به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 10 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 91
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array

    رسیدم به آخر خط زندگی . یکساله جدا شدم .طلاق نگیرید

    دنیا سخت گیرد بر مردمان سخت کوش
    زنی هستم 37 ساله. از یک خانواده با تحصیلات بالا و موقعیت اجتماعی عالی .ظاهرم به قول اطرافیان عالی نباشه ولی بسیار خوب هست. هنوزم هست . ولی.......
    به خاطر عدم اعتماد به نفس که بیشتر از جانب والدین من بود بسیار خودکم بین و متواضع بودم .همیشه در مدرسه شاگرد ممتاز بودم و فارغ التحصيل ممتاز ارشد از یک دانشگاه معتبر .همزمان کار میکردم.ساز میزدم .کار منزل میکردم و اقامت کشور خارجی هم گرفتم.قبلش هم عین یک مرد تمام ملزومات یک زندگی ...خونه ..ماشین ...پس انداز فراهم کردم. خواستگار داشتم ولی اکثرا از خارج کشور که زمان زیادی از منو به هدر داد. بدون اغراق اکثرا به خاطر پایین تر بودن از من خودشونو کنار می کشیدن. خانواده سنتی نداشتم که هی خواستگار بیاد بره .خودم اهل دوست پسر به هیچ عنوان نبودم .توقع ام واقعا کم بود . تا آخرش به اصرار مادرم در 31 سالگی بزور فرستاده شدم خارج .خودم اقدام کرده بودم ولی می خواستم همسری پیدا کنم و با هم بریم یا فقط برای احتیاط .رفتم یکسال اونجا کار کردم ولی تنهایی و غریزه مادر شدن دیوانه ام کرد .برگشتم ایران سر کار .یکنفر از گروه کاری معرفی شد برای ازدواج .از لحاظ رزومه و تناسب به غیر از سطح خانوادگی عالی به نظر میرسید .متاسفانه از سادگی و هولی هر چی نشانه دیدم نادیده گرفتم. نامزدی به هم خورده .... خرجم مو در خارج خودم باید بدم .مشارکت در هزینه عروسی و .... حتی هتل شب عروسی . مهریه یک سکه ...و... . اوایل میگفتن من اگر جای تو بودم خدا رو بندگی نمی کردم ....از لحاظ ظاهری ..تحصیلات و خانوادگی خوب خیلی بالاتر بودم ولی فروتن بودم. هی می گفتم هیچی نمی خوام . رفتیم خارج. توی خونه نمور و سرد آعاز زندگی کردیم . از ماه اول تیکه ها شروع شد زودتر کار پیدا کن . من زن بی عرضه نمی خوام. که هی تو خونه عین امل ها به من سرویس بده . رفتم با هزار بدبختی کار سخت . تا راضی به بچه دار شدن بشه. از من التماس از اون طفره. گفتم خرج بچه هم با من . کم آوردم خونه ایران می فروشم میارم . با التماس من اعتراف کرد که 10 سال پبش عمل جراحی کرده و تحت درمان بوده برای بازگرداندن باروری .البته ما رابطه جنسی چندانی هم نداشتیم به خاطر سختی کار و من متوجه موضوع نشده بودم. اول کمی افسرده شدم گفتم اشکال نداره با هزینه من بریم برای درمان . به من گفتن با این مشکلی که ایشون داره شما شانس کمی داری .اومدیم ایران برای انجام کار . ضمنا مدام سر هر چیزی تهدید به طلاق میشدم. نمی دونستم با اولین تهدید باید قهر کنم . می گفتم من زنم .صبوری مال منه. ساختن مال منه. اومدیم ایران .من به رفتارهای عجیب و پرخاشگری هاش عادت کرده بودن پدرم ندیده بود. اولین بار بود میامد خونه. یکبار تو خیابان نزدیک خونه اتفاقی شاهد پرخاشگری اش شد چون گفتم الان حوصله ندارم بریم سینما با خواهرت .پدرم طاقت نیاورد دور از چشم من رفت با پدر و مادرش صحبت کرد و حق وکالت طلاق خواست .مادر و پدرم هم هی نشستن زیر پام که این برای تو شوهر نمیشه. اونجا میزارتت سر کوچه.
    خلاصه اون رفت قرار شد من کمی بیشتر بمونم چون مرخصی داشتم . شرط و شروط گذاشت .تا وقتی من نخوام حرف بچه نزنی ..... ماهی 500 دلار ثابت خرج خونه و ..... من داشتم میرفتم مشاوره که فکر کنم درخواست طلاق داد گفت توافقی قبول نکنی یکطرفه میرم .مهریه هم نداری بدبخت . طلاها و جواهرات که اونجا مونده بود گفت بابته خرج رستوران هایی که رفتیم برمیدارم. من ماه عسل هم نداشتم. خرج خودم هم با خودم بود . مادرش هم گفت ما بی تقصیریم از اول این بچه عصبی و حرف گوش نکن بود. حالا که اینطور شده ماهی هم یک سکه ...سکه های سر عقد رو بیار بده.داستانم رو با آزمایش اون و درخواست طلاقش سند کردم .تمام دوستان مشترک مون اونجا باهاش قطع رابطه کردن. اصلا باورشون نمیشد. میگفتن چطوری میخواهی یه زن کاری خانواده دار خوشگل مثل این پیدا کنی. ترس من از طلاق بود و هست. مشاور میگه خانم یه بنز رو مفت دادی به طرف انتظار داری نکوبه به دیوار !!!! الان افسرده و بهت زده گوشه خونم. دستم به کار نمیره. میگم این همه کار کردم پول دراوردم شد بلای جونم. دلم خانواده میخواد . بچه میخواد . خواستگار دارم ولی خب با تفاوت وحشتناک فرهنگی و .... جالبه همه هم حاضرن 400 تا سکه مهر کنن. گینه دارم . میخوام همه تو فامیلش بفهمن این چکارا کرده . همین برام کافیه. من تن سالم داشتم . عالی برای بچه دار شدن. فرصتم رفت. به زوج افغانی با یه بچه سرایدارامون حسودیم میشه . داستان هایی که می شنوم چطور زنها مردها رو غارت کردن . چکار کنم !!!

