مقابله با كمالگرايي و حساسيت

[احمد علي]

سلام

من شخصيت كمال گرايي داشتم كه با ترفندهايي اين كمال گرايي رو كمتر كردم
اما هنوز هم قدري كمال گرا هستم
راهكار ميخوام

به خاطر سنم و اين كه دارم شرايط ازدواج رو براي خودم محيا مي كنم دنبال استقلال هستم
اين باعث شده كمي حساس بشم

براي مقابله با حساسيت چي كار كنم؟

لازمه بگم كه اين موارد در من كمه، اما ميخوام نرمالش كنم

[دختر مهربون]

سلام.
میشه موردی توضیح بدید؟

[فرشته مهربان]

این لینکها را مطالعه کنید ، پاسختان در این لینکهاست :

آنها كه از خودشون راضي نيستند، بخونند!(شخصيت كمالگرا)


درمان شخصیت کمالگرا (شخصیت وسواسی)


کمال گرایان به بهشت نمی روند


من شخص کمال گرایی هستم


موفق باشید

[احمد علي]

سلام

میشه موردی توضیح بدید؟

خوب در مورد كمال گرايي
هنوز گاهي فكر ميكنم بايد كاري رو كاملا درست انجام تا مقبول خود و بقيه باشم
گاهي نمي تونم اشتباه در مسير انجام كاري رو قبول كنم
هنوز فرصت هاي زيادي رو براي يادگيري از دست ميدم چون معمولا در فكر كمال بعضي امور هستم
گاهي انتظاراتي از خودم دارم كه بلندپروازانه است
مثلا پيش مياد كه ميخوام چند تا كار رو بدون نقص انجام بدم و اگه نشه احساس ضعف بكنم
به طور خلاصه گاهي نمي تونم تحمل بكنم كه كاري در حد كمال اجرا نشه و از بعضي نقص هاي خودم بدم مياد
البته قبلا زياد بود و حالا كمش كردم چون سعيم اين بود هر چيزي كه ويژگي كمال گراييه برعكسش فكر و عمل كنم ولي خوب هنوز كاملا برطرف نكردم

در مورد حساس بودنم
گاهي روي برخي چيزهاي خيلي بيخود فوكوس مي كنم و كمي بزرگش ميكنم
مثلا همين سوال و جوابهاي روزانه والدين كه كجا بودي؟ امروز زودتر از دانشگاه اومدي؟ چقدر توي دانشگاهي؟ و اينا رو گاهي بزرگ ميكنم و فكر ميكنم دارم سين جيم ميشم
در صورتي كه خيلي از تصميمات زندگيم رو خودم مي گيرم اما گاهي پيش مياد كه اون چيزي كه بر اساس نظر پدر و مادرم انجام دادم رو بزرگ كردم و فكر كردم استقلال راي ندارم
مثلا خودم رو شبيه بچه اي ديدم كه تازه دوچرخه سواري ياد گرفته و اون چرخ هاي كناري دوچرخه رو برداشتن و خودش ميره ولي دستاي پدرش پشت اونه و بچه به فكر ميكنه به اتكاي دست پدر داره ميره جلو در صورتي كه خودش داره ركاب ميزنه

[دختر مهربون]

سلام
مطالبتون رو که خوندم، اینا به ذهنم رسید:
درمورد این:

در صورتي كه خيلي از تصميمات زندگيم رو خودم مي گيرم اما گاهي پيش مياد كه اون چيزي كه بر اساس نظر پدر و مادرم انجام دادم رو بزرگ كردم و فكر كردم استقلال راي ندارم

فکر میکنم شما نباید فکر کنید که تصمیماتتون رو طبق نظر پدر مادرتون گرفتید.باید اینجوری فکر کنید که من نظر چند نفر رو پرسیدم و بهترین نظر رو انتخاب کردم. حالا اون بهترین نظر، نظر پدر مادرتون بوده. (حتی اگه یه کمی فکر میکنید بهترین نبوده، به خودتون اینجوری بقبولونید.)
از سوالات روزمره ی پدر مادرتون هم مثل اینکه پدر مادرتون دارن ازتون ساعت میپرسن، خیلی راحت جواب بدید و رد بشید.
در مورد این:

هنوز گاهي فكر ميكنم بايد كاري رو كاملا درست انجام تا مقبول خود و بقيه باشم
گاهي نمي تونم اشتباه در مسير انجام كاري رو قبول كنم
هنوز فرصت هاي زيادي رو براي يادگيري از دست ميدم چون معمولا در فكر كمال بعضي امور هستم و...

