به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 99 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    6,493
    سطح
    52
    Points: 6,493, Level: 52
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 23 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    زودرنجی من یا رفتار نادرست همسرم؟

    سلام دوستان.
    من و همسرم سال 90 ازدواج کردیم . اما هنوز بعد از 6 سال هم همدیگرو درک نمیکنیم
    همسز من مرد خوبیه . دست و دل باز . مهربون. دلسوز. به همه احترام میزاره. در کل مرد خوبیه.
    اما لحن کلامش منو ناراحت میکنه و یا به قولی همسرم زبونش نیش داره.
    امروز داشتم می گفتم من می خوام روزه های قضامو بگیرم. همسرم گفت باشه اگه میگیری باید ناهار من آماده باشه .( با لحن بد) من یه دفعه بهم برخورد گفتم کی تا حالا ناهار تو آماده نبوده . بزار من روزه بگیرم بعد این جوری بگو . بعد گفت من کار ندارم باید ناهار من آماده باشه. منم که عصبانی شده بودم گفتم یه آبریپو درست میکنم میزارم جلوت.اونم گفت منم اون آبزیپو رو میریزم تو حلقت تا هم روزت باطل بشه و هم بدونی چه ناهاری درست کردی.
    منم گفتم انگار که من تو غذا درست کردن برات کم گذاشتم که این جور به من میگی و خیلی ناراحت شدم.
    اونم گفت تو خیلی زود رنجی و همه چیزو به خودت میگیری. و من برای اینکه اعصابم راحت بشه رفتم تو اتاقو خوابیدم.
    بعد از ظهر اومدم باهاش حرف بزنم و گفتم 50 % من مقصرم ولی تو هم بابت این بحث مقصر بودی.
    میگه من داشتم شوخی میکردم.
    ولی تو زود رنجی و به خودت میگیری. در حالی که لحنش اصلا شوخی نبود.و گفت تو دور خودت یه دیواری کشیدی که حرف همه رو به خودت میگیری.
    من اشتباهی که کردم این بوده که یکی دو هفته پیش به آقا در مورد یکی از افراد فامیل که با من برخورد بدی داشت گلایه کردم. و حالا از این موضوع داره سواستفاده میکنه.
    حالا هم آقا قهر کرده و حق به جانبه.
    هیچ وقت حقو به من نمیده و همیشه به من میگه تو زود رنجی. منم دفعه پیش که با هم در مورد همین فامیل داشتیم حرف میزدم و حقو به من نداد گفتم میدونی چیه برای تو همیشه دیگران در اولویتن و من نفر دومم و اگر خدای نکرده من و مادرت با خواهرت دچار مشکل بشیم من مطمئنم از اونا دفاع میکنی . مطمئن باش کسی که از تو دوره این طور بهش حق میدی برای نزدیکات چیکار کنی.
    کلا سیستم همسرم این طوره که همیشه دیگران حق دارن و اگر هم کسی به ما کاری کرد در کل باید سکوت کنیم. در حالی که تو خونه این طور نیست و همش دل منو میشکنه.
    برای سالگرد ازدواج براش کاپشن گرفتم. اصلا ذوق نکرد و ازش ایراد گرفت و خیلی من ناراحت شدم. بعد میگه تو نباید ناراحت میشدی منم برات فلان کادو رو گرفتم با فروشنده طی کردم که اگه خانمم خوشش نیومد میام عوضش میکنم. وقتی کادو رو داد این مساله رو گفت ولی من از کارش خوشم اومد و با اینکه طبق سلیقه من نبود گفتم خیلی قشنگه و خیلی دوستش دارم. چون به نظز من نیت طرف مهمه .
    ولی وقتی از کادوی من خوشحال نشد و ایراد گرفت منم ناراحت شدم و گفتم منم کادوی تو رو دوست نداشتم ولی چیزی نگفتم چون نیتت مهم بود و این مساله رو به خاطر این گفتم که بدونه کارش خیلی زشت بوده. اما حالا آقا میگه من دیگه دلم چرکین شده و دیگه برات چیزی نمیخرم و به سلیقم شک کردم. بعد با این کارا و حرفا انتظار داره که من ناراحت نشم.
    واقعا هر دومون داریم از دست هم دیوونه میشیم. من به خاطر منطق من درآوردیش و اون به خاطر عصبانی شدنای من و به قول خودش به خود گرفتناش.
    چی کار کنم . واقعا اعصابم به خاطر این مسائل بی ارزش خورده

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام

    آرنیکای عزیز سن خودت و همسرت رو میگی؟

    همسرت توی این رابطه اقتدارش کم شده و در واقع با باید ها و نباید هاش دنبال بازیابی این اقتدارش هست.