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام ، دوست عیزی شک نکن با گذشت زمان بهتر و بهتر خواهی شد . لطفا اگه وقت دارید مشکل منو تو پست قبلی بخونید انوقت متوجه خواهید شد که اونقدرها هم ضرر نکردید اگه شما از ایشون با اون خصوصیات بچه دار می شدید قضیه خیلی خطرناک میشد و انتخابهاتون محدود میشد . رهایی از زندگی که توش تفاهم نیست بد که نیست صد الیته موهبته فقط یه مدت باید رو خودتو و اعتماد به نفس تون کار کنید و زیاد رو حرف اطرافیان متمرکز نشید چراکه اونها داخل زندگی شما نبودند که واقف به موضوع باشند . امیدوارم بزودی روحیه تون رو ترمیم کنید

  3. کاربر روبرو از پست مفید reza.6012 تشکرکرده است .

    Ye_Doost (شنبه 14 بهمن 96)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    ممنون reza 60 12 .... ولی من با گذشت زمان دارم بدتر میشم. پدر و مادرم کلی دوست و فامیل سرم ریختن که وقت تلف نکن طلاق بگیر . مشاور هم همین طور . حتی به مشاور گفتم بهتره یه مدت دور باشیم گفت نه. من فکر میکردم همه عیب دارن ...حالا کم یا زیاد و باید هر طوری شده ساخت و تعامل داشت. تازه من سنتی ازدواج کردم و عاشقی در کار نبودم . میگفتم تعهد دادم .باید پاش وایسم. عین زن های قدیمی و سنتی . ولی جواب نداد .

