فک کنم عاشق شدم

[سمانه73]

سلام حالتان خوبه؟(من تازه بااین سایت آشناشدم وتوش عضوشدم امیدوارم بتونم موردی که برام پیش اومده باشه رااینجاحل کنم!!)
شاید الان که تعریف کنم بخندید@
من امسال میخوام کنکوریدم ومیرم کلاس کنکور ازاستادم ودر واقع معلمم خوشم اومده این حس یه حسی که تاالان برام پیش نیومده ومن اصلان تاالان نه رابطه دوستی باپسری حتی برای سرگرمی نداشتم ...واصلان خوشم نمیاد وهمش سرم توکتاب بوده وتالان دارم حسابی میخونم
نه اینکه پسرندیدیده باشم خیلی هم دور برم پسر زیاد هست کار پدر ومادرم و وضعیت زندگی ام جوریه که اطرافم پسر جوان وخوشتیپ خیلی میبینم ولی تالان به هیچ کدومشون حتی یه ذره ..............
باورتون نمیشه تمام روز وشب رابه اون فک میکنم شایدالان همتون برام این جواب رابنویسد وبگید هنوز بچه (ازهمه ای هم کلاسی هام سنم کوچکترچون جهشی خوندم )ولی یباورکنین حسم حس علکی نیست!
تمام شب وکل روز رابهش فکرمیکنم وخیلی ......دارم بااینکه اصلن خوشگل نیست وجوان نیست..............

[مهاجر بي نشان]

سلام خواهرم سمانه خانوم
به تالار همدردي خوش آمديد

اولا : هيچم خنده دار نيست و همه ( چه پسر و چه دختر ) وقتي وارد يه مرحله اي از سن ميشن اين حس نياز به جنس مخالف درشون پيش مياد ، اما مهمترين چيزي كه دراين حالت بايد مد نظر قرار بگيرد و عامل موفقيت فرد هست ، كنترل احساسات و پيروي از نعمت ارزشمند عقل است ، و الي ماشاالله بوده اند افرادي كه در اين مرحله ، درگير احساسات خود شده اند و سرمايه عظيم عمر و جواني و آينده و آرزوهاي زيباي انسانيت را نابود كرده اند ...
از سخن خودتون هم مشخصه اين نوع تفكر براي شما خيلي زوده ، و مطمئن باشيد وارد شدن در اين عرصه يك مانع بزرگ براي موفقيت شماست ،
نكته هاي مهم :
اول اينكه : خيال نكنيد در اين عالم فقط و فقط شما دچار اين حالت شده ايد ، پس اين حس طبيعي است و از طرفي يك محك و امتحان بزرگيست براي شما كه در صورتي از اين امتحان خوب و سربلند بيرون ميائيد كه عقل خود را حاكم قرار دهيد ...

دوم اينكه : سعي كنيد به هر صورت شده و تا امكان دارد ، استاد خود را عوض كنيد (من نميدانم امكان پذير هست يا نه ، اما اگر امكان دارد كوچكترين مكثي در اين مورد نكنيد )

سوم : اهداف كوتاه مدت و بلند مدت خود را هر هفته مرور و به روز كنيد و عوامل مزاحم را شناسائي كنيد و از بين ببريد ... ( اگر هنوز روي اهداف كوتاه مدت و بلند مدت خود فكر نكرده ايد ، وقت را غنيمت شماريد و براي آينده خود هدفها را روشن كنيد ) ( و مطمئن باشيد يكي از مهمترين عوامل مزاحم افتادن در اينگونه احساسات مي باشد )

چهارم : سرگرمي هاي جانبي خود را تا حدودي افزايش دهيد ، ماندن زياد در خانه به قصد آماده شدن براي كنكور مي تواند مقدمه اي باشد براي پرورش اين ذهنيت ... ( ورزش ، ورزشهاي فكري و ... )

پنجم : خودتون دلتون براي آينده تون بسوزد ، اگر واقعا دوست داريد واقعا به جائي برسيد ...

موفق باشيد و در پناه حضرت حق

[صنم_64]

سلام سمانه عزيز، به جمع همدردي خوش اومدي
عاشق شدن مثل برق گرفتگي كه نيست كه يهو متوجه بشيم بلكه يه پروسه اي است كه با شناخت روحيات و شخصيت فرد مقابل به مرور زمان و با گذشت اتفاقاتي پيش مي آيد و اول از همه با يه جذب اوليه خودش رو نشون ميده و با شناخت بيشتر ميتونه منجر به ايجاد علاقه بيشتر بشه. شما متاسفانه يا خوشبختانه عاشق استادتون نشديد.من اين نتيجه گيري رو با توجه به مقتضيات سن و شرايط كنوني كه داريد گفتم چون :
1- شما بايد نزديك 18 سال سن داشته باشيد و كاملا طبيعي است كه اين اولين تجربه عاطفي شماست و شما از اينكه احساس جديدي رو داريد تجربه مي كنيد به وجد اومديد و احساس هيجان عجيبي رو داريد. در واقع شما عاشق اين احساس خوب و زيبا شده ايد و نه احساس علاقه به فردي ديگر.
2- معمولا بعضي از محصلين در يك بازه زماني خاص قبل از كنكور دچار نوعي رخوت موقت ميشند و دقيقا در اين مدت ممكنه براي رهايي از اين حالت اقدامات بامزه اي انجام بدن مثلا خود من با وجود اينكه بچه درسخوني بودم اما چون از درس خوندن بيش از حد خسته شده بودم به مدت 2 هقته فقط پاي ثابت وبگردي و چت شده بودم. شايد شما هم به زنگ تفريح و تجديد قوا احتياج داشته باشيد ولي لطفا دور اينجور احساسات رو يك خط قرمز بكشيد چون نتيجه اش بيشتر به يك علاقه يكطرفه ختم ميشه كه چشم باز كني مي بيني كلاس تموم شده و ديگه استادت رو هم نمي بيني اونوقت شما مي مونيد و يك حس ناكامي و حسرت بر زمان از دست رفته اي كه بايد خرج تحصيلتون مي كرديد.
عزيزم، به اين اتفاق به عنوان يك تجربه نگاه كن، در گذر زمان و در برخورد با افراد جديدي كه در آينده و در محيطهاي اجتماعي بزرگتر با آنها برخورد خواهي كرد درس هايي به شما خواهند داد كه بعدها متوجه مي شي كه اين احساس امروز شما فقط يك جوانه ايست كه نشان دهنده شروع دوران بلوغ عاطفي شماست. پس لطفا اول از همه پاتو بذار رو ترمز و كنترل احساست رو به دست خودت بگير چون هرچي باشه اولويت مهم شما در حال حاضر تمركز كامل روي درس وامتحان كنكورت است.

