به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array

    راههای ایجاد کسب آرامش و مدیریت در بحران فعلی زندگیم چیست؟


    دوستان کم و بیش با مشکلات و مسائل زندگی مشترک من آشنایی دارند.
    در بحران فعلی زندگی مشترکم از چه راههایی میتونم آرامش لازم رو کسب کنم؟

    چنین شرایطی رو با اتفاقات پیش اومده از جمله ...
    جدا زندگی کردن من از خانمم،
    اقدام برای طلاق
    و درگیری فکری من درباره آینده و زندگی پسرم رو به چه صورت میتونم درست مدیریت کنم؟

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه

  2. 4 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), meinoush (سه شنبه 04 فروردین 94), میشل (سه شنبه 04 فروردین 94), صبا_2009 (سه شنبه 04 فروردین 94)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام،

    اگه اشتباه نکنم،

    خطاهای تشخیصی ذهن + عدم مهارت های ارتباطی + زمان = بحران.

    منظورم از خطاهای ذهن، اینها هستند:

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    و منظورم از "ارتباط"، ارتباط با خود، ارتباط با پیرامون (شامل انسان ها) و ارتباط با خداست.

    در واقع ذهن در تشخیص واقعیات درونی و بیرونی ما دچار خطا می شه، و گستردگی یا عمق این خطاها وقتی در گذر زمان در کنار عدم مهارت های ارتباطی ما قرار می گیرن، هر از گاهی زندگی ما رو دچار بحران می کنن.

    بر این اساس:

    بازبینی فعالیت های ذهنی + کسب مهارت های ارتباطی + زمان = برون رفت از بحران.

    پیشنهاد من:

    (1) تاپیک خطاهای ذهنی رو با دقت بخونید و برای خطاها مثال بزنید تا کاملا درکشون کنید. مطالعه ی کتاب "از حال بد به حال خوب" که این تاپیک برگرفته از اونه، در این مورد بهتون کمک می کنه. لیست خطاها رو پرینت بگیرید و به دیوار اتاقتون بچسبونید.

    بعد هر زمان که ذهنتون داره کار می کنه، سعی کنید فعالیتش رو با دقت رسد کنید. خطاها رو ببینید. بعد فکر درست رو هم مشخص کنید. اگه اینها رو در یه دفتر بنویسید بهتره. اما در هر حال زیاد به خودتون فشار نیارید. همین رسد کردن کار خودش رو می کنه.

    یه مثال بزنم که منظورم روشن تر بشه. مثلا وقتی این فکر از ذهنتون می گذره:

    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها
    دیگه هیچی نمیتونه من رو توی این زندگی نگه داره.فقط میخوام از این کابوس بیرون بیام
    به خودتون بگید: پژمان بذار ببینیم این فکر خطایی نداره؟

    بعد برید و لیست روی دیوار رو از اول بخونید. احتمالا به این نتایج می رسید:

    خطای همه یا هیچ + تعمیم مبالغه آمیز + بی توجهی به امر مثبت + استدلال احساسی+ ...

    در حین تعیین خطاها، احتمالا وارد یه مذاکره با خودتون می شید. مثلا می گید: پژمان واقعا هم اینطور نیست که "هیچ" چیزی نتونه من رو برگردونه. فرضا اگه فلان رفتار و فلان رفتار تغییر کنه، من طبیعتا می خوام زندگی کنم. یا: پژمان این زندگی چیزهای قشنگی هم داره، مثلا فلان چیز و فلان چیز. به هرحال همسرم همواره به من وفادار بود و غیره.

    در مرحله بعد فکر درست رو مشخص کنید. مثلا می تونه این باشه: با توجه به شرایط فعلی ای که در زندگی ما حاکم شده، برای من بسیار سخت و غیر معقول میاد که این زندگی رو به شکل فعلیش ادامه بدم.

    من اینها رو مثال زدم که حرفم رو روشن کنم. اصراری در مورد درستیشون ندارم.

