به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array

    مدیریت کردن بحران طلاق برای فرزندم.

    سلام.
    میتونم بگم تصمیم نهایی دارم میگیرم برای جدایی.
    شرایط زندگی به جایی رسیده که یه بحران واقعیه. همسر به شدت کم آورده و متاسفانه نه تنها فشاری رو از روی خودش کم نمیکنه بلکه لحظه به لحظه شدت فشار رو داره روی خودش افزایش میده و تبعاتش هم میاد توی خونه. نعره کشیدن سر من، جر و بحث و داد زدن جلوی بچه و ...
    من اصلا دلم نمیخواد جلوی بچه جر و بحث کنیم.فکر میکنم جدایی به صلاحه تا بیشتر از این زخمهای روحی عمیق تر نشن.
    و صحیح تر این باشه که بجای تلاش برای نگه داشتن این زندگی اسیب زننده سعی کنم راهم رو همسرم جدا کنم و اون اسیبها رو مدیریت کنم.

    توافقاتی با همسرم کردم برای بچه(حضانت همیشگی با من) و طلاق هم بدون وسط کشیدن خانواده ها در احترام و بصورت توافقی صورت بگیره.
    برای حق و حقوقم هم اذیتش نمیکنم به عهده خودش گذاشتم که هر چقدر رو توان داره بده.

    قرار بر این گذاشتیم که اختلافات بین خودمون رو مطلقا به بچه تسی ندیم و نقش پدری و مادری هر کدوممون محترم باشه. و مطلقا از طرف مقابل بدگویی نشه و خانواده ها هم بدگویی نکنن
    خانواده ها احترامشون سر جاش باشه و بچه از موهبت داشتن اقوام هر دو طرف برخوردار باشه و رفت و آمد با هیچطرف قطع نشه.
    همسرم بعد از کارش هر روز بیاد بچه رو ببره پارک یا بیرون و هر وقت خواست بتونن همدیگه روببینن حتی در سنین بالاتر با پدرش مسافرت بره و من مانعی ایجاد نکنم. درعین نگهداری و تربیتش به عهده من باشه.

    گاهی به مناسبتهایی مثل تولد بچه هر دومون اون رو ببینیم و یکجا باشیم تا بچه هر دوی ما رو با هم ببینه.
    همه اینها برای اینکه بچه اسیب روحی نبینه یا حتی المقدر کم بشه.

    ممنون میشم نظراتتون رو بگید یا پیشنهادی اگر دارید بگین

  2. 2 کاربر از پست مفید فرخ رو تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلام فرخ رو جان
    اگه واقعا تصمیمت برای طلاق جدیه و بچه رو میخوای ببری با خودت حتما ازدواج دوم بکن چون تنهایی نمیتونی از پس بچه بربیای از همه لحاظ دارم میگم مالی روحی عاطفی محبت هرچیزی که فکرشو بکنی
    من خودم پدر و مادرم 7سالم بود جدا شدم اون زمان بقیه رو میدیدم که پدر و زندگی مرفه داشتن اما اصلا حالیم نمیشد مامانم همه جوره سعی میکرد از همه لحاظ منو تامین کنه و بخاطر ترس از اینکه شوهر کنه و شوهرش با من بدرفتاری کنه یا منو نخواد هیچ وقت ازدواج نکرد اما حالا که بزرگ تر شدم کاملا تمام کمبودها یزندگی رو حس میکنم هرچقدر هم بهش اصرار میکنم که ازدواج کنه قبول کنه نمیزاره منم شوهر کنم ....
    بخدا طلاق بهتر از زندگی متاهلی نیست بچه ها خیلی ضربه میخورن مخصوصا تو بحث طلاق خیلی جاها من روم نمیشد بگم مادر پدرم از هم جدا شدن خیلی سخته .... خیلی .... توروخدا وقتی مشکل دارین بچه نیارین و یکی رو بدبخت نکنین ....

    - - - Updated - - -

    اینا همش اوایلشه مردا خیلی راحت تر از زنها میگذرن
    من پدرم سال دوم زن گرفت و الان دوتا بچه داره تو این جندسال اصلا از من خبری نمیگیره من ازش متنفرم تا جایی که یادم میاد هیچ وقت بابا صداش نکرده بودم ....الانم هیچ گونه رفت و امدی با خانواده اش نداریم اصلا قیافه هاشون یادم نمیاد ....
    مردها بعد از طلاق به بچه فکر نمیکنن نمونش رو من تو محل کارم دارم .... فقط به فکر زن یا ازدواج موقت هستند فکر نکن جدا شدی بچت هیج آسیبی نمیبینه با خودت بگی خب ظهر تا یعدازظهر پیش من بعدشم باباش میاد میبرش پارک رو یه روز خونه عمه رو فرداشب پیش عمو اصلا اینطور نیست ..... اگرم اینطوری باشه سال اول هستش .....

