به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 68
  1. #41
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    سلام بهار

    بالاخره تاپیکت رو خوندم.

    من فکر می کنم بهتره کارت رو در اولویت قرار ندی. زندگیت مهم تره. برگرد پیش همسر و دخترت، و برای ساختن زندگیت تلاش کن. کار رو بذار برای بعدا، برای کار همیشه وقت هست، اما برای زندگیت نه....

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  2. کاربر روبرو از پست مفید میشل تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 19 شهریور 93)

  3. #42
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    بهار جان،

    اگر کسی را می شناسی که قوانین استخدامی اداری را خوب وارد باشه (باید توی این کار باشه، نه از روی شانس و تجربه یه چیزی بهت بگه)
    بپرس ببین اگر در دوران استخدام آزمایشی، غیبت کنی چه مشکلی پیش می آد.
    با رئیس کارگزینی صحبت کن و مشکلت را بگو و بهش بگو که می خوای سه ماه غیبت کنی.

    اگر بعد از غیبت امکان برگشت به کار باشه، کارت را رها کن و برو. سه ماه زندگی کن ببین چطور می شه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    آرام دل (پنجشنبه 20 شهریور 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 19 شهریور 93)

  5. #43
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 30 خرداد 04 [ 16:15]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,584
    امتیاز
    67,964
    سطح
    100
    Points: 67,964, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 97.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,216

    تشکرشده 14,130 در 2,566 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    307
    Array
    تا شما خودت رو اصلاح نکنی و مشخص نکنی واقعا چه می خواهی ، نمی توانی تصمیم درستی بگیری .. حالا چه سرکار بروی و چه نروی ... کار یه بهانه هست ، درست مثل بقیه بهانه ها


    ========
    1)خواهشا یه سرچی داشته باش ببین منظور از خواستن واقعی چی هست
    2) تاپیک هاتون رو یک بار سرسری نگاه کنید ، ببینید پای کدام پست ها تشکر زده اید ، شما دنبال گرفتن تایید رفتارهای نادرستتون هستید و هرکس با احساسات شما همراه می شود ، به مذاق شما خوش می آید

    3) یه دکتر گاهی تیغ جراحی را برای درمان بیمارش صلاح می بیند ، اما آیا درست هست که بیمار فقط به احساس همدردی و دلسوزی دیگران بها بدهد؟؟
    ویرایش توسط بالهای صداقت : چهارشنبه 19 شهریور 93 در ساعت 16:39

  6. 4 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    paiize (چهارشنبه 19 شهریور 93), مهربونی... (پنجشنبه 20 شهریور 93), آرام دل (پنجشنبه 20 شهریور 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 19 شهریور 93)

  7. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 بهمن 94 [ 21:39]
    تاریخ عضویت
    1393-6-16
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    1,059
    سطح
    17
    Points: 1,059, Level: 17
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 14 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بهار جان من هم همیشه مطالب شما رو دنبال می کنم و هر وقت میخوام بخونم قبلش دعا می کنم که یه خبر خوب توش باشه. من هم یه دختر یک ساله دارم و خیلی نگران دخترتون هستم.
    بالهای صداقت عزیز درست می گن. کاش شما می تونستی یک بار از بالای بالا (خارج از گود زندگیت) به زندگیت و عکس العمل هات نگاه کنی شاید اون موقع متوجه حرفهای بقیه می شدی. خدا کنم بتونی راه درست و پیدا کنی که بچه ، خودت و شوهرت کمترین آسیب و ببینید.

    به نظرم تا موقعی که ما آدمها حق و حقوق اضافی واسه خودمون قائل هستیم به نتیجه دلخواهی نمی رسیم عزیزم سعی کن گذشتت و بیشتر کنی و موافق با مشاورای سایت قدم برداری. البته خودت هم بهتر میدونی که گذشت به معنی تحمل حقارت و تحقیر شدن نیست. ایشاله که زودتر مشکلت حل بشه.

  8. 2 کاربر از پست مفید farnaz40 تشکرکرده اند .

