به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 111
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Eh S چه جوری شوهرمو جذب کنم؟

    بچه ها من مشکلاتمو توی تاپیکای قبل نوشتم..
    الان برگشتم خونه خودم و با شوهرم زندگی میکنم..میخوام دیگه کسی که قبلا بودم نباشم..روش زندگیمو عوض کنم..هررررر چی از خانواده شوهرم میبینم تحت هیچ شرایطی بهش نگم.اما واسه این کار به شما نیاز دارم.واسه اینکه زندگیم دیگه گیرای گذشته رو نداشته باشه کمک کنین..

  2. کاربر روبرو از پست مفید tannaz joon تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (سه شنبه 30 مهر 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    سلام عزیزم خیلی خوشحالم. انشاء اله با روحیه قوی بتونی زندگی جدیدی رو شروع کنی.

    منم برای شروع چندتا تاپیک برات گذاشتم مطالعه کنی بد نیست

    http://www.hamdardi.net/thread-55.html

    http://www.hamdardi.net/thread-579.html

    http://www.hamdardi.net/thread-8816.html

    - - - Updated - - -

    (((ظهرش که خونه اومد باز نتونستم خودمو کنترل کنمو هرچی از مامانش حرص داشتمو گفتم.اخه کاراشون واقعا غیر قابل تحمله واسم.یه گونی برنج داشتیم یه ذره ته گونی مونده.یه عالمه سبزی خشک داشتم پنیر داشتم حبوبات داشتم هیچی ازش نمونده.بعضی ظرفامو شکستن سرویسامو ناقص کردن این چیزا رو میبینم حرص میکنم نمیتونم تحمل کنم.بهش گفتم گفت مگه خانواده من غارتگرن؟باور نمیکنه حرفامو.گفت مگه خانواده تو میام من میگم برنج کو روغن کو گوشت کو؟راست میگه نمیگه اینجوری اما خداییش خانواده من میان خیییلی رعایت میکنن.اما اون این چیزارو نمیفهمه..
    بعد اینکه این حرفارو زدم معذرت خواهی کردم گفتم ببخشید نتونستم خودمو کنترل کنم.سعی میکنم دیگه تکرار نشه.اون در برابر همه حرفای من سکوت میکنه..اما ا سکوت اون بیشتر لجم میگیره..میدونم من اشتباه میکنم اما میخوام رو خودم کار کنم..کمکم کنین بچه ها..)))

    دختر خوب مگه قرار نبود.......................

    - - - Updated - - -

    یه کم فکر کن . ببین این چیزا واقعا ارزش دعوا و جر و بحث و برگردوندن حال و هوای قبلی به خونه اتون رو داره. باور کن همش با 200 تومان خریدنیه. چرا قبل از حرف زدن یه کم فکر نمیکنی. اگر هم میخواستی به همسرت بگی اونم راه داره . میتونستی خیلی آروم و مثلا بگی میخواستم قورمه سبزی درست کنم پس سبزیهایی که قبل رفتن داشتم کو؟ پس لوبیا چیتی کو؟؟ با این حرفا بیشتر همسرت به خودش میومد تا دعوایی که شما کردی... دعوا نه تنها راه درستی نیست بلکه طرف رو محبور میکنه برای اینکه حالت دفاعی بگیره و کلی حرف برای بستن طرف مقابل بزنه مثلا:(((گفت مگه خانواده تو میام من میگم برنج کو روغن کو گوشت کو؟))) .

    تو خودت هم فهمیدی کارت اشتباهه و معذرت خواهی کردی ولی چرا کاری میکنی که به معذرت خواهی بیفتی.
    ویرایش توسط kamr : دوشنبه 29 مهر 92 در ساعت 11:44

  4. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    tannaz joon (دوشنبه 29 مهر 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فرشته مهربان من شوهرم با مشاوره رفتن مخالفه.میگه نمیخوام کسی بهت یاد بده چه جوری زندگی کنی.و درباره صبر و تحملم اینکه واقعا میدونم کمه..بیتر به خاطر این عوض این سایت شدم که از شماها مشاوره بگیرم.چندبار با مشاوره تلفنی حرف زدم اما اونام خیلی کلیشه ای حرف میزدنو به دردم نمیخورد.واسه همین میگم به کمک شما نیاز دارم..