    در هر حال ذهنی که خطای کمتری داشته باشه، صاحبش رو از بحران ها دورتر نگه می داره.

    (2) افزایش مهارت های ارتباطی.

    در ارتباط با خودتون: فهرستی از توانایی ها و تجارب موفق خودتون رو جمع آوری کنید و روزی سه بار به مدت 40 روز مرور کنید.

    هر شب قبل از خواب، به مدت 10 دقیقه اتفاقات خوبی که در اون روز براتون افتادن رو مرور کنید. وقتی بهش فکر کنید متوجه می شید که خیلی اتفاقات خوب براتون افتاده. مثلا اینکه از توانایی دستشویی رفتن برخوردار بودید و مجبور نشدید رنج و تحقیر این رو تحمل کنید که یه انسان دیگه در این مورد بهتون کمک کنه. و خیـــــــــلی چیزهای دیگه.

    برای ارتباط بهتر با خودتون، چه راهکارهای دیگه ای به ذهنتون می رسه؟ لطفا برام بنویسید.

    در ارتباط با پیرامون، این تاپیک ها رو بخونید:

    http://www.hamdardi.net/thread-19883.html

    http://www.hamdardi.net/thread-18343.html

    ارتباط مرتب و مطلوب با خدا رو هم فراموش نکنید. خیلی کلیدیه، خصوصا در این شرایط.

    (3) زمان بدید و صبر داشته باشید.

    همونطور که زمان زیادی طول کشیده تا به این بحران برسید، زمان هم لازمه تا ازش بیرون برید. تحلیل درست شرایط و تخمین درست زمان برون رفت، سهم مهمی در موفقیت داره.

    مطالبی که نوشتم مستقل از تصمیمیه که در مورد پایان دادن یا ندادن به زندگیتون می گیرید. در هر حال در یه شرایط سالم ذهنی و روانی، احتمال تصمیم درست بیشتر می شه.

    موفق باشید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. 5 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (سه شنبه 04 فروردین 94), abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), paiize (پنجشنبه 06 فروردین 94), پژمان (سه شنبه 04 فروردین 94), شیدا. (سه شنبه 04 فروردین 94)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام خانم میشل... ممنونم برای مطلب آموزنده تون
    درباره خطاهای شناختی خطای سوم فیلتر ذهنی برای من پررنگ هست.
    برای ارتباط بهتر با خودم باید فکر کنم چه کارهایی رو بهتر میتونم انجام بدم

    - - - Updated - - -

    من در اینجا میتونم ذهنیاتم رو بنوبسم یا نمیتونم؟

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه

  6. 2 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), میشل (سه شنبه 04 فروردین 94)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سوالاتم و ذهنیاتم رو مینویسم
    من از گذشته ام متنفرم و نمیتونم با این مورد زیاد ارتباط برقرار کنم ولی گذشته و حال من ادغام شده.
    باورم این هست گذشته ام دست و پایم رو بسته اجازه پیشرفت به من نمی ده.میدونم باید با گذشته کنار اومد ولی نمیخوام توی وضعیت حالم خللی ایجاد کنه.چطوری میتونم از قید وبند گذشته ام رهایی پیدا کنم؟

    - - - Updated - - -

    الان یه حسی دارم میخواهم همه گذشته ام و آدمهایی که توی گذشته من دخیل بودن رو از اطرافم کنار بگذارم چون حس میکنم باعث تمام ناتوانی ها و پسرفت های احتمالی من شرایط و آدمهایی بودند که همیشه مثل سایه دنبالم بودند

    - - - Updated - - -

    توی زندگیم همیشه شرایط و خواسته ها چه جبر محیطی و چه جبر زندگی یا خانوادگی همه به من تحمیل شد.با وجود اینکه خیلی سعی کردم واقعا خیلی سعی کردم کنار بیام ولی رفتار آدمهای اطرافم باعث شد هیچوقت درک متقابلی از هم نداشته باشیم

