به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 54
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array

    کمک برای یادگیری رفتار جراتمندانه با شوهر و خانواده شوهر

    سلام دوستان خوبم
    این تاپیک رو باز کردم تا کمکم کنید بهترین رفتار رو با شوهرم و خونوادش داشته باشم و همچنین به نو عروس ها هم کمک بشه تا از اول زندگیشون بدونن چطور میشه یه زندگی آرووم رو در کنار هم داشت بدون اینکه احساس حقارت و بی ارزشی و سرزنش داشت
    من چندتا سوال میپرسم برای شروع تا بعد بتونم بیشتر بپرسم

    رفتار جراتمندانه با شوهرم ؟؟
    1: وقتی میفهمم میزان حقوقش رو بهم دروغ گفته؟یا کلا درباره بعضی مسایل مالی ازم مخفی کاری داره؟
    2: وقتی تمیمی میگیره و بعد میفهمم که من آخر از همه خبردار شدم؟
    3:وقتی درباره همه مسائل با خونوادش مشورت میکنه و اونم در مرحله اول و من در مرحله آخر این نظر دهی قرار دارم؟
    4:وقتی پیش من با خونوادش یواشکی حرف میزنن و بعد که من میرم صحبت کردنشون قطع میشه؟
    5:وقتی که کاری میکنه که خونوادش فهمیدن که شوهرم خیلی راحت از من پنهون کاری داره (مثال:خواهرش زنگ میزنه و کارش داره بعد میگه کجایی میگه خونم و خواهرش میگه پس رفتی اداره زنگ میزنم و من همکامل اینارو میشنوم)؟
    6:وقتی که پیش خونوداش نمیتونه بهم احترام بزاره و توجه کنه(مثال :برای صدا زدن من فقط اسمم رو میاره و هیچ کلمه دیگه ای نمیتونه مثل جان و ... رو بهش اافه کنه در صورتی که برای اعضای خونداش اینطوری نیست و بر عکس تووی جمعی که هم من هستم هم خوانوادش بیشترین توجه رو به خونوداش داره)


    حالا عکس العمل من برای مواردی که گفتم؟

    1:سکوت میکنم و احساس بدی بهم دست میده و حالت ناراحتیم هم کاملا واضح میشه و نمیتونم پنهونش کنم
    2:منم هم به طور غیر ارادی نظرم رو مثل هر نظری که بقیه داشتن اعلام میکنم چه مثبت چه منفی
    3:ناراحت میشم و باز همتوو خودم میریزم و احساس بی ارزش بودن میکنم
    4:دوباره ناراحت میشم اما چیزی نمیگم(اوایل میگفتم که ناراحت میشم اما دیدم بدتر شد)
    5:ناراحت میشم و توو خودم میریزم و ناراحتیمو هم شوهرم میبینه اما کارش بازم ادامه داره
    6:دوباره ناراحتم و توو خودم ریختم و اما به مدت کمی و دوباره سعی میکنم عادی رفتار کنم ولی دلخورم

  2. 3 کاربر از پست مفید دریا72 تشکرکرده اند .

    mahya92 (سه شنبه 26 شهریور 92), she (سه شنبه 26 شهریور 92), ساحل 63 (شنبه 30 شهریور 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    سلام خانومی. خوشحالم که یه پاتیک باز کردی.
    مشکلات شما در ابتدای زندگیتون خیلی عمومی هستش. در یک جمله "همسر شما هنوز به شما اعتماد نداره."
    برای همین هم بهت راست نمیگه. باهات مشورت نمی کنه و ازت مخفی کاری داره.
    شما فقط صبور باش و محبت کن. مخالفت نکن و باز هم صبور باش. همسر شما یه عمر کنار خانواده اش بوده و به اونها اعتماد داره. صبر داشته باش و درست رفتار کن تا اعتمادش رو بدست بیاری.

  4. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    دریا72 (سه شنبه 26 شهریور 92)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 96 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1390-10-21
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    5,696
    سطح
    48
    Points: 5,696, Level: 48
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 352 در 163 پست

    Rep Power
    39
    Array
    با سلام : خانم دريا 72
    خانم شي تجربه خوبي دارن و اساس مطلبو گفتن و كار منو راحت كردن خوب به گفته هاش فكر كنيد.

