موضوع: حساسیت نسبت به گذشته

سلام دوست عزیز

با توجه به نوشته های خودتون، شما رفتار خود و دوستتون را با کلماتی مثل تقصیر جامعه، بی مهری مادر، نیاز جنسی و ... توجیه کردین، یعنی براتون حل شدست، هم اطمینان دارین به طرف مقابل و هم به گفته خودتون نسبت به خانمهای دیگه براتون جذابیت داره و جونتون بهش بستست، شما که اینقدر راحت همه چیز را کنار هم گذاشتین و مسئله را برای خودتون شفاف کردین چرا نگرانی دارین؟چرا حساسین؟
اگر شما نیاز به ارتباط با جنس مخالف داشتین، خوب دختر خانم هم نیاز داشتند! همونطور که شما نخواستین تلقین به عدم نیاز جنسی بکنین ایشان هم همینطور!
تازه به نقل از خودتون، رابطه ایشان به دورانه بلوغ و بچه گی بر میگرده و اغفال شدند.
تنها چیزی که این وسط متوجه نمیشم اینه که یا آدمی برای ارتباطاتش چارچوب داره یا نداره یا چارچوب خاصه خودش را داره، شما چارچوبه خاصه خودتان را دارین ، پس اگر اعتقاد به چارچوبه عدم ارتباط ندارینن، حساسیتی هم نباید داشته باشین، این مسئله کاملا شفافه
نسبت به آینده هم، تجربه نشون داده اگر بتونین زوج خوبی باشین واز هر حیث نیازهای هم را بر طرف کنین، و از لحاظ روانی سالم باشین، خیانتی شکل نخواهد گرفت، از طرفی با توجه به اعتقاد شما، نیاز جنسیتون دیگه تامین میشه و دیگر نیازی نیست تا در جای دیگه جستجوش کنین.(منظورم 2 طرف بود)
مشکل افرادی مثل شما اینه که نه کامل غربی فکر میکنن و نه پایبند کامل به اصول شرقی یا اسلامی هستند، و این تداخل هنجار در زمان تشکیل خانواده براشون پیش میاد،
از لحاظ فرهنگ غربی، خوب نیاز به توضیح نداره که درست هست تامین نیاز جنسی درست مثل برطرف کردن تشنگی یا گشنگی حل شدست اما همونها هم وقتی وارد چارچوب خانواده میشن، روابط خارج از چارچوب خانواده را نا پسند میشمرن و خیانت میدونن و خوب با توجه به صداقتی که بینشون هست معمولا پایبندند مگر جدا شوند!
از لحاظ شرقی و اسلامی هم خوب خودتون استادین....
واقعا اگر به نوع نگاهتون به زندگی نگاه کنین، هنجارهای مورد نظرتون را بررسی کنین، عملکرد خودتون را ببینین، متوجه میشین حساسیتتون به گذشته خانم بی مورده

اما نکته اینجاست، با توجه به اینکه نامزدتون مورد سوئ استفاده قرار گرفته، را با مشاور مطرح کنین، نیاز به بررسی داره تا این مسئله مشکل روانی یا عدم اطمینان یا.... براشون ایجاد نکرده باشه

برای هر دوی شما آرزوی خوشبختی می کنم
ا

باید خدمتتون عرض کنم که همین راهی که شما گفتین رو در پیش گرفتیم و بیشتر از 3 ماهه که بین ما ساده ترین رابطه هم نبوده تا ببینیم واقعا هم دیگرو میخوایم یا وابستگی جنسیه! کلا عوض شدیم و اون دو نفری که تو پست اول تعریف کردم نیستیم, بهش بدبین نیستم که چون با من راحت بوده دختر خوبی نیست چون همه این ها از وقتی که بحث ازدواج جدی شد بینمون اتفاق افتاد و اون منو به عنوان شوهر میدید و میبینه نه یه دوست پسر موقت!
تصمیممون تو این مورد جدیه و تغییراتی در ما ایجاد شده که خودمون بی خبریم ساده ترین مثال هاش تکیه جفتمون به خدا, منی که 1 شیفت بیشتر کار نمیکردم به کارم رونق دادم و اونی که نمره هاش همیشه معمولی بود الان معدل الف شده و نفر اول ورودیش... یعنی برای زندگی آینده لاف نمیزنیم و داریم بهش عمل میکنیم
ترس من از اینه که توی زندگی آینده اشتباهی که توی دوران بچگیش مرتکب شده رو علیهش استفاده کنم... اگه مشکلی پیش بیاد و من کم بیارم و مشکلش رو به رخش بکشم نمیشه جبرانش کرد

چرا به رخ بکشین؟ شما میخواین نقش حامی اون را داشته باشین، هر چه قدر هم روابطمون غربی باشه، برای یک زن شرقی، شوهر همه چیزش هست، پشت و پناهش هست، اجازه ندین چنین افکاری حتی به ذهنتون راه پیدا کنه! محوش کنین، البته من همیشه خوشبینانه به همه چیز نگاه میکنم، ضرر هم ندیدم، البته خوشبینانه همراه با واقع بینی! شما یه جورایی دارین خودتون را محاکمه قبل از جنایت میکنین!(شاید به رخش بکشم)
اونقدر مرد باشین که اگر ازدواج را پذیرفتین، گذشته را رها کنین، دیدتون به آینده رو به جلو باشه، فقط کوله بار تجربه از گذشته را همراه داشته باشین، اونم خوباشو، بداشو بزارین در گذشته باقی بمونه، مرتب به عقب هم بر نگردین، به گذشته نگاه کنین، چون اونوقت امکان داره سنگ جلوی پاتونو نبینین و زمین بخورین!

