به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 تیر 92 [ 15:49]
    تاریخ عضویت
    1392-3-25
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    148
    سطح
    2
    Points: 148, Level: 2
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    9

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شادلین عزیز چرا نمیری پیش یه مشاوره خوب؟ درسته اینجا بچه ها خیلی همفکری میکنن و نظراتشونو میدن ولی به نظر من اگه با یه متخصص روانشناس مشورت کنی خیلی بهتره عزیزم
    اینجا هرکسی مشکلات خاص خودشو داره گلم. برای دیگران راحت میشه راه حل داد ولی به مشکل خودمون که میرسیم توش میمونیم. نمونش خودم. خیلی از دوستام با من مشورت میکنن و نتیجه هم میبینن. ولی مشکل خودمو میمونم توش. تاپیک زدم. من دختر فوق العاده حساسی هستم. و بسیار قانع توی زندگی. هیچ وقت همسرمو توی فشار نذاشتم. شاید بخاطر همینه که انتظارم ازش توی مسائل احساسی زیاده. خداییش اونم احساساتیه. یه تاپیک زدم مربوط به مشکل منه. میدونم اصلا اهمیت نداره و نمیشه جبرانش کرد ولی از دلم نمیره اصلا. (http://www.hamdardi.net/thread29018-2.html) اینجوریاست عزیز دلم
    انشالا خدا کمکت کنه مشکلت حل بشه و انشالا دل همسرت نرم بشه

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 شهریور 92 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-18
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    372
    سطح
    7
    Points: 372, Level: 7
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر مهربون و خانم گرافیست ازتون ممنونم.درجواب خانم گرافیسست باید بگم من اجازه بیرون رفتن از خونه رو ندارم اگر هم بی اجازه برم به خاطر کسایی که همسرم برام به پا گذاشته متوجه میشه و بعد از اون اوضام خیلی خیت میشه تازه همسرم هیچ پولی در اختیار من نمیزاره که بخوام به این چیزها فکر کنم ولی با مشاور تلفنی صحبت کردم بهم گفت ترکش کنم ولی من میخوام زندگیم درست بشه نه اینکه از هم بپاشه.دختر مهربون گفتی باید با همسرم هماهنگ میکردم ولی هماهنگی تو خونه ما وجود نداره همسرم امروز میاد خونه میگه فردا میریم مسافرت و منم حق اعتراض ندارم چه برسه به مهمونی رفتن و مهمون دعوت کردن.عزیزم من خیلی به رفتارم فکر میکنم نه اینکه بگم اشتباهی ندارم ولی به جرات میتونم بگم خیلی کمه فکر کنم از نظر یه مرد زنی خوبه که حرف گوش کن باشه خصوصا همسر من.منم شدم عروسک دست همسرم و هر جور بخواد با من بازی میکنه در واقع خودم رو از خودم گرفته.فکر میکنم مشکل بزرگ من اینه که خیلی به حرفش گوش میدم چون ترس از دعوا خانوادگی دارم ومن جلو تنها کسی که سر خم میکنم همسرمه وگرنه همیشه حقم رو گرفتم ولی حالا توش موندم.به خاطر راهنماییت ممنونم حتما مطالبی رو که گفتی دانلود میکنم
    من از بی هویتی هم رنج میبرم کمکم کنید لطفا

    ویرایش توسط shadlin : یکشنبه 16 تیر 92 در ساعت 12:47

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اردیبهشت 03 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1391-6-06
    محل سکونت
    تهــــران
    نوشته ها
    435
    امتیاز
    12,597
    سطح
    73
    Points: 12,597, Level: 73
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 253
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,016

