به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 52
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    بعد از 8 سال رابطه ، عاشق یه تازه وارد شدم

    سلام دوستان
    به راهنماییتون احتیاج دارم
    واقعا درموندم که چه کنم
    داستان اینه که من 8 سال پیش به یکی آشنا شدم من 18 سال و اون 20 سالش بود. همدیگرو خیلی دوست داشتیم و به واسطه رابطه ما دونفر که خیلی برامون جدی بود خانواده هامون رو هم در جریان گذاشتیم و با هم آشنا کردیم.
    حالا اینکه چرا این رابطه 8 سال طول کشید و هنوز منجر به ازدواج نشده خودش داستان طولانی داره.(ما حتی نامزد هم نیستیم فقط دوستیم که همه در جریان رابطمون هستن)
    ما برای موندن با هم خیلی تلاش کردیم.خیلی سختی کشیدیم.
    راستش از اول وشروع رابطه من هیچ وقت خودم نبودم! همیشه جوری بودم که اون دوست داشته باشه واسه همین دارم عذاب می کشم که من شدم یه آدم دیگه.جرات هم ندارم بگم من دوست دارم چه جوری باشم چون می دونم واکنش بدی می بینم
    ما باهم یک جا کار می کنیم. یعنی اون مدیر منه
    راستش اصلا بهم احترام نمی زاره همیشه جلوی دیگران بهم بی احترامی میکنه
    خانوادش برای ازدواج مدام بهونه می آوردن که باید درس جفتتون تموم بشه.موندن توی یک رابطه طولانی مدت منو سرد کرد
    ایشون مدام منو متهم به سرد بودن می کنه و همش در حال مقایسه من با بقیه دختراس.
    چندین بار فهمیدم سر و گوشش می جنبه دوبار باهاش برخورد جدی کردم که در آخرم از سمت خانوادش متهم شدم به آدم عصبی که دوست داره همه چیز رو کش بده
    من خیلی درون گرا هستم دوست دارم اگه یه بار می رم سمتش دستشو می گیرم حداقل یکبار از سمت اون هم این محبت رو ببینم اما اون همش غرق کارشه
    و میگه محبت همیشه باید از سمت زن باشه و مرد محبت رو با مسائل مادی و تو عمل نشون بده نه الزاما توی گفتار
    من خیلی خیلی سرد شدم تو رابطه(به خاطر سرکوفتاش و رفتاراش اونم جلوی همه حتی به عنوان شوخی هایی که تو جمع با من می کنه)
    تا اینکه با بکی دبگه آشنا شدم (حدودا 6 ماه پیش)
    رابطمون خیلی صمیمی نبوده تو این شش ماه و تازه چند وقتیه دوباره باهم برگشتیم اما کم کم بهم نزدیک تر شدیم
    دقیقا برعکس ایشونه
    رفتارش با من مثل یه پرنسس می مونه و دقیقا همون کارایی رو می کنه که هر دختری رو می تونه دیوونه کنه
    البته مورد دوم بهم گفته که واقعا دوستم داره اما به خاطر شرایطش که مهاجرت به خارج از کشوره فعلا نمی خواد روی این رابطه آینده نگری کنه اما بهم میگه ازدواج هم نکن اگه خواستگار داری
    اما من دوسش دارم
    اون دقیقا همونیه که هر دختری آرزوشو داره همونجوری بهم محبت می کنه که تو این 8 سال انتطار داشتم و ندیدم
    این دو نفر هم از وجود هم دیگه اطلاعی ندارن
    مطمئنم اگه نفر اول بفهمه زندگیمو جهنم می کنه
    خودش گفته و بارها تهدیدم کرده
    نه راه پس دارم نه پیش
    دلم می خاد با اونی باشم که بهم آرامش میده اما اون حرفی از ازدواج نزده تا حالا
    از یه جهت می ترسم اگه بخام به خاطر اون ریسک کنم نفر اول رو هم از دست بدم
    از عواقبش می ترسم که بعد جداییم چه اتفاقاتی می افته
    زندگیم شده کابوس
    لطفا کمکم کنید
    (رابطم جزییاتش زیاده اگر سوالی هست حتما بپرسین)