  4. 5 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 16 مرداد 93), terme00 (پنجشنبه 16 مرداد 93), فرخ رو (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93), سرگشته دوست (جمعه 24 مرداد 93)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maedeh120 نمایش پست ها
    سلام فرخ رو جان
    اگه واقعا تصمیمت برای طلاق جدیه و بچه رو میخوای ببری با خودت حتما ازدواج دوم بکن چون تنهایی نمیتونی از پس بچه بربیای از همه لحاظ دارم میگم مالی روحی عاطفی محبت هرچیزی که فکرشو بکنی
    من خودم پدر و مادرم 7سالم بود جدا شدم اون زمان بقیه رو میدیدم که پدر و زندگی مرفه داشتن اما اصلا حالیم نمیشد مامانم همه جوره سعی میکرد از همه لحاظ منو تامین کنه و بخاطر ترس از اینکه شوهر کنه و شوهرش با من بدرفتاری کنه یا منو نخواد هیچ وقت ازدواج نکرد اما حالا که بزرگ تر شدم کاملا تمام کمبودها یزندگی رو حس میکنم هرچقدر هم بهش اصرار میکنم که ازدواج کنه قبول کنه نمیزاره منم شوهر کنم ....
    بخدا طلاق بهتر از زندگی متاهلی نیست بچه ها خیلی ضربه میخورن مخصوصا تو بحث طلاق خیلی جاها من روم نمیشد بگم مادر پدرم از هم جدا شدن خیلی سخته .... خیلی .... توروخدا وقتی مشکل دارین بچه نیارین و یکی رو بدبخت نکنین ....
    ممنون از جوابت.
    فکر میکنم مادر شما به طور کامل همه مسئولیتها(عاطفی، مالی،بزرگ کردن و تربیت کردن) رو بر عهده گرفتن و پدر خیلی نقش کمرنگی داشتن درسته؟
    منم چون بر این مطالب واقفم تقسیم وظایف انجام دادم تا اندکی تعدیل بشه مسئله در خصوص بچه ام.
    نفقه اش و مسائل مالیش بر عهده پدرشه. در عین حال ابهت و اقتدار پدری پدرش رو هم من به هیچ عنوان نمیشکونم تا بدونه از نعمت پدر محروم نشده.هم حمایت پدر رو داره و ساپورت شدن مالی و هم عشق و علاقه مادر. من میخوام ایشون نقش شوهر من رو دیگه نداشته باشه نه اینکه نقش پدری هم حذف بشه. پدر بودن و شوهر بودن دو تامقوله جداست.
    در مورد ازداج مجدد هم هیچ تصمیم فعلا نمیتونم بگیرم. چون خو دم احتیاج به ترمیم یافتن روحی دارم در عین حال فرزندم هم مهمه برام.

    در ادامه پست قبلیتون کاملا قبول دارم که ممکنه به بچه محل نذاره و لی طلاق عاطفی من و همسرم هم و مدام جر و بحث جلوی بچه تاثیری کمتر از طلاق واقعی نداره.
    پدر و مادر خود من زمانی که 2 سالم بود تصمیم بر جدایی گرفتن. با همین تفکر که بچه اسیب میبینه موندن با هم. اما موندنی که سیکل معیوب بود . جر و بحث،داد و بیداد ،کتککاری و ..و ...
    بعد از 7-8 سال کشکمش پدرم ازدواج مجدد کرد مجددا3-4سال بعد کشکمش به خاطر ازدواج مجدد داشتن. نهایتا بعد از 13 سال به این نتیجه رسیدن که جدا زندگی کنن(هنوزم طلاق نگرفتن) اما اون همه سال جر و بحث دیدنت تاثیرش رو روی روح و روان من گذاشته دیگه.و
    من نمیخوام این سیکل معیوب مجددا در مورد فرزندم تکرار شه.
    همیشه میگم اگه همون 2 سالگی طلاق گرفته بودن انقد من جر و بحث و له شده اعصاب نمیکشیدم. واقعا اسیبش کمتر بود
    ویرایش توسط فرخ رو : پنجشنبه 16 مرداد 93 در ساعت 12:34

  6. 3 کاربر از پست مفید فرخ رو تشکرکرده اند .

    terme00 (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93), ساحل75 (یکشنبه 19 مرداد 93)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    سلام اگه به مین سالمت آمیزی که صحبتش رو کردید انجام شه عالیه اما تقریبا محاله
    چون احتمال این که هر کدومتون ازدواج کنید هست و مسایل و مشکلات زندگی اون موقع اجازه عمل به تعهدات الان رو بهتون نمیده .