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوست عزیزم
    داستان زندگیت رو خوندم.غم انگیز بود و ناراحت کننده...نمیدونم چرا اخر عنوان تاپیک نوشتی طلاق نگیرید....به نظرت اگر مثلا خودت میموندی با اون اقا زندگیت بهتر از این میشد /؟!
    منم مثل شمام.یک انتخاب غلط 8 سال زندگی من رو سوزوند و دود کرد رفت هوا.منم شرایط بدی نداشتم.کلا 15 سال اروپا بزرگ شدم اما اومدم زن مردی شدم که هنوز فکر میکردن با دست غذا بخورن ثواب میکنن!!!! دیگه تو خود بخوان حدیث مفصل....خب من میموندم کنار این ادم و میگفتم طلاق نگرفتم ؟! اتفاقا طلاق هم گرفتم و بهترین تصمیمم رو هم گرفتم هرچند که به قول شما روزهای زندگی سوخت و رفت.....شاید بهتر باشه به جای اینکه بگیم طلاق نگیرید بگیم انتخاب غلط نکنین و اگرم کردین در اون اتفاق غلط نمونین....هر ادمی ممکنه خطا و اشتباه کنه.من و شما هم همینطور....
    هیچوقت برای تغییر دیر نیست.همکار من در 42 سالگی مادر شد..دیر بود اما شد و زندگی خوبی هم داره خداروشکرقرار نیست زندگی همیشه تلخ باشه....اما اما اگر بخواهی با کینه و ...خودت رو نابود کنی به خودت میای و میبینی شدی ادمی که هیچ چیز نداره و سنش رفته بالا و پر از خشمه...چرا باید اینجوری باشی؟
    دیر نشده و تو هنوز لایق این هستی که ازدواج کنی مادر بشی و بهترین ها رو داشته باشی.
    اون اقا رو بسپر به خدا و ببین خدا چطور حقش رو میذاره کف دستش...البته باید قلبا بهش ایمان داشته باشی.
    اگر فکر میکنی میتونی زندگیت رو بسازی بسم الله اما اگر نه وقتت رو تلف نکن.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  6. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    ehsase97 (جمعه 03 فروردین 97), گیسو کمند (یکشنبه 15 بهمن 96), نادیا-7777 (شنبه 14 بهمن 96), میس بیوتی (دوشنبه 16 بهمن 96), Ye_Doost (شنبه 14 بهمن 96), اثر راشومون (جمعه 26 آبان 96)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    سلام مریم جان
    ممنون از همدردی ات. راستش گفتم طلاق نگیرید چون فکر میکنم کلا فقط در مواردی مثل جنون حاد .اعتیاد .دست بزن و مسایلی از این دست باید طلاق گرفت. تازه همین موارد با بچه ممنوع هست. مشکل من این بود که متاسفانه هوم سیک شدن و دوری از خانواده و تنها بودن پدر و مادرم اینجا ....هیچ کس رو غیر من ندارند الان.... به فشارهای ذکر شده اضافه شده بود .متاسفانه مشکل من الان فقط طلاق نیست .یاد کار خوب و با درآمد بالایی که داشتم می افتم که الان دیگه نمی تونم بهش برگردم. آقایون که این پست رو میخونند یا خانم ها ..... من جزو آدم های ساده دلی بودم که از اول جوانی پرچم مهریه زشته و .... سر میدادم . مادرم مهریه اش یک سکه بود ولی خوشبخت بود . نمی دونستم مردهای الان مرد نیستن. از همون فردای عقد تمام وجودم پر از ترس و پشیمانی بود . حس میکردم چون مفت بودم و اکازیون انتخاب شدم ...آیا قدر دان خواهند بود !!! واقعا به اسلام و قوانینش ایمان آوردم من که مذهبی نبودم . آنچنان تو دهنی خوردم که تا عمر دارم فراموش نکنم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده است .

