RE: مشکل من با مادرم
سلام دوست عزیزم
دیدی که شما به مادرت داری دید غلطیه.نباید انتظار داشته باشی با این سن و سال از شما عذر خواهی کنه.
یه جایی گفتی این ادم درست بشو یست.به خدا قسم با خواندن این جمله ات تنم لرزید.دختر خوب این چه حرفیه که ادم در مورد مادرش میزنه؟
اون هم مادره و مثل هر مادر دیگه ای خوشبختی بچه اش رو میخواسته و فکر میکرده ازدواج شما با پسر عمه ات باعث خوشبختیت میشه.
بهتر نبود خیلی محترمانه و با مهربونی بهش میگفتی مادر میدونم شما به فکر خوشبختی من هستی و نظرت برای هم خیلی مهم و محترمه ولی اجازه بدید خودم تصمیم بگیرم و هرجا که نیاز به کمک شما داشتم ازتون مشورت میگیرم....
به نظر من یک مسئله ای که باعث شده مادرت جلوی شما بیشتر مقاومت کنه مخالفت های پی در پی شما با ایشونه
مگر یه شما خوردن چقدر زمان میبره؟تازه دیگه اون شب نمیخواد خودت غذا درست کنی .میرفتی و شامتو میخوردی و نیم ساعتی مینشستید و برمیگشتید
عوضش دل مادرت رو هم به دست اورده بودی.
ایراد رفتار شما همینی بود که خودت اشاره کردی...جروبحث زیادی باهاش.
این کار کاملا باعث ایجاد رفتار مقاومت امیز در طرف مقابل میشه
دوست خوبم.
قدر لحظه هارو بدون ..خیلی ساده و بی ریا بهت میگم..نوکری و کلفتی مادرت رو بکن و خاک زیر پاش باش و بدون که این کار خیلی لیاقت میخواد.
بهش محبت کن و جلوش بگو چشم هر چی شما بگی
ولی کار خودت رو انجام بده.دلیل نداره باهاش بحث کنی تا قانعش کنی.
ولی کوچکترین بی احترامی بهش نکن که گریبان گری خودت و زندگیت خواهد شد و مطمئن باش همین رفتاری که الان داری (چه خوب و چه بد) فردا روزی که مادر شدی بچه ات باهات خواهد داشت
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)