    تشکرشده 2,383 در 431 پست

    Rep Power
    62
    Array
    سلام عزیزم
    من فکر میکنم اگه سعی کنی یه جاهایی مناسب تر رفتار کنی تا حدی میتونی نتیجه بگیری
    اول اینکه گذشته رو بریز دور!!!
    یه جا یه حدیثی خوندم که مضمونش این بود که اگه از مشکلات امروز ناراحتی گذشته و ترس آینده رو حذف کنی مشکل هر چی باشه قابل حله!
    اینکه تو گذشته چه اتفاقاتی افتاده و چه رفتاری کرده و ناراحت شدی و... رو رها کن
    نکته ی بعدی اینکه بخش بسیار زیادی از مشکلات برمیگرده به اینکه شما هم تلاشی برای بهتر شدن آداب گفتگو نکردی!.سبک زندگیتون منفعل پرخاشگر شده!این کم شدن اعتماد به نفستون هم به همین خاطره
    این لینک رو دقیق بخون واز پست های جناب sci وani نت برداری کن و سعی کن ازش برای خودت الگو بسازی:

    سکوت و پذیرش اشتباهه و فریاد و پرخاش هم اشتباهه واگه سعی کنی طبق این لینک رو خودت کار کنی میتونی تا حدی مشکل رو برطرف کنی.البته توقع تغییرات یه شبه و ناگهانی نداشته باش
    زمان میبره ولی به تدریج یاد میگیری تو قبول یا رد درخواست های همسرت تا چه حد باید ظرافت و سیاست خرج کنی و مشکلات تا حدی قابل حل میشه

  4. 3 کاربر از پست مفید taraneh89 تشکرکرده اند .

    del (دوشنبه 17 تیر 92), rozaneh (یکشنبه 16 تیر 92), ویدا@ (یکشنبه 16 تیر 92)

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 شهریور 92 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-18
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    372
    سطح
    7
    Points: 372, Level: 7
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ترانه عزیزم حتما کاری که گفتی رو انجام میدم ولی یه حس جدید تو خودم دارم میبینم یه نیاز به دیده شدن و متاسفانه دارم این رو از یه پسر بیست ساله دریافت میکنم خودمم میدونم خیلی اشتباهه ولی متاسفانه هر کاری میکنم نمیتونم جلو پیش روی این قضیه رو بگیرم قلبم قبولش کرده و عقلم پسش میزنه کمک کنین این خیلی بده.یه حسم قشنگه یه حسم بده وترس از اینده دارم بدبختی من اینجاست که پسره پسرعمه همسرمه
    به همفکری نیاز دارم این از ندیده شدن توسط همسرم بدتره.کمممممممککککک

  6. #15
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,368 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شادلین این کارت مث اینه تشنت باشه بیای یه شربت شیرین درست کنی وزهربریزی داخلش،الان فقط بایدتشنگیت رفع کنی(احساس)بعدا زهراثرمیکنه(عقل)احساس:پس چکارکنم دارم کشیده میشم اون سمت دست خودم نیست:عقل باکمی مکث(صبر)عقل میگه:درکت تشنه ای ،ولی اگه اون پسر۲۰ساله یهو عذاب وجدان گرفت یاترسید وبه شکلی که خودشو تبرئه کنه رفت به شوهرت گفت خانمت به من چشم داره پس مواظبش باش چی،آخه شوهرت پسر دائیشه،اگه خود شوهرت اونومامورکرده تاتوروامتحان کنه چقدربهش وفاداری چی؟مگه نگفتی اجازه نمیده ازخونه بری بیرون وبرات بپاگذاشته؟به هیچ وجه بهش اس یازنگ نزن،من متوجه شدم شوهرت ناراحته به خاطراینکه هنوز توی سن ۱۶سالگیت زندگی میکنی به شوهرت اعتمادکن،یه شاخه گل واسش بذار جایی که میره لباسش روعوض کنه،گفتی یه راست میره سراغ کامپیوتر میتونی رو صفحه اصلی یه جمله ناب وقشنگ خطاب به شوهرت بذاری وبهش فرصت بده تاروش تا ثیرکنه.شادلین نیاز داری مهارتهای یه زن که شده مادر۲۳ساله رو یادبگیری نه یه دختر۱۶ساله،هروقت خواستی این مهارتهارو یادبگیری از دوستان بخواه تا راهنماییت کنن.