    Ye_Doost (شنبه 14 بهمن 96)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 اردیبهشت 01 [ 21:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-09
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    7,229
    سطح
    56
    Points: 7,229, Level: 56
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 22 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام مجدد ، با اینکه اتفاقات زندگی مشترک شما بیشتر تلخ و ناراحت کننده بوده اما اینو از ته قلب دارم میگم که برید خدارو شکر کنید که پای بچه ای در میون نیست حتی شده یک لحظه به این موضوع فکر کنید.... معیارهای شما زیادم اشتباه نبوده از سرزنش کردن خودتون چیزی عایدتون نمیشه ( البته کاریه که خودمم خیلی میکنم!!) اما شما راه چاره دارید و گره کور زندگی شما بازشدنی هست ، تاوان اشتباهات شما رو میشه به پای تقدیر گذاشت در مورد موقعیتتون هم توکل کنید بخدا شما که از فردا خبر ندارید شاید موقعیت بهتری نصیبتون شد . فقط خواهشا در گذشته زندگی نکنید اگرم قراره برگردید به این زندگی مشترک تا مشکلاتتون حل نشده از روی احساس تصمیم به بچه دارشدن نگیرید ( کاری که خودم کردم) تجربه من اینو میگه . الان وقتشه از روی عقل و منطق تصمیم بگیرید . یک اراده بزرگی پشت نوشته هاتون هست که امیدوارم بهش فرصت بدید تا زندگیتون و براتون بسازه. تنها مشاور هست که میتونه بهتون راه درست و نشون بده و بس . حرف و نقل اطرافیان بیشتر مرددتون میکنه حالا چه مثبت و چه منفی . به خودتون بگید این مشکل ممکن بود برای هرکسی پیش بیاد که واقعیتش هم همینه. بقیه شو بسپارید بخدای مهربونمون که امیدوارم زودتر یه فرجی تو کارمون بکنه .

  10. کاربر روبرو از پست مفید reza.6012 تشکرکرده است .

    Ye_Doost (شنبه 14 بهمن 96)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام رهاوتنهای عزیز

    به خاطر این شرایط متاسفم ،امیدوارم که تصمیم درست رو بگیری و آرامش به زندگیت برگرده.

    همسر شما در ازدواج فریبکاری داشته که عقیم بودن و تحت درمان بودن ایشون میتونه برای دادگاه مساله مهم و تعیین کننده ای باشه،شما میتونی از این مورد واردشی و اقدام کنی.

    درسته بعضی چیزها دست شما نبوده (مثل فریب کاری در امر ازدواج ) اما بیشترش دست شما بوده وهست. شما به دنبال دلایلی باش که دست به این انتخاب های اشتباه زدی و اگر فکر

    میکنی که با این همه حسن و خوبی اعتماد به نفس ضعیفی داری که تمام زندگیت رو تحت تاثیر قرار داده پس روی عزت نفست کار کن .

    درمورد اعتماد به نفس مطالعه کن و رفتار و مهارت های رفتار جرئتمندانه رو یاد بگیر ، مهم نیست چندسالته و مهم نیست در شرف طلاق هستی یا نه ، مهم اینه که این مهارت در هرجای

    زندگی به دردت میخوره .میخوای زندگیت رو در حسرت نداشته ها ادامه بدی و شادی و زندگی کردنت رو مشروط به نداشته های فعلیت(بچه)کنی؟

    یا حتی شغل، چیزی که همیشه میتونی براش تلاش کنی .شاید مجبور باشی شغلت رو تغییر بدی یا خودت شروع به انجام یه کار کنی اما باز هم میتونی براش تلاش کنی.

    چیزی که الان برای شما اولویت داره خودت هستی ،رسیدگی به خودت، اصلاح نگرش و سبک زندگی ات ،سلامتی جسمی و روحیت و افزایش عزت نفست.

    امیدوارم این مطالب برات مفید باشه:


    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html

    http://www.hamdardi.net/thread-14259.html

  12. 5 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 26 آبان 96), tavalode arezoo (جمعه 26 آبان 96), گیسو کمند (یکشنبه 15 بهمن 96), میس بیوتی (دوشنبه 16 بهمن 96), جوادیان (یکشنبه 28 آبان 96)

  13. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    دوست عزیز زیاد از تاپیک پر از احساس یاس و ناامیدیه شما سر در نیاوردم.. چون بیشتر شرح حال بود تا کمک خواستن..

    ولی چیزی که واقعا زندگیه شمارو تحت تاثیر قرار داده سادگی ,اعتماد به نفس پائین و دخالت دادن دیگران تو تصمیم گیریهای مهمتون هستش..

