به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 91 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,368
    سطح
    20
    Points: 1,368, Level: 20
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    یادآوری خاطرات گذشته

    سلام بچه ها. من تازه دیروز عضو شدم،اما فکر کنم خیلی از تاپیک هایی که اینجا گذاشتین رو ظرف این دو روز خوندم. و برام خیلی جالب بود،جایی تو این دنیای مجازی ،آدمها برای فکر هم و آرامش هم ارزش قائلن. این خیلی عالیه و بهتون تبریک میگم بابت چنین جمعی.
    راستش من مشکلی برام پیش اومده بود،که البته اول رفتم پیش مشاور، اما حرفی زد که اگر نمیتونستم خودم رو کنترل کنم،همونجا جلوش میزدم زیر گریه. کاش همه کارشون رو بلد بودن!!!!!!!!!
    راستش نمیدونم از کجا بگم،ولی باید یه شناختی ازم داشته باشین که بتونین راهنماییم کنید. من تو خانواده ای بزرگ شدم که محیط پر تنشی بود و خب راحت بهم بی احترامی میکردیم . خواهری دارم که ازم بزرگتره. هنوز که هنوزه با اینکه اون ازدواج کرده و من هم حدود 28 سالمه،وقتی تو یه جمع هستیم ،بصورت ناخودآگاه تحقیرم میکنه.و فکر میکنه این طرز حرف زدنش باعث اصلاح من میشه. تصور نیست ،واقعیت زندگی منه. و مادرم هم با اینکه مهربونه و دلسوز ،اما یادم نیست حتی از روی علاقه بوسم کرده باشه. پدرم هم کلا تو دنیای خودش زندگی میکنه. میدونم خیلی ها مثل من هستن. اما همه اینها باعث شد من آدم افسرده ای بشم. یادم هست تا چند وقت پیش حتی خجالت میکشم ،اگر مهمون بیاد برم جلو ،یا خودم جایی برم. حتی یادم هست ،حتی زمانی که دانشجو بودم ،وقتی اون موقع مامان میگفت برات قراره خواستگار بیاد می ترسیدم. می ترسیدم که نتونم مورد پسند واقع بشم و نتونم برای یه مرد جاذبه داشته باشم و میگفتم حتی اگر ازدواج کنم ،نمیتونم از پس زندگی بر بیام. برای همین کلا نمیذاشتم کسی بیاد یا حرکتهای احمقانه ای انجام میدادم که طرف مطمئن میشدم دست و پا چلفتیم ،که البته بودم.
    تا اینجا بد بود، اما خوشبختانه بعد از دانشگاه،شروع کردم به تدریس وکار تو محیطهای مختلف. همین باعث شد روحیه ام خیلی بهتر شد. و بعد هم که خواهرم ازدواج کرد ،تا حدود خیلی زیادی تونستم با خودم کنار بیام . همه چیز داشت خوب میشد،اما مشکلی برام پیش اومد که باعث شده دوباره همه اون خاطرات تو ذهنم بیاد. دوباره افسرده شدم و عجیب به همه اینها فکر میکنم. میدونم کاری از دستم برای زمانهای از دست رفته بر نمیاد،اما الان هم نمیدونم خودم رو چطور آروم کنم. واقعا موندم.

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 بهمن 92 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1389-10-14
    نوشته ها
    2,085
    امتیاز
    11,615
    سطح
    70
    Points: 11,615, Level: 70
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12,283

    تشکرشده 12,256 در 2,217 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یادآوری خاطرات گذشته

    سلام،

    به تالار همدردی خوش آمدید.

    این تاپیک رو هم خواندید؟ نمیدونی چه تلخه وارث درد پدر بودن...

  3. کاربر روبرو از پست مفید hamed65 تشکرکرده است .

    hamed65 (سه شنبه 08 شهریور 90)

  4. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    RE: یادآوری خاطرات گذشته

    negarande عزیز

    به همدردی خوش آمدی


    عزیز دلم ، خوب توجه کن که چه می گویم :

    می دونم تأسف آوره که احترم بین اعضاء یک خانواده وجود نداشته باشه ، سخته تحقیر بشی اونم از طرف یکی از اعضاء خانواده ، در محیط پر تنش بودن مخل آرامش هست ...... درکت می کنم

    اما ...... اما

    بدان که انسان قدرت شگرفی در وجود خود دارد ، انسان اشرف همه مخلوقات است و خدا توانائیهای بسیاری در او به ودیعه گذاشته ، کافیه خود را دریابد تا این توانائیها را فهمیده و به کار گیرد .

    اونها بهت احترام نگذاشتند ، یا نمی گذارند .... تو چی ؟ تو به خودت و به اونها احترام می گذاری ؟ .