    - - - Updated - - -

    میخوام از خیلی چیزها فاصله بگیرم.میخوام یک آدم دیگه بشم همین درک وهمین ذات وهمین شخصیت خودم باشم ولی یک آدم متفاوت.برای این موضوع هم سالها تلاش کردم چه روحی چه معنوی چه تحصیلی وچه شغلی و حالا کم کم دارم به هدفم نزدیک میشم.هنوز کامل نزدیک نشدم ولی کم کم روی غلطک میفتم چرخه زندگی + واسم شروع کرده به چرخیدن و نمیخوام هیچ کس وهیچ چیز متوقفش کنه

    - - - Updated - - -

    میگن اگر میخواهی با عقابها پرواز کنی نمیتونی معاشر بوقلمون ها باشی. من همه بوقلمون های زندگیم رو دور میریزم.میخواد آدم باشه یا شرایطی که قبلا داخلش بودم.دیگه اجازه نمیدم کسی واسم تکلیف تعیین کنه دیگه بخاطر کسی زندگی نمیکنم دیگه برای خوشحال نگه داشتن دیگران از رضایت خودم نمیگذرم.وقتی خوشحالم که خودم خوشحال باشم.

    - - - Updated - - -

    تا الان بخاطر سنم و شرایطم دیگران برای من خط مش تعیین میکردند الان من میگم اون ها باید بپذیرند اگر نمیپذیرند هم مهم نیست میتونند ارتباطشون رو قطع کنند.

    - - - Updated - - -

    ماه هاست برای وارد شدن دیگران حتی خانوادم ،به حریم شخصی ام حد وحدود نگه میدارم چون دیگه اون پژمان سابق نیستم و نمیخوام باشم.هر وقت دلم تنگ میشه تلفن رو برنمیدارم به طرف مقابل زنگ بزنم خودم رو نگه میدارم.هر وقت دلم تنگ میشه برای دیدن کسی که دوستش دارم عجله نمیکنم دیدار رو میگذارم برای وقتی که دلتنگیم سر اومد.

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه

  8. 5 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), paiize (پنجشنبه 06 فروردین 94), محیا ناز (سه شنبه 04 فروردین 94), اقای نجار (سه شنبه 04 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    خوبه همینجوری ادامه بده. من کارشناس نیستم نخواستم نظر غیر کارشناسی بدم. فقط بعنوان تشویق گفتم

  10. 3 کاربر از پست مفید محیا ناز تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), پژمان (سه شنبه 04 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    دو سال پیش خانم "بالهای صداقت " به من گفتند اگر "قفلی عوض بشه کلیدش هم عوض میشه".بی شک تاثیرگذارترین جمله ای بود که در انجمن با اون مواجه شدم و بیشترین تاثیر رو بر روی زندگیم گذاشت.ماه ها تلاش کردم قفل زندگیم رو عوض کنم کلیدهای زیادی توی این قفل شکسته شد ولی بالاخره کلید خودم رو پیدا کردم.اون کلید درونم بود ولی متوجه نبودم

    - - - Updated - - -

    تفییر و پوست انداختن درد داره و من با همه سلول های بدنم این درد رو کشیدم و الان منتظر پاسخ از سمت زندگی هستم.نمیدونم کی و کجا وچطوری ولی منتظرم.در حال حاضر تغییراتی که از دو سال پیش تا به امروز داشتم این موارد بودند... اگر مورد تازه ای به ذهنم رسید اضافه میکنم!

    - - - Updated - - -

    وقتی بچه بودم همیشه میخواستم شرایطم رو تغییر بدم،بعضی ها چیزهایی در زندگی داشتند که من نداشتم وچیزهایی من داشتم که بقیه نداشتند.
    عادت به مقایسه کردن خودم با دیگران نمیدونم از کی شروع شد ولی شاید بخاطر تربیتم بود یا شاید بخاطر شرایطم بود مثلا همیشه اینکه بچه های دیگه مادر داشتند ومن فقط مادربزرگ داشتم شروع شد یا شاید بخاطر رویاهایی بود که میخواستم اونجوری باشم ولی نبودم،هرچی بود درسته عادت خوبی نبود ولی من رو خیلی تغییر داد.

