به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 بهمن 93 [ 20:55]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,901
    سطح
    26
    Points: 1,901, Level: 26
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 سه سال رابطه ... تبدیل عشق دو طرفه به یه طرفه و بلعکس ... دروغ و خیانت .. فراموشش کنم یا نه ؟

    سلام من چند پست در گذشته گذاشتم ولی هنوز جواب نگرفتم ولی الان تا جایی بتونم تمام ماجرا می نویسم دوستا خواهش میکنم کمکم کنید
    من مهرداد 26 ساله دارای کارشناسی برق و سربازی رفتم و فعلا بیکارم و تقریبا دانشجوی کارشناسی ارشد هستم
    ماجرا از زمانی شروع میشه که من سرباز بودم سال 90 از طریق چت با سحر اشنا شدم ابتدا رابطمون شوخی بود من همه چیز واقعی زندگی خودم گفتم بجز مکان زندگم ولی سحر همه چیز واقعی گفت بجز سن که میگفت هم سن هستیم که بعد از چند وقت بحث ازدواج پیش کشیدم چون خیلی به هم علاقه مند شدیم بعدا گفت که سه سال اختلاف سنی داریم خواستیم جدا بشیم ولی چون هم دوست داشتیم و وابسته هم بودیم همش با گریه همراه بود و دیدیم هم دوست داریم جدا نشدیم خاطر نشان کنم که ما در دو شهر متفاوت زندگی میکردیم که 400 کیلو متر از هم دور بودیم و ایشون هم دانشجوی حقوق ترم 4 بودن رابطمون با هم خوب بود ولی گاهی سر یه چیزهایی بیخودی دعوامون میشد مثلا دیر جواب اس دادن ها شب بدون شب بخیر خوابیدن . . . از این قبیل که یا من کوتاه می اومدم یا ایشون کلا این تا پای جدایی میرفتیم ولی دوباره چون هم دوست داشتیم دوباره اشتی می کردیم از این ماجرها هیچ کس جز خانواده ها خبر ندارن این ماجرا ها تا اردیبهشت92 ادامه داشت که گفت خواستگار واسم اومده منم شکه بودم ترس از دست دادنش داشتم دیونه میشدم همش سر نماز دعا میکردم خدایا از دست ندمش هزار جو نماز حاجت میخوندم اخه خیلی دستش داشتم با اینکه اختلاف سنی داشتیم تون هم اینجور بود خرداد ماه بود که از طریق چت با یه دختر دیگه از شمال اشنا شدم به اسم پروانه که مطعلقه بود میگفت خانواده پسر بیبند بار بودن طلاق گرفته بود اما من همچنان سحر خیلی دوست داشتم پیش پروانه درمورد سحر حرف میزدم از عشقمون تا مرداد این ماجراها ادامه داشت که شماره پروانه تو نرم افزار وایبر برای سحر رفت و شماره سحر واسه پروانه و پروانه از روی کنج کاوی و فضولی رفته بود پیام به سحر داده بود بعد چند روز سحر اومد گفت قضیه خواستگار دروغ بوده خدایا شکه شدم یه دفه سرد شدم از همه اون اعزابی که من واسه سحر کشیدم احساس میکردم پروانه دوست دارم چون قبلش پروانه خیلی محبت امیز صحبت میکرد میدیدم سن پروانه کوچیکتره ودروغ سحر میدیدم بیشتر میرفتم سمت پروانه و پروانه از من فرار میکرد هر چی بدی بود درمورد سحر پیش پروانه می گفتم که شاید دل پروانه به دست بیارم ولی نشد از اون طرف سحر کلی التماسم میکرد من الاغ شیطون رفته بود توی جلدم فکر میکردم پروانه مطعلقه دوست دارم ولی هوس بود به قول سحر حدود چند ماه گزشت سحر کلی التماس کرد یه کم باهاش خوب بودم ولی مث گذشته نه تصمیم گرفتیم هم دیگه ببینیم که رفتم دیدمش یه روز رویایی باهم داشتیم برگشت شعله عشق با چشمای خودم میدیدم که سحر دوست دارم خیلی به دلم نشت افسوس بعد یه مدت دو باره دیونه شدم فکر کردم پروانه دوست دارم دو باره همون اش همون کاسه سعی کردم با خواهر پروانه ارتباط برقرار کنم که شد بازم ولی دوباره بین من پروانه دعواشد از ته دل سحر دوست داشت به پاکی حجاب قیافش ایمان داشتم که از طریق یکی از دوستام با یه مشاور اشنا شدم خیلی کمکم کرد من خر همش بر عکس میگفتم از سر لج که سحر دوت ندام واقعیت امر این بود دوستش داشتم ولی همش لجبازی میدیدم سحر هستش طمع پروانه کرده بودم تا اینکه سحر بخاطر من پای خودکشی رفت حتی درس هاش افتاد من عشقش نفهمیدم تا یا روز گفتم من حوصله ای اس بازی های بچه گانه ندارم و بعد یه ماه فکر کردن واقعا دیدم کسی که با تمام وجودم دوست دارم سحر نه پروانه کسی که عاشقش همستم سحر همه چیزش دوست داشتم دلتنگش بودم اس ام اس دادم احوالش پرسیدم که دیدم گفت من ازدواج کردم پروانه هم ازدواج کرده من که دیونه خودش بودم شکه شدم کیج بودم گفت پروانه با یکی از فامیل هاشون ازدواج میکنه من هم ازدوا کردم که من باور نکردم واسه اینکه بفهمه بین من پروانه همه چیز تموم شده و چیزی نیست پیام دادم پروانه بیا باهم اشتی کنیم چون یدونم میره به سحر میگه خواستم ثابت بشه تموم شده است که فرستاد گفت نه رفتمبه سحر گفتم اینجوره من فقط تو میخوام اشتباه کردم ببخش غلط کردم همه زورم زدم گفت نه دارم ازدواج میکنم که تا بعد یه مدت ثابت کردم خواستگار نداره که بعدش رفتم محل کارش که تونجا نبود دعوام کرد چرا اومدی برگشتم خونه حالم خراب بود خیلی خانواده گیر داده بودن چمه مجبور شدم جریان بگم بگم دوستش دارم که خانواده هم قبول کردن حتی خود سحر با عمم صحبت کرده بود و چنان سنگ جلوی پام انداخت که عمم گفت کسی اینجوری بهونه گیری نیکنه فکر نکنم اینده ای باهاش داشته باشی حتی الان دانشگاه یه جا یه دانشکده قبول شدیم الان هیچ امیدی به رفتن دانشگاه ندارم حسرت گذشته و اشتباهات گذشته میخورم چرا من این کار کردم زندگیم خراب کردم صبح سر نماز گفتم خدایا راه نشونم بده من دوستش دارم اگه میگی فراموشش کنم اگه نه کمکم کنه که قران باز کردم صبر توکل بخدا امد
    کمکم کنید عشقمو برگردونم ما خانواده ها سخت کرده بودیم
    الان که میدونن خیلی راحت ترم
    تورو خدا کمکم کنید من دوستش دارم حرف من فقط روی احساس نیست عقلم هم قبولش داره فقط الان رو دنده لج

