به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 43
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مهر 95 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1390-12-06
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    3,741
    سطح
    38
    Points: 3,741, Level: 38
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چند سال عشق بچگانه و بی نتیجه

    بسم الله الرحمن الرحیم


    سلام به همه دوستان عزیزم

    عرض شود که من هم یه مشکل عاشقانه دارم اومدم اینجا با کمک هم حلش کنیم ان شا ا...

    من متولد مرداد سال 72 هستم که دقیقا از روز 3 تیر سال 85 احساس خاصی نسبت به دختر دایی مامانم که متولد مهر 71 هست دارم
    تا دی ماه سال 89 هیچ حرفی نمیزدم کلا شاکی نبودم از عشقم دی ماه سال 89 کم کم با خواهرش ارتباط پیدا کردم و کامل بهش گفتم که جریان چیه این داستان ادامه داشتو ن حدودا یک سال شب ها ساعت ها گریه میکردم الان بهترم اما بازم گریه میکنم
    خلاصه 22 خرداد سال 90 به خاله ام زنگ زدم جواب نداد به همون دخترهکه دوسش دارم زنگ زدم تا با خالهام حرف بزنم و اینطور یه ارتباط کوچولو باهاش پیدا کردم. اون چند روز ازمون های سنجش داشتیم واسه امادگی کنکور و پدر و مادرش تهران بودن (بچه شهرستان هستیم ) اومده بودن مراسم خاک سپاری یکی از اقوام ، صبح روزی که ازمون داشتیم رفتم در خونه خاله ام که کارتمو بردارم برم ازمون بدم که اونجا بود اونم ازمون داشت (نیمه دوم هست با خودم کنکور داشت) بیدارش کردم تا سر مسیر هم با هم بودیم یخرده صحبت کردیم و سوار تاکسی شد رفت ازمون بده منم رفتم ازمون دادم و زود برگشتم خونه خاله ام که ببینمش، این اتفاق یه ارتباط سطحی بینمون ایجاد کرد البته اون از قبل فهمیده بود دوسش دارم دختر خالمو فرستاده بود که این موضوع رو از زبون من بشنوه (البته من نمیدونستم چرا دختر خالم انقد اصرار داشت ) بعدافهمیدم، کم کم ارتباطمون طوری شد که شبها به هم اس ام اس میدادیم و هرکاری داشت ازم کمک میخواست ولی نه به این طور که اونم عاشقم باشه اما تحملم میکرد هرطور بود، کنکور رو دادیم و تموم شد من اون خیلی با هم حرف میزدیم اونا یه سفر مشهد رفتن برگشتنی توی ساری داشت بهم اس ام اس میداد و گفتم بیا خیالی کنار دریا قدم بزنیم و... اون شب بهم گفت دوستم داره اما نه به عنوان کسی که همسرش باشم کلا میگفت پسر خوبی هستم اما به عنوان همسر منو نمیتونست قبول کنه بهش میگفتم چراجوابتمنفیه میگفت نمیدونم یا میگفت پسرا همه اینطوری هستن فقط ادعای عاشق شدن دارن (یه دوست داشت که از دوستی ضربه خورده بود همش بهش میگفت پسرا فلان هستن پسرا بهمان هستن اینم ذهنیتش خراب شده بود نسبت به من بی اعتماد بود )
    اون شب بهم گفت قلبم مال تو باشه قبوله اما وقتی رسیدن خونه دیگه جواب تلفنمو نداد تا یک هفته هرکاری میکردم جواب نمیداد نه خودش نه اون خواهرش که با هم ارتباط داشتیم (البته هیچ کس از ارتباط ما دوتا خبر نداشت )
    دیگه طاقت نیاوردم زنگ زدم خونه با خواهرش صحبت کنم که مثلا احوال پرسی کنم
    بعد تلفن من خواهرشو باز جویی میکنن که چرا با این پسره انقد زیاد ارتباط داری اونم به همه میگه که من "فاطمه" رو دوست دارم و اون شب همه بجر باباش میفهمن که چرا من همیشه توی جمع ساکت هستم و اصلا سرمو بالا نمیکنم
    بعدش دیگه ارتباط نداشتیم تا اینکه چند روز از دی ماه90 گذشته بود دیدم داره زنگ میزنه تعجب کردم گفتم بعد سه ماه چی شده
    برداشتم یکم باهاش حرف زدم گفت همینطوری یادت افتادم گفتم یه احوالی ازت بپرسم
    و اینطور دوباره ارتباطمون شروع شد اما یکم تفاوت داشت مثلا قبلا هروقت میرفت بیرون کلی با هم قدم میزدیم اما این بار اصلا بهم خبر نمیداد رفته بیرون یا بهش میگفتم میخوام ببینمت میگفت وقت ندارم بیام بیرون یا میگفت " بیخیال" کلا از کلمه بیخیال زیاد استفاده میکنه هروقت من دارم درد دل میکنم
    تا چند روز قبل یه مزاحم داشت کهبهش میگفت من بهعنوان یه خواهر دوستت دارم و رفته بود اونو دیده بود وقتی برگشت کلی ناراحت بود و گریه کرد که چرا رفته ببینتش
    منم خیلی حسودیم شد که واس خاطر یه غریبه رفته بیرون ببینه اش اما واسه من که بیشتر از 5 ساله عاشقشم همش میگفت وقت ندارم و...
    بگذریم بعدش زیاد اذیت میکرد یه سیم کارت دیگه واسش گرفتم روز بعدش دیگه مزاحمش نشد
    کلا سیمکارتاشو خودم واسش میخریدم وقتی میدیدمش بهش گل میدادم حتی شارژ هم خودم براش میگیرم!
    هر مشکلی داره ازم کمک میخواد من با تمام توانم بهش کمک میکنم مثلا چند روز پیش موبایل دوستشو انداخته بود توی آب نمیخواست دوستش بفهمه من بردم زود درستش کرم