  7. کاربر روبرو از پست مفید ammin تشکرکرده است .

    del (دوشنبه 17 تیر 92)

  8. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 شهریور 92 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-18
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    372
    سطح
    7
    Points: 372, Level: 7
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای امین فکر کنم منظورم رو بد بیان کردم.ببین من تنها حسی که از اون پسر گرفتم احترام بود نه چیز دیگه درسته من تشنه ام ولی هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم که اینجوری سیراب بشم منم مثل هر زنی میخوام همسرم سیرابم کنه ولی میدونی من معتقدم زندگی مشترک روی سه پایه اسواره پول _احترام و دوست داشتن_رابطه جنسی اما متاسفانه من هیچ کوم از اینها رو از همسرم نمیگیرم ببین اگه توی رابطه احترام و دوست داشتن باشه پول و رابطه مهم نیست در مورد اون دوتای دیگه هم همین صدق میکنه اگه توی رابطه زناشویی احترام و رابطه جنسی نباشه و به جاش پول باشه ادم خودش رو توی خرید وپول قرق میکنه ولی من هیچ کدوم از اینها رو ندارم.ببین من هیچ حسی از همسرم نمیگیرم و به قول تو تشنه ام و این شده برام عذاب چون بار اولم نیست توی دلم به یه کسی جز همسرم فکر میکنم و میدونم این اشتباهه ولی به جرات میتونم بگم دست خودم نیست ونمیتونم کنترلش کنم حتی وقتایی به سرم میزنه که با کسی نیازم رو تقسیم کنم اره الان فکر میکنی چقدر ضعیفم ولی نه من هفت ساله دارم تو جهنم زندگی و ندیده شدن دست وپا میزنم ودیگه صبرم تموم شده گفتی من دارم تو شانزده سالگی زندگی میکنم ولی اون زمان من خودم بودم و نیازی به توجه از جنس مخالفم نداشتم اینقدر سفت و محکم بودم و به کسی پا نمیدادم که برای دوست شدن با من پسرها شرط بندی میکردن و بعداز یه مدت شرط رو میباختن و هرچی دلشون میخواست به من میگفتن و بعداز یه سیلی از طرف من راهشون رو کج میکردن.وقتی من میگم بی هویت شدم برای اینه چون من اون دختر چند سال پیش که به نیاز به توجه از طرف جنس مخالف نداشت نیستم. الان واقعا نیار دارم یه مرد بهم توجه کنه.من همیشه احساسم رو با همسرم درمیون میزارم وبهش میگم دوستش دارم.یه بار خیلی به با اون بودن نیاز داشتم براش نوشتم که دلم میخواد فقط برای یه شب فقط با من باشه با تمام وجود برای من باشه یه شب عشقش عقلش چشمش وحتی وجودش برای من باشه ولی اون هیچ عکس العملی نشون نداد و داشتن اون شب شد برای من ارزو.شما بگین من چیکار کنم چون خودم از بس فکر کردم دیگه دارم دیونه میشم

    - - - Updated - - -

  9. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array
    عزیزم، همسرت با چه کسایی صمیمی هستش؟ بالاخره باید توی آشنا و فامیل، حتی توی دوستاش آدم هایی باشن که همسرت باهاشون بیشتر گرم بگیره و صمیمی باشه؛ کشف کن! نمونه های رفتاری و کلامی که همسرت رو جذب میکنه کشف کن!
    به قول آقای sci باید عواطف همسرتون رو بشناسید.
    باید بدونید توی چه موقعیتهایی شاد میشه، میخنده، به چه علتی میخنده و شاده؟ توی کدوم موقعیت ها ناراحته؟! دوست داره چه جوری ناراحتیش رو ابراز کنه؟ باید یه مدت همسرت رو زیر نظر داشته باشی تا بتونی یه قدم بزرگ تر و بهتر برداری! یه دفتر بردار و خیلی آروم زیرنظرش داشته باش!
    من مطمئنم که زندگیت عالی خواهد شد و شما میتونی!
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  10. #18
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 00:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,968
    امتیاز
    33,342
    سطح
    100
    Points: 33,342, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,392

