با سلام
بخاطر موضوع ازدواج در این سایت تاپیک زدم و خوب به اینجا رسیدم که من آدم کمال گرایی هستم و خوب چون نمیتونستم اونجا توضیح بدم تصمیم گرفتم تو یک جای مناسب براش تاپیک بزنم چون کمال گرای خاصی هستم و حالا توضیح میدم چه جوری
من میدونستم کمال گرا هستم ولی خوب با جزئیاتش آشنا نشدم که توسط دوست عزیز مشاوره همدردی
به چندتا لینک هدایت شدم و با کمال تعجب همه ویژگی هام را دیدم اونجا
قبل از این فکر میکردم کمال گرایی یک ویژگی خوبه و باعث پیشرفت میشه و خوب برای من که خیلی شده و اونام را نمیتونم ندید بگیرم
ولی خوب آزار و اذیتشم خیلی بدجوره و خوب باز روی همون قاعده کمال گراییم که میخوام همه چی درست و خوب باشه میخوام خود این کمال گرایی را هم درستش کنم به عنوان یک مشکل. چون باعث شده لذت نبرم از زندگی و حساسیت و سختی گیری بیش از حد به خرج بدم که تا مرز خستگی خودم پیش میره و دل را میزنم به دریا در نقطه ای
من به نوعی کمال گراییم توسعه یافتست یعنی بخاطر این شخصیتم و مشکلاتی که داشتم یه راه حل هایی براش پیدا کردم. از همین لحاظ نمیدونم چه جوری با این کمال گرایی توسعه یافتم برخورد کنم . ز کل حذفش کنم یا بازم توسعه اش بدم و بهترش کنم ( البته توسعه به معنای افزایش نیست به معنای بهتر کردن هست و شامل حذف و اضافه است )
ببنید شخصیت کمال گرایی من مشکلاتی را برای من داشته
موفقیت هایی را هم برام داشته که میخام هر دوشا بگم
مشکلات :
به جز همونایی که ذکر شد و مقایسه کردن و احساس عقب موندن شامل این میشه:
* لذت نبردن بخاطر مواردی که ذکر شد
* قطع ارتباط های زیاد با دوستان
* انتظار داشتن از دیگران
* خستگی
و خوب موفقیت هاش اینا بوده:
به تموم خواسته هام رسیدم یعنی هرچیزی را فکر کردم بدست آوردم اونم خیلی زودتر از اون چیزی که بقیه در شرایط عادی باید بهش میرسیدند و خوب تحسین وتشویق هم شدم بخاطرشون
حالا از لحاظ امکانات و وسایل تا شخصیت های اجتماعی بالا که روزی دوست داشتم اون آدم بشم
و خوب در نگاه اول به نظر نمیرسه خیلی عیب باشه و همه به بچه هاشون میگند بزرگ بشی / مهندس بشی/ ماشین بخری / فلان کارو کنی بهمکان کارو کنی و من دقیقا جوری عمل کردم که به خواسته هام رسیدم و از داشتنشون خیلی راضی و خوشحالم و احساس موفقیت میکنم
و خوب عکس این موضوع هم گاهی اوقات رخ میده
مثلا من یک پراید دارم و بعد کسی را میبینم که سوناتا داره . مقداری حالم گرفته میشه ولی پیش خودم میبینم این ماشین توسط خانواده اون فرد تهیه شده ولی ماشین من را خودم خریدم خوب مغز قانع میشه
یا چیزهایی را پیش بینی و طراحی میکنم که زندگیم را خیلی راحت کرده به عنوان مثال اگر سوار ماشین من بشید احساس میکنید سوار مدرن ترین ماشین دنیا شدید چیزایی توش پیش بینی کردم و تعبیه کردم (که فکرش را هم نمیتونید بکنید) و موقع لازم شدن وقتی ازش استفاده میکنم خیلی خوشحال میشم. مثلا پیش بینی میکنم اگر در راه یا جایی فلان اتفاق افتاد چه وسیله ای لازمه و حتی چه جوری ازش استفاده بشه که کمترین زمان را بگیره ( حتی در مورد اینکه کجا و چه جوری قرار بگیره هم فکر کردم )
و بعضی چیزهایی که طراحی کردم را خودم یادم نیست موقع برخورد با مشکل و مساله به راحتی اون موضوع بخاطر پیش بینی های قبلی که انجام شده سریعا حل میشه و برخی اوقات از کارهایی که کردم خودم شگفت زده میشم . خوب اینا بد نیست واقعا