    اما بااین همه صحبت که کردم بازم جوابش منفیه مشکل بدتر اینه دلم نمیاد ازش جدا شم اخه عاشقشم
    الان که با هم ارتباط داریم خیلی اذیت میشم
    مثلا ساعت یازده بهش اس ام اس میدم میگه خوابم میاد شب بخیر اما ساعت دو نصف شب اس میده میگه واسم شارژ بفرست و بعدش دیگه جواب نمیده تا دفعه بعدی که شارژ تموم کنه باز اس ام اس میده و بعضی وقتا هم که دلش به رحم میاد چند تا اس ام اس میده
    امشب گفتم یه کم متفاوت باشم
    بهم اس ام اس داد گفت شارژ بفرستم براش
    منم دقیقا اینو نوشتم :
    چند وقته دیگه سیمکارتمو شارژ نمیکنم اخه جز تو با کسی حرف نمیزنم تو همه کهبه زحمت جوابمو میدی دیگه شارژ لازم نداره ببخشید ندارم واست بفرستم"
    بعدش اونم اینو فرستاد:
    "آها. شبخوش .شرمنده مزاحم شدم منم یکم از دوستم گرفتم .بای"

    حالا دوستان من نمیدونم چیکار کنم باید بازم به پاش بمونم ؟ احساس میکنم اون الان فقط شارژ منو میخواد
    از این که با یه پسر ارتباط داشتهباشه فقط 1 % احتمال میدم اخه میدونم تا دیر وقت با یه دوستداره که اسمش "غزل" حرف میزنه

    از نظر قیافه زیباست اما من تا خرداد ماه امسال جرات نمیکردم نگاش کنم از چشاش میترسیدم ، میترسیدم زندگیمو تباه کنه که داره میکنه ظاهرا
    اونقد عاشقشم که اگه اخم کنه اشکام سرازیر میشه
    اما پسر لوسی نیستم حتی واسه مرده هم گریه نمیکنم اما تا اسمش میاد بغض میکنم

    حالا از دوستان عزیز میخوام نظرشونو بگنکه چیکار باید کنم ؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 دی 91 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1390-11-14
    نوشته ها
    548
    امتیاز
    1,860
    سطح
    25
    Points: 1,860, Level: 25
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1,833

    تشکرشده 1,864 در 493 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    قطع ارتباط

  3. 3 کاربر از پست مفید پیدا تشکرکرده اند .

