به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مرداد 92 [ 02:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    23
    سطح
    1
    Points: 23, Level: 1
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    8
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    Icon200 مشکل در دوستی

    سلام دوستان
    چند ماهی هست که ذهنم درگیر مسئله ای هست میرم سر اصل مطلب
    زمانی بود که من یک دوست پسر خوب و یک دوست دختر صمیمی داشتم .احساس میکردم خوشبخت ترین انسان روی زمینم. تا اینکه دوست پسرم از من خسته شد ودیگر دوستم نداشت .منم هم که از بی توجهی و تحقیر های اون خسته شده بودم رابطمو باهاش بعد دوسال تموم کردم و اون هم کاملا موافق خداحافظی بود.(این دومین دوست پسرم بود که دیگر دوستم نداشت)بعد از اینکه بهم زدم بسیار آشفته وافسرده و خشمگین بود. درآن روزها و حال احوال یک روز دوست صمیمی ام (شیوا) تماس گرفت و از من خواست بریم بیرون چیزی بخوریم.همانطور که گفتم در آن روزها بسیار عصبی و افسرده بودم و علاوه براین صبح بامادرم بحثی داشتم وهمه این ها به خشم من دامن زد و با لحن بدی به دوستم گفتم نمیام بیرون و گوشی رو قطع کردم اونهم بسیاردلخور شد.
    فردا شب متوجه اشتباهم شدم هرچه زنگ میزدم بهش تا ازش دلجویی کنم جواب نمیداد و این بی محلی اون منو یاد تحقیر های دوست پسرانم می انداخت و ناراحتی منو دو چندان کرد.بعد چند روز اون بود که زنگ میزدم اما من لجبازی میکردم و جواب نمیدادم . و بار دیگرنوبت او بود که لج کند و جواب تلفن مرا ندهد
    خلاصه یک شب ساعت سه وقتی که مست بود شروع کرد به زنگ زدن میگفت ازت متنفرم و تو ادم مضخرفی و تو زورگویی و توهمیشه به من حسادت میکنی....تعجب کرده بودم و فقط میپرسیدم چرا؟؟؟؟گفت میخواهد خودکشی کند (شیوا در کل کمی افسرده بود) من نگران شدم و چهار صبح زنگ زدم به پدرش و خواهش کردم مراقب شیوا باشد. وقتی شیوا فهمید من به پدرش خبر دادم.شروع کرد به من فحش های رکیک و ناجور دادن و من هم گوشی را خاموش کردم.آن شب بسیار تحقیرم کرد و تا صبح گریه میکردم که چرا خواهری ودوست داشتن مرا ندید؟؟؟ و فقط سر یه تلفن با من قهر کردو اوضاع افسرده مرا ندید؟؟؟؟چرا متوجه نبود که هرگز به اوحسادت نکردم ؟؟ من دیگر نمیخواستم با کسی انقدر در دلش کینه دارد دوست باشم.چند روز بعد با پیامک عذرخواهی کرد اما من جواب ندادم تا ماه ها از غم نبود دوست پسرم و حالا نبود شیوا گریه میکردم

    حالا هشت ماه میگذرد و دلم برایش تنگ شده.احساس میکنم دوستیمان سر لج بازی بچه گانه خراب شد ...میترسم بهش زنگ بزنم..میترسم دوباره تحقیرم کند میترسم نادیده ام بگیرد .یکبار زنگ زدم مادرش برداشت .اسم مرا پرسید و گفت خونه نیست. میترسم دوباره زنگ بزنم.

    الان هیچ دوستی ندارم ..احساس تنهایی میکنم .در دوران راهنمایی دختر بسیار تنهایی بودم.احساس میکنم دوست داشتنی نیستم .احساس میکنم همه مرا ترک میکنند. حتی میترسم دوباره با دختر یا پسری دوست شم میترسم دوباره طرد شوم.:(
    لطفا راهنمایی ام کنید.

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    113
    Array
    سلام عزیزم . هنوز دنیا پر از دوستای خوبه . به شرطی که خودت هم خوب باشی .
    چند سالته خانمی ؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید asemani تشکرکرده است .

    sima_star (یکشنبه 06 مرداد 92)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مرداد 92 [ 02:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    23
    سطح
    1
    Points: 23, Level: 1
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    8
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط asemani نمایش پست ها
    سلام عزیزم . هنوز دنیا پر از دوستای خوبه . به شرطی که خودت هم خوب باشی .
    چند سالته خانمی ؟
    بیست سالمه..با بعضی از دوستانم در فیسب.... ارتباط دارم اما نه صمیمی در حد حال و احوال پرسی..یک حسی هر روز بیشتر منو به سمت تنها بودن میکشونه انگار خودم هم از تلاش برای در اجتماع بودن خسته شدم

  5. #4
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 22:37]
    تاریخ عضویت
    1391-12-28
    نوشته ها
    868
    امتیاز
    9,210
    سطح
    64
    Points: 9,210, Level: 64
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,872

    تشکرشده 3,054 در 793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم كه 26 سالمه ، خيلي از دوستانم اومدن و رفتن .
    خيلي ها دير ماهيتشون مشخص ميشه .
    خيلي ها هم سالهاست كه در كنار من هستن هر چند تعدادشون خيلي كمه .