    بحث و جدل و بی احترامی و قهر و گریه از دست مرد ... اقتدار یه مرد رو کم میکنه ، در این مورد میتونی سخنرانی کلید مرد از دکتر حبشی رو گوش کنی .

    حفظ اقتدار برای یه مرد همونقدر ارزشمند و حیاتیه که درک شدن احساسی زن مهم و حیاتیه براش.

    از موارد کوچیک شروع کن و در کلامت تغییر ایجاد کنه . مثلا همین مورد روزه گرفتن ، میتونستی در جواب همسر بگی چشم شما نگران نباش. و اینجوری همسرت هم خوشحال میشد و هم

    اقتدارش حفظ میشد و هم اگر اتفاقا کم و کاستی توی ناهارش بود چشم پوشی می کرد.

    تا حالا شده چنین پاسخ هایی به همسرت بدی؟ واکنش همسرت چی بوده؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 12 آبان 96)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آرنیکای عزیز.به نظرم بهتر بود به جای اینکه سال ازدواجتون رو بنویسید سن خودتون وهمسرتون روبیان میکردید.شغل وتحصیلات هم برای قضاوت که نه برای شناخت بیشترتون کمک کنندست.حالا بگذریم.اینکه همسرت بعد دعواتون بهت گفته من شوخی کردم منظورش دقیقا این نیست که یه شوخیه واقعی که باید بهش خندید منظورش این بوده که من اون حرف رو جدی نگفتم.پس نیازی نبوده لحن شوخی وخنده داشته باشه.ببین عزیزم رفتار آدم ها یک خط استاندارد داره که بالاتر ویا پایین تر رفتن از این خط همیشه نشونهءیه بیماری یا مشکل روانی نیست میشه بهش گفت تیپ شخصیتی.کما اینکه شما هم همیشه روی این خط استاندارد نیستی.وبالاخره یه جاهایی ازش عدول میکنی.واین هم میشه تیپ شخصیتیه شما.پس باید بدونی که هرجایی که همسرت ویاحتی اطرافیانت رفتاری متفاوت ویا غیر پسند شما انجام دادن اصلا نباید ازشون ناراحت بشید ویا اونها رو کنار بگذارید ویا در مورد همسرتون بخواید ایشون رو تغییر بدین.بلکه باید این شخص رو باهمین تیپ شخصیتی بپذیری.بله یه جایی هست یه رفتاری مغایر با ویژگی انسان سالمه وباید اون فرد واطرفیانش در صدد رفع اون مشکل باشن ولی در مورد همسر شما چیزی وجود نداره که لازم باشه تغییر کنه.حالا اگه یه مدلی بود که دقیقا مطابق با سلیقهءشما بود فبها ولی حالا که نیست بازم فبها چون اینجوری میتونی تجربه های جدیدی داشته باشی.در مورد کادو باز هم این تیپ شخصیتیشه.بعد ۶سال دیگه باید فهمیده باشی به نظرم.مثلا همسر منم این مدلیه.در مورد کادو گرفتن زیاد دوست نداره سورپریز شه ترجیح میده باهم بریم تا چیزی که لازم داره رو بعنوان هدیه براش بخرم.اما من اینجوری نیستم.یعنی ترجیح میدم اگه قراره کوفتم بخره سورپریز شم تا اینکه هلک هلک بیوفتم ور دلش تو خیابونا بچرخم تا بالاخره یه چیزی بخرم‌.خوب این بخاطر اینکه آقایون بیشتر به اقتصاد خانواده فکر میکنن.یعنی میخوان اگه قراره کادویی دریافت کنن وکلی پول بابتش از حساب خانواده خارج بشه حداقل چیزی باشه که واقعا دوسش دارن.کما اینکه میگید خودشونم موقع خرید هدیه برای شما با مغازه دار طی کردن که اگه خانومم خواست میاد عوضش میکنه.شما هم میتونستی همین کارو بکنی .حالا چه اصراری به اینکار داری؟اگه اونم دوست داشت ،بله،خوب بود.ولی حالا که اینجوری دوست نداره باید سرجنگ بذاری باهاش؟تو پست قبلیتم نوشته بودی که وقتی میونتون شکرابه جلوی بقبه تابلو میکنه.فکر میکنم تو اینجور مواقع توم قیافه ت خیلی تابلو میشه که بقیه میفهمن.بهتره بزنی به کوچهءبیخیالی.بگی وبخندی گاهی وقتام شوخی کنی کلا سعی کن زیاد کاری باهاش نداشته باشی وتحویلش نگیری که اگه بقیه چهرهءعبوس شوهرتو دیدن حداقل با خودشون بگن شاید تو کارش مشکلی پیش اومده نه اینکه باشما مشکل داره.امیدوارم حالت خوب شه