    آرام دل (پنجشنبه 20 شهریور 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 19 شهریور 93)

  9. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    27
    Array
    ممنون از پاسخت بهار جان من قصد طلاق ندارم و قصد دادگاه رفتن هم ندارم تا وقتیکه همسرم دادخواست نداده من کاری نمیکنم اما اگر طلاقم بده از یک ریال از حقوقم هم نمیگذرم. دلیل این سوالم این بود که اطلاعات حقوقی من خیلی پایین هست. می خوام بدونم اگر همسرم اقدامی نمیکنه و منتظر من راضی بشم برای اینه که دلش برای من میسوزه یا نگرانه عواقب قانونی درخواست طلاق هست برای خودش. باز هم ممنونم از پاسخت, انشاالله موفق باشی

  10. 2 کاربر از پست مفید sama_t تشکرکرده اند .

    آرام دل (پنجشنبه 20 شهریور 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 19 شهریور 93)

  11. #46
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آذر 93 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1392-6-04
    محل سکونت
    زیر سایه خدا...
    نوشته ها
    517
    امتیاز
    3,053
    سطح
    34
    Points: 3,053, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    143

    تشکرشده 599 در 247 پست

    Rep Power
    63
    Array
    چرا هر کاری که من میکنم غلط و هرکاری که او میکنه درسته؟؟؟

    دیگه کجا رو اشتباه رفتم که بازم به من میگید اشتباه عمل کردم؟

    کار من برام اهمیت داره به هیچ قیمتی از دستش نمیدم چون دلیل اختلاف من و اون کار نبود و او قلبا با کار من مخالفتی نداره

    تصمیم من برای رفتن به شمال چه اشکالی داشت؟


    متاسفانه تو این روند به اینجا رسیدم که کار برای من اولویتش بیشتر از زندگی با مردی است که هیچ اختیار و اراده ای از خود ندارد و تصمیم گیری زندگی اش را به مادرش واگذارده

    انتقالی گرفتن او برای تهران رفتن چه دلیلی داره به غیر از اذیت کردن من؟؟؟
    تمام سختی دنیا رو میشه با یک جمله تحمل کرد خدایا میدانم که میبینی!

  12. #47
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,638
    امتیاز
    46,825
    سطح
    100
    Points: 46,825, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    8,102

    تشکرشده 6,569 در 1,505 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    بهارجان سلام
    پیشنهادمیکنم تاپیک خانم سوده روبخونیدودنبال کنید...واستون مفیده...
    فکرمیکنم خانم سوده تونستن به آرامش لازم برسن...کاش شما هم زودترآرامش درونیتون روبه دست بیارید
    من هرروزواستون دعامیکنم
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  13. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    دختر بیخیال (چهارشنبه 19 شهریور 93), سوده 82 (پنجشنبه 20 شهریور 93)

  14. #48
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    202
    Array
    عزیزم اگر کار برات در اولویته پس برای چی دنبال مشاوره می گردی توی این سایت؟
    ببین گاهی اوقات بهتره خواسته هامون و داشته هامون رو اولویت بندی کنیم. بله می دونم کار برات مهمه ، مسائل مالی برات مهمه، و مطمئنا دخترت هم برات مهمه، زندگی با همسرت هم برات مهمه (اگر نبود الان اینجا نبودی). ولی باید اولویت هات رو پیدا کنی و سنگهاتو با خودت وا بکنی. ببین کدوم در ارجحیت هست. کدوم رو فعلا میشه گذاشت کنار. کدوم وضعیتش اورژانسیه. اگر بری تو اورژانس می بینی که دکترها بر چه اساسی مریض ها رو در اولویت قرار می دن. مسلما اونکه داره میمیره در اولویته تا اون که ممکنه عضوی رو از دست بده. کمی فکر کن و سعی کن از اولویتها ی اول زندگیت نگذری به خاطر چیز هایی که بعدا با تلاش می تونی دوباره بدست بیاری.

    اما در مورد زندگی با همسرت اگر واقعا به این نتیجه رسیدی که نمی خواهی ادامه بدی پس این بالا و پایین رفتن هات چی معنی داره؟

    به نظرم بهترین کار الان اینه که بشینی خوب خوب فقط فکر کنی و ببینی واقعا چی می خواهی ( و خواسته اولت چیه ) تا بتونی درست تصمیم بگیری.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  15. 3 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 20 شهریور 93), meinoush (چهارشنبه 19 شهریور 93), paiize (پنجشنبه 20 شهریور 93)

  16. #49
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    بهار جان،

    الان نباید از همسرت انتظار داشته باشی در ازای هر نیم قدم کوچولویی که برمی داری (البته من قدمی ندیدم ولی فرض کنیم)، اونم یک قدم برداره.
    یه جایی خیلی چیزها را خراب کردی. وقتی زدی همه چیز را درب و داغون کردی، الان می گی چرا اون نمی فهمه که من می خوام برگردم و می خوام زندگی کنم.

