به نام خدا
با سلام خدمت تمام اعضای خوب همدردی
من تو خواستگاری های متعدد که داشتم غالبا در جلسه اول سوالات مهم را می پرسم.راستش سوال هم زیاد می پرسم.کاملا هم شفاف سازی می کنم.
سوالاتم ترتیب خاصی دارند که بتونم ازشون نتیجه بگیرم.برای اینکه این ترتیب در جلسه اول به دلیل استرسم فراموش نشه؛سوالاتم را در یک برگه می نویسم.غالبا هم برای هر خواستگار با توجه به تجربیاتم و اون فرد پیشنهاد شده سوالاتم فرق می کند.به همین دلیل همشون توی اون شرایط در حافظه ام نمی ماند.
بیشتر اوقات همون جلسه اول متوجه تفاوت ها می شم و جواب رد می دم.
اما 3 بار هم به جلسات بعد کشیده شد.و جواب منفی دادنم برایم خیلی سخت بود.به همین دلیل می خواستم این بار تو جلسه اول خیلی مطالب از شخصیت طرف مقابلم روشن بشه و بی خودی طرف مقابلم را به جلسات بعد نکشانم. با توجه به وضع تحصیلی حاضرم نیز خودم هم وقت زیادی ندارم و دوست ندارم طرفم را ده جلسه بکشانم و آخرش جواب منفی بدهم.
در مورد خواستگار آخریم ؛معرف خوبی داشتم.اما چون تجربه به من ثابت کرده بود که لزوما خواستگار شبیه معرف نیست؛باز هم کلی سوال طرح کردم.
و این بار چون توی این تالار در مورد استبداد آقایون و همین طور عاطفی نبودنشون خیلی مطلب خونده بودم ؛به طور ناخوداگاه تو سوالاتم دنبال این بودم که اون آقا از نظر احساسی چگونه است و اینکه در آینده چقدر نظر خانمش برایش مهم هست.چقدر نظر دیگران را در زندگی تاثیر می دهد.
همه اینها را سعی کردم غیر مستقیم بپرسم.
برای جلسه خواستگاری مادرم به من گفتند که برگه ات را نبر ولی من بردم!
تو جلسه خواستگاری آقا پسر گفتند که شما سوال بپرسید.من جواب می دم.
من هم سوالاتم را پرسیدم.
در جواب سوالاتم متوجه شدم که از نظر احساسی ,تفریحی و شخصیت و اعتقادی با من جور است.
اما فکر کنم در سوال پرسیدن زیاده روی کردم و ایشان فکر کردند که من حساسیت زیادی بر روی موضوع عاطفی بودن دارم و یا خیلی می ترسم که نکند یک موقع در خانه دعوا شود.یعنی احتمالا فکر کردن که من خیلی زودرنج هستم.
*چون خیلی در مورد اینکه اگر اختلاف نظری بین شما و همسرتان شد چه برخوردی می کنید؟ اگر نظر شما وهمسرتون یکی بود ولی نظر خانواده ها متفاوت بود چه برخوردی می کنید؟ اگر مشکلی داشتید که نتونستین با همسرتون حل کنید چه کار می کنید؟ مدیرت خانواده باید چگونه باشد؟
از نظر عاطفی هم خیلی پرسیدم.مثلا خودتون از نظر عاطفی چه جوری هستید؟دوست دارید همسر آیندتون از نظر عاطفی چه طور باشد؟ روابط عاطفی بین زن و شوهر باید چگونه باشد؟
خلاصه این اولین خواستگاری بود که به منزل ما تماس نگرفت.و اولین کسی که فکر کردم تمام معیار های منو به جز یک مورد دارد.(تمام اصلی ها را داشت)
*حالا این موضوع برای من مهم نیست.چون مطمئنم صلاح نبوده.و با توجه به شرایط کنونیم هم فعلا دوست ندارم تا چند ماه دیگه درگیری فکری داشته باشم.(از این جهت خیلی خوشحالم که زنگ نزدن!!!)اما می خواستم از این خواستگاری هم تجربه خودش را کسب کنم.
سوالات من از شما:
1*) اگر دختر خانم برگه سوال با خودش به جلسه خواستگاری ببرد بد است؟(من خودم واقعا دوست دارم آقا پسر کلی سوال طرح بکند و برگه اش را بیاورد) (الان به نظرتون این تعداد سوال در باره اینکه بخوام بفهمم از نظر عاطفی چه طوریه یا نحوه تفکرش چی هست زیادن؟)
آیا خواستگار فکر می کند دختر مغرور است؟ آیا سوالات زیاد در جلسه اول بد است؟
2)خب من واقعا خیلی عاطفیم.اما زودرنج نیستم.یعنی اصلا لوس نیستم اما واقعا برام مهمه که طرف مقابلم در آینده کامل از نظر عاطفی تامینم کنه.وگرنه کلا از ازدواج باهاش پشیمون میشم.
این الان نکته مثبت هست یا منفی؟ باید اینو در چه حد نشون بدم.چه طوری بفهمونم که من عاطفیم اما واقعا آدم منطقی هستم و زودرنج نیستم.(تا حالا سابقه قهر و دعوا نداشتم.فقط یکی اونم تو راهنمایی.اخلاق و شوخ طبعیم طوریه که با سیاست مسائل را حل می کنم.)
3)از کجا مطمئن شوم این آقا از نظر عاطفی شبیه من هست؟آیا همینکه می گوید عاطفیم کفایت می کند؟
پیش کشوندن این مطلب برای آقایون احساس می کنم دلهوره آور است.آقایون نظر شما چیست؟
4)برایم عاطفی بودن و منطقی بودن با هم مهم هست.خودم هم سعی کردم این طور باشم.یعنی اول منطقی فکر کنم و احساساتم را در حد نیاز درگیر مساله می کنم.
چه طوری اینو به طرف مقابلم بفهمانم و چه طوری بفهمم که او هم اینگونه هست؟
5)آخر جلسه خواستگاری هم می گم لطفا یک جمع بندی بفرمایید.طرح این مساله باعث میشه که طرف احساس کند من جوابم مثبت هست ؟ نظرتون راجع به این سوال؟
6)اگر پیشنهادی برای نحوه پرسیدن سوال دارید خوشحال میشم راهنماییم کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)