    - - - Updated - - -

    دوستان بد رفتاری مورد اول انقدر زیاده که بخوام بنویسم یه طومار میشه اا چند نمونش رو می گم:
    مدام ایراد ی گیره از رفتارای خانواده من
    از همه کارام ایراد می گیره و یکبار هم تشکر نکرده که بهم دلگرمی بده همیشه یه ایراد کوچیک رو میگیره
    همه مشکلات مارو به خانوادش میگه جتی آب و تابشم زیاد می کنه
    خانوادش در برخورد با من همیشه میگن پسر ما با شاهزادس با اسب سفید که اومده تورو خوشبخت کنه(فکر می کنن از سر من زیادیه)
    در مورد شرایط ازدواج واسه خودشون بریدن و دوختن که ما مهریه بده نیستیم بدون مشورت با ما نظرشونو از قبل گفتن
    در مواقع عصبانیت نمی تونه خشمش رو کنترل کنه ممکنه منجر به در گیری فیزیکیش با من بشه(بارها این اتفاق افتاده)
    سر کوچکترین مسائل عصبانی میشه و پرخاش می کنه
    با سرکار نیومدن من به شدت مخالفه و میگه باید همیشه بیای سر کار و حق نداری جای دیگه ای هم بری سر کار!
    بارها تو دعوا بهم گفته ما بهم نمی خوریم برو دنبال زندگیت فرداش که آروم شده گفته ته من بدون تو میمیرم اگه تو بری من بد ترین اتفاقا رو رقم می زنم
    .....

  2. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    از شما دیگه بیشتر انتظار میره عنوان مشکلتان را کاملتر مینوشتید بهتر راهنمایی میکردن دوستان من اطلاع میدم.
    تا اونموقع هم چیزی به ذهنم برسه مینویسم

    خواهشا من یه دردل کوچیک کنم بعد جواب میدم.

    بخدا دیگه خسته شدم از دست دخترای سایت همدردی جونمو به لبم رسوندید بابا شمایی که قدیمی هستی شماییی که باتجربه هستی شما دیگه چرا؟شما دیگه چرا داری این مسیر اشتباه را طی میکنید؟!!!

    ببخشید این واژه ها رو دارم بکار میبرم شما از ترس این آقا داری خودتو میندازی توی بغل یه روباه خوش خط و خال؟!چرا داری با خودت احساسات و جسمت این کار را انجام میدی دختر خوب؟این آقا خودش داره میگه من میخوامب رم خارج اگه راست بگه البته پس شما واسش فقط یه دوست دختر هستی همین و بس.یه پسرم از دوست دختر داشتن چی میخواد؟اینکه کنارش خوش باشه و وقتشو بگذرونه یا پولدار باشه بچاپش یا اینکه ببرتش خانه خالی و ..............


    لطفاً لینکهای زیر را بخوان .

    سطوح رابطه دختر و پسر

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر


    *:* پیوست تاپیک دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر >>>



    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!


    گفتگوی صمیمانه مدیر همدردی با دخترانش


    چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم



    بشین همشونه خوب بخون ببین نهایت اینجور روابط چیه.
    دختر خوب رابطه اولیتم غلطه حالا میخواد هشت سال باشه یا 80 سال هیچ فرقی نمیکنه کاملا احساسیه و بدور از عقلانیت.

    تورو به هرچی میپرستی و هرچی قبولش داری تمامش کن این روابط اشتباه را

    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : جمعه 05 اردیبهشت 93 در ساعت 12:53

  3. 7 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), Esssssi (جمعه 05 اردیبهشت 93), Farzane-F (پنجشنبه 12 تیر 93), paiize (سه شنبه 10 تیر 93), فرهنگ 27 (جمعه 05 اردیبهشت 93), هم آوا (پنجشنبه 12 تیر 93), شمیم الزهرا (شنبه 06 اردیبهشت 93)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام.
    شما و ایشون بیست و شش و بیست و هشت ساله اید و هردو شاغل. متوجه نمیشم چه مانعی وجود داره که تا حالا ازدواج نکردین؟

    سالها رابطه موازی و بی نتیجه در کنار حتی "شاهزاده سوار بر پرادو " هم باعث میشه اون شخص براتون عادی، بی معنی و حتی غیر قابل تحمل بشه. این آقا که جای خود داره.