    سلام خانومی. خوشحالم که یه پاتیک باز کردی. مشکلات شما در ابتدای زندگیتون خیلی عمومی هستش. در یک جمله "همسر شما هنوز به شما اعتماد نداره."
    برای همین هم بهت راست نمیگه. باهات مشورت نمی کنه و ازت مخفی کاری داره.
    شما فقط صبور باش و محبت کن. مخالفت نکن و باز هم صبور باش. همسر شما یه عمر کنار خانواده اش بوده و به اونها اعتماد داره. صبر داشته باش و درست رفتار کن تا اعتمادش رو بدست بیاری
    1- شما به حقوق شوهرت چيكار داري هر چي گفت همونو بپذير و برا هزينه كردش هم سعي نكن مجبور و ملزمش كني بلكه نيازهاتو بگو خودش برات ميگه و نخواد هم نميگه و نهايتش بگه هم با نظر تو خرج نميكنه.
    2- رفتار جرات مندانه تجسس و مراقبت و ملزم كردن ديگران و موي دماغ شدن نيست بلكه مشاوره منطقي درست و متفكرانه و قاطع هست كه اصراري هم پشتش نيست اگر حق مسلمت هست روش قاطع باش يا كريمانه ببخش و اگر خير شوهرت هست بايد خودش بپذيرد و ازت با خواهش و احترام بخواهد. گدايي نكن؟؟؟؟
    3- رفتارهاي شخصيشو كاري نكن كه احساس آزاد و راحت بودنشو از دست بده و از دست تو امن نباشه . تا خودش احساس امنيت نكند نميتوني مجبورش كني . به حريم شخصي هم اعتقاد داشته باشيد و احترام بگذاريد و

  6. 2 کاربر از پست مفید حسين40 تشکرکرده اند .

    she (چهارشنبه 27 شهریور 92), دریا72 (چهارشنبه 27 شهریور 92)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    ممنون sheعزیزم
    من هم نگران این هستم که بعد از ایینکه رفتیم خونه خودمون از این مشکلات نداشته باشیم دوست دارم از همین حالا رفعشون کنم
    از حالا فکر همه جیرو میکنم مثلا رفتارهای اشتباهی که منو شوهرم داریم بعدها چه تاثیری روی تربیت بچمون داره و....
    میخوام راهنماییم کنید تا مشکلات حالا به بعد از اینکه رفتیم زیر یه سقف راه پیدا نکنه

    - - - Updated - - -

    آقای حسین 40 ممنونم از راهنماییتون
    من از اول حساس نبودم اما بعد از چندبار که فهمیدم بهم راستشو نمیگه حساس شدم روی قضیه ی حقوقش
    آخه شوهرم خیلی خرج میکنه و تا وسط ماه نکشیده حسابش خالیه و قسطاش هم دو تا درمیون میده منم به خاطر همیناست که حساس شدم

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 آبان 93 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-1-21
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    1,279
    سطح
    19
    Points: 1,279, Level: 19
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دریا جان چندتا کار باید انجام بدی.1.همون طور که دوستان گفتن صبور باش و بی تفاوت و هرگز نقطه ضعف دست شوهر و خونواده اش نده.
    2. رابه اتو با همسرت صمیمی و زیاد کن مثلا زود زود برین بیرون قدم بزنین و درمورد موضوع های مختلف حرف بزنین و اگه یه کوچولو در مورد ناراحتی هاتم بگی بد نیس.3. در مورد مسایل مالی غیر مستقیم باهاش حرف بزن و روش های درست و پسندازو و بهش نشون بده البته اگه چندماه کم بیاره کم کم خودش راه میوفته..

  9. 2 کاربر از پست مفید محیا 123 تشکرکرده اند .

    setayesh92 (چهارشنبه 27 شهریور 92), دریا72 (چهارشنبه 27 شهریور 92)