    - - - Updated - - -

    kmr عزیز واقعا ازت ممنونم که پیگیر تاپیک من هستی..من یکی دوبار درباره مواد غذایی همینجوری که گفتی بهش گفتم اما اون فقط لبخند میزنه.معنی لبخندش اینه که این چیزایی که میگی مهم نیست یا مثلا حقیقت نداره یا داری غر میزنی..منم لجم میگیره وقتی میبینم تو دلش حرفامو قبول نداره.همیشه میگه خانواده من اگه بهت یه دنیا بدی هم میکنن تو به من نگو تو سر من نزن..اما وقتی باهاش حرف میزنم متوجه میشم که اون اینجوری فقط میخواد منو ساکت کنه و توی دلش اصلااااااا قبول نداره که خانوادش به من بد میکنن و این منم که مقصرم و باعث میشم اونا بد رفتار کنن

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tannaz joon نمایش پست ها
    من یکی دوبار درباره مواد غذایی همینجوری که گفتی بهش گفتم اما اون فقط لبخند میزنه.معنی لبخندش اینه که این چیزایی که میگی مهم نیست یا مثلا حقیقت نداره یا داری غر میزنی..منم لجم میگیره وقتی میبینم تو دلش حرفامو قبول نداره.همیشه میگه خانواده من اگه بهت یه دنیا بدی هم میکنن تو به من نگو تو سر من نزن..اما وقتی باهاش حرف میزنم متوجه میشم که اون اینجوری فقط میخواد منو ساکت کنه و توی دلش اصلااااااا قبول نداره که خانوادش به من بد میکنن و این منم که مقصرم و باعث میشم اونا بد رفتار کنن
    دوست عزیزم می بینی این خصلت همه ما آدمهاست که بدیهای کسانی رو که از ته دل دوستشون داریم نمی بینیم مثلا خانواده. تو خودتو جای اون بذار اگه یه بار خانواده ات اومدن خونه ات و اون اخم و تخم کرد که کلی برام هزینه داشت و اینو خریدم و فلان کارو کردم تو ناراحت نمی شی؟؟؟

    تو باید یاد بگیری هر حرفی رو به شوهرت نزنی و اصلا حرف رو چجوری بزنی.

    تو اگه یه لحظه فکر 1 هفته قبل رو میکردی که توی ذهنت تا مرز طلاق رفته بودی الان قدر زندگیتو بیشتر میدونستی و روی چیزای الکی دلخوری بوجود نمیاوردی.

  7. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    tannaz joon (دوشنبه 29 مهر 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها از بهونه گیریاش خسته شدم به معنای واقعی..قبلا هم اینجوری بود اما الان انگار بیشتر شده..انگار همش میخواد از من حرف بکشه..ازم توضیح میخواد بعدش از توی حرفام یه عالمه حرف در میاره و قهر میکنه و دعوا میکنه..خسته شدم.به خاطر یه جلسه کاری شوهرم منو گذاشت خونه بابام که چهارشنبه بیاد منو ببره.امروز ازش اجازه گرفتم برم بیرون.کلی دلیل اوردم بعدش اجازه داد.از ترس اینکه شب نشه و اقا زنگ نزنه دوباره شر درست کنه نفهمیدم چه جوری رفتم و اومدم.با مامانم و خواهرم بودم تازه..اومدم خونه اس داده:خواهرتم با شما بود؟
    _اره.با هم رفتیم و اومدیم
    _تو مطمئنی دیگه؟
    _اره به قران
    _باشه
    _چه طور؟چی شده مگه؟
    _{با شوهر خواهرم بود شوهرم}اخه خواهرت زنگ زد ساعت 4 به شوهرش گفت تو تاکسیم
    _گفتم نه اون رفته بود باشگاه برگشت بعدش رفتیم بیرون
    _مطمئنی؟راستشو بگو
    _به خدا راست دارم میگم چرا دروغ بگم
    بچه ها این یه نمونه اش بود..یا دوباره اس داده بابات رفته اداره ما گفته من بداخلاقم؟گفتم نه چرا این کارو بکنه اخه؟گفت دروغ میگی.کلی توضیح دادم تا بلاخره در ظاهر قبول کرد.گفت میرم امروز گفته تو خونه ام بداخلاقی؟منم فکر کردم بابات رفته گفته اخه قبلش داشت حرف باباتو میزد.{در صورتی که من میدونم ماهی یه بار تو ادارش با یکی دعوا میکنه و این به گوش مدیرش رسیده و خواسته اینطوری سر حرف باز کنه با شوهرم}
    خسته شدم از این همه توضیح و شک
    همش انگار دنبال بهانه ست با من قهر کنه..چه کار کنم؟؟