    - - - Updated - - -

    چند سال پیش قبل از اینکه عضو انجمن همدردی بشم چندتا جمله رو نوشتم و قاب کردم و به دیوار خانه در بالای میز تحریرم آویزان کردم
    مردان بزرگ یا راهی می یابند یا خود راهی میسازند...
    در دنیایی که لبخند آدمها بخاطر شکست توست،برخیز تا بگریند...
    بی پیرو مرو در خرابات هرچند رستم دستانی....
    این جملات زندگیم رو دگرگون کرد!

    - - - Updated - - -

    یاد گرفتم از لاک قربانی بیرون بیام... شاید مسئول شرایطم در گذشته من نبودم ولی یاد گرفتم مسئول شرایط زندگیم در حال حاضر خودم هستم.

    - - - Updated - - -

    یاد گرفتم "من" وجودم خیلی قویه و فقط اونه که همه کاره است.یاد گرفتم بشناسمش و "من" وجودم رو از خودم و دیگران پس گرفتم.

    - - - Updated - - -

    برای گذران شرایطم بی رویه مشروب میخوردم یاد گرفتم عادتم رو کنار بگذارم و ماههاست سمتش نرفتم.

    - - - Updated - - -

    ارتباطم با خدا زیاد شده. من که قبل این از شمع فقط برای رفع تاریکی وقتی که برق نبود استفاده میکردم،مدتهاست بی اختیار شمع روشن میکنم و با خدا صحبت میکنم

    - - - Updated - - -

    با داشتن 24 سال سن نمیدونم کجای این دنیا ایستادم ولی حس میکنم جایی که ایستادم زمین زیر پاهایم سفته میدونم یکی هست اون بالا کمکم میکنه

    - - - Updated - - -

    انرژی های انباشته شده ام رو رها کردم انباشتگی باعث کپک زدن میشه من همه انباشتگی ها رو بیرون ریختم و رها کردم

    - - - Updated - - -

    فاصله گریه هایم رو در خلوت کم کردم .گریه هایم رو گذاشتم برای وقتیکه یا واقعا درمانده هستم و یا فقط برای دل خودم باشه.دیدم که چقدر انرژی های مثبت بیشتری سمتم میاد و راههای بهتری جلوی پایم قرار میگیره...این هم یک درس بود

    - - - Updated - - -

    رابطه ام رو با پدرم بهتر کردم چون فکر کردم پدرم با 57 سال سن الان به همدلی من به عنوان فرزند آخرش نیاز داره نه به جبهه گیری من.می بینم چقدر درکش از شرایط من بهتر شده و سعی میکنه دل به دلم بگذاره و کمکم کنه زندگیم بهتر بشه

    - - - Updated - - -

    اینکه با این انجمن آشنا شدم یک اعجاز توی زتدگی من بود...
    دو روز پیش وقتی شمع روشن کرده بودم از خدا خواستم یک راهی به من نشون بده آرامش پیدا کنم...
    دیشب خانم فرشته مهربان گفتند یک تابپیک با این عنوان ایجاد کنم
    این هم یک نشانه دیگر برای من بود

    - - - Updated - - -

    مثل خیلی ها نبودم،مثل خیلی ها زندگی نکردم،دغدغه های من با اکثر همسن و سالهایم همیشه فرق داشت حتی وقتی بچه بودم
    علتش رو هیچوفت نفهمیدم ولی دیگه دنبال چراهای زندگیم نمیگردم.دنبال چاره های زندگیم هستم