    آخه جایی هم برای این که همسرت حس کنه تو، اون و زندگیتون را دوست داری باقی گذاشتی؟

    وقتی باردار شدی، همسرت را رها کردی و رفتی خونه مادرت. دوستان ازت می پرسن چرا رفتی اونجا (خودم هم یه بار تو این تاپیک پرسیدم و جوابی ندادی) می گی

    خودمم دقیقا یادم نیست که چی شد من اول حاملگیم بود بچه نمی خواستم و از اینکه حامله شده بودم عصبی شده بودم
    شوهرم عاشق بچه بود منم انتظار داشتم حالا که فهمیده دادریم بچه دار میشیم کلی ذوق کنه و منو تحویل بگیره اما برخلاف انتظارم رفتار میکرد
    وقتی نصفه شب حالم بد شد بود بهم غر میزد که اهههههه حالمو بهم زدی من خوابم میاد و از این چیرا
    من فقط به خاطر او بچه دار شده بودم شنیدن این حرفا واسم سخت بود ازش دلخور بودم با دلخوری خونه مامانم رفتم
    نمی شد نقل قول کنم. لینک



    همسرت می آد دنبال شما و حتی توی خونه راهش نمی دین. اونم عصبانی می شه و داد و بیداد و ...
    شکایت به پلیس می کنید و ... ایشون به خاطر توهین به مادر شما محکوم می شه.




    با کار کردن و درس خوندن شما مخالف بوده. اما شما هم دانشگاهت را بعد از ازدواج رفتی و هم سرکار رفتی.
    مشکل دیگمون این بود که با درس خوندن من و کار در اینده من مخالف بود اهل سیگار و قلیون بود دلش میخواست تا دیروقت بیرون باشه با دوستاش!
    یعنی اصلا به خواسته هاش اهمیتی ندادی !



    به خاطر آبروریزی اون شبش محکوم شده(مجازاتشم سنگینه) من هم دادخواست مهریه دادم و 1/4 حقوقش توقیف شده
    این حرفها مال سال 90 هست. شما سه ساله شوهرت را می کشونی دادگاه و پاسگاه، بعد می گی چرا با من راه نمی آد؟ مادرش فلان کرد و خودش بهمان!



    اینقدر به رفتارهای خودخواهانه ات ادامه دادی تا آخرش مادرشوهرت هم به ستوه اومد
    توی دعواهای قبلی هم منم مشکلاتم و اختلاف های پیش اومده رو به مادرش میگفتم اونم خداییش طرف منومیگرفت و حل وفصل میشد منم همیشه بهش احترام میزاشتم
    اما تو این دعوا آخری نمیدونم چی شد که اینهمه بد با من برخورد کرد و کلی فحشای رکیک و ناموسی بهم داد که اصلن از یه زن که به قول خودش 30سال معلم بوده و شاگرد تربیت کرده انتظار نداشتم



    یک زن امیدوار برات می نویسه
    در حرف هایت کمی تناقض وجود دارد!!!خودت می دانی مسئله اصلی همسرت با تو چیست؟

    دعوا بر سر چه موضوعی اتفاق افتاد؟ حس می کنم بخشی از ماجرا را نمی گویی!
    واقعا هم همینطوره. اصل ماجرا مشخص نیست. چی شد که شما برای بارداری رفتی منزل مادرت و کار به پلیس و شکایت و محکوم کردن همسرت کشید؟
    لازم نیست اینجا بگی. تالار عمومیه.
    اما مطمئنا یه اتفاقاتی اون وسط افتاده که شوهرت نمی تونه ببخشه و کنار بیاد. به گفته ی خودت، مادرشوهرت سی سال معلم بوده. نمی تونه یک زن بی فرهنگ و نادان باشه که زندگی بچه اش و نوه اش براش مهم نباشه. بهار تیشه ی بدی به ریشه ی زندگیت زدی.




