سلام به همه اعضای مهربون همدردی
من از دی ماه سال قبل یعنی 5 ماه پیش عضو این سایت شدم
خیلی زودتر از اینها میخواستم یه تاپیک ایجاد کنم و مشکلمو بگم ولی همش به خودم میگفتم با گذشت زمان خوب میشم ولی دارم بدتر میشم
و حالا مشکل من . 6 ماه از طلاقم میگذره و من هنوز دلتنگشم و امیدوار به اینکه برگرده و با برگشتنش به خودم ثابت بشه که من دوست داشتنی هستم.
زندگی مشترک من 6 سال طول کشید و من تو شهر خودم نبودم به یه شهر دیگه ازدواج کردم
تو اون 6 سال همه زندگیم تلخ تلخ بود ولی من از طلاق از تنهایی میترسیدم و با هر خفت و خاری بود میخواستم زندگی کنم.
لطفا کسانی که تجربه دارن بهم کمک کنن چقدر طول میکشه تا من فراموشش کنم ؟ هر روز بدتر میشم دلتنگتر و امیدوارتر که اون حتما برمیگرده و منو میخواد .
در ضمن اینم بگم که من کل ارتباطامو با اون شهر و حتی همه دوستام قطع کردم که هوایی نشم خط موبایلمو با خودم نیاوردم تو شهر خودمون یه خط دیگه گرفتم و فقط به 3 تا از دوستای اون شهر دادم که از یکی از دوستام شمارمو پیدا کرد .
به همین خاطر منم که دیگه به موبایل احتیاج نداشتم 4 ماه تمام یعنی تا اول اردیبهشت موبایل نداشتم و بازم یه خط دیگه گرفتم . آلانم با هیچ کس از شهر شوهر سابقم (ک) ارتباطی ندارم
فقط یه موضوع دیگه که منو به برگشتنش امیدوار میکنه رو بهتون میگم و میخوام کمکم کنید .
روز سوم فروردین امسال به یکی از شوهر خاله هام و پسر خالم اس ام اس تبریک عید میفرسته در ضمن در اون زمان که با هم بودیم اصلا اصلا از این خالم و خانوادش خوشش نمیومد بر عکس من و خانوادم که از اون بچگی که من یادم میاد ما فقط با همین خالم صمیمی بودیم و شوهر سابقم هم کاملا موضوع صمیمیت ما رو میدونست. ولی نه باهاشون تلفنی نه اس ام اس در ارتباط نبود حتی وقتی پسرخالم براش اس ام اس میفرستاد شوهر سابقم اصلا جوابشونو نمیداد و به زبون میاورد که از اینا خوشش نمیاد .
خلاصه چند تا اس ام اس زده و اونا جواب نداده بودن به جاش بهش زنگ زده بودن که مثلا شما؟ ( که من بعد از اینکه فهمیدم از این کارشون خیلی نارحت شدم)
خلاصه شوهر خالم باهاش تلفنی حرف میزنه و اونم میگه که من تنهام (ازدواج نکردم )و بیام تهران بهتون سر میزنم و خیلی خوب باهاشون صحبت کرده بود.
و واسه تولد حضرت علی هم باز اس ام اس تبریک فرستاده بود . و منم پیش خودم امیدوار که این واسه من یه روزنه امیده که اون میخواد برگرده . والا چرا باید بعد از طلاق به فامیل من پیام بده اونم کسایی که به زور و اصرار من هر از گاهی حاضر میشد باهاشون حرف بزنه یا ببیندشون.
خواهش میکنم کمکم کنید که چه برداشتی از این رفتارش باید داشته باشم و چطور میشه فراموشش کنم و آروم بشم به خدا از 24 ساعت شبانه روز 30 ساعت بهش فکر میکنم . از خودمم عصبانی میشم که چرا باید به کسی که اصلا برای من ارزشی قائل نبود اینهمه در حقم ظلم کرد فکر کنم . دلتنگش بشم و حتی امیدوار به برگشتنش؟
ببخشید که خیلی پراکنده نوشتم ذهنم خیلی آشفته اس
علاقه مندی ها (Bookmarks)