  5. 3 کاربر از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده اند .

    masamasa (جمعه 12 آبان 96), mercedes62 (چهارشنبه 10 آبان 96), بارن (جمعه 12 آبان 96)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 99 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    6,493
    سطح
    52
    Points: 6,493, Level: 52
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 23 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خیلی ممنون از هر دو دوست عزیزم که منو راهنمایی کردید🙏🙏
    در پاسخ به سوال اینکه چندسالمونه باید بگم سنامون هم کم نیست و من واقعا خجالت میکشم که بگم با 27 سال سن من و32سال سن همسرم این جور بچگانه رفتار میکنیم.
    ولی میدونید چیه؟ من در برابر رفتارهای ایشون صبرم رو زود از دست میدم و دوست دارم مثل ایشون که دیکتاتوره منم حرفمو به کرسی بشنوم. همسر من کلا سیستمشون با من فرق داره. من با اینکه زود ناراحت و عصبانی میشم زود هم ول میکنم ولی ایشون به خاطر هر مساله کوچیک تامدت ها کاسه غم دستش میگیره و حرص منو در میاره الان هم ایشون
    تو حالت کم محلی‌ها و میگم قهری یا از من ناراحتی میگه نه تو کاری نکردی ولی من بی حوصله ام و حوصله ندارم. و این رفتار تا مدت ها ادامه پیدا میکنه.
    کلا با کارایی که میکنه نمیتونم حس احترام فوق العاده بهش داشته باشم با اینکه دوستش دارم. کلا مقتدر نیست که من حس اقتدارشو حفظ کنم. هر وقت میخام این کارو بکنم باز یه کاری میکنه که حرص منو در میاره. کلا با قلدری های الکی میخاد بگه من مردم.
    شنونده آدمو سر ذوق میاره مثلا با پدرم که حرف میزنم به دقت به حرفای من گوش میده اما با ایشون که حرف میزنم هیچ عکس العملی نشون نمیده منم حرصم در میاد میگم لا اقل یه عکس العملی نشون بده. میگه خوب چی بگم. و بعد من عصبی تر میشم.
    یا مثلا بهش میگم فلانی خانمش در اثر سرطان از دست داده و هنوز چهلم نشده رفته ازدواج کرده. میگه خوب کاری کرده. بعد من ناراحت شدم و گفتم یعنی بعد اگه هم چین اتفاقی برای من بیفته تو هم همین کارو میکنی؟ میگه چه ربطی داره و بعد ناراحت میشه که چرا همیشه خودتو به جای دیگران میزاری؟و بعد با هم باز قهر کردیم و تا چند روز ایشون حق به جانب بود آیا با جوابی که ایشون داده نباید بگم پس با قرار گرفتن در چنین شرایطی ایشون همین کارو میکنه؟و اصلا من اشتباه کردم نیازی هست که ایشون به خاطر این موضوع قهر کنه و به قول خودش حوصله نداشته باشه؟
    از این دست موارد زیاد داشتیم. با عکس العمل های نا بجا و درک نکردن های نابه جای ایشون دیگه اعصابی برای من نمونده. البته از ایشون هم بپرسین همینو میگه.
    کلا همش تو ذوق من میزنه. چند وقت پیش فوتبال دربی بود و گفت ای کاش تخمه داشتیم. من هم که به خاطر کاری رفتم بیرون برای ایشون تخمه آفتابگردون با دو طعم مختلف خریدم و آوردم خونه. با کلی خوشی توی دلم که از این کارم خوشحال میشه. همین که وارد شدم و تخمه ها رو دادم دستش به جای تشکر در پلاستیکو که باز کرد. قیافش رو یه جوری کرد گفت این چیه خریدی آدم که میخاد تخمه دو نوع بخره یکی رو آفتابگردون می‌خره و دیگری رو کدو. به نظر شما من حق ناراحت شدن ندارم. حق من نبود که به تشکر از من بکنه که به یادش بودم؟ و از این دست موارد زیاد داریم😥