    فکر نمی کنم همسر هیچ کدوم قبول کنه که به جشن تولد 3 نفرتون برید و خیلی مسائل دیگه...
    بهتره رو همین زندگیتون کار کنید و به خاطر بچه هم که شده یه راه حل اساسی بذارید
    اگه می خواهید رو تعهدات بعد از طلاق حساب کنید رو همین تعهدات در زمان زندگیتون کار کنید و زندگیتون رو درست کنید
    الان خسته هستید
    بهتره یه مسافرت سه نفره برید و ازین دغدغه هاتون چند روز دور باشید . بعد می بینید واقعا زدگی ارزش تلاش کردن رو داره
    مشکلات طلاق خیلی بدتر هست
    خواهش می کنم عجله نکنید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  8. 5 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 16 مرداد 93), terme00 (پنجشنبه 16 مرداد 93), فرخ رو (پنجشنبه 16 مرداد 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 16 مرداد 93), سرگشته دوست (جمعه 24 مرداد 93)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    سلام اگه به مین سالمت آمیزی که صحبتش رو کردید انجام شه عالیه اما تقریبا محاله
    چون احتمال این که هر کدومتون ازدواج کنید هست و مسایل و مشکلات زندگی اون موقع اجازه عمل به تعهدات الان رو بهتون نمیده .

    فکر نمی کنم همسر هیچ کدوم قبول کنه که به جشن تولد 3 نفرتون برید و خیلی مسائل دیگه...
    بهتره رو همین زندگیتون کار کنید و به خاطر بچه هم که شده یه راه حل اساسی بذارید
    اگه می خواهید رو تعهدات بعد از طلاق حساب کنید رو همین تعهدات در زمان زندگیتون کار کنید و زندگیتون رو درست کنید
    الان خسته هستید
    بهتره یه مسافرت سه نفره برید و ازین دغدغه هاتون چند روز دور باشید . بعد می بینید واقعا زدگی ارزش تلاش کردن رو داره
    مشکلات طلاق خیلی بدتر هست
    خواهش می کنم عجله نکنید
    لطفا دیگه منو نصیحت نکنید.
    انگار که خوشی زده زیر دلم که نمیدونم زندگی ارزش داره. یا مثلا همسرم بهم گفته بالای چشت ابروهه من دارم میگم طلاق..
    همه راهها رو رفتم که رسیدم به اینجا.
    خودمو دار بزنم وقتی طرف مقابلم مرغش یه پا داره؟
    بیشتر از این خودمو لت و پار کنم؟
    10 بار تا حالا تاپیک زدم مشکل بعد از طلاق چیه؟ فقط یه کلیشه ای تو دهن همه هست مشکلات بعد از طلاق مشکلات بعد ازز طلاق مشکلات بعد از طلاق
    خب چیه؟ اون هیولایی که بعد از طلاق منتظر مه چیه؟

    خوااااااااااااهش میکنم از تمام دوستان که دسن از نصیحت کردن بردارن
    فقط چالشها رو برام روشن کنید تا تصمیم معقولی بگیرم.
    ویرایش توسط فرخ رو : پنجشنبه 16 مرداد 93 در ساعت 12:54

  10. 2 کاربر از پست مفید فرخ رو تشکرکرده اند .

    terme00 (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    پس از طلاق، چگونه گذشته را فراموش کنم