    اولین کار اینه که خودتونو از دست نظردادن های دیگران خلاص کنید.. یعنی نذارین دیگران برای شما دلسوزی کنند و بهتون فشار بیارن.. این نکته هم تو ازدواج شما محرز بوده و هم تو زورگوئیهای همسر شما ..

    یک مدتی خودتونو دور نگه دارین ..به فکر ازدواج دوباره نباشین فعلا.. چن جلسه ای زیر نظر مشاور روی ذهنیات و باورهای غلطتون کار کنین..

    فکر بچه رو از سرتون بیرون کنین..

    تا کسی در حد اینکه باب دلتون نباشه برای ازدواج بهش فک نکنین..

    خودتونو با کار کردن مشغول کنین..

    از بابت طلاق گرفتنتون عذاب وجدان نداشته باشین چون همسرتون لایق شما نبوده و ادامه زندگی با ایشون پر از تنش میبود و شمارو بلحاظ عقیم بودن فریب داده بود..

    و در اخر با یه وکیل خوب ادامه کارتونو پیگیری نمایید..

  14. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (دوشنبه 16 بهمن 96), Ye_Doost (شنبه 14 بهمن 96)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    چرا سو تفاهم شده .من طلاق گرفتم توافقی .وکیل می خوام چیکار .دارم توصیه میکنم موارد بحران هی به دوستان مجرد و طلاق گرفته خودتون گوش نکنید حتی پدر و مادرتون . بله من در چندین مورد دیگه غیر از عقیمی فریب خورده بودم ولی چون می دونستم بعدش تنهایی و سرکوفت در انتظارم هست تن نمیدادم به طلاق . مرا بزور طلاق دادن . وکیل خودشون میگفت اولین بار هست می بینم مخربه نداشتن باعث بدبختی شده . من مهریه داشتم می تونستم مجبورشون کنم به قبول اسپرم اهدایی یا روش های دیگه . خلاصه جنس مفت رو هیچ کس قدر نمی دونه حتی اگر جنس اعلا باشه.

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    سلام دوستان
    راستش نمی دونم چرا حال من روز به روز بدتر میشه .این همه بلا سرم اومد . هیچ وقت مشاور هایی که میگفتن زودتر طلاق بگیر رو فراموش نمیکنم. نمی دونم چرا نمی تونم بازسازی کنم خودم رو . ورزش ..کار .... روانشناس .... همه بیشتر حالم رو بدتر میکنن. پیشنهادهای ازدواج از همه بدتر . مردهای زن دار و بچه دار . آدم های بی پول و مریض احوال . احساس میکنم همه دندون تیز کردن برای پول . این دفعه پول خودم هم می برن و میفتم تو کوچه . کسی اینجا از مسایل حقوقی سر درمیاره . میشه تو عقدنامه نوشت همسر هیچ حقی نسبت به دارایی های زن نداره . من آدم نیستم پولم بزارم جیبم ولی از بس چیزهای وحشتناک دیدم میترسم . پدر و مادرم مسن هستن کسی هم غیر من ندارن . همه چی میدن به من و من بدتر میترسم این آدم ها بیان منو لخت کنن بفرستتم تو کوچه . ظاهرا مهریه و ... که الکیه . کاش یه بچه داشتم لااقل . رفتم بهزیستی به این راحتی ها هم نیست . از مرد مطلقه هم بدم اومده . هر چی برام پیش میاد تحقیق از زن قبلی میکنم می بینم وای...... صد رحمت به شوهر خودم . دوستان مجردی هم که داشتم از فردای روز طلاق کلا یا بلاکم کردن یا جواب تلفنم رو نمیدن . کلا احساس عجز و ناتوانی تمام وجودم رو گرفته . روزها که مشغولم ولی شب ها کابوس می بینم و فریاد میزنم و باید کسی پیشم باشه منو از خواب بیدار کنه . تا حالا تو عمرم اینجوری نبودم . پیش هیپنوتیزم کار هم رفتم نتونست کاری برای کابوس شبانه بکنه. روانپزشک و روانشناس هم میگن طبیعی هست میگذره . ولی من روز به روز بدتر میشم.


 
صفحه 1 از 10 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.