    - - - Updated - - -

    حکایت است در زمانهای قدیم توی یک دشت درختهای زیادی سبز میشدند
    یکی از درختان هنوز در ریشه باقی مانده بود و باقی درختها ریشه هایشان سر از خاک بیرون آورده بود.ریشه ای که در خاک مانده بود از خدا پرسید خدایا چرا ریشه من سبز نشد؟
    از سمت خدا ندایی آمد صبر کن
    ماهها گذشت ریشه های دیگر تبدیل به نهال شدند و ریشه مورد نظر هنوز سر از خاک بیرون نیاورده بود.با ناراحتی از خدا پرسید خدایا درختها سبز شدند من هنوز در ریشه ماندم
    خدا ندا داد صبر کن
    سالها گذشت و درختهای دیگر سبز شدند و ریشه باز با ناراحتی گفت خدایا این چه حکمتی هست اگر نمیخواهی سبز بشم درخت بشوم چرا بذر من رو بوجود آوردی؟
    از سمت خدا ندایی آمد به زودی حکمتش رو متوجه میشی
    بعد از چند ماه ریشه سبز شد و درعرض مدت کوتاه تبدیل به یک درخت سرو شد و یک سر وگردن از باقی درختهای اطرافش بلندتر شد
    خدا به او گفت اگر تو دیر رشد کردی اگر خیلی صبرکردی دلیل داشت تو باید در زندگیت از بقیه درختها بزرگتر و تنومندتر میشدی و ریشه هایت باید قویتر میشد

    گاهی فکر میکنم شاید من هم حکایت اون سرو باشم

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه
    ویرایش توسط پژمان : سه شنبه 04 فروردین 94 در ساعت 23:59

  12. 7 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), meinoush (سه شنبه 04 فروردین 94), meysamm (سه شنبه 04 فروردین 94), paiize (پنجشنبه 06 فروردین 94), واحد (چهارشنبه 05 فروردین 94), محیا ناز (سه شنبه 04 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پژمان نمایش پست ها

    ولی دیگه دنبال چراهای زندگیم نمیگردم.دنبال چاره های زندگیم هستم

    افرین بر شما

    این جایگاهی که الان بهش رسیدی ( که بی انصافی است اگر نگوییم و اعتراف نکنیم که بخاطر سختیها و مشکلاتی که داشتی، بوده) سکویی است برای پرتاب شما به سمت یک آینده که هوشمندانه و شجاعانه و عاری از اشتباهات گذشته ساخته می شود.

    در این مسیر "بخشش خویشتن" و "رها کردن اتفاقاتی " که به هر دلیلی خ در کنترل شما نبوده نیز بسیار مهم است.

    باور کنیم که شکستی وجود نداره. باور کنیم که هیچ کس انقدر قدرتمند نیست که بتونه زندگی یک نفر که "می خواهد" تباه کند

    هر جا اراده ای هست راهی هست

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  14. 9 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), bitabi man (شنبه 08 فروردین 94), meysamm (سه شنبه 04 فروردین 94), paiize (پنجشنبه 06 فروردین 94), parsa1400 (چهارشنبه 05 فروردین 94), پژمان (سه شنبه 04 فروردین 94), واحد (چهارشنبه 05 فروردین 94), میشل (چهارشنبه 05 فروردین 94), صبا_2009 (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    من خورد شدم و دوباره ساخته شدم ولی خودم رو نباختم

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه

  16. 3 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (چهارشنبه 05 فروردین 94), parsa1400 (چهارشنبه 05 فروردین 94), میشل (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    چند تا سوال دارم،

    پیشرفت رو در چه می بینی؟ پسرفت رو در چه؟

    اگر این آدم ها در زندگی ات نبودند چند درصد می تونی اطمینان بدی که همونی می شدی که می خواستی؟ به نظر من تا زمانیکه پیشرفت زندگی ات را وابسته به وجود یا عدم وجود دیگران بدونی همچنان در سیر نزولی خواهی بود.