    ادامه زندگی بعد طلاق



    بعد از گذشت سه سال از طلاق هنوز از همسرم کینه دارم چه باید بکنم ؟

    - - - Updated - - -

    ما نصیحت نمی کنیم اما اگر بشینی و تمام مراحلی که بقیه بعد از طلاق داشتن مطالعه کنی متوجه میشی اونم ناراحتی و دغدغه هاش کم نیست
    الان باز یه خانواده سه نفره هستید. امیدی داری برای تلاش کردن .
    لحظه های خوش هم داشتید اما الان در حال حاضر اینقد مشکلاتتون زیاد شده که خوشی های قبلیشو نمی بینی
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  12. 5 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    terme00 (پنجشنبه 16 مرداد 93), فرخ رو (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93), سرگشته دوست (جمعه 24 مرداد 93), شیدا. (شنبه 18 مرداد 93)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    ممنون از لینکهایی که گذاشتین.
    ذکر این نکته هم ضروریه که من در مقاطعی از زندگی به طور ناخواسته چگونگی زندگی بعد از طلاق و روند سپری شدنش رو تجربه کردم(به لحاظ روحی و تنهایی و عدم حمایت همسر)
    از جمله زمانی که همسرم در دوران بارداری و زایمان من زندان بود.
    صبح روز زایمان من 8 خانم همراه من فارغ شدن تو اون بیمارستان که همگکی همسرانشون پشت در اتاق بودن اما من نه... سختی و فشار روحی رو به خوبی میفهمم چیه و چگونه و به چه وسعتیبه.
    به خوبی به لحاظ روحی میدونم چی در انتظارمه.

  14. 4 کاربر از پست مفید فرخ رو تشکرکرده اند .

    maedeh120 (شنبه 18 مرداد 93), terme00 (پنجشنبه 16 مرداد 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 16 مرداد 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 مرداد 93)

  15. #8
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    تاپیک ها رو مطالعه کردم
    بصورت تیتروار به این مشکلات برخوردم و در مراجعین اینها رو مشاهده کردم


    1- یاد و خاطرات گذشته و لحظه های خوب با هم بودن
    2-یاد خوبی و سادگی و پاکی طرف مقابل اافتادن
    3- دلسوزی برای طرف مقابل
    4- دلتنگی برای زندگی مشترک و همسر سابق
    5- سیر کردن در گذشته و دنبال مقصر گشتن و جدا نشدن از زندگی سابق
    6-مردد بودن برای بازگشت و صحبت در خصوص مشکلات قبل از طلاق
    7-احساسات ضد و نقیض و خطر تصمیم گیری های احساسی
    8-ترس از آینده (کار، تحصیل،ازدواج و ...)
    9-ترس از نداشتن فرصتهای خوب و اشنایی با ادمهای جدید
    10-عذاب وجدان و حسرت در خصوص اینکه تمام راهها رو رفتم؟
    11-احساس گناه از اینکه تلاشهای لازم رو کردم؟
    12-حضانت فرزند و محدودبت دردیدار فرزند
    13-احساس حسادت نسبت به ازدواج مجدد همسر سابق
    14-اشکال تراشی طرف مقابل برای دیدار فرزند
    15-احساسات منفی(احساس بیلیاقتی،افسردگی،عدم توانایی در تصمیم گیری بصورا تنها،زودرنجی و ....)
    16-اعتماد به نفس تنزل میابد
    17-خودخوری و مرثیه سرایی ذهنی
    18-مقایسه زندگی خود با دیگران و حسرت از خوشبختی دیگران
    19-احساس به فنا رفتن عمر و مواجه شدن با شکست دائمی
    20- کینه از همسر و خانواده همسر

    همونطوری که گفتم دوره هایی از جدایی رو تجربه کردم و کتمان نمیکنم که بعضی از احساسات فوق رو داشتم مثلا یاد خوبیها و یاد خاطرات قشنگمون افتادم موردای قرمز رو توی اون چند ماه تجربه کردم.
    ابعضی از مشکلات در بالا اصلا برای من وجود نداره چون یا مهارت مدیریبت رو میدونم یا داارم تمرین میکنم.
    ازمان جدایی میگفتم ای کاش از زندان بیاد بشینیم سو تفاهم ها رو برطرف کنیم و زندگی کنیم اما الان میبینم بازم جر و بحث هست واقعا بیفایده اس.
    دوستان نازنین هر نوعی از اسیب که به ذهنتون میرسه بهم یاداوری کنید. آگاهی باعث میشه ادم تصمیم صحیح بگیره.

    چیزی که منو سوق میده به سمت طلاق سیر نزولیه زندگیه،نه تنها بهتر نشده بلکه بدتر شده.
    پیش خودم میگم از این مراحل تلخ عاطفی و حالات تنهایی و افسردگی با کمک گرفتن از دیگران عبور کن و یه زندگی بهتر بساز. انقد خودتو استخوون لای زخم نگه ندار که امروز بهتر میشه فردا بهتر میشه... دندون لقو بکن بنداز دور. اما قبلش آگاه شو از اینکه از این مراحل قراره عبور کنی تابتونی مدیریتشون کنی.