    ميخوام بهت بگم كه ازاين موضوع ناراحت نشو .

    كسي كه مست مي كنه ، خودكشي مي كنه ، حرف ركيك مي زنه ، بيشتر از اينكه كمكت كنه ، سعي مي كنه ناراحتت كنه .
    سعي كن بيشتر توي اجتماع باشي و مطمئن باش دوستهاي خوبي رو با دقت مي توني بدست بياري.

    كلاسه زبان و كلاسهاي خاص دخترونه ، محيط هايي هستند كه ممكنه در اون بشه دوست مناسب پيدا كرد و ايضا دانشگاه .

  6. 4 کاربر از پست مفید omid65 تشکرکرده اند .

    gheryeh (دوشنبه 07 مرداد 92), shapoor (یکشنبه 06 مرداد 92), sima_star (یکشنبه 06 مرداد 92), tamanaye man (یکشنبه 06 مرداد 92)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مرداد 92 [ 02:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    23
    سطح
    1
    Points: 23, Level: 1
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    8
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط omid65 نمایش پست ها
    منم كه 26 سالمه ، خيلي از دوستانم اومدن و رفتن .
    خيلي ها دير ماهيتشون مشخص ميشه .
    خيلي ها هم سالهاست كه در كنار من هستن هر چند تعدادشون خيلي كمه .

    ميخوام بهت بگم كه ازاين موضوع ناراحت نشو .

    كسي كه مست مي كنه ، خودكشي مي كنه ، حرف ركيك مي زنه ، بيشتر از اينكه كمكت كنه ، سعي مي كنه ناراحتت كنه .
    سعي كن بيشتر توي اجتماع باشي و مطمئن باش دوستهاي خوبي رو با دقت مي توني بدست بياري.

    كلاسه زبان و كلاسهاي خاص دخترونه ، محيط هايي هستند كه ممكنه در اون بشه دوست مناسب پيدا كرد و ايضا دانشگاه .
    یعنی شما میگید دیگه بهش زنگ نزنم؟؟؟؟همش به این فکر میکنم چرا باید قهر و کینه وجود داشته باشه؟؟چند روز توی مهدکودک مربی مهد بودم بچه ها چه ساده همو میبخشیدن و چه ساده فراموش میکردن.چرا من نتونم؟؟؟؟

    رفتم پیش روانپزشک (خانم مهناز شهر ارای) میگفت اعتماد بنفس و عزت نفس خیلی پایینی دارم ،بهم میگفت توی هم زیاییی و هم باهوش ولی همشن به خودت برچسب میزنی .منتقد درونیت تحقیرت میکنه.چندتا کتاب داد .اما زیاد اثر نداشت یه هفته بعد دوباره غمگین شدم...میدونم فقط خودم میتونم به خودم کمک کنم ،میدونم همش بستگی به خودم داره تا اعتماد به نفس پیدا کنم و دوباره توی اجتماع باشم.اما انگار هرچه بیشتر تلاش میکنم خسته تر و کلافه تر میشم

    کلاس مدل سازی میرفتم اونجا تمایلی به ارتباط برقرار کردن با کسی نداشتم. چون از رفتاراشون خوشم نمیومد.چندتا دختر بودن که دائمن به هم متلک مینداختن وغیبت میکردن و خاله زنک بودن تنها فکر ذکرشون مخ پسرا رو زدن بود اینا واسه من جالب نیست خب..با اون جمع بیرون هم رفتم و سعی کردم بیشتر بشناسمشون اما اصلا خوش نگذشت.مهر دانشگاه هم شروع میشه .میترسم اونجا هم نتونم دوست مناسب پیدا کنم.میگم شاید من ایرادی دارم؟؟کجای کارم غلطه؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید sima_star تشکرکرده است .