میدونم که دارید روی خودتون کار میکنید. فقط یادآوری میکنم که ارزش شما رو کامل یا ناقص انجام دادن کارها مشخص نمیکنه. تلاشتون مهمتره و نتیجه رو باید توی ذهنتون کمرنگ کنید. در واقع هر چی وابستگیتون به نتیجه کمتر بشه، بهش نزدیکترید.
امیدوارم کمکی کرده باشم.موفق باشید

[احمد علي]

سلام

از سوالات روزمره ی پدر مادرتون هم مثل اینکه پدر مادرتون دارن ازتون ساعت میپرسن، خیلی راحت جواب بدید و رد بشید.

پيشنهاد خوبيه

میدونم که دارید روی خودتون کار میکنید. فقط یادآوری میکنم که ارزش شما رو کامل یا ناقص انجام دادن کارها مشخص نمیکنه. تلاشتون مهمتره و نتیجه رو باید توی ذهنتون کمرنگ کنید. در واقع هر چی وابستگیتون به نتیجه کمتر بشه، بهش نزدیکترید.

البته من آدم خونسرديم و اين باعث ميشه اگه از نتيجه بدم بياد بازم آروم باشم
فقط بايد كاري كنم كه از نتيجه هاي خوب بدم نياد

من براي گوشي تلفن همرام كه 4.5 سال پيش گرفتم حدود 5-6 ماه تحقيق كردم و جوري نگه داريش كردم كه تا حدود يك سال پيش همه فكر مي كردن گوشي خيلي تميزيه و 2-3 ماه كار كرده، هرچند كارهايي كردم كه علي القاعده اين گوشي بايد پدرش در ميومد

ولي براي كنترل كمالگرايي ديگه توجهم رو ازش بريدم هر چند ازش خوشم مياد
1.5 ساله مشكل پيامك داره و از عمد درستش نمي كنم
قلمش گم شد و هر چند ميدونم كجا گمش كردم ولي نرفتم دنبالش

اخيرا شرايطي پيش اومد كه مجبور شدم توي يه روز لپ تاپ انتخاب كنم و بخرم
توفيق اجباري شد كه وقتم رو تلف نكنم و فهميدم ميتونم با تحقيق كم مناسب ترين چيز رو بگيرم
بعدش هم وقت نزاشتم كه مقايسه كنم كه چيز خوبي گرفتم يا نه

اما مثلا هنوز موقع درس خوندن گرچه درس رو فهميدم اما قانع نميشم و دوباره وسه باره ميخونم و وقتي ميرم سراغ تمرين كه ديره
يا موقع ديدن بعضي فيلم ها ، شايد چندين بار جلو و عقب كنم تا كاملا و ريز فيلم رو بفهمم و بعد بتونم تحليل خوبي داشته باشم
يا موقع جزوه نوشتن، جوري مي نوشتم كه پسرا كه هيچ، دخترا هم نمي تونستن مثل من دقيق و كامل بنويسن (البته اين رو ديگه دارم برطرفش ميكنم)

همين مسئله ازدواج بعد كلي تحقيق تازه دارم مشاوره ميكنم(البته اين رو كار درستي ميدونم)

[دختر مهربون]

سلام

من آدم خونسرديم و اين باعث ميشه اگه از نتيجه بدم بياد بازم آروم باشم
فقط بايد كاري كنم كه از نتيجه هاي خوب بدم نياد
[b]البته منظورمن از اینکه گفتم وابستگیتون رو به نتیجه کم کنید، نفرت از تنیجه نبود. اگه از نتیجه بدتون بیاد که حرکت به سمتش خیلی سخت میشه. b]]