مثلا یه بار نشستم دلایل خستگیم در مسیر را پیدا کردم و برای هر کودومش یه راهی پیدا کردم و تو ماشین لحاظ کردم الان مسیر طولانی میرم و میام اصلا خسته نمیشم
و میتونم بگم اکثر کارام همینجوریه . مثلا من میتونم بگم در فلان ساعت فلان روز چقدر تومن خرج کردم / هزینه های این ماه من چقدر بوده درآمدم چقدر بوده و کلی جزئیات دیگه
در روابط اجتماعیم هم همینجور بوده. مثلا نشستم آنالیز کردم با کی به چه علتی باش مشکل پیدا کردم و قطع ارتباط کردم و این موارد را مثل یک دیتا بیس ( بانک اطلاعاتی ) برای خودم ذخیره کردم در آینده در ارتباطات جدید حواسم باشه
که به مشک بر نخوره
خوب این یکی از مشکلات کمال گرایی من بوده. سریعا قطع ارتباط میکردم شاید قطع ارتباطاتی باور نکردنی بدون هیچ تردیدی
که خوب شاید اون موقع یه خودم حق میدادم شاید شما هم بدید مثال میزنم:
برای یکی از دوستاتون که باهاش صمیمی هستید کاری بکنید. حسابی براش مایه بذارید و مشکلش را حل کنید حالا در آینده اتفاقی برعکس بیوفته و شما یک چهارم مشکل قبلی دوستتون براتون مشکل پیش اومده باشه . و دوستتون بتونه این مشکل را برای شما حل کنه ولی ابعاد این مشکل یک چهارم مشکلی بوده که شما براش حل کردید و به راحتی میبیند که دوستتون کله تون میکنه و یا خیلی اهمیت نمیده که مشکلتون را حل کنه یا هزارتا گرفتاری و ... پیدا میکنه در صورتی که خود شما تو شرایط مشابه یا بدتر فداکاری کردید و مشکل دوستتون را حل کردید. ناراحت کننده نیست؟
و خوب خیلی قطع ارتباط های من به این دلیل اتفاق می افتاد
دیدم اینجوری نمیشه . اگه به این روال برم جلو که باید برم بشینم تو غار زندگی کنم تنها. اومدم مساله را تجزیه و تحلیلش کردم گفتم که چرا اینجوری میشه؟ فهمیدم اشکال به خود من برمیگرده من میام بیش از حد برای اونا مایه میگذارم ( به دلیل همون کمال گرایی ) و خوب طبعا انتظارم ازشون میره بالا و وقتی اونا مثل من نیستند و برای من کاری نمیکنند به شدت میخوره تو حالم
اومدم گفتم دیگه سریع با کسی صمیمی نمیشم. آروم آروم میرم جلو و باهاش رفاقت میکنم هرجا آخر ظرفیتش بود همونجا استاپ میکنم. یعنی به اندازه ظرفیت همون طرف براش مایه میذارم یا کمی بیشتر . حالا این وسط یه نفر میشه که از جون براش مایه میذارم یه نفر هم میشه که فقط در حد یه سلام و علیک ولی ارتباطاتم دیگه قطع نمیشه . اذیتم نمیشم.یا یه سری حرفا نمیزنم یه سری رفتار ها را نمیکنم و نشستم همین ها را هم بررسی کردم
دیدم بحث در مورد یه سری مسائل کاملا بی فایدست و هیچ سودی برای من نداره که ثابت کنم من درست میگم . خوب اگه کاری را فکر میکنم درسته انجام میدم و نتیجشو میبینم و اگه کسی دیگه ای میخاد راه غلط بره با خودش کاسه داغ تر از آش که نمیتونم بشم. بیام خودما هلاک کنم به طرف حالی کنم تو داری اشتباه میری و من قبلا این راه رفتم و طرف یه چیز دیگه جواب منو بده؟یا یه برداشت دیگه در مورد من بکنه ؟
خوب این چیزا را گفتم که برگرده به همون مساله کمال گراییم . یه سری چیزایی دارم که واقعا از داشتنشون راضی هستم . مثلا اینکه حساب و کتاب ریال به ریالم دستم هست البته فکر نکنید این کار سختیه ها... چون واسش ابزار و وسیله طراحی کردم و بسیار راحته. بر اساس این آمار و اطلاعاتی که دارم خوب حرکاتی هم میکنم یا نتیجه یه سری از فعالیت هامو میتونم جلو جلو پیش بینی کنم.