    شما هنوز این رابطه رو به سر انجام نرسوندین؛ وارد رابطه دوم شدین. اونم نه یه رابطه ایده آل. بلکه با مردی که حاضر نیست هیچ تعهدی بده، نیومده حرف از رفتن می زنه و تازه از شما هم توقع داره به پاش بشینید. فقط چون قشنگ حرف میزنه فکر میکنید همونه که آرزوشو داشتید.


    شما الان از طرفی به آقای شماره1 علاقه ای ندارید و از طرفی به عنوان زاپاس نگهش داشتید. به نظر من از این آقا فاصله بگیرین. حتی شده شغلتون رو عوض کنید. به خودتون و هردوی این آقایون فرصت بدید تا احساساتتون رو بررسی کنید و بهترین تصمیم رو بگیرید.

  5. 8 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), Esssssi (جمعه 05 اردیبهشت 93), khaleghezey (جمعه 05 اردیبهشت 93), mehrdad_m (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 10 تیر 93), فرهنگ 27 (جمعه 05 اردیبهشت 93), yasi_20 (جمعه 05 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (شنبه 06 اردیبهشت 93)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عنوان رو چه جوری میتونم ویرایش کنم؟ :(

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahasty نمایش پست ها
    سلام.
    شما و ایشون بیست و شش و بیست و هشت ساله اید و هردو شاغل. متوجه نمیشم چه مانعی وجود داره که تا حالا ازدواج نکردین؟

    سالها رابطه موازی و بی نتیجه در کنار حتی "شاهزاده سوار بر پرادو " هم باعث میشه اون شخص براتون عادی، بی معنی و حتی غیر قابل تحمل بشه. این آقا که جای خود داره.

    شما هنوز این رابطه رو به سر انجام نرسوندین؛ وارد رابطه دوم شدین. اونم نه یه رابطه ایده آل. بلکه با مردی که حاضر نیست هیچ تعهدی بده، نیومده حرف از رفتن می زنه و تازه از شما هم توقع داره به پاش بشینید. فقط چون قشنگ حرف میزنه فکر میکنید همونه که آرزوشو داشتید.


    شما الان از طرفی به آقای شماره1 علاقه ای ندارید و از طرفی به عنوان زاپاس نگهش داشتید. به نظر من از این آقا فاصله بگیرین. حتی شده شغلتون رو عوض کنید. به خودتون و هردوی این آقایون فرصت بدید تا احساساتتون رو بررسی کنید و بهترین تصمیم رو بگیرید.
    بله گفتم که خانوادش به خاطر درس جفتمون و بهانه های صد من یه غازشون اسم مارو رو هم گذاشتن اما حتی خواستگاری هم نیومدن!!
    نفر دوم رو دوست دارم چون با من همونجوریه که هر کسی آرزوشو داره
    بهم محبت می کنه بغضم می گیره که دارم اینارو از یکی میبینم که یه تازه وارده و از اون آدم قدیمی هرگز ندیدم
    وقتی پیششم احساس زنونگی دارم چون باهام مثل به مرد کامل رفتار میکنه اما مورد اول دوست داره من برم سمتش و بهش محبت کنم و اون مثل مردای قدیمی فقط سر تایید تکون بده
    شماره یک رو دوست دارم نمیدونم شاید عادته 8 سالس اما دلم برای خودم و خودش می سوزه :(

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گزارش دادم عوض کنن.
    شما برید مقالاتی که گذاشتم را مطالعه کنید.