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 99 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    6,493
    سطح
    52
    Points: 6,493, Level: 52
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 23 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کلا نمیدونه گه چه عکس العملی نشون بده. به ایشون میگم نوزاد فلانی به مشکل برخورده و از وقت به دنیا اومدن تو بیمارستانه و دگترا ازش قطع امید کردن . خیلی سخته و خیلی ناراحتم. چه قدر بده که آدم بچه ای رو به دنیا بیاره و این طور بشه. میگه خوب تو چرا ناراحتی؟مرگ برای همه هست بچه و بزرگ نداره. اون بچه هم که خاطراتی برای خانوادش زیاد نداشته که ناراحت بشن. من با خودم میگم که یعنی اگه بچه ما هم خدای نکرده این طور بشه ایشون چه عکسالعملی نشون میده؟ کلا اهل همدردی با من نیست . با دیگران هست. ولی با من نه. هیشه من اشتباه و از راه کاملا احساسی فکر میکنم و ایشون منطقی. منطق ایشون منو دیوونه میکنه و احساسات من هم برای ایشون مسخرس.
    یا مثلا بهش میگم زن داداشت با مامانش دارن میان میخان برن خونه خواهرش. بعد میگه زنگ بزن کی میان برم دنبالشون. من میگم عزیز من آیا به ما زنگ زدن که ما داریم میایم؟ اینی که من گفتم هم از مامانم شنیدم و اگرنه اصلا با خبر نمیشدیم که اینا کی اومدن و کی رفتن. میگه نه الا و بلا زنگ بزن. زن داداشم داره میاد زشته. میگم آخه عزیز من خود خواهرش ماشین دارن اگه بخوان میرن دنبالشون. مهمون اونا هستن مهمون ما که نیستن. بله اگه می خواستن بیان خونه ما اگه میرفتی دنبالشون و میاوردی خونه عیبی نداشت ولی الان که ما مثلا خبر نداریم خیلی زشته که بگم بریم دنبالشون. بعدشم داداش ایشون اصلا به من توجهی نشون نمیده ولی ایشون نمیدونم چرا این جور جان فشانی برای زن داداش گرامی می کنن؟ میگه اگه تو هم میرفتی شهرستان داداشای منم باید بیان دنبالت و ببرنت خونه. میگم آره با شناختی که ازشون دارم حتما این کارو میکنن. و باز دل خوری از دست هم.
    کلا عکس العمل های درستی نه من دارم و نه ایشون. در مواردی که باید احساسی باشن منطقی ان دز مواردی که باید منطقی احساسی

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام آرنیکا جان
    شما باید سهم خودت رو از مساله درنظر بگیری و روش تمرکز کنی.

    مسائلی که باهاش درگیری معمولا سبک و سیاق مشابهی داره پس با تغییر واکنشت میتونی خیلی ازین بحث ها رو کم کنی.
    میتونی با حذف دیالوگ های غیرضروری کمتر به خودت و همسرت سخت بگیری. حالا واقعا چقدر ازین حرف هایی که زدی ضروری بود؟
    صحبت های غیر ضروری ات رو کم کن و در عوض حرف هایی بزن که هردو لذت ببرین و همسرت هم بیشتر تشویق به صحبت کردن بشه.

    مثالی از صحبت های غیرضروری که فایده ای هم نداره هیچ بعضی هاشون فقط اتلاف وقت و انرژی هست.
    یعنی تو هم اگر بمیرم چهلمم نشه ازدواج میکنی؟!
    یعنی اگه بچه خودمونم باشه اینو میگی؟!
    جاریم و مامانش دارن میان خونه خواهرت! همین الان تو راهن!

    شما بعد گذشت 6سال حتما میدونی که برخورد همسرت با اومدن زن داشش چیه. واینککه واکنشش به مسائل بیماری و... مثل شما عاطفی نیست.پس از راه دیگری وارد شو و دیالوگ های بهتری ایجاد کن. خلاقیت به خرج بده.
    برای تقویت اقتدار مردت میتونی یک تنه شروع کنی و حتی اگه مردت مقتدر نیست تو با احترام گذاشتن و برخورد درست اقتدارش رو بهش برگردونی.