  10. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    محیا جان ممنون
    سعی میکنم صبور باشم اما سخته
    فعلا دارم همین کارو ئمیکنم یعنی سعی میکنم با شوهرم صمیمی تر باشم
    وقتایی که دعوامون شده بعدش که آرووم شدم خیلی رمانتیک حرفامو و خواسته هامو بهش گفتم با مهربونی اما....
    همین دیشب دوباره یکم بحث کردیم و ... بعد از اینکه سر یه موضوعی بهم گفت من دوست دارم باهات لج کنم و... من با ملایمت بهش گفتم پس چرا ازدواج میکنن دختر و پسر؟گفتم قراره که توو این مسیر هرو کامل کننده ی هم باشن،گفتم تو بتید هوای منو داشته باشی و من هم هوای تورو ،من باید اخلاقایی که تو رو ناراحت میکنه بزارم کنار و تو هم اخلاق هاییت که منو ناراحت میکنه برزاری کنار،گفتم درسته که خیلی سخته اما خیلی مهمه
    و کلی از این حرفا بهش زدم نه اینکه فقط الان چند باره که کامل بهش گفتم این کارهارو
    فقط دیشب اتفاق خوبی که افتاد این بود که من کامل حرفامو زدم و اون چیزی که توو دلم بود رو گفتم و مهمتر اینکه باهم قهر نکردیم و بعدش واسه اینکه اون فضا فراموش شه رفتم چایی دم و کردم و طبعی نشستم پیشش و باهاش بازم حرف زدم و ...
    درباره مسائل مالی هم همیشه توو این 1 سال و نیم حقوقش وسط ماه نشده تموم شده چند بار هم خودش گفت که من چرا اینطوریم و خجالت میکشم که پول دستم ندارم ها اما باز ماه بعد همون آش و همون کاسه ست

    البته اینم بگم که قبلا کلی راه های پس انداز کردن رو از اینترنت یادداشت کردم و به شوهرم دادام بخونه اما بازم نشد یعنی عمل نکردیم یعنی من خیلی دوست داشتم امتحانش کنیم اما شوهرم نمیزاره
    البته الان داریم خرید وسایلامون رو میکنیم که دیگه قسط هامون نزدیک 700 هزار میشه و دیگه چیزی نمیمونه که بخوایم برنامه ریزی کنیم
    اما خب بازم هی باید حرص بخورم که این قسطو نداد و اونو نداد

    اگه یه سایت مشاوره اقتصادی خوب میشناسید بهم معرفی کنید ممونم میشم

    - - - Updated - - -

    یه چیزی که به ذهن منو شوهرم رسیده اینکه: هر کدوم یه دفترچه برداریم و هر روز کارهایی که هرکدوم کردیم که باعث ناراحتی اون یکی شده یادداشت کنیم(مثلا من بنویسم شوهرم اینکارو کرد من ازش ناراحتم یا شوهرم همین طور) و بعد مثلا آخر هر هفته اشتباهات هر کدوم بیشتر بود باید یه جریمه براش در نظر بگیریم!!!
    به نظرتون این کار خوبه؟یا باعث میشه بیشتر روو اشتباهات هم زووم کنیم و رابطمون بدتر شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط دریا72 : چهارشنبه 27 شهریور 92 در ساعت 11:12