ولي براي كنترل كمالگرايي ديگه توجهم رو ازش بريدم هر چند ازش خوشم مياد
1.5 ساله مشكل پيامك داره و از عمد درستش نمي كنم
قلمش گم شد و هر چند ميدونم كجا گمش كردم ولي نرفتم دنبالش[/color]
[b]خیلی جالب بود. من متخصص نیستم اما فکر نمیکنم درست نکردن گوشیتون یا پیدا نکردن قلمش ربطی به کمال گرایی داشته باشه ها. ولی اگه خودتون این حس رو دارید، خب درستش نکنید:)
اخيرا شرايطي پيش اومد كه مجبور شدم توي يه روز لپ تاپ انتخاب كنم و بخرم
توفيق اجباري شد كه وقتم رو تلف نكنم و فهميدم ميتونم با تحقيق كم مناسب ترين چيز رو بگيرم
بعدش هم وقت نزاشتم كه مقايسه كنم كه چيز خوبي گرفتم يا نه
این کار خوبیه. از این دست کارها که بکنید موفق تر هم میشید.
ببینید بعنوان یه تجربه شخصی میگم. منم برای خرید موبایل و این جور چیزا وقت زیادی میذارم. حتی الان هم اگه دوباره بخوام بخرم وقت میذارم. بقیه مثل من نیستن چون خواسته هاشون از موبایل محدوده. اما من که چند تا فاکتور دارم باید بررسی کنم ببینم که کدوم همه ی فاکتورای منوداره. اما اگه ببینم داره زیاد اذیتم میکه، به خودم یادآوری میکنم این اولین و آخری موبایلی نیست که میخوام بخرم. اگه خوب نبود مشکلاتش رومیبینم و بعدی رو بهتر انتخاب میکنم. (که البته توی خیلی موارد بهترین رو انتخاب کردم و این حالت پیش نمیاد. اما قبل از خریدن خوبه یه همچین فکری رو هم از ذهنتون بگذرونید.
اما مثلا هنوز موقع درس خوندن گرچه درس رو فهميدم اما قانع نميشم و دوباره وسه باره ميخونم و وقتي ميرم سراغ تمرين كه ديره
شاید بخاطر این اینجوری درس میخونید که فکر میکنید تمرینها امتحان شماست. در صورتی که اینجوری نیست. از تمرین هم باید چیز یاد بگیرید. روند فهمیدن درس و تمرین حل کردن رو جدا از هم ندونید. بعد از خوندن درس دلیلی نداره که 100% درس رو متوجه شده باشید. بعد از تمرین این متوجه شدن باید بوجود بیاد.
یا موقع ديدن بعضي فيلم ها ، شايد چندين بار جلو و عقب كنم تا كاملا و ريز فيلم رو بفهمم و بعد بتونم تحليل خوبي داشته باشم
يا موقع جزوه نوشتن، جوري مي نوشتم كه پسرا كه هيچ، دخترا هم نمي تونستن مثل من دقيق و كامل بنويسن (البته اين رو ديگه دارم برطرفش ميكنم)

همين مسئله ازدواج بعد كلي تحقيق تازه دارم مشاوره ميكنم(البته اين رو كار درستي ميدونم)
منم موافقم که این کار درسته. توی هر چیزی که حساسیتتون رو کم میکنید توی این مورد کم نکنید.

[احمد علي]

سلام
خيلي ممنون دختر مهربون
تاپيك هاي فرشته مهربان رو خوندم اما اين تاپيك ها خيلي خوب ارضام نكرد يعني خوب و قشنگ توضيح نداده بود و راهكارهام نظري ندارم
يه مقاله خوبي پيدا كردم، خواستم توي سايت هم بزارم
اما گويا نميشه

البته منظورمن از اینکه گفتم وابستگیتون رو به نتیجه کم کنید، نفرت از تنیجه نبود. اگه از نتیجه بدتون بیاد که حرکت به سمتش خیلی سخت میشه

منظور من وقتيه كه كار انجام شده و نتيجه مشخص شده نه كاري كه به سرانجام نرسيده

شاید بخاطر این اینجوری درس میخونید که فکر میکنید تمرینها امتحان شماست. در صورتی که اینجوری نیست. از تمرین هم باید چیز یاد بگیرید. روند فهمیدن درس و تمرین حل کردن رو جدا از هم ندونید. بعد از خوندن درس دلیلی نداره که 100% درس رو متوجه شده باشید. بعد از تمرین این متوجه شدن باید بوجود بیاد.

دقيقا
هميشه اگه تمرين رو درست حل نكنم فكر ميكنم مشكل از اين بوده كه درست درس نخوندم
مي دونم غلطه اما نمي دونم چطوري بزنم تو گوشش

البته اين مقاله اي كه پيدا كردم، فكر ميكنم راهكاري عملياتي خوبي داده

اين تاپيك به نتيجه رسيده،مديران محترم لطفا قفلش كنيد