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    شما چند ساله که درگیر یه ارتباط هستید،و خواسته و ناخواسته با احساساتتون هم به خودتون هم به یک (یا دو!) نفر دیگه ضربه زدید

    اتفاقایی که بین شما پیش اومده، نشون میده شما هنوز به باید به خودتون فرصت بدید ،برای ازدواج عجله نکنید، و اجازه بدید این خانم هم به زندگیش برسه ،و اگر که واقعا دوستش دارید رهاش کنید
    در عوض سعی کنید یه مدت بدون اینکه هیچ ارتباطی با دختر دیگری برقرار کنید،فقط روی خودتون و بدست آوردن مهارت های زندگی کار کنید

    شما چند وقتی ذهنتون رو از روی این دو شخص بردارید، هر طور شده خودتون رو سرگرم کار و درس و... کنید، و بجاش از مقالات این سایت و سایتای مشابه استفاده کنید، تا ببینید واقعا به بلوغ فکر و اجتماعی کافی برای ازدواج رسیدید یا خیر

    به نظر من شما الان با سحر یا هر خانم خیلی خوب دیگه ای ازدواج کنید، موفق نمیشید ...
    چون مهمتر از اینکه عشق ما تو ازدواج کی باشه، اینه که ما خودمون چقدر آمادگی ازدواج رو داریم و یکی دیگه میتونه به ما تکیه کنه واقعا؟؟