    تشکرشده 6,368 در 1,793 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شادلین، درکت میکنم همه ما نیازهایی که گفتی رو داریم،نیازبه دوس داشتن،نیازبه دوس داشته شدن واگه نباشه تشنگی درهمه ما ایجادمیشه وناخودآگاه ممکنه افکارمون به جاهایی کشیده بشه،خب حالا تودست این افکارناخودآگاه رو بگیروبه سمت راه درست هدایتش کن(نه کنترل مثل سرکوب وسرزنش یا احساس گناه).گفتی ازبی هویتی رنج میبری احتمالا فکرمیکنی به خاطر دیده نشدنه،گاهی ممکنه همه شرایط بیرونی به ضررما خودشو نشون بده اول این روبدون پله اول در"هویت یابی""وجوده"تو ارزشمندی فقط وفقط وفقط چون وجود داری سوای دختریاپسربودن یاخانه دار وشاغل بودن،دیده شدن یانشدن،اصل وحقیقت جشن وپایکوبی به خاطر وجود داشتنه اولین نعمتی که ما خداروبه خاطرش شکرمیکنیم نعمت وجوده وتمام حق وحقوق ما براین اصل استواره،مثالش جشن تولدکه جشن وجوده پس اگه همه فکرکردی دیگران دارن حقی ازتوروضایع میکنن نبایدخودت هم نسبت به خودت احساس بدی پیداکنی وخودت روببازی یاتحقیربشی.............................. .................................................. .................................................. .................................................. .........امادرموردشوهرت چندتاسوال هست،وضعیت روحیش چطوره افسرده است یاشادیامیانه؟دوستان محیط کارش چطورافرادی هستند ؟شوهرت ازلحاظ جنسی جزو کدوم دسته است؟گرم،میانه یا سرد؟چه شخصیتی داره ارزشهاش چی هستن ازچه چیزایی خوشش میاد ازچه چیزایی بدش میاد؟وضعیت مالیش چطوره؟فشارکاریش درچه حدومیزانیه؟وضعیت اعتقادیش درچه سطحیه؟ .................................................. .................................................. .................................................. ...................امادرموردخودت تیپ لباس پوشیدن خودت چطوره وانتظارشوهرت دراین موردچیه؟خودت به لحاظ جنسی چه فرقی باشوهرت داری گرم تری یاسردتر یا متوازن باشوهرت،رابطه جنسی_عاطفی شما قبل وبعدازبدنیا اومدن بچه چطوربوده،چه زمانهایی برا شوهرت جذاب بودی؟سطح اعتقادی خودت چطوره........................................ .................................................. .................................................. .............................................شا لین اصلاح رابطت باشوهرت یه مقدار زمان میخاد به شوهرت اعتماد به نفس بده،توی مهمونی ها وقتی بحثی مشابه پیش اومد یکی دوتا ازخصلتهای بد شوهرت روبرعکس بگو این بایدباسیاست ماهرانه وبدون کوچکترین طعنه وتمسخرباشه قبلش تمرین ذهنی کن،مثلا بگو شوهرم اصلا فشارکاری رو نمیاره خونه و همیشه توی خونه به نیازهای من وپسرم توجه میکنه من همیشه بهش افتخارمیکنم گفتن این جملات توی جمع جلو شوهرت معجزه میکنه،اگه بعدازمهمونی شوهرت خواست مطمئن شه ازحرفات،نا امیدش نکن وباهاش ارتباط مثبت برقرارکن تایپیکهاوموضوعاتی که توی این تالاریا جاهای دیگه برای ارتقا مهارت ارتباط باهمسر هست روخوب مطالعه کن از حرفات یه استعدادوباهوشی وپرانرژی بودن مشخصه ازاین قابلیتت استفاده کن واونوبامهارت های شناختی ترکیب کن مطمئنا جواب میده.