    در ضمن زندگی موفق عزیز من هیچ عجله ای ندارم. اگر هم تصمیم صد در صد و نهایی گرفتم آگاهی کسب میکنم و مهارتهای مواجه با اون رو
    ویرایش توسط فرخ رو : پنجشنبه 16 مرداد 93 در ساعت 16:17

  16. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 16 اردیبهشت 96 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1393-2-14
    نوشته ها
    205
    امتیاز
    4,218
    سطح
    41
    Points: 4,218, Level: 41
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 132
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    136

    تشکرشده 378 در 148 پست

    Rep Power
    32
    Array
    دیشب مجددا پیرامون مسائل با همسر صحبت میکردیم. مطمئن شدم که جدایی به نفع من و بچه اس. ادامه ی این روند لطمه های روحی بدتریزبه من میزنه.
    یه مسافرت کوتاه میرم پیش خانواده و بعد از بازگشت اقدام میکنیم.

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    سلامی دوباره
    واقعا مشکلات سختی رو گذروندی .....متاسفم
    اگه میخوای طلاق بگیری و فکر میکنی برات بهتره اقدام کن اما خوش بین هم نباش که همه چیز رو به بهبودی میره ... فقط بعد از طلاق چند نکته رو توی ذهنت داشته باش
    1.اصلا حسرت گذشته و گذاشتن جوونیت پای همسرت رو نخور چون به هرحال خوب یا بد هرچه که بوده تموم شده و افسوس گذشته نه حالت رو بهتره میکنخ نه کاری رو از پیش میبره
    2.سعی کن به حرفای اطرافیانت اصلا توجه نکنی و بهتره مدتی ازشون دور بمونی چون معمولا معذرت میخوام که این حرف رو میزنم حتی اگه شوهرت روای هم باشه میگم تو میتونستی درستش کنی تو باهاش نساختی زیر سرت بلند شده بود و هزاران حرف دیگه که پشت سر زنای مطلقه تا چندین سال هستش ... بازم هم عذر خواهی میکنم ...
    3.الان مسئولیت شما در قبال فرزندت تقریبا دوبرابر شده پدری که راحت حضانت بچه رو بهت میده پس بدون مسئولیت پذیر و دلسوز نیست ... باید دقتت روی تربیت فرزندت چند برابر بشه و هم نقش نادر رو براش داشته باشی هم نقش پدر .... باید کامل مستقل بشی و فکر زمانی که سرکار هستی و بچت کجا بمونه رو بکنی ... بچه الان تمام اتفاقات توی ذهنش حک میشه و بعد از طلاق دخالت توی زندگیت چند برابر میشه و هر کس دوست داره نصیحتت کنه چه در مقابل خودت چه در مقابل تربیت فرزندت .... باید مدیریت خییییلی قوی داشته باشی .... الان اگه غم شوهر داری فردا غم های بزرگ تری داری ... که باید تمامشون رو به جون بخری چون خودت خواستی که جدا بشی ....
    4.در مقابل نفقه بچت یه مبلغی رو مشخص کن که تا حدودی نه به شوهرت فشار بیاد که نتونه پرداخت کنه و هم بتونی ازش به عنوان یه کمک خرج استفاده کنی ....
    5.اگه موقعیت ازدواج مجدد برات پیش اومد نباید به خاطر بچت ندید بگیری چون کاملا عکس قضیه عمل میکنی یعنی فکر میکنی پدر نداشتن بهتر از نا پدری هستش و به خاطر شکست قبلیت به تمام مردها به یه چشم نگاه نکن و بدبین نباش چون 5 انگشت یکی نیست .... سعس بشناسی و تمام شرایطت رو کلی توضیح بده و به خدا توکل کن .....شکست تجربه ای هستش برای بهتر انتخاب کردن
    6.تا زمانی که بچت به سنی برسه که حودش رو بتونه مدیریت کنه بهتره با پدر مادرت یا اگه خواهر کوچیکتر داری زندگی کنی که کم نیاری ....
    7.روحیه تو خیلی تاثیر توی روند زنگیت داره اصلا خودتو نباید سرزنش کنی و فقط امیدوارباش که روز به روز وضع بهتر میشه و احساس رضایت بیشتری میکنی ....
    امیدوارم موفق باشی

  18. 2 کاربر از پست مفید maedeh120 تشکرکرده اند .

    فرخ رو (شنبه 18 مرداد 93), شیدا. (شنبه 18 مرداد 93)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.