موضوع دیگه در رابطه به کمال گراییم به ذهنم میرسه اینه :
تو خریدن و انتخاب چیزی ، اول خودم را بیچاره میکنم و بعد بقیه را.و تا مطمئن نشم چی دارم میخرم یا چیکار دارم میکنم اونکارو انجام نمیدم. یعنی هر وسیله ای که میخواستم بخرم تا شماره شناسنامه سازندشم در میوردم و میدونستم چی دارم میخرم و گاهی اوقات در مورد اطلاعاتی که میخواستم و نمیتونستم بدست بیارم شدیدا اذیت میشدم و میترسیدم . بعنوان مثال آخرین وسیله یه گوشی ۶۰۰ هزارتومنی بود که یه سری امکاناتی براش ذکر شده بود که مورد نیاز من بود. این گوشی را نه خیلی کسی دستش بود چون امکاناتش تخصصی بود و خیلی کسی راغب به خریدنش نبود چون زیاد جنگولک بازی نداشت. از اونور این گوشی گارانتی هم نبود چون به دلیل اون امکانات تخصصیش کسی قادر به تعمیر کردنش نبود. خلاصه تو اینترنت یه نفرو پیدا کردم که این گوشی را داد و صاف زد همه امکاناتی که من بخاطرش میخواستم اون گوشی را بخرم نفی کرد. نقطه مقابلش اطلاعات و فیلم هایی بود که تو اینترنت بود خلاف این موضوع را ثابت میکرد و روی برتری گوشی تاکید میکرد. خلاصه داشتم دیوانه میشدم.هی از خودم میپرسیدم نکنه اینو تقلبی بهم بندازند. نکنه اونی باشه که من میخام پولشم گرونه. نکنه خراب بشه نشه تعمیرش کرد. آخر دلو زدم به دریا رفتم خریدمش.و الان میگم اگه این گوشی از دستم بیوفته تو آب فردا یه نوشا میخرم بخاطر اماکانات و کارایی که داره برام انجام میده.
یا برای خریدن دوربین من عکس هایی که با دوربین ها مختلف گرفته شده بود را از تو اینترنت پیدا میکردم و دانلود میکردم و مقایسه میکردم در این حد. یعنی عکس ۱۰ مگا پیکسل کانون و ۱۰ مگا پیکسل نیکون را با هم مقایسه میکردم.بررسی هام گاها چند روز تا یک ماه حتی طول میکشید
اما در کل از همه چیزایی که میخریدم به شدت راضی بودم . یعنی هیچ وقت نگفتم کاش این را نخریده بودم و یا هیچ وقت افسوس گذشته را نخوردم که بگم کاش تو اون سن تو اون زمان اینکارو کرده بودم
و همیشه از این موضوع میترسم که یه موقع با عدم مطالعه و ... موقعیت هایی را تو زندگیم از دست بدم و بعد حسرتشو بخورم و خدا را شکر این اتفاق تا الان برام نیافتاده
بر طبق صحبت های مشاوره همدردی شخصیت من کمال گراست ولی خوب چیزای خیلی خیلی خوبی برام داشته و در مقابل اذیت هایی هم برام داشته
دلم میخاد بدونم من با این توضیحاتی که خدمتتون ارائه دادم چگونه با این مساله ای که دارم برخورد کنم ؟ برای همین میگم کمال گراییم توسعه یافته است یعنی ویرایش شده
یعنی بعضی کارام به شدت بدرد بخور بوده و ترجیح میدم نگذارشم کنار مثلا دیگه اون حساب و کتابو نکنم برم بیرون هرچی خریدم خریدم هرچی خرج کردم کردم یا نه حسابشو داشته باشم پیش خودم
در ضمن یه سوال
کمال گرایی مثبت چیه؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)