    omid65 (یکشنبه 06 مرداد 92)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    113
    Array
    چه خوب که دانشگاه میری . سال اولی هستی ؟
    مطمئن باش تغییر محیط برات عالیه .
    تو دانشگاه دوست های خوبی می تونی پیدا کنی .
    می دونی آدم هرچی از نظر سن میره بالاتر ، با دوستهایی که پیدا می کنه ، رابطه عمیق تر و صمیمی تری ایجاد می کنه .
    الان خودت رو فرض کن با دوستای دوره راهنمایی و ابتداییت . آیا با اونا صمیمی تر بودی و برات همدل بودن یا دوستای دبیرستانت ؟
    همین طور در مورد دانشگاهم ادامه داره .
    محیط دانشگاه اون قدر روت تاثیر میذاره که چه بخوای و چه نخوای محیط دبیرستان و همه دوستای دبیرستانیت رو فراموش می کنی .
    اینو شک ندارم که میگم.
    اما سعی کن تو دانشگاه در انتخاب دوست دقت بیشتری کنی که مثل این یکی دوستت نباشن.
    الان هم به نظرم روزای کسل کننده و طولانی تابستون باعث شده این افکار به سراغت بیاد .
    بذار این روزا بگذره تا روزای بهتر برسه .

  10. 4 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    omid65 (یکشنبه 06 مرداد 92), shapoor (یکشنبه 06 مرداد 92), sima_star (یکشنبه 06 مرداد 92), tamanaye man (یکشنبه 06 مرداد 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مرداد 92 [ 02:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    23
    سطح
    1
    Points: 23, Level: 1
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    8
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از دلداریت آسمانی جون.دوسال کاردانی خوندم. به امید خدا از مهر میرم یه دانشگاه دیگه کارشناسی بخونم.امیدوارم واقعا اینطور که میگی بشه و اونجا تنها نباشم و دوست پیدا کنم

  12. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array



    سلام
    sima_star


    به تالار همدردی خوش آمدی




    باخودت چقدر دوست هستی ؟ اصلاً خودت رو خوب می شناسی ؟ ، با خودت میانه خوبی داری ؟ و .....





  13. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    sima_star (دوشنبه 07 مرداد 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مرداد 92 [ 02:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    23
    سطح
    1
    Points: 23, Level: 1
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    8
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها



    سلام
    sima_star


    به تالار همدردی خوش آمدی




    باخودت چقدر دوست هستی ؟ اصلاً خودت رو خوب می شناسی ؟ ، با خودت میانه خوبی داری ؟ و .....
    ممنونم فرشته مهربان
    با خودم دوستم اما خیلی ایده ال گرا هستم وقتی یه اشتباهی میکنم خیلی خودمو سرزنش میکنم.زیادی خودمو تحت فشار میذارم..بیشتر وقتا تنها میرم بیرون پارک و خرید و .... اما میتونم بگم 80 درصد مواقع از با خودم تنها شدن لذت میبرم. گاهی اوقات هم مثل این روزها خیلی اذیت میشم.وقتی مردم با تعجب میپرسن تنها میری خرید ؟؟؟؟مگه میشه؟؟؟؟تنها میری پارک مگه امکان داره؟؟؟؟نمیدونم چیش انقدر عجیبه ؟؟؟؟عروسی خواهرمه یه ماه دیگه و وقتی به مامانم گفتم کسی روندارم که دعوت کنم از مامانم انتظار نداشتم بگه :نه تو خواهر عروسی زشته کسی رو نیاری؟؟؟؟
    واسه همین گاهی وقتا مثل الان کمبود یه دوست صمیمی رو واقعا احساس میکنم

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مرداد 01 [ 19:21]
    تاریخ عضویت
    1392-3-18
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    7,573
    سطح
    58
    Points: 7,573, Level: 58
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 30 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    راجع ب اینکه بهش زنگ بزنی یا نزنی حرفی ندارم بهترین تصمیمو خودت میتونی بگیری چون با وضعیتت آشناتری..

    اگه از منتقدان خودت هستی و خودتو سرزنش میکنی بدون ب دید مردم خیلی اهمیت میدی=عدم اعتماد ب نفس..


    سعی کن تنها نباشی و به تنهایی عادت نکنی..اگه تو خودت احتیاج ب تغییری میبینی با عزم راسخ اینکارو انجام بده..


    یاعلی موفق باشی..

  16. کاربر روبرو از پست مفید kambiz619 تشکرکرده است .

    sima_star (دوشنبه 07 مرداد 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستی قبل از ازدواج
    توسط Fam در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 مهر 94, 17:42
  2. مشکل اختلاف سنی در دوستی
    توسط hamidmm در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 مرداد 94, 12:21
  3. دوستی و ازدواج
    توسط ن.ف در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 شهریور 91, 17:48
  4. تجربه من از دوستی (مشاوره نمیخوام)
    توسط ashkan rad در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 مرداد 91, 16:22
  5. دوستی قبلی همسر
    توسط AUTUMN در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: جمعه 02 اردیبهشت 90, 10:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.