    کاربر گرامي لطف کنيد از طريق تماس با ما (بالاي سايت) يا پايين کادر روي مثلث مشکي(کنار کلمه تشکر) کليک کرده و عنوان مناسب را به مديريت سايت اطلاع دهيد با سپاس

    اينکار سه تا حسن داره يکي اينکه مديران و مشاورين سايت به تاپيک شما سر ميزنن
    دوم اينکه شما با فکر کردن و متمرکز کردن افکار خودتان دليل اصلي مشکل خود را بيان ميکنيد اينجوري متوجه مي شويد واقعا مشکل شما چيست و خودش خيلي به شما در حل جواب کمک ميکند
    و دليل سوم با مشخص شدن دقيق مشکل کاربران سايت بهتر مي توانند شما را راهنمايي کنند
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    مادری عاشق (سه شنبه 10 تیر 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    از شما دیگه بیشتر انتظار میره عنوان مشکلتان را کاملتر مینوشتید بهتر راهنمایی میکردن دوستان من اطلاع میدم.
    تا اونموقع هم چیزی به ذهنم برسه مینویسم

    خواهشا من یه دردل کوچیک کنم بعد جواب میدم.

    بخدا دیگه خسته شدم از دست دخترای سایت همدردی جونمو به لبم رسوندید بابا شمایی که قدیمی هستی شماییی که باتجربه هستی شما دیگه چرا؟شما دیگه چرا داری این مسیر اشتباه را طی میکنید؟!!!

    ببخشید این واژه ها رو دارم بکار میبرم شما از ترس این آقا داری خودتو میندازی توی بغل یه روباه خوش خط و خال؟!چرا داری با خودت احساسات و جسمت این کار را انجام میدی دختر خوب؟این آقا خودش داره میگه من میخوامب رم خارج اگه راست بگه البته پس شما واسش فقط یه دوست دختر هستی همین و بس.یه پسرم از دوست دختر داشتن چی میخواد؟اینکه کنارش خوش باشه و وقتشو بگذرونه یا پولدار باشه بچاپش یا اینکه ببرتش خانه خالی و ..............


    لطفاً لینکهای زیر را بخوان .

    سطوح رابطه دختر و پسر

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر


    *:* پیوست تاپیک دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر >>>



    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!


    گفتگوی صمیمانه مدیر همدردی با دخترانش


    چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم



    بشین همشونه خوب بخون ببین نهایت اینجور روابط چیه.
    دختر خوب رابطه اولیتم غلطه حالا میخواد هشت سال باشه یا 80 سال هیچ فرقی نمیکنه کاملا احساسیه و بدور از عقلانیت.

    تورو به هرچی میپرستی و هرچی قبولش داری تمامش کن این روابط اشتباه را

    پس یعنی میگه دوسم داره الکی میگه ؟ :(
    مورد اول می دونم دوسم داره اما از نظر عقاید خیلی باهم فاصله داریم
    اگر بخوام ترکش کنم دروغ چرا می ترسم
    از خیلی چیزا می ترسم
    از حرف مردم
    از اینکه برام دردسر درست کنه
    از اینکه شر به پا شه
    حتی فکر کردن به بعدش منو به حالت سکته می رسونه :(
    میترسم کسی پیدا نشه که به اندازه اون دوستم داشته باشه :(
    بهم گفته ولت نمی کنم بخدا به همین سادگیا هم نیست :(

  10. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    من موندم این همه که از بدیهای شماره 1 میگی چرا هشت سال باهاش موندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    فکر کنم عادت کردی که همش با یکی باشی
    بلد نیستی که واسه خودت باشی؟ مثل بقیه دخترا با پدر و مادرت و خانواده ات شاد نمیشی و لذت نمی بری
    میشه یه طوری زندگی کنی که با خانوادت باشی ؟بدون دوست پسر
    مثل خیلی از دخترای دیگه که دوست پسر ندارن و دارن با ارامش زدگی می کنند
    فکر کنم هرکسی ;وقتی بهش بفهمونن که از سرپسر ما زیادی یا طرف بهش بگه ما به درد هم نمی خوریم قهر کنه و بزاره و بره
    حالا اگه اگه طرف بار اظهار پشیمونی از حرفاش کرد بعد با هزار شرط قبول کنه که با هاش ادامه بده <دختر یه شرط نامزدی یا مهریه یا حداقل عدم تکرار این حرفای تلخ را میذاشتی
    یعنی در مقابل این رفتارها یواکنشی نشون ندادی؟!!!!!!