    سه سال پیش همین حرفهایی را می زدی که امروز هم داری می زنی
    حاضرم واسه داشتن یه زندگی آروم از جونم مایه بذارم اما قبول کنید یه طرفه سخته اگه اون به فکر انتقام گرفتن از من باشه چیکار کنم؟ از کجا بفهمم که واقعا میخواد زندگی کنه یا دنبال اینه که یه جوری بهم یه ضربه بزنه؟




    یکی از همسایه هامون واسطه شد منم بعد از 5ماه گیرو کش برگشتم سر خونه زندگیم تقریبا 1سال همینجوری با هم زندگی میکردیم ما آشتی کرده بودیم و رضایت داده بودیم اما چون جرمش سنگین بود دادگاه ول کن نبود گاهی بخاطر نامه های دادگاه دعوا میشد
    گاهی انقدر شوهرم بهم فشار می آورد که میگفتم چه اشتباهی کردم برگشتم اما تحمل میکردم خیلی وقت ها رفتارش باهام سرد بود



    مادر همسرت به شما توهین کلامی کرده نمی بخشی. اونوقت انتظار داری مادر شما که برای همسرت حکم دادگاه گرفته، همسرت ببخشدش و قربون صدقه اش بره؟
    چیزی که برام تحمل کردنش سخت بود مادرش بود هرکاری میکردم نمیتونستم تحملش کنم چون خیلی بهم توهین کرده بود


    بعد هم بیخود و بی جهت خونه را ترک کردی. مامانش داشت می اومد خونمون سربزنه، منم بی خبر، خونه و بچه را ول کردم و رفتم بیرون خیابون گردی !!!!!!!!!
    اون رفت تو اطاق خوابید منم ناهارمو خوردم بچه رو خوابوندم انقدر عصبانی بودم که نمیدونستم دارم چیکار میکنم به مامانم ز زدم گفتم دارم میام علتشو پرسید ماجرا رو گفتم گفت حق نداری بیایی منم اعصابم خورد بود زدم از خونه بیرون رفتم بازار گشتم رفتم امامزاده کلی گریه کردم این وسطا هی شوهرم زنگ میزد من ج نمیدادم اس داد بچه خودشو کشت تو دلم گفتم تو که همیشه میگفتی من تورو نمیخوام برای بچه هم پرستار میگیرم االانم برو بگیر اما جوابشو ندادم
    اون ز زد به مامانم مامانم به پدرشوهرم کلی تلفن و تلفن کشی
    ساعت 6.5 بود خسته شدم میخواستم برگردم که فهمیدم شوهرم به مامانم گفته اگه تا 7 اومد که اومد نه که دیگه نیاد از این حرفش لجم گرفت دوباره برگشتم امامزاده یه کمی موندم تا نزدیک غروب ساعت 8-8.5 برگشتم دیدم شوهرم نیست رفتم خونه صاحبخونه
    حتی مادرت هم موافق نبوده که از خونه بری و بهت گفته این کار را نکن. اما شما خودسر و خودخواهانه رفتی تا آخر شب، بدون خبر دادن به خانواده ات، واسه خودت تو خیابونها گشتی!



    اینم از تاپیک پارسال
    چند وقت گذشت اسمم برای کار در اومد باید میومدم شهرستان خودمون اما اون به پدرم میگفت باشه میفرستمش اما شب با من دعوا میکرد که حق نداری بری سرکار
    منم تو آخرین فرصت بهش زنگ زدم گفتم آینده من و بچه برات مهم نیست؟ گفت نه بخاطر رفتارت با مامانم نه!
    منم وسایل بچه رو جمع کردم اومدم شهرمون
    دیگه همون شد که شد که تا امروز دارین شکایت بازی می کنید.

    بهار تو خیلی خودخواهانه رفتار می کنی. حتی در مقابل بچه ات!
    وقتی دوستان بهت گفتند چرا ولش کردی و اومدی، گفتی با باباش خوشبخت تر می شه. من نمی تونم !!
    از اینطرف می گی باباش برای مخارج خورد و خوراکمون هم پول نداشت و بی پولیش ریشه اصلی مشکلاتمون بود.

    با این همه خودخواهی و خودسری و بی عاطفه بودن، نمی تونی زندگی مشترک داشته باشی.
    مطمئن باش با مرد بعدی زندگیت هم به مشکل برمی خوری.

