سلام .
من مدتیه با خانمی که از همکلاسی ها دانشگاه است تصمیم گرفتیم که بیشتر با هم آشنا بشیم و البته این رو هم شرط کردیم که اگر فهمیدیم به درد ازدواج با هم نمیخوریم این آشنایی به حالت قبلی برگرده ! و اگر فهمیدیم که بدرد هم میخوریم من موضوع رو به خانوادم اطلاع بدم تا رسما به خواستگاری بریم . و خانواده ها هم نظرشون رو اعلام کنند .
تا به حال چند جلسه با هم در محیط دانشگاه صحبت داشتیم و این صحبت ها کاملا شبیه به یک جلسه خواستگاری بوده و سوالاتی رو از هم پرسیدیم که تو همین سایت هم موجوده و مهم و اساسی هست !
خب در خیلی از مسائل من از دیدگاه های ایشون خوشم اومده و در دومورد دچار شک و تردید شدم که واقعا ذهنم رو مشغول کرده !
1 - تفاوت های مذهبی : من نماز میخونم البته گاهی هم قضا میشه، روزه میگیرم و احکام دین اسلام مثل محرم و نامحرم رو رعایت میکنم از نظر دین داری در همین حدم نه بیشتر .
ایشون در حال حاضر روی نماز مقید نیستن ، روزه بگیر نگیر ! ، از نظر رعایت محرم و نامحرم طبق گفته خودشون سمت پدرشون کاملا معتقد هستن و بسیار مومن اما سمت مادرشون نه .
در مجالس خونوادگی سمت مادرشون حجاب رو رعایت نمیکنند یا حتی مثلا دختر خاله ، پسر خاله و ... با هم میرقصند ! و کاملا باهم راحت هستند و مثلا به هم اطمینان دارند !
در صورتی که در خونواده من روابط زن و مرد محدود نیست اما یه خط قرمز هایی رعایت میشود مثلا ما با هم دست نمیدیم ، یا خانم های فامیل جلوی مردای فامیل حجاب رو رعایت میکنند !
این اولین تفاوت که خیلی ذهن منو مشغول کرده و واقعا هم مهمه من کاملا صریح و واضح گفتم که اصلا این طرز رفتار رو نمیپسندم و اصلا دوست ندارم که همسرم حتی با نامحرم دست بده حتی اگر شوهر خواهرش باشه یا پسر خالش چه برسه به این که مختلط برقصند و بدون حجاب باشند .
ایشون هم گفتند من میتونم در این موارد تغییر کنم و یک آدمه دیگه ای بشم ! من بارها به ایشون گفتم که این تغییر در زبان گفتنش آسونه ولی در عمل خیلی سخته ولی ایشون با قاطعیت میگه من میتونم تو این زمینه بشم یک آدمه دیگه هر طور که شوهرم بخواد و البته ایشون تاکید کردند که چون این تغییر در جهته مثبته میگن که حاضرن تغییر کنن !
همچنین تو حرفاشون چندین بار گفتن که پدرشون از خداشه که من با کسی ازدواج کنم که منو تو این مسائل به سمت درست ببره !
چیزی که واسم جالبه اینه که خودش عتراف میکنه که روابط خونوادگیش درست نیست و از اون طرف انجام میده که البته من این رو بهش گفتم و گفت چون از بچه گی تو این محیط قرار داشته نمیتونیسته طور دیگه ای رفتار کنه ولی اگر روزی ازدواج کنم به نظر شوهرم احترام میذارم و هرطور که اون بخواد رفتار میکنم حتی گفت که یکی از دختر خاله هاش هم قبل از ازواج راحت بوده اما الان چون همسرش فردی معتقد هست اون هم دیگه کلا تغییر کرده !
حالا شما بگید من باید چطور در این باره تصمیم بگیرم ؟
مورد دوم اینه که ایشون خودشون بدون این که من سوالی بپرسم گفتند که در سن 17 سالگی و دوره پیش دانشگاهی از طریق یکی از دختر خاله هاشون و با پیشنهاد اون که حال و روز خوبی هم نداره با پسری آشنا شده و حدود یکسال فقط از طریق تلفن و اس ام اس با هم رابطه داشتن و ایشون خیلی دلبسته اون پسر شده بوده و بعد از یکسال پدر و مادرشون از رویه حالت های روحی ایشون فهمیدن که مشکلی داره و با انجام تحقیقات از اون پسر فهمیدن که فردی کلاهبردار و شیاده که شاگرد مغازه بوده اما به این خانوم خودشو مهندس معرفی کرده بوده !! و خلاصه پدرشون به ایشون ثابت کرده که اون پسر مرد رویا ها نیست و این رابطه کلا تموم شده و الان هم ایشون کاملا پشیمونه !
حالا من موندم با کلی سوال تو ذهنم که اصلا میشه به همچین دختری که قبلا با پسری بوده اعتماد کرد و باهاش ازدواج کرد ؟؟
ازتون خواهش میکنم بگید من چطور باید به این موضوع فکر کنم و راه درست چیه میگم در تمام موارد ایشون فردی ایده آل به نظر میرسند فقط همین دو مورد منو به فکر انداخته !
علاقه مندی ها (Bookmarks)