    اونا نمی خوان زیادمهر کنند تو برا چی مهریه کموقبول کردی ؟م
    گه مجبورت کردنئ که قبول کنی ؟بهت التماس کردن ؟ به پات افتادن ؟که باشه هر چی تو بگی هر چی تو بخوای و باهاش موندی خانوادت چی میگن ؟ از این قضایا خبر دارن؟از رابطه دوم خانودت میدونند ؟
    چرا حرفای یه نفر اینقدر تو را زیرو کرده؟!!!!!! 4 بار بهت گفته تو خیلی خوبی خیلی ماهی دنیا دیگه مثل تو نداریه نمی تونه بیاره و...تو هم دیگه عشق قبلی را بوسیدی و;و تازه اصلا هم بهت نگفته باهات تا اخر دنیا هستم و می مونم به پات

    مطمئن هستم دلیل اینکه به خودت امدی و داری کارای بد شماره 1 را میبینی وجود مرد شماره 2

    هست
    واقعا حالت خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    من دلیل این کارات و رفتارت را نمی فهممم
    با عرض معذرت می خوام بهت بگم که به نظر میرسه عادی نیستی دختر 14 ساله احساساتی; که نیستی نیستی برا خودت خانم شدی سر کار میری دانشگاه میری 26 سالت شده
    ;الان خیلی از هم سن و سالهای شما مادر شدن
    تورا به خدا به خودت بیا فکر کن منطقی باش اینقدر احساسی نباش حدس میزنم خیلی فیلم احساسی میبینی وخیلی اهنگ عاشقانه گوش میدی درسته؟
    سبک زندگیت را عوض کن نگرشت را به زندگی و ازدواج عوض کن خیلی تا حالا اشتتباه کردی; به خودت بیا
    ویرایش توسط نازنین2010 : جمعه 05 اردیبهشت 93 در ساعت 13:42

  11. 9 کاربر از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 18 تیر 93), del (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), Elena1994 (جمعه 05 اردیبهشت 93), khaleghezey (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), paiize (سه شنبه 10 تیر 93), فرهنگ 27 (جمعه 05 اردیبهشت 93), پونیو (جمعه 05 اردیبهشت 93), واحد (شنبه 06 اردیبهشت 93), zendegiye movafagh (شنبه 06 اردیبهشت 93)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array
    سلام
    خواهر خوبم خیلی بحث شما مفصل هست ولی فقط در حد یک جمله بهتون بگم شما میخواهید "اتش رو با اتش خاموش کنید!"
    میدونم خیلی کار سختی هست ولی حتما باید در مرحله اول از این اقا پسر دوم کاملا جدا بشید ، گرچه به احتمال زیاد شما بخاطر خلاهای عاطفی که در این هشت سال براتون ایجاد شده به یک فردی فقط پناه بردید که این خلا عاطفی رو تامین کنه و بقیه چیزهاش براتون مهم نیست و بقول خودتون فاصله فکری و عقیدتی هم زیاد دارید ، برای همین به احتمال خیلی زیاد این نفر دوم هم اصلا مناسب شما نیست و مطمئن باشید این نفر هم همون مشکلات نفر اول رو برای شما به لحاظ ارضا نکردن شما در زمینه های دیگر زندگی ایجاد خواهد کرد (گرچه این رو هم در نظر داشته باشید هر دختر پسری که در ابتدا با هم اشنا میشن بخاطر عطشی که بین جنس مخالف هست این ابراز عواطف رو دارن پس این اقا پسر نه ، هر اقا پسر دیگه میتونست اینقدر در ابتدا عاطفی با شما برخورد کنه)
    حالا با فرض اینکه یکدرصد این نفر دوم مناسب شما باشه ، ولی مطمئن باشید قطعا در اینده داستان نفر اول رو خواهد شنید و پی به خیانت شما و اینکه همزمان با دو نفر رابطه داشتید خواهد برد. و توی زندگی ، زندگی رو به شما تلخ میکنه.
    بعد از اینکه رابطه با نفر دوم رو قطع کردید ، حال بصورت جدی روی نفر اول فکر کنید ، بالفرض هشت سال با این فرد بودید ولی الان که چشمانتون باز هست و میبینید چه رفتارهای نامناسبی با شما داره مطمئن باشید در زندگی شاید بدتر از این هم باشه ، حتی مدتی دور از نفر اول هم باشید و روی بودن و ازدواج با نفر اول و یا جدایی برای همیشه فکر کنید ، گرچه این رابطه هم نیاز به فکر زیادی نداره و میشه اینده این رایطه رو هم فهمید که ... چون خشت اولش کج هست تا ثریا همینطور کج و نافرم خواهد رفت...