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    دختر خوب بهت میگیم صبر داشته باش بعد تو میری براش خانوم معلم بازی در میاری حالا هم میخوای دفتر یادداشت برداری و ....
    ..
    .
    ببین دریا خانوم یه سوال خیلی اساسی ازت می پرسم : فکر میکنی شوهرت از پشت کوه اومده؟؟؟
    این سوال دو تا جواب داره. آره یا نه.
    اگر آره که راه تو درسته. ادامه بده.
    اگر نه، پس این رو هم بپذیر که اون میدونه داره شما رو ناراحت میکنه! می دونه! می فهمی چی میگم؟ اون میدونه وقتی دروغ میگه، پنهان کاری میکنه و هزارتا کار دیگه همه اینها تو رو ناراحت میکنه و براش مهم هم نیست! به جهنم که تو ناراحت میشی.... همینه که هست! ....اصلن اشتباه میکنی که ناراحت میشی! .... اصلن به چه حقی ناراحت میشی!! .... اصلن ناراحت شو تا کم کم به این وضع عادت کنی!!!! .... اصلن من آدمت میکنم دختر لوس!!!.... فکر کرده خونه ی باباشه. نه دیگه تو شوهر کردی.... من اینطوریم....
    .
    اون نیومده زن بگیره که بعد مواظب باشه زنش رو ناراحت نکنه!!!! اون زن گرفته تا نیازهاش برطرف بشه همین!!! این جمله رو هزاربار برای خودت تکرار کن!!!
    .
    وقتی اینو پذیرفتی حالا می تونیم شروع کنیم. اول اینکه به نظر من زندگی مشترک دو مرحله اساسی داره. شامل اوایل زندگی و بعد از اون!!!
    .
    اگر گفتم صبر کن برای همیشه که نگفتم. برای مرحله ی اول گفتم.
    صبر کن تا خیلی چیزها رو بفهمی. تا دستت بیاد. زیاد حرف نزن. زیاد سخنرانی نکن. صبر داشته باش. اما نه این که هیچ کاری هم نکنی!
    .
    شوهر تو چه بخواد چه نخواد به تو نیاز داره. به جای حرف زدن و شعر و غزل خوندن که بیا خوب باشیم پسرم! پسر کوچولوی من بیا یادت بدم چطوری راه بری... تاتی تاتی!!!.... بیا پشت دستت رو داغ کنم (جریمه ات کنم) که دیگه کارای بد بد نکنی...
    بیا توی رفتارت بهش عملن نشون بده که تو کی هستی و چطور شخصیتی داری. نیازهای اون به تو فرصتیه که تو میتونی خودت رو بهش معرفی کنی. ناراحتی و خوشحالیت رو بهش نشون بدی. بدون حرف. بدون سخنرانی. آروم آروم.
    .
    اول باید بیاد سمت تو. پس بهش محبت کن تا بیاد. ازش ایراد نگیر. نصیحتش نکن. بهش بگو که میتونه پولش رو مدیریت کنه. بهش بگو که بهش اعتماد داری.
    .
    وقتی سمت تو اومد، اعتمادش رو نگهدار. صبر داشته باش تا وارد مرحله ی دوم بشی. اوایل زندگی زمان مناسبی برای شناختنه. برای اینکه قلق هاش دستت بیاد. برای اینکه امتیاز بگیری. برای اینکه بتونی صندلی مادرش رو برداری و روش بشینی.
    .
    بعد که نشستی و فرمون ماشین رو دستت گرفتی هر جا که خواستی و هر طور که خواستی برون!!! اون وقت که تو همه ی زندگیش شدی براش مهمه که ناراحتت نکنه!!
    .
    .
    .
    من اشتباهات بزرگی داشتم. منم خانوم معلم بازی درآوردم. منم باورم نمیشد که اون به ناراحتی و خوشحالی من و خواست من بهایی نمیده. من با خانواده اش سر قدرت جنگیدم. دفتر آوردم. سند آوردم. دلیل آوردم .... باور کن اگر این چیزها میخواست جواب بده. برای امثال من میداد!!
    .
    .
    هیچ چیزی آسون بدست نمیاد. عشق وجود نداره مگر اینکه ما ایجادش کنیم. ذره ذره و با مهارت.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا72 نمایش پست ها
    وقتایی که دعوامون شده بعدش که آرووم شدم خیلی رمانتیک حرفامو و خواسته هامو بهش گفتم با مهربونی اما....
    .
    .
    حرف و خواسته هات رو تا جایی که میتونی فعلن نگو. جاهایی هم که واقعن لازمه جراتمندانه بگو (توی تاپیک من گفتگوی جراتمندانه هست.)
    .
    همین دیشب دوباره یکم بحث کردیم و ... بعد از اینکه سر یه موضوعی بهم گفت من دوست دارم باهات لج کنم و... من با ملایمت بهش گفتم پس چرا ازدواج میکنن دختر و پسر؟
    .
    .
    دوست داره باهات لج کنه تا قدرت خودش رو بهت نشون بده و تو رو سر جای خودت بشونه! چون واقعن لازم داری یکی بشونتت سر جای خودت!!
    .
    .
    البته اینم بگم که قبلا کلی راه های پس انداز کردن رو از اینترنت یادداشت کردم و به شوهرم دادام بخونه اما بازم نشد یعنی عمل نکردیم یعنی من خیلی دوست داشتم امتحانش کنیم اما شوهرم نمیزاره.
    .
    .
    به شما چه ربطی داره؟ چرا به کارهاش دخالت میکنی؟ چرا خانوم معلم؟ میخوای بگی بیشتر می فهمی؟ میخوای اعتماد به نفسش رو بگیری؟ چی میخوای ؟ اون مرده و خودش باید یه فکری بکنه و تو وظیفه داری بهش قوت قلب بدی و بهش تکیه کنی. همین.
    هر وقت ازت کمک خواست اونوقت کمکش کن. هر وقت از تو پرسید به نظرت چه کار کنم؟ اونوقت نظرت رو بهش بگو. در عین حال بهش بگو که این فقط نظر توست و شاید درست هم نباشه و اون باید بررسی کنه و بهترین کار رو انجام بده.
    و تو میدونی که اون نهایتا بهترین تصمیم رو میگیره.
    ویرایش توسط she : چهارشنبه 27 شهریور 92 در ساعت 12:17