    پیدا (پنجشنبه 13 مهر 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مهر 95 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1390-12-06
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    3,741
    سطح
    38
    Points: 3,741, Level: 38
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط پیدا
    قطع ارتباط
    امروز بهش گفتم تو انگار منو فقط به خاطر شارژ و کارهات میخوای
    اونم گفت که " واست متاسفم که اینطوری فکر میکنی و ...."
    خلاصه قهر کرده چند بار هم خواهش کردم جواب بده گفت" ازت بدم میاد اگه زنگ بزنی به مامانم میگم "
    منم دیگه زنگ نزدم
    حالا نمیدونم چکار کنم اونقد دوسش دارم وعاشقشم که از صبح تا حالا دارم گریه میکنم

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 بهمن 92 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1390-2-30
    محل سکونت
    کرج
    نوشته ها
    620
    امتیاز
    4,643
    سطح
    43
    Points: 4,643, Level: 43
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Social1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    3,824

    تشکرشده 3,762 در 695 پست

    Rep Power
    75
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    شما یه مقدار احساسی رفتار نمودید با اینکه ایشان برای یک مدت شما رو رها کردن و دوباره برگشتند بدون اینکه در نظر بگیری که چه دلیل قانع کننده ای دارد دوباره به او دلبسته شدید بهتره که اینهمه به او ابراز وابستگی نکنید و رابطه تان را قطع کنید.

  6. 5 کاربر از پست مفید چشمک تشکرکرده اند .

    چشمک (پنجشنبه 13 مهر 91)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مهر 95 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1390-12-06
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    3,741
    سطح
    38
    Points: 3,741, Level: 38
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط چشمک
    شما یه مقدار احساسی رفتار نمودید با اینکه ایشان برای یک مدت شما رو رها کردن و دوباره برگشتند بدون اینکه در نظر بگیری که چه دلیل قانع کننده ای دارد دوباره به او دلبسته شدید بهتره که اینهمه به او ابراز وابستگی نکنید و رابطه تان را قطع کنید.
    من این چند سال همیشه دعا کردم که برگرده و همیشه هر کاری از دستمبر اومده واش انجام دادم توی اون مدتی که قطع ارتباط کرده بود من هرشب گریه میکردم
    کلا از شغلم دلزده شدم
    یه شرکت فروش کالای دیجیتال داریم که دونفر مدیر هستیم و 20 نفر کارمند خلاصه دوستم خیلی شاکی شد یه مدت مسول آزمایشگاه یه سد خاکی بودم که بازم ازش دلزده شدم و این مدت همه چیزمو باختم فقط بخاطر اون
    الان هم که باهام قهره منم دیگه اصرار نکردم و فقط چند بار زنگ زدم جواب نداد دیگه مزاحم نشدم

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    ببینید با اینکه رابطه به این صورت درست نیست !
    ولی خودت رو هم کوچک کردی ! وقتی کسی اینقدر بی محلی می کنه ، یعنی فکر می کنه شما اینقدر بی ارزش هستید و دختره هم با ارزش !
    رابطه اشتباهه از اول ، ولی اگر هم می خواهی به دستش بیاری ، یکبار رک صحبت کن و دیگه حرفی نزن ! همین
    هرچه بیشتر جلو بری ، بیشتر عقب می ره ! الان احساس می کنه یه چیز فرا زمینی هست که تو داری خودتو می کشی براش ! عادی باش ، خونشون برو ، بیا ، تو مهمونی ها باش ! سلام و علیک ! همین و بس !
    تا وقتش نشده اصلا فکر نکن بهش به هیچ عنوان

  9. 2 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    داود.ت (یکشنبه 07 اسفند 90)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مهر 95 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1390-12-06
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    3,741
    سطح
    38
    Points: 3,741, Level: 38
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط داود.ت
    ببینید با اینکه رابطه به این صورت درست نیست !
    ولی خودت رو هم کوچک کردی ! وقتی کسی اینقدر بی محلی می کنه ، یعنی فکر می کنه شما اینقدر بی ارزش هستید و دختره هم با ارزش !
    رابطه اشتباهه از اول ، ولی اگر هم می خواهی به دستش بیاری ، یکبار رک صحبت کن و دیگه حرفی نزن ! همین
    هرچه بیشتر جلو بری ، بیشتر عقب می ره ! الان احساس می کنه یه چیز فرا زمینی هست که تو داری خودتو می کشی براش ! عادی باش ، خونشون برو ، بیا ، تو مهمونی ها باش ! سلام و علیک ! همین و بس !
    تا وقتش نشده اصلا فکر نکن بهش به هیچ عنوان
    رک و راست چی بهش بگم ؟ خب بهش گفتم دوست دارم تو دوستم داری گفت نمیدونم ، دوست دارم اما نه به عنوان همسرم!
    الان هم که سراین مسئله امروز بهم گفت "ازت بدم میاد دیگه مزاحمم نشو"

    عادی شدن رو که حتما باید بشم راجب مهمونی ها و سلام علیک هم مرسی انجام میدم

  11. کاربر روبرو از پست مفید myheavenstar تشکرکرده است .