  11. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 شهریور 92 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-3-18
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    372
    سطح
    7
    Points: 372, Level: 7
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی امین از توجهت.میدونی من وهمسرم خیلی با هم تفاوت داریم از همه لحاظ مثل همین رابط جنسی من ادم گرمی هستم وبه چطوری انجام شدن این رابطه خیلی اهمیت میدم ولی همسرم میشه گفت میانس و فقط اخر ماجرا براش مهمه برای لباس هم باید بگم بیرون از خونه که یه چیز عادیه ولی تو خونه خوبه اما اگه من توی خونه یه تاپ با شلوارک کوتاه بپوشم اعتراض همسرم بلند میشه که این چیه پوشیدی.همسرم توی یه کارخونه کار میکنه ولی مثل مهندسها ساعت سه بعدازظهر خونس و اصلا به خودش فشار نمیاره و محیط کاری خوبی نداره و همه ی ادمهای اونجا خیلی در باره ی مسایل خانوادگیشون بلوف میزنن و متاسفانه همسر من خیلی دهن بینه و با دوستاش که باشه همیشه میخنده ولی به من و پسرم که میرسه خندها و حرفاش تموم میشه یعنی ما از تهران راه میوفتیم میریم مشهد با همسرم شاید ده تا جمله هم صحبت نکنیم ولی اگه یکی از دوستاش یا فامیلهاش باهامون باشه تا اونجا یه لحظه هم ساکت نمیشه.میدونی من هیچ وقت تو جمع خوبی همسرم رو نگفتم حتی به دروغ اخه اون اصلا توی جمع با من خوب برخورد نمیکنه و همیشه پیش دیگران منو کوچیک میکنه و این برای من خیلی سنگینه و نمیتونم حضمش کنم دوستا و فامیلهاش هم به خاطر این رفتارش سرزنشش میکنن ولی اون گوشش به هیچی بدهکار نیست و همیشه کار خودش رو میکنه.وای خدای من بزار یه چیزی بگم یه مدت گیر داده بود که میخوام شیطان پرست بشم وکلا داره دین و ایمانش رو از دست میده.اصلا عتیقه اییه برای خودش.اوف اوف اوف خلم کرده دیگه

  12. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array
    شادلین عزیز، لطفا به پستم توجه کن و نظرت رو بگو!
    اینکه اصلا قبول داری که این کار رو انجام بدی یا نه؟
    بعدشم فکر میکنم طرز صحبت شما با همسرت اصلا درست نیست، این رو از روی نوشته هات میشه متوجه شد!
    لحن کلام یه زن بسیار بسیار در کشش و جذابیت یه مرد به طرف اون تاثیر داره! احساس میکنم هیچ نوع گرمی و تن صدای گرم و آرومی ازت دریافت نمی کنم، البته این فقط و فقط یه احساسه!
    نمی خوام بگم که شما خانم سردی هستید؛
    اما میتونم درک کنم که یه کم غرور دارید و این توی لحن و تن صدا و کلماتتون خودش رو نشون میده! و البته همسرتون هم احتمالا در زندگی روزمره خودش رو مشغول کرده تا دریچه ی قلبش رو بسته باشه و هیچ سیگنالی دریافت نکنه و شاید با ایرادگرفتن های خودش میخواد که این دریچه همیشه بسته باشه؛ غافل از اینکه محبت چیزی نیست که کنترل شده باشه و این جای خوشحالی داره که رفتار متقابل شما میتونه خیلی زودتر از اون چیزی که فکر میکنید همسرتون رو از این قالب به ظاهر سخت بیرون بیاره؛ مقاومت میکنه اما نمی تونه برای همیشه مقاوم باشه و این به مهارت شما برمیگرده و البته تصمیم شما! میخواید قالب درظاهر سخت اما یخی همسرتون رو بشکنید؟

    البته امیدوارم که تندی صحبتم اذیتت نکرده باشه، چون هیچ منظوری چون واکاوی زندگیتون و بازگشت دوباره ی عشق و محبت به زندگی شما ندارم.
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.



 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.