    بین سه تا شش ماه زمان نیاز دارید تا هر دو رابطه رو تموم کنید و هر دو تا از ذهنتون پاک بشه که البته به همت خودتون برای اینکه علاقه داشته باشید اینکار رو به صورت جدی انجام بدید یا خیر ، زمان نیاز داره. ازدواج مهمترین انتخاب زندگی هست ، ولی با این شرایط شما ، شما روی لبه های پر ریسکی دارید راه میرید که هیچ ادمی با منطقش این مسیر رو برای مهمترین انتخاب زندگی طی نمیکنه.

    خاطرتون باشه ازدواج نکردن بهتر از یک ازدواج بد کردن هست ، منتهای چون شما خودتون درگیر این قضایا هستید ، زیاد قادر نیستید به فجیع بودن عمق ماجراهای خودتون پی ببرید .
    ویرایش توسط محمد 93 : جمعه 05 اردیبهشت 93 در ساعت 13:53

  13. 6 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), khaleghezey (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), mehrdad_m (یکشنبه 07 اردیبهشت 93), فرهنگ 27 (جمعه 05 اردیبهشت 93), پونیو (جمعه 05 اردیبهشت 93), واحد (شنبه 06 اردیبهشت 93)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 تیر 93 [ 19:32]
    تاریخ عضویت
    1389-10-20
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    2,955
    سطح
    33
    Points: 2,955, Level: 33
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نازنین 2010

    مورد یک بدی داره اما خوبی هم داره اینکه برای من هرکاری تونسته کرده ولی مشکل اینجاس که خیلی بچس از خانوادش تبعیت میکنه بدون استثنا!
    من عادت ندارم کسی همیشه تو زندگیم باشه فقط از تنهایی می ترسم اینکه تنها بمونم
    در مقابل حرفاشونم سکوت کردم و هردفعه بخشیدمش چون فکر می کنم فقط اون می تونه دوسم داشته باشه بازم برمیگرده به همون ترس از تنهایی و عواقب جدا شدن
    خانوادم می دونن اونا در باره مهریه چی گفتن اما قبول نکردن میگن تو هرچ بگی ما پشتتیم
    خانوادم مورد 2 رو نمی دونن چون من الان در مرحله قبل ازدواجم نمی تونم بگم یکی دیگه اومده تو زندگیم
    بخدا نمی خام از خودم تعریف کنم اما من دختر زیبایی هستم پسرای زیادی دنبالم بودن مورد یک یکبار تو این سالها بهم نگفته تو زیبایی یا مثلا فلان لباس چقدر بهت میاد و زیبا ترت کرده اما مورد 2 خب بلده چه جوری ازم تعریف کنه
    همیشه بهم میگه تو زیباترینی و تو مثل یه عروسکی که از سر منم زیادی هستی
    حرفایی که هیچ وقت مورد یک بهم نزده بلکه همیشه گفته من از تو سر ترم :(
    بخدا من اصلا احساسی نیستم همه منو به خشن بودن و درون گرا بودن می شناسن
    فقط الان در این برهه از زندگیم احساسی شدم
    وگرنه همه اطرافیانم می دونن من یه آدم تقریبا منطقیم نه احساسی