  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 13 اسفند 90 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1390-12-06
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    724
    سطح
    14
    Points: 724, Level: 14
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered500 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    سلام كتاب در مورد ازدواج معرفي كنم ميخوني ؟؟آيا تو آن گم شده ام هستي از باربارا دي انجليس شايد با فرهنگ ما كمي متفاوت باشه اما مارو از اشتباه كردن در ارتباطات باز ميداره موفق پيروز باشي

  13. 3 کاربر از پست مفید نسيم نوبهار تشکرکرده اند .

    نسيم نوبهار (یکشنبه 07 اسفند 90)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط myheavenstar
    نقل قول نوشته اصلی توسط داود.ت
    ببینید با اینکه رابطه به این صورت درست نیست !
    ولی خودت رو هم کوچک کردی ! وقتی کسی اینقدر بی محلی می کنه ، یعنی فکر می کنه شما اینقدر بی ارزش هستید و دختره هم با ارزش !
    رابطه اشتباهه از اول ، ولی اگر هم می خواهی به دستش بیاری ، یکبار رک صحبت کن و دیگه حرفی نزن ! همین
    هرچه بیشتر جلو بری ، بیشتر عقب می ره ! الان احساس می کنه یه چیز فرا زمینی هست که تو داری خودتو می کشی براش ! عادی باش ، خونشون برو ، بیا ، تو مهمونی ها باش ! سلام و علیک ! همین و بس !
    تا وقتش نشده اصلا فکر نکن بهش به هیچ عنوان
    رک و راست چی بهش بگم ؟ خب بهش گفتم دوست دارم تو دوستم داری گفت نمیدونم ، دوست دارم اما نه به عنوان همسرم!
    الان هم که سراین مسئله امروز بهم گفت "ازت بدم میاد دیگه مزاحمم نشو"

    عادی شدن رو که حتما باید بشم راجب مهمونی ها و سلام علیک هم مرسی انجام میدم
    نمی دونم چرا بن شدی !
    ولی این احساسی که الان داری ، بعدا بهش خواهی خندید و ناراحت خواهی بود که چرا خودت رو کوچک کردی به خصوص جلوی فامیل !
    سعی کن زندگیتو پیدا کنی ، اول راه هستی ، بخواهی شخصیتت رو از الان با این مسائل کوچک ، ضعیف کنی کم می یاری !
    نمی گم عشق و عاشقی موضوع کمی هست یا به کل منکر بشم ، ولی بدون هر نگاه و شخصی ارزش این همه محبت و توجه رو نداره !
    فراموشش کن بره ، مطمئن باش تو آیندت با خانم هایی آشنا می شی که خدا رو شکر می کنی با این دختر رابطه شما بیشتر نشده بوده !
    فکر درست باش

  15. 2 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    داود.ت (شنبه 06 اسفند 90)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 مهر 95 [ 15:38]
    تاریخ عضویت
    1390-12-06
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    3,741
    سطح
    38
    Points: 3,741, Level: 38
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یه رابطه عجیب! خواهش میکنم کمک کنید

    خیلی ممنونم مدیر محترم.

    کسی دیگه نظری راجب مشکل من نداشت؟!!!
    کمک کنید لطفا
    اتفاقات امروز:
    غروب یهم اس ام اس داد و گفت که از من خوشش نمیاد و تلفنی هم باهاش حرف زدم گفت که دیگه هیچ وقت شماره اش رو موبایلم نمیوفته
    منم بهش گفتم "اون اندازه که لازم میدونستم بهت اصرار کردم اون اندازه که لازم دونستم غرورمو زیر پا گذاشتم
    و اونقد که لازم بود واست اشک ریختم حالا هم اگه احساس میکنی بدون من خوشبختی برو خدا نگهدار امیدوارم یه روز بفهمی چقد عاشقت بودم
    عشق که زورکی نیست هرطور که خودت دوست داری انتخاب کن موفق باشی خدا حافظ"


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احتیاج به یک مشاوره فوری دارم
    توسط ali.javan در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 اردیبهشت 92, 22:11
  2. احساس افسردگی میکنم به کمک احتیاج دارم
    توسط eli70 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 اردیبهشت 92, 19:01
  3. حس تنفر وجودمو گرفته دارم اتیش میگیرم
    توسط rooz530 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 دی 91, 21:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.