    معنای آرامش برای شما در چه نشانه هایی نمود پیدا می کنه؟ با معنای واقعی آرامش چقدر نزدیکه؟ شاید آرامشی که در پی اون هستید با ذات شما همخونی نداشته باشه؟

    زندگی هر انسانی کتاب ناگفته ای است با خاطرات خوش و ناخوش با ارزش ها و ضد ارزش ها . اگه وقتی کتاب می خونی یه دفعه ماجرای داستان و قهرمان هاش عوض بشن هیچ لذتی از اون کتاب نخواهی برد بلکه فقط سر در گم می شی. اما وقتی شخصیت اصلی داستان در اون کتاب در گذر از رنج ها تبدیل به قهرمان می شه اون کتاب تبدیل به یک اثر ماندگار می شه.

  18. 4 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    paiize (پنجشنبه 06 فروردین 94), parsa1400 (چهارشنبه 05 فروردین 94), فرهنگ 27 (چهارشنبه 05 فروردین 94), واحد (چهارشنبه 05 فروردین 94)

  19. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array



    سلام
    پیشرفت رو در پیش برد اهدافم میبینم. این اهداف هر چیزی میتونه باشه.
    در زمینه خودباوری،خانوادگی،اجتماعی ،شخصی،شغلی و هر چیزی که برای انسان مهم هست.علاقه ای ندارم وارد مسائل شعار گونه بشم و حرفهای کلیشه ای رو تکرار کنم ولی پیشبرد اهداف روحی و معنوی هم هست ولی خیلی شخصی هستند و ترجیح میدم درباره شون چیزی ننویسم.
    پسرفت هم مشخصه نقطه مخالف پیشرفت هست.هر چیزی و هر امکانی که از انسان گرفته بشه و بازدارنده هدفها و تواناییهایش باشه پسرفت به حساب میاد.
    آدمهای اطرافم در مواردی باعث پیشرفتم شدند مثلا پدرم با حمایتهای نسبی شون یا کسانی که در زندگیم چالش های عمیق و سختی ایجاد کردند و من رو ناخواسته مجبور کردند زود بزرگ بشم و دیدم نسبت به دنیا عوض بشه یک جوری باعث پیشرفتم بودند ولی بیشترین علت پیشرفتم توانایی و تلاش خودم بوده. در مواردی هم کاملا برعکس بود اطرافیان و نوع شرایطم باعث پس رفت های واضح در زندگیم شدند.
    یعنی شما قبول ندارید بعضی از شرایط و بعضی آدمها بازدارنده برای پیشرفت آدم هستند؟حالا هر پیشرفتی؟
    معنای آرامش برای من آرامش فکری و روحی هست.اینکه فرمودید "شاید آرامشی که در پی اون هستید با ذات شما همخوانی نداشته باشه؟ " کاملا متوجه منظور شما نشدم.لطفا اگر امکانش هست واضحتر توضیح بدید... ممنون.
    شاید کتابی که میخونیم بهتر است قهرمان هایش عوض نشه ولی ما میتونیم آخر کتاب رو اونجوری که دوست داریم بنویسیم.زندگی هم از نظر من خیلی با کتاب متفاوته اگر هم متفاوت نباشه اگر ما حکم قهرمان رو داریم پس میتونیم کتاب رو اونجوری که دوست داریم به اتمام برسونیم.

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه
    ویرایش توسط پژمان : چهارشنبه 05 فروردین 94 در ساعت 18:37


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. 1 مقدمه:انسان کیست؟! انسانیت چیست؟!
    توسط مدیرهمدردی در انجمن منحصر به فرد بودن انسان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 اردیبهشت 90, 05:24
  2. نجار زندگیت کیست؟!!
    توسط طاهره در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 22 اسفند 87, 02:40
  3. +اهمیت بکارت چیست؟
    توسط joker در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 79
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 87, 13:39
  4. اهمیت بکارت چیست؟
    توسط joker در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: سه شنبه 08 بهمن 87, 09:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.