    بیشتر فکر کنید
    موفق باشید

  3. 4 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 01 آبان 93), paniz93 (جمعه 02 آبان 93), tamas (پنجشنبه 01 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 01 آبان 93)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 آذر 93 [ 13:22]
    تاریخ عضویت
    1392-12-21
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    789
    سطح
    14
    Points: 789, Level: 14
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    16

    تشکرشده 173 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دو تا آدم تحصیل کرده تو چت روم چی کار می کنن آخه؟؟؟؟؟؟

  5. 2 کاربر از پست مفید فرشته آسمان تشکرکرده اند .

    tamas (پنجشنبه 01 آبان 93), بانوی آفتاب (پنجشنبه 01 آبان 93)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام


    تالار همدردی در جهت ایجاد رابطه دوستی بین دو جنس و یا تداوم و بازسازی رابطه راهنمایی نمی دهد ، چون با این روابط دوستی مخالف هست و آسیب زا می داند ، لطفاً لینکهای زیر را بخوان .

    سطوح رابطه دختر و پسر

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر


    *:* پیوست تاپیک دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر >>>



    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!


    گفتگوی صمیمانه مدیر همدردی با دخترانش


    چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم




    ======================================
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    55
    Array
    دوست عزیز
    این بازیها کدومه؟این بازیها برای کسی نیست که در این گیر ودار به فکر ازدواج باشه !تنها یک وابستگی و سرگرمی بوده.ادم چطوری فکر می کنه عاشق کسیه که اون رو یک بار دیده؟شما چرا باید انقدر از نظر عاطفی خالی باشید که چنین بازیهایی رو بکنید؟نه این افراد به در شما می خورن نه شما به درد اینا در واقع هیچکدوم به درد هیچ کسی نمی خورید شما احتیاج به روانشناس دارید.

  8. #6
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 بهمن 93 [ 20:55]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,901
    سطح
    26
    Points: 1,901, Level: 26
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم خودم این فکر دارم میرم همون دانشگاه شاید میخواد بفهمه تا اونجا میام یا نه یه مدت میخوام کاری باهاش نداشته باشم

  9. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوسش داری بزار یه مدت زمان بگذره خوب فکر کنید دونفر بعد برو جلو مرد و مردانه از خانوادش خواستگاری کن.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. #8
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 بهمن 93 [ 20:55]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,901
    سطح
    26
    Points: 1,901, Level: 26
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دقیقا با خاله قزی موافقم اخه ما بچه نیستیم یا بیسواد نیستم که این چیزا درک نکنم کاملا از زیر بم خانوادم و خانوادش و تمام اخلاق و رفتارش اگاهی دارم وکار های که الان انجام میده سر بی اعتمادی خودش بارها این بهم گفته ثبت نام ما بهمن ماه پس فعلا هیچ کاری باهاش ندارم میخوام برم دانشگاه ثبت نام کنم و دنبال کار بگردم و درست حسابی برم خواستگاریش ایا این کارم غلط اگه احساسم زود گذر بود میتونستم خلا اون با یه نفر دیگه پرکنم ولی می دونم در کنارش خوشبختم

  11. #9
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 بهمن 93 [ 20:55]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    1,901
    سطح
    26
    Points: 1,901, Level: 26
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان از همتون متشکرم فقط یه کم دلشوره دارم فکرم زیاد مسغوله کنترلشون دست من نیست

  12. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 19:41]
    تاریخ عضویت
    1393-7-23
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    201
    سطح
    4
    Points: 201, Level: 4
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 12 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام درود
    بنظر من یه مدت رابط تونو با هم کم کنید تا بتونید بدرستی تصمیم بگیرید.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دروغ گفتن شوهرم
    توسط شوكا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 20:37
  2. فریب یا دروغ زنم2
    توسط ramin_zamani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 110
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 تیر 90, 07:22
  3. بلوغ برادر کوچیکم و مشکلی که برام ایجاد کرده
    توسط sara.teh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 35
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 فروردین 90, 10:05
  4. فریب یا دروغ زنم
    توسط ramin_zamani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 01:45
  5. دروغ . بخشش . عشق
    توسط حنان در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 31 مرداد 87, 01:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.