این از من اون هم که میگی رعایت نکرده باز تقصیر خانواده و جامعه است, بی مهری مادر باعث میشه یه بچه 16 ساله که هیچی نمیفهمه به یه پسر 27 ساله پناه ببره و تو دام بیفته

تقصیر جامعه ، تقصیر خانواده ، تقصیر دختر ، تقصیر .... .شما بی گناه ترین هستین شاید
به این راحتی از یه دختر 16 ساله که هنوز چیزی از زندگی نمی دونه حرف می زنی رعشه به تن آدم می افته.راضی هستی خواهر خودتو بزاری جای اون دختر؟

نوشته اصلی توسط clevils

تکیه جفتمون به خدا, منی که 1 شیفت بیشتر کار نمیکردم به کارم رونق دادم و اونی که نمره هاش همیشه معمولی بود الان معدل الف شده و نفر اول ورودیش...

آفرین

نوشته اصلی توسط clevils

ترس من از اینه که توی زندگی آینده اشتباهی که توی دوران بچگیش مرتکب شده رو علیهش استفاده کنم... اگه مشکلی پیش بیاد و من کم بیارم و مشکلش رو به رخش بکشم نمیشه جبرانش کرد

سلام آقای clevils

خوشحالم براتون که انقدر تغییر کردین. واقعا جای تحسین داره این روند رو به رشدتون. خیلی هم خوبه

که انقدر آینده نگر هستین.

اما میخوام روشی رو بهتون یاد بدم که شما کنترل کننده افکارتون باشین و در آینده این روش ضامن

خوشبختی شما و اون خانوم باشه.


شما باید یاد بگیرید برای ترافیک ذهنتون پلیس بگذارین.


یعنی چی؟ الان بهتون میگم. روزانه هزاران ورودی به مغز ما به عنوان داده وارد می شن. بخشیشون

به عنوان خاطرات ذخیره میشن ، بخشیشون برای امور روزمره ما حیاتی هستن و برخی هم بی فایده.

مغز ما کنترل کننده این بزرگراه های پر پیچ و خمه و ما کنترل کننده و فرمانده مغزمون!

ما باید به ذهنمون یاد بدیم که به هر چیزی اهمیت نده و افکار منفیش رو قرنطینه کنه تا به ما آسیب وارد

نکنه. اگر قرار باشه افکار عنان اختیار ما رو به دست بگیرن که واویلا میشه! این ما هستیم که فرمانده ایم

و باید عنان افکار دستمون باشه!

پس این شما هستین که باید چلوی این فکر منفی رو با تکنیک هایی نظیر توقف فکر ، خوش بینی ،

افزایش ایمان و اعتقاد به خداوند ، مطالعه قرآن ، افزایش قدرت پذیرش حقایق و قدرت بخشش دیگران

بگیرین و برای رضای خدا با ناملایمات ذهنی بجنگین!

مبارزه خیلی سختیه. به خصوص که شیطان به شدت الان که تصمیم به ترک گناه گرفتین ، گناهان زیبا رو

در نظرتون کریه کرده و این بار با شک قدم به دلتون گذاشته تا پیروش بشین و بی دلیل دختر رو رها کنین.

پس کاری نکنین که شیطان که دشمن آشکار ما انسانهاست پیروز میدان بشه.

در این مبارزه ذهنی از کارشناسان مذهبی هم میتونین کمک بگیرین.

ولی سعی کنین ذهنتون و افکار منفی رو کنترل کنین و به افکار منفی اجازه رشد ندین. خودتون رو هم

بگذارین جای خانم. اگر اون به رخ شما بکشه چه حالی میشین؟ آخه رطب خورده که منع رطب نمی کنه

برادر عزیز. پس کمی منصف تر باشین.

شما کارهایی که گفتم رو بکنین انشالا نتیجه میده و شیطان هم دمش رو میذاره روی کولش و میره.

از طرفی از خداوند کمک بخواین و روی کنترل خشمتون هم کار کنین از الان. معمولا آدم تا عصبانی نشه

دنبال دستاویزهای اینچنینی برای خلع سلاح مخاطب نمی گرده.

پس سعی کنین یاد بگیرین از الان که از موقعیت های تنش زا که منجر به خشم میشه دوری کنین تا

در آینده بتونین زندگی مشترک خوبی رو داشته باشین و با توکل به خدا یک زندگی سالم رو شروع کنین

و گذشته ها رو فراموش.

موفق باشین.