    خیلی برام سخته دکمه ارسال را بزنم
    نمی دونم کارم درسته؟ می خوام یه تلنگر باشه برات. شاید به کارهایی که داری می کنی توجه کنی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 19 شهریور 93 در ساعت 20:19

  17. 10 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    asemaneabi222 (چهارشنبه 19 شهریور 93), del (پنجشنبه 20 شهریور 93), meinoush (چهارشنبه 19 شهریور 93), paiize (پنجشنبه 20 شهریور 93), paniz93 (جمعه 21 شهریور 93), آرام دل (پنجشنبه 20 شهریور 93), بالهای صداقت (پنجشنبه 20 شهریور 93), دختر بیخیال (چهارشنبه 19 شهریور 93), سوده 82 (پنجشنبه 20 شهریور 93), شمیم الزهرا (پنجشنبه 20 شهریور 93)

  18. #50
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array
    سلام
    من هیچوقت نتونستم تاپیکاتو بخونم. الانم مطالبت هم زیاد شده هم پراکنده. متمرکز نیستن
    این تاپیکو واسه دردل زدی یا واسه راهنمایی گرفتن؟ اگه راهنمایی رو از کارشناسا می گیری و این تاپیکت واسه دردله که هیچ. اما اگه این تاپیکو هم واسه مشورت و همفکری زدی به نظرم خوبه که توی یه پست خلاصه و مختصر روندی که به اینجا رسیدینو بنویسی که بقیه هم که تاپیکاتو تا حالا نخوندن بتونن برات نظری اگه داشتن بذارن.

    - بنویس خودت جه ویزگی های خوب و بدی داری از نظر خودت. خلاصه بنویس
    بنویس شوهرت در کل مدتی که میشناختیش تا همین الان از نظرش تو جه ویزگی های خوب و بدی داری
    بنویس شوهرت چه خوبی هایی در تو دید که جذبت شد و باهات ازدواج کرد و یه بجه هم بهت داد
    بنویس خودت جه خوبی هایی در شوهرت دیدی که جذبش شدی و باهاش ازدواح کردی و یه بچه هم بهش دادی
    اینارو خلاصه بنویس. یا اگه نمی خوای بنویسی اینجا واسه خودت بنویس و فکر کن. نیازه روی اون صفاتی که از نظر شوهرت خوب بوده تمرکز کنی

    - بنویس چی شد به اینجا رسیدین . مراحل اختلافاتتونو خاطرت هست؟ اگه مشکلات رو پیدا کنی می تونی واسشون جواب هم پیدا کنی. اما وقتی سوال معلوم نباشه جوابی نمیشه واسش پیدا کرد.

    - مسلما کارکردن یا نکردن شما برای همسرت در حدی نیست که بخواد ازت جدا شه. مشکلات دیگه ای بوده و هنوزم هست. اونارو می دونی؟

    - کل چیزی که من از شما میدونم اینه که بچه اتو ول کردی. چی باعث شد بچه دار شی ؟ چی باعث شد رهاش کنی؟

    - بنویس تو شوهرتو دوست داری؟ چرا؟ جه کارهایی کردی توی همه مدتی که می شناسیش برای اینکه نشونش بدی دوسش داشتی؟ هر کار کوچیکی هم کردی خوبه ها منظورم این نیست که خیلی بزرگ باشه کارها

    - نظر و راهنمایی خاصی داشتن کارشناسا؟ چی گفتن برای راهکار؟

    اگه خودت چیزی به نظرت میاد به اینا اضافه کن
    اگه هم نخواستی اینارو واسه خودت جواب بده

    من نمی دونم مشکل اصلی شما دو نفر چیه
    اگه می دونی بنویس

    موفق باشی

  19. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 20 شهریور 93)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آيا طلاق بهترين راه حل براي من هست؟
    توسط darya.f در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 مرداد 91, 16:33
  2. چطور دو نام کاربری مشابه ممکن است؟!
    توسط هستی در انجمن پیشنهادات ،انتقادات و مشکلات تالار
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 16:24
  3. من نذاشتم یا خدا نخواست؟ درد های درونم رو چطور درمان کنم؟
    توسط sarshar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: شنبه 05 فروردین 91, 00:41
  4. X:X اندازه قلب شما چقدر است؟
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 17:12
  5. کمک کردن به دیگران وظیفه ی ماست؟!
    توسط چشم بارانی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آذر 89, 15:57

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.