  12. 3 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    tamanaye man (پنجشنبه 28 شهریور 92), الهه آذر (جمعه 29 شهریور 92), دریا72 (چهارشنبه 27 شهریور 92)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 مرداد 93 [ 09:55]
    تاریخ عضویت
    1392-2-19
    نوشته ها
    92
    امتیاز
    1,339
    سطح
    20
    Points: 1,339, Level: 20
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    101

    تشکرشده 64 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    امثال من و شما که شوهرامون و خانواده هاشون استقلال ما رو به رسمیت نمیشناسند باید خیلی حساب شده تر عمل کنیم.البته در مورد شما که هنوز زندگی دونفره تون رو شروع نکردید قضاوت زوده ونباید بدبین باشی اما همین که از الان به فکر درست شروع کردن زندگیت هستی معلومه که دختر عاقلی هستی و مطمئنم که موفق میشی.
    به عنوان کسی که سه سال این راهو رفته بهت توصیه میکنم جنگ قدرت بین خودت و خانواده شوهرتو بذار کنار.چون بازنده ای جز شما نداره.ما به جای مقایسه اعتماد شوهرمون به خودمون با اعتمادش به خانوادش,باید اعتماد شوهرمون رو به نسبت زمان مقایسه کنیم.مثلا من باید اعتماد امروز شوهرمو به خودم باید با اعتمادش نسبت به 3 سال قبل مقایسه کنم .که البته هنوزم نسبت به خانوادش خیلی کمه.اما همینم پیشرفت محسوب میشه.ولی من این پیشرفتو ندیدم ومدام خودمو با خانواده شوهرم مقایسه میکردم و همیشه هم ناراضی بودم.
    سعی کن مقیاس پیشرفتت خودت باشی نه کس دیگه.
    و البته یک دلیل دیگه سر خوردگی ما از این رفتارهای شوهرامون اینه که ما داریم زیادی مایه میذاریم.مثلا در مورد همین میزان درآمد شوهر منم از من پنهان میکرد.من اوایل خودم بهش درامد ماهانمو میگفتم و کلا در جریان همه چی من بود اما وقتی دیدم اون پنهان میکنه و جواب سر بالا میده منم دیگه بهش نگفتم.اینطوری حداقل احساس شکست نمیکنی.هر چند هنوز نتونستم برای خودم پس اندازی داشته باشم و هر چی بوده خرج لباس و احتیاجات خودم +وسایل خونه و قسط و .... شده.
    منم میخوام از این به بعد (البته اگه قرار به زندگی مجدد شد) جراتمندانه رفتار کنم و به فکر پیشرفت روابطم بدون مقایسه با دیگران باشم.
    امیدوارم تجربه من به دردتون بخوره.
    خدایااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا !!!!!چرا زندگی مشترک رو برای بعضیا اینقدر سخت قرار دادی؟؟؟

  14. کاربر روبرو از پست مفید tabasom321 تشکرکرده است .

    دریا72 (چهارشنبه 27 شهریور 92)