    خواهرت تحقیرت کرده ، تو چه کار کردی ؟ ، در مقابل به او احترام گذاشتی یا دلخور شدی و فاصله گرفتی ؟ .

    شنیدی می گویند ادب از که آموختی ، گفت از بی ادبان ؟

    زندگی در کنار افرادی که اصول انسانی را رعایت نمی کنند ( البته اغلب از روی جهالت است نه عناد ) فرصت خوبی برای شناخت رفتارهای نامناسب و دوری کردن از آنها و رفتار به عکس است و آموختن صبر و خویشتن داری و ....قوی شدن . آیا از این زوایه به این شرایط نگاه کرده ای ؟

    عزیزم .

    آرام باش ، به خودت احترام بگذار ، خودت را دوست داشته باش ، خودت را باور کن .
    تو راه درست را برو و غمی از رفتارهای نابجای دیگران به دل راه نده . تا آنجا که می توانی با خانواده ات با محبت و احترام برخورد کن ، و اینرا در نظر داشته باش ، آنها فقط بلد نیستند چطور رفتار کنند ، و فکر می کنند رفتارشان درست است ، نه از تو بدشان می آید و نه با تو دشمنند .

    با این دید که نگاه کنی ، آنها را دوست خواهی داشت و دلخوریت کمتر می شود . نمی گویم دلت نمی گیرد ،اما دلگیریت طولانی نخواهد بود . گاه در کمال ادب و احترام احساس ناخوشایندی که از رفتارشان پیدا کرده ای را به آنها بگو و بعد عبور کن و حتی رویشان را ببوس .

    تو بخواه آرام باشی ، آرام خواهی بود . فقط کافیه زوایه نگاهت به شرایطتت را عوض کنی و از دید درس آموز نظر کرده و ویژگیهای خوب و مثبت خانواده ات را هم در نظر آوری .

    همین

    .



  5. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (سه شنبه 08 شهریور 90)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 آذر 90 [ 01:50]
    تاریخ عضویت
    1390-5-01
    نوشته ها
    319
    امتیاز
    2,559
    سطح
    30
    Points: 2,559, Level: 30
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 358 در 196 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: یادآوری خاطرات گذشته

    عزیزم به همدردی خوش اومدی نگفتی الان چه مشکلی براتون پیش اومده؟

    شما فقط همین 1 خواهررو دارید؟

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 مرداد 91 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1390-6-07
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,368
    سطح
    20
    Points: 1,368, Level: 20
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: یادآوری خاطرات گذشته

    ممنون از دوستان بابت راهنماییتون. اما در جواب من تمام مطالبی رو که فرشته مهربون گفتن ،میدونم. من تقریبا سعی کردم آروم باشم در برابرشون. البته این رو هم بگم خانواده من ،خانواده نرمالین از نظر اجتماعی و همه آشنایان پدر و مادرم رو قبول دارن. فقط فکر کنم چون ازدواجشون تحمیلی بوده و فرهنگ خانواده هاشون با هم فرق میکرد،نتونستم با هم کنار بیان و چون محبتی نسبت به هم ندارن،این عدم محبتشون به ما بچه هام رسیده. بخصوص به خواهر دوم. من خواهر دیگه ای هم دارم. که از همه ما بزرگتره و رابطه کلیمون خوبه،اما خب من کلا برای آسایش خودم خیلی با خانواده جوش نمیخورم . تو محیط کار کاملا آدم موفقیم . و تمام سعیم رو برای آرامشم کردم. تا حد زیادی موفق بودم. مشکلی رو هم که پیش اومده بود،توی تاپیک جدا نوشتم. http://www.hamdardi.net/thread-17911-post-165745.html#pid165745
    اگر این رو بخونید،میبینید که پیش مشاور که بودم حرفهای عجیبی بهم زد، و یکی از حرفهاش که باعث ناراحتیم شد ،اثبات این بود که دلیل اینکه نتونستم ازدواج کنم یا رابطه موفقی داشته باشم،به خاطر مشکلات رفتاری بوده که ناشی از گذشته است. من فکر میکردم کامل گذشته برام حل شده،اما وقتی دیدم با حرفهای این خانم بغض کردم و نزدیک به گریه شدم ،فهمیدم که هنوز مشکل دارم. من تقریبا شرایط رو عوض کردم، و مطمئنم که خانواده ام از رو علاقه رفتارهای اشتباهشون رو تکرار میکنن. تحملش برام دیگه مثل قبل سخت نیست. ،اما نمیدونم چطور کلا بتونم آروم بشم و کامل با قضیه کنار بیام ،که دیگه چیزی از ضمیر ناخودآگاهم اذیتم نکنه.


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.