[size=medium]... سلام. والا به نظر میرسه بنده یک درگیری ذهنی و روانی با این مساله دارم و دائما در کیسهای مختلف دچار درگیری با این مساله میشم.
پدر بنده شخص بسیار آرام، مهربان، فرهیخته، با کلاس و مودبی هستند و من به عنوان یک پدر بسیار به ایشون عشق میورزم و هیچ جور شخصیت دیگه ای رو دوست نداشتم پدرم باشه... ایشون استاد دانشگاهند. خلاصه همه از دانشجو و همکار و کارمند و... عاشقشونن. صداشون بلند نمیشه، معمولا از چیزی عصبانی نمیشن... عصبانیتشون هم منطقیه! بعضی اوقات من احساس میکنم داره حقشون خورده میشه... مثلا توی مسائل همسایگی، فامیلی وغیره که من میبینم، اما ایشون مشکلی ندارن با قضیه و براشون راحت تره بگذرند تا واکنش نشون بدن. هر کسی هر چیزی بگوید هر چه بکند، هر توهینی نماید و هر حقی بخورد، ایشان به اصرار و هل شدید من یا مادرم برای احقاق حق، آنهم به صورت بسیار محتاطانه قدم جلو میگذارند.
من به عنوان دخترشون خیلی جوشی تر از ایشونم!... من حرص اینا رو هم میخورم. ... دعوا نمیکنم ولی مثلا رانندگی میکنم بوق زیاد میزنم، کسی توی ماشین نباشه عصبانی بشم فحش میدم، به بوکس علاقه ویژه دارم، تحمل اینکه کسی بیاد توی حریمم، بهم توهین کنه یا بخواد حقمو بخوره و فکر کنه من نفهمیدم به هیچ وجه ندارم، به هر روشی که بتونم واکنش نشون میدم... اول از مجرای قانونی و بعد حرف و بعد دعوا...
گاهی فکر میکنم نوع رفتارهای پدرم باعث ایجاد عدم وجود حس امنیت و داشتن پشتیبان در من شده. ... شاید واسه همینه که ورزشای رزمی دوست دارم، شاید احساس بی پناهی کنم...
.
حالا مشکل اینه که در مورد مساله انتخاب همسر، من ناخوداگاه نمیتونم شخصیتای شبیه پدرم رو تحمل کنم، معمولا کسانی رو میپسندم که ... مردانه ترند( البته نه به شکل پرخاشگریهای روان رنجورانه...) . شاید میخوام حس ناامنی ام را جبران کنم.
از طرف دیگر مادرم و خانواده میگن که شما فکر میکنی از این نوع آدم خوشت میاد و میتونی باهاشون زندگی کنی، اما شما به همین تیپ اخلاقی پدر خودت عادت داری، با این مدل زندگی و خانواده رشد کرده ای و نمیتونی اون مدل آدم رو تحمل کنی.
...
واقعا در تفسیر این افکار و احساسات درمانده ام. مواردی برای ازدواج از تیپهای مختلف دارم اما نمیتونم تشخیص بدم که با کدوم سازگاری و تناسب دارم و باید چه جور آدمی رو انتخاب کنم.
لطفا راهنمایی بفرمایید.[/size]
علاقه مندی ها (Bookmarks)