  15. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها
    دختر خوب بهت میگیم صبر داشته باش بعد تو میری براش خانوم معلم بازی در میاری حالا هم میخوای دفتر یادداشت برداری و ....
    ..
    .
    ببین دریا خانوم یه سوال خیلی اساسی ازت می پرسم : فکر میکنی شوهرت از پشت کوه اومده؟؟؟
    این سوال دو تا جواب داره. آره یا نه.
    اگر آره که راه تو درسته. ادامه بده.
    اگر نه، پس این رو هم بپذیر که اون میدونه داره شما رو ناراحت میکنه! می دونه! می فهمی چی میگم؟ اون میدونه وقتی دروغ میگه، پنهان کاری میکنه و هزارتا کار دیگه همه اینها تو رو ناراحت میکنه و براش مهم هم نیست! به جهنم که تو ناراحت میشی.... همینه که هست! ....اصلن اشتباه میکنی که ناراحت میشی! .... اصلن به چه حقی ناراحت میشی!! .... اصلن ناراحت شو تا کم کم به این وضع عادت کنی!!!! .... اصلن من آدمت میکنم دختر لوس!!!.... فکر کرده خونه ی باباشه. نه دیگه تو شوهر کردی.... من اینطوریم....
    .
    اون نیومده زن بگیره که بعد مواظب باشه زنش رو ناراحت نکنه!!!! اون زن گرفته تا نیازهاش برطرف بشه همین!!! این جمله رو هزاربار برای خودت تکرار کن!!!
    .
    وقتی اینو پذیرفتی حالا می تونیم شروع کنیم. اول اینکه به نظر من زندگی مشترک دو مرحله اساسی داره. شامل اوایل زندگی و بعد از اون!!!
    .
    اگر گفتم صبر کن برای همیشه که نگفتم. برای مرحله ی اول گفتم.
    صبر کن تا خیلی چیزها رو بفهمی. تا دستت بیاد. زیاد حرف نزن. زیاد سخنرانی نکن. صبر داشته باش. اما نه این که هیچ کاری هم نکنی!
    .
    شوهر تو چه بخواد چه نخواد به تو نیاز داره. به جای حرف زدن و شعر و غزل خوندن که بیا خوب باشیم پسرم! پسر کوچولوی من بیا یادت بدم چطوری راه بری... تاتی تاتی!!!.... بیا پشت دستت رو داغ کنم (جریمه ات کنم) که دیگه کارای بد بد نکنی...
    بیا توی رفتارت بهش عملن نشون بده که تو کی هستی و چطور شخصیتی داری. نیازهای اون به تو فرصتیه که تو میتونی خودت رو بهش معرفی کنی. ناراحتی و خوشحالیت رو بهش نشون بدی. بدون حرف. بدون سخنرانی. آروم آروم.
    .
    اول باید بیاد سمت تو. پس بهش محبت کن تا بیاد. ازش ایراد نگیر. نصیحتش نکن. بهش بگو که میتونه پولش رو مدیریت کنه. بهش بگو که بهش اعتماد داری.
    .
    وقتی سمت تو اومد، اعتمادش رو نگهدار. صبر داشته باش تا وارد مرحله ی دوم بشی. اوایل زندگی زمان مناسبی برای شناختنه. برای اینکه قلق هاش دستت بیاد. برای اینکه امتیاز بگیری. برای اینکه بتونی صندلی مادرش رو برداری و روش بشینی.
    .
    بعد که نشستی و فرمون ماشین رو دستت گرفتی هر جا که خواستی و هر طور که خواستی برون!!! اون وقت که تو همه ی زندگیش شدی براش مهمه که ناراحتت نکنه!!
    .
    .
    .
    من اشتباهات بزرگی داشتم. منم خانوم معلم بازی درآوردم. منم باورم نمیشد که اون به ناراحتی و خوشحالی من و خواست من بهایی نمیده. من با خانواده اش سر قدرت جنگیدم. دفتر آوردم. سند آوردم. دلیل آوردم .... باور کن اگر این چیزها میخواست جواب بده. برای امثال من میداد!!
    .
    .
    هیچ چیزی آسون بدست نمیاد. عشق وجود نداره مگر اینکه ما ایجادش کنیم. ذره ذره و با مهارت.

    - - - Updated - - -



    هر وقت ازت کمک خواست اونوقت کمکش کن. هر وقت از تو پرسید به نظرت چه کار کنم؟ اونوقت نظرت رو بهش بگو. در عین حال بهش بگو که این فقط نظر توست و شاید درست هم نباشه و اون باید بررسی کنه و بهترین کار رو انجام بده.
    و تو میدونی که اون نهایتا بهترین تصمیم رو میگیره.
    she عزیزم ممنون از این همه دلسوزیت
    من نمیخواستم واسش معلم بازی دربیارم فقط چون بحثمون شده بود خواستم که فضارو آروم کنم که در نهایت تونستم اینکارو انجام بدم
    ممنون که اینطوری از خواب بیدارم کردی

