقتا فکر می کنم داره بهم دروغ میگه
    مثلا همین جا
    ایشون یه خواهر بزرگتر از خودشون دارن و تو طرفای ما اینجوری رسمه که اول خواهر بزرگه ازدواج می کنه بعد کوچیکه مگر در مواقع استثنا که سن و سال خواهر بزرگه خیلی بره بالا و......... و شرایط اینا اونجوری نیست.
    که این با چیزی که گفتن نمی خونه یا این که مطرح کردن که قضیه خاستگاری مال یه سال پیش بوده ولی خانواده ایشون مخالف بودن و پرونده بسته شده و تموم شده بوده از طرف طرفین تا همین امروز(یعنی پریروز) پسره یه بار دیگه با ایشون مطرح کرده و ایشون هم با باباش صحبت کرده و به قول خودشون باباش در کمال تعجب ایشون، قبول کرده و در ضمن برادراش و مادرش ون هم مخالف این ازدواجن
    خوب به نظر شما این بیشتر شبیه داستان ساختگی نیست تا واقعیت؟
    نمی دونم دلیلش هم از این قضیه چیه چون اصرار دارن که وضعیتشون خاصه و میگن اگه منم تو شرایط ایشون بودم ، حق رو به ایشون می دادم.
    درباره ازدواج هم باید بگم خوب، علاقه اولیه ایجاد شده و من خودم حتی از خیلی از رفتاراش خوشم امده و خیلی از کارایی رو هم که دارم واسه آینده انجام می دم بهشون میگم. حتی وقتی داشتم خونه می خریدم هم ایشون رو توجریان گذاشتمو........
    و همش به این فکر می کردم که با توجه به این که ایشون خواهر بزرگتر دارن من و ایشون فرصت بیشتری داریم واسه فکر کردن و ......... که زد و اینجوری شد
    (راستی مرسی که دنبال می کنی و داری راهنماییم می کنی)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوسش دارم اما نمیدونم بهش بگم یا نه
    توسط jellybean در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 دی 93, 14:34
  2. 8 ماه تنهام همسرم وسایلشو برد مهریه ونفقه اجرا گذاشته
    توسط ali.amamverdi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 25 آذر 91, 01:44
  3. نمیدونم با گذشته ناپاک دختری که دوسش دارم چیکار کنم؟
    توسط esy در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 آذر 90, 14:22
  4. مشكلات نو عروسان
    توسط گلسا شاملو در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 05 شهریور 90, 14:06
  5. *يافتن وسایل ضد بارداري در وسايل شخصي اش(کاندوم؛مساله این است!)
    توسط sepideh در انجمن سوء ظن، تجسس و خیانت همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 اسفند 87, 15:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.