الیمرا ... داری تیشه به ریشه ی زندگیت می زنی
این هم بلایی که داری سر زندگی نوپات می آری یه جایی یه روزی برمی گرده به خودت.
همسرت الان داره تحمل می کنه، تلاش می کنه و می خواد هر طوری شده این مشکلات را حل کنه و با شما به آرامش برسه.
شاید یه روزی خودت به این آرامش برسی و زندگیتون خوب بشه، اما همسرت دیگه خسته باشه. بریده باشه. احساسش به زندگی مشترکتون تغییر کرده باشه و .... شاید دیر باشه.
این که دوست داری روزها و ساعتهایی را در هفته با همسرت باشی ولی در نهایت برگردی پیش پدر و مادرت
شاید یه جور ترسه
ترس از تغییر
پناه بردن به یه جای امن و مطمئن ( خونه ای که ازش مطمئنی و آدمهایی که باهاشون احساس امنیت کامل داری )
یه مقدارش طبیعی هست. اکثر ما در مقابل تغییر یه کم مقاومت می کنیم و گاهی می ترسیم. یکی کمتر، یکی بیشتر.
شرایط استیبل و امنیت داشتن خوبه، اما امید و انگیزه و ریسک پذیری و ... باعث می شه یکی راحت تر بره به استقبال تغییر، یکی سخت تر.
شاید به خاطر طولانی شدن عقدتون و مشکلاتی که این وسط پیش اومده، ترست بیشتر شده.
برو پیش یه روانشناس. چند جلسه باهات صحبت می کنه و کمکت می کنه برای شروع زندگی مشترک و این تغییر آماده بشی.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)