[سمانه73]

[size=large]سلام[/size] از دوست بزرگوارم که منوراهنمایی کردن متشکرم!
من از اون روز که جواب هارابرام نوشتید خیلی سعی کردم دیگه بهش فک نکنم!ولی.......
وقت هایی که درس دارم هم فکرهام مزاحم میشن ولی اجازه بهشون نمیدم....
ولی خیلی دارم بهش فک میکنم امکان تعویض کلاس هم برام نیست...
در ضمن افسرده هم نیستم !ولی بعضی وقت ها اونقدر میرم تو فکر که اعصابم اطافیانم خورد میشه!مخصوصن دوستام توی مدرسه!نمیدونم چکارکنم!البته من تصمیم دارم ایشون رو فراموش کنم ولی...
خواهش میتونین بیشتر منو ررو راهنمایی کنین چون نیاز شدیدی دارم!

[گلنوش67]

اما مهمترين چيزي كه دراين حالت بايد مد نظر قرار بگيرد و عامل موفقيت فرد هست ، كنترل احساسات و پيروي از نعمت ارزشمند عقل است ، و الي ماشاالله بوده اند افرادي كه در اين مرحله ، درگير احساسات خود شده اند و سرمايه عظيم عمر و جواني و آينده و آرزوهاي زيباي انسانيت را نابود كرده اند ...

عزيزم واسه اينكه بتوني بهش فكر نكني از اينجا كمك بگير
تكنيك توقف فكر

[داود.ت]

ببینید دوست عزیز
استاد ها و معلم ها به دلیل خوش صحبتی سر کلاس ها معمولا شیفته و مجذوب زیاد دارن و بعضیا اگه اهل سو استفاده باشند که بدتر !
مقداری باید با واقیعت رو به رو بشید ، شخصیتی که از افراد می بینیم با اون چیزی که در واقیعت هست خیلی فرق داره
این رو مطالعه کنید ، یه استاد هنرمند و استاد دانشگاه چه افکار مریضی داره ، حتی یکی دیگه از دوستان هم همین مشکل رو با نامزدش که استادش بوده داشته
البته الان چک کردم دیدم پاک شده
ولی خلاصه بگم ، شما شیفته رفتار ظاهری استاد شدید ! به خصوص اینکه استاد شما مرد هست و معمولا چیزی که خودم دیدم ( چون خود بنده تدریس کامپیوتر برای هم سن های شما داشتم ) همکارهامون یه مقدار زیاده روی می کنند ( خود شیرین بازی و غیر واقعی بودن شخصیت )
بهتره فکرتون رو منحرف این مسائل نکنید

[سمانه73]

ممنون از پاسخ دوستان!
نه ایشون لحن خاص و(مهربانی )باهیچ کس ندارد وخیلی خیلی بقول بچه گنداخلاق هستن درحال داشتن تدریس عالی شون!
فقط من ازایشون تاالان خوشم اومده وتاالان هروقت ازکلاس میره بیرون بچه های شروع میکنن به ناربط گفتن پشت سرایشون بخاطرسخت گیری شون!
من نمیخوام این کارم راتوجیه کنم ولی در جواب دوستم این روگفتم !

[داود.ت]

ممنون از پاسخ دوستان!
نه ایشون لحن خاص و(مهربانی )باهیچ کس ندارد وخیلی خیلی بقول بچه گنداخلاق هستن درحال داشتن تدریس عالی شون!
فقط من ازایشون تاالان خوشم اومده وتاالان هروقت ازکلاس میره بیرون بچه های شروع میکنن به ناربط گفتن پشت سرایشون بخاطرسخت گیری شون!
من نمیخوام این کارم راتوجیه کنم ولی در جواب دوستم این روگفتم !

ممنون بابت جواب شما
--
خوب اینجور باشه ، پس چه چیزی در ایشون هست که فکر می کنید در بقیه نیست ؟

[سمانه73]

به نظرم (نخنیدین)خیلی جذبه است !وبدجور رفته تو دلم!

[rokhsareh_t]

عزيزم سمانه جان.
اين احساست احساس جالبيه.
خيليم كيف ميده. مي دونم چه حالي داري!
عزيزم خييلي از همسن وسالات اين احساسو به معلم هاي مردشون دارن.
همسر من معلمه. اگه رشتت رياضي باشه شايدم بشناسيش.
خوب جوونه و خوش تيپ.
باور نمي كني اگه بهت بگم هفته اي چند نفر زنگ مي زنن و بهش ابراز عشق مي كنن!!!
اين احساست عشق نيست خانومي.
يه 2_3 هفته كه اين آقا رو نبيني همه چيز رو يادت مي ره!
حالا كه انقد دوسش داري... درسشو هم خوب بخون كه اين علاقه يه نفعي هم برات داشته باشه.