    - - - Updated - - -

    محمد 93

    من واقعا در حال حاضر توان این رو در خودم احساس نمی کنم که با کیس دوم تموم کنم چون الان در بحران شدیدی به سر می برم و نفر دوم توی این بحران به من آرامش میده
    همش خودم را با این حرف آروم می کنم که شاید الان ازدواج رو نخواد شاید علاقمون اگه ادامه دار بشه رو من به طور جدی فکر می کنه
    خودش بارها بهم گفته من اگر کسی دوست داشته باشم می پرستمش با یه مقدار شناختی که ازش دارم بعید می دونم دروغ بگه چون پسر رومانتیکیه
    (در کنار همه این ها ه پسر فوق العاده خش سر و زبون و شیطونه که خودش گفته آمادگی ازدواج رو فعلا نداره و دوست داره از دوران مجردیش لذت ببره)
    در مورد اول هم تموم کردن هم به همین سادگیا نیست
    مطمئنما حتی اگه بخوام حرفی از تموم شدن یا اشاره ی کوچیکی به این موضوع بکنم مورد یک برخورد خوبی نمی کنه شاید یه سونامی بزرگ راه بیفته
    ترو خدا انقدر راحت نگین جدا شو!
    اون خیلی غیرتیه من حتی نمی تونم حرفشو بزنم
    لطفا در مورد جدا شدن راهکاری بدین که واسه دوتا دوست معمولی نباشه من از 6 سال پیش که باهم داریم کار می کنیم تقریبا 8 ساعت از ساعات شبانه روز رو هر روز باهم بودیم و رابطمون مثل یه دوستی معمولی نیست اون خودش رو مثل شوهر من می دونه این جدایی اگر قراره اتفاق بیوفته قطعا اثراتش مثل جدایی یه زوج می مونه!


  15. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    اگر شما یا دوستان به نظرتون پست من نادرست بود لطف کنین با اون مثلث کوچک سمت راست پایین پست گزارش بدین بیان خذف کنن . مطمن نیستم واقعا بهتون کمکی بکنه پستم ...
    ببینین من پستای شما رو می خوندم این حسو بهم داد که یه خانم شوهر دار از شوهرش دلخوره و یک دوست پسر پیدا کرده و علاقه و عشق و ارامش و هیجان رو از دوست پسر می گیره و شوهر رو تحمل می کنه.
    در صورتی که شما نوشتین متاهل نیستین.
    مشاوره حضوری هم برین می تونه بهتون کمک کنه چون دقیق بررسی می کنن و خودشون هم متخصصن و جواب بهتری می دن. اینجا هم اشتراک ازاد اگه بگیرین بررسی میشه توسط کارشناسا مشکلتون به طور خصوصی.
    اما چیزی که به نظر من میاد و نمی دونم واقعا درست باشه برای شما یا نه اینه که با توجه به اینکه می گین پسرا دنبالتونن و منطقی هم هستین اگه دستتون بازه و خواستگار مناسب دارین حتما بعد از اینکه به کمک مشاوره حضوری و راهنمایی هایی که می گیرین برای فراموش کردن این دو نفر ، یه نفر از خواستگاران مناسبتونو انتخاب کنین.
    اگه دستتون باز نیست برای ازدواج که ناچارین با همین دو نفر کنار بیاین. اما اگه واقعا خواستگار زیاد دارین و مناسب هستن به جای اینکه ارامش از وجود مرد دوم بگیرین برین کمک تخصصی مشاوره بگیرین تا مشکل اصلیتون ریشه یابی بشه اگه مشکلی هست واقعا و اگه هم مشکل فقط فراموش کردن این اقایون باشه که با کمک متخصص اینکارو بکنین و بعدم بعد از اینکه این روابط در ذهنتون تمام شد و از هر دوی این وابستگی ها ازاد شدین یه همسر مناسب از بین کسانی که علاقمند به ازدواج با شما هستن پیدا کنین.

    البته این نظر من بود که ممکنه اشتباه باشه و شما هم قطعا نمی تونین خیلی چیزا رو توی اینترنت و توی چند تا پست توضیح بدین. به خاطر همین ممکنه قضاوت نادرست کرده باشم و اینکه اشتباه باشه نظرم رو در نظر بگیرین. ضمن اینکه به مشاوره حضوری هم برین.

    میزان رابطه اتون هم مشخص نبود که به رابطه جنسی رسیده یا نه. من بر اساس اینکه رابطه ی جنسی کامل نداشتین نظر دادم که از اینم مطمن نیستم. احتمالا داشتین 8 سال زیاده.

    موفق باشید.
    ویرایش توسط meinoush : جمعه 05 اردیبهشت 93 در ساعت 20:59

  16. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 07 اردیبهشت 93)


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.