    چشم چشم قول میدم دیگه به هیچ وجه معلم بازی درنیارمو...
    فقط میخوام که کمکم کنید تا بتونم صبور باشم و مثلا دیگه از این کارهاش ناراحت نشم حداقل بروز ندم
    باااااااااااااااااااااااا ااااازم ممنون ازت عزیزم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط tabasom321 نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    امثال من و شما که شوهرامون و خانواده هاشون استقلال ما رو به رسمیت نمیشناسند باید خیلی حساب شده تر عمل کنیم.البته در مورد شما که هنوز زندگی دونفره تون رو شروع نکردید قضاوت زوده ونباید بدبین باشی اما همین که از الان به فکر درست شروع کردن زندگیت هستی معلومه که دختر عاقلی هستی و مطمئنم که موفق میشی.
    به عنوان کسی که سه سال این راهو رفته بهت توصیه میکنم جنگ قدرت بین خودت و خانواده شوهرتو بذار کنار.چون بازنده ای جز شما نداره.ما به جای مقایسه اعتماد شوهرمون به خودمون با اعتمادش به خانوادش,باید اعتماد شوهرمون رو به نسبت زمان مقایسه کنیم.مثلا من باید اعتماد امروز شوهرمو به خودم باید با اعتمادش نسبت به 3 سال قبل مقایسه کنم .که البته هنوزم نسبت به خانوادش خیلی کمه.اما همینم پیشرفت محسوب میشه.ولی من این پیشرفتو ندیدم ومدام خودمو با خانواده شوهرم مقایسه میکردم و همیشه هم ناراضی بودم.
    سعی کن مقیاس پیشرفتت خودت باشی نه کس دیگه.
    و البته یک دلیل دیگه سر خوردگی ما از این رفتارهای شوهرامون اینه که ما داریم زیادی مایه میذاریم.مثلا در مورد همین میزان درآمد شوهر منم از من پنهان میکرد.من اوایل خودم بهش درامد ماهانمو میگفتم و کلا در جریان همه چی من بود اما وقتی دیدم اون پنهان میکنه و جواب سر بالا میده منم دیگه بهش نگفتم.اینطوری حداقل احساس شکست نمیکنی.هر چند هنوز نتونستم برای خودم پس اندازی داشته باشم و هر چی بوده خرج لباس و احتیاجات خودم +وسایل خونه و قسط و .... شده.
    منم میخوام از این به بعد (البته اگه قرار به زندگی مجدد شد) جراتمندانه رفتار کنم و به فکر پیشرفت روابطم بدون مقایسه با دیگران باشم.
    امیدوارم تجربه من به دردتون بخوره.
    خدایااااااااااااااااااااا اااااااااااااااا !!!!!چرا زندگی مشترک رو برای بعضیا اینقدر سخت قرار دادی؟؟؟
    تبسم عزیزم ممنون از وقتی که واسم گذاشتی
    حتما که همین طوره من هرچی تا به حال یاد گرفتم و بهبود رابطم با شوهرم چند ماه قبل به خاطر حضور و راهنمایی های امسال شماها بوده
    تجربه های شما خیلی به دردم میخوره و همچنین دلسوزی ها و کمک هاتون
    سعی میکنم تک تک نکاتی که میگین رو رعایت کنم و نکات مهمش رو هم واسه خودم یاداداشت میکنم تا همه جا ئر دسترسم باشه و روزی چند بار میخونمشون
    بازم منتظر راهنمایی هاتون هستم ها تنهام نزارین

  16. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    هر چقدر سعی میکنم آرووم باشم باز نمیشه
    امشب داداشم و بابام نیستن و مامانم تنهاست باید میومدم پیشش ،حالا شوهرم کلی نرچ نرچ کرد ه نه نریم و ... به خاطر بازیش که خونه پدر شوهرمه،منم عصبانی شدم گفتم باشه تو نیا من میرم،اونم از خدا خواسته گفت باشه،به شدت ازش ناراحتم،وقتایی کعه پدر شوهرم نبود شب ها ،شوهرم میگفت مامانو خواهرم تنهان باید بریم اونجا مرد نیست پیششون حالا واسه زنش میگه بازیم امروز خیلی مهمه و نمیشه بیام و واسش فرقی نداره که مرد نیست توو خونه و ما تنهاییم ،خیلی ازش ناراحتم هنوز دلگیری قبلیم رفع نشده که دوباره اینکارو کرده ،خیلی از این کارهاش خجالت میکشم،به مامانم الکی گفتم مامانش تنهاست شاید نیاد اما خیلی ازش دلخورم که خونوداش میفهمن که منوو مامانو تنها گذاشته واسه این که به بازیش برسه و اینطوری خجالتم میده
    چیکار کنم الان نمیخوام دیگه باهاش حرف بزنم


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.