  9. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    masamasa (جمعه 12 آبان 96)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 تیر 99 [ 14:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    6,493
    سطح
    52
    Points: 6,493, Level: 52
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    22

    تشکرشده 23 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    Eram عزیز ممنون از توجهتون و راهنمایی که کردین.
    بله من پس از اون روزی که قضاوت ایشون رو درباره اون فامیل دیدم و میبینم که هیچ وقت حق رو به من نمیدن تصمیم گرفتم که هیچ وقت از کسی پیش ایشون گلایه نکنم چون آدمی که درست قضاوت کنن نیستن و حتی یه همدردی کوچیک هم با من نمیکنن تا دلم خوش بشه. در مورد صحبت ها هم خوب باید چی بگم؟ اینهایی که گفتم وقایعی بوده که اتفاق افتاده و از این دست اتفاق ها هم روزانه و در همه زندگی ها هست یعنی اگه حتی من در مورد همین موارد هم صحبت نکنم هیچ حرفی در میون ما رد و بدل نمیشه. کما اینکه الان هم من سکوت پیشه کردم و اصلا دیگه برام مهم نیست. شانس من هم این بوده کاری نمیشه کرد.
    ایشون یا صفر هستن یا یک. کلا یه زمانی فرشته و یه زمانی یخ. فعلا هم اصلا ازش خوشم نمیاد.
    شما به من راهنمایی کنین با این تو ذوق زدن‌های ایشون چه طور با ایشون صحبت کنم؟

  11. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با سلام




    بیشتر روی هوش احساسی خودتون کار کنید ،،،

    بحث کردن و مقصر دونستن همدیگه خوب نیست ،،،

    تو بحث و جدل طرفین سعی می کنند دیگری را متهم کنند و خودشون را حق بدونند ،،،

    لذا به نظرم در مورد خط مرزهای همدیگه گفتگو کنید ،،،،

    صریح و قاطعانه صحبت کنید و رفتار جراتمندانه داشته باشید .

    رفتار منفعل و تهاجمی خوب نیست .



    موارد زیر را مطالعه بفرمایید :



    http://www.hamdardi.net/thread-16465.html

    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html




    موفق باشید .


    ویرایش توسط باغبان : جمعه 12 آبان 96 در ساعت 15:39

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    آرنیکای عزیز

    یعنی شما غیر از صحبت در مورد بیماری دیگران و آمد و رفت دیگران ندارین؟ یعنی حرفی در مورد خودتون دونفری ندارین؟
    فعلا هدفت رو بگذار روی افزایش مهارت در گفتگو با همسرت و سعی کن دیالوگ های کوتاه رو شروع کنی و کم کم گفتگوهای خوشایند بینتون رو افزایش بدی البته خوشایند برای دو طرف. گاهی حرف ها معمولیه ها ولی لحن صدا و نوع بیان و گوش دادن و نظرخواستن و... که توش هست آرامش بخشه.
    تو دوران شناخت و نامزدی معمولا دو طرف حرف برای صحبت دارن چون به اینکه چی باید بگن تا خوشایند طرف مقابل باشه فکر میکنن اما بعد عروسی جوونا نیاز دارند تا به خودشون یادآوری کنند که حالا بهتره فکر کنیم تا چی بگیم؟ اصلا باید فکر کنیم تا درست حرف بزنیم.مگه نه؟
    مثلا همون موقع که برای همسرت تخمه گرفتی میتونی از فرصت استفاده کنی و یه گفتگوی دوستانه ایجاد کنی چشماشو ببندی بعد با آب و تاب بگی یه چیزی که دوست داشتی و برات گرفتم حالا حدس بزن چیه؟ و بعدم تخمه هارو بهش بدی بگی تازه دو تا طعم هم برات گرفتم که حالشو ببری. با همین مساله خودش چند دقیقه دیالوگ خوب میشد ایجاد کرد. فکر نکنم برای همسرت دیگه جای گله میموند اتفاقا ذوق هم میکرد و تو ذهنش میموند که براش چه کردی.
    دکتر حبشی میگفت تامین کم اما پرشور بهتر از تامین زیاد اما کم شوره. شور و حرارت بیشتری داشته باش .
    بعد منتی روی همسر نیست ما شاد باشیم برای خودمون هستیم و اول از همه این احساس شادی برای خودمون سود داره.

  13. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,291 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    http://www.hamdardi.net/thread-21813.html

    فک میکنم این به دردتون بخوره


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست ازدواج مجدد زوج
    توسط nasimmng در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 تیر 97, 10:06
  2. شوهرم زودجوش و کینه ای هست چکار کنم؟
    توسط zahra.m71 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 آذر 95, 12:57
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 11:43
  4. مکمل بودن زوجین در ازدواج به چه معناست ؟
    توسط طاهره در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 فروردین 88, 09:26
  5. خیلی زود باورم ، فکر می کنم همه راست می گن
    توسط mansoore_666 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 26 بهمن 87, 09:34

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.