    - - - Updated - - -

    الانم باز بهانه کرد همسایه طبقه بالامون از کجا خبر داره ما قهر بودیم؟منم گفتم وقتی من هر روز با اون بودم یه دفعه یک ماه نبودم مادرت اینا اونجا بودن همه وسیله های منم گذاشتن دم در خب خر که نیست میفهمه.میگه تو چی گفتی؟گفتم بهش گفتم یه کم مشکل داریم همین.باز باور نکرد هی گفت دیگه چی گفتی راستشو بگو.هر چی گفتم راست میگم قبول نکرد.کلافه شدم گفتم چرا همش فکر میکنی دارم دروغ میگم یا علیه ات توطئه میکنم؟اونم گفت حوصله ندارم قطع کن تلفنو.نمیخوام حرف بزنم منم گفتم حوصله نداشته باش منم ندارم و اون قطع کرد.اس دادم همش شک داری به من.{یه سری حرفای دیگه}گفتم تموم کن این اخلاقتو..جواب نداد.الان عصبانی و خودشو کاملا محق میدونه

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 10:58]
    تاریخ عضویت
    1392-7-02
    نوشته ها
    186
    امتیاز
    3,023
    سطح
    33
    Points: 3,023, Level: 33
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    499

    تشکرشده 142 در 78 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام.
    راستش من مطمین نیستم از نظری که میدم اخه خودم کلی مشکل دارم که تو حل کردنش موندم.
    اما اینکارو یه زمان میکردم و ج میداد:
    شما وقتی غر میزنی اون چیکار میکنه؟؟
    لبخند میزنه.
    اونم وقتی غر میزنه شما باید چیکار کنی؟؟
    اول یه توضیح کوتاه میدی بعدم لبخند میزنی و دیگه کشش نمیدی.:))
    به همین راحتی به خوردش میدی که موضوع مهمی نیس ارزش ناراحتی نداره

  10. کاربر روبرو از پست مفید الهام20 تشکرکرده است .

    tannaz joon (دوشنبه 29 مهر 92)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الهام جان وقتی اون این رفتارو میکنه من دست پایین میگرم.اشتباه نکرده رو گردن میگیرم که بحث تموم بشه و گرنه اون اصلا قبول نمیکنه اشتباه میکنه و اگه من لبخند بزنم کاملاااااا دیگه منو مقصر میدونه..این دوتا مثالی که بالا زدمم فعلا که خونه بابامم تموم شده چهارشنبه که برم خونه قهر میکنه و قیافه میگیره که چرا بابات رفته پیش مدیر من؟چرا به همسایه طبقه بالا گفتی قهریم؟
    بچه ها پدرشوهرمم یه ادم شکاکه و دائما قهر میکنه..میترسم شوهرم مث اون بشه..sci عزیز به کمکت نیاز دارم..

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 13:31]
    تاریخ عضویت
    1390-10-16
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    3,442
    سطح
    36
    Points: 3,442, Level: 36
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    26

    تشکرشده 63 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست خوبم چندتا توصیه خوب واسه از نو شروع کردن و تغییر روش ها تو زندگی تو این پست اومده اگه خواستی یه نگاهی بنداز بد نیست تجربیات خودمه

    بعدشم این راه

  13. کاربر روبرو از پست مفید donya تشکرکرده است .

    tannaz joon (سه شنبه 30 مهر 92)

  14. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 دی 93 [ 11:07]
    تاریخ عضویت
    1392-6-21
    نوشته ها
    187
    دستاوردها:
    100 Experience PointsOverdrive1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    143

    تشکرشده 73 در 46 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دنیا جان من خیلی وقته که اون فایل هارو دانلود کردم و گوش میدم و همچنین اینکه اون تاپیکو خوندم..حتی یه بار واست ایمیل زدم..خیلی خوشحالم از اینکه به تاپیکم سر زدی..خوشحال میشم راهنماییم کنی..

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 اسفند 95 [ 19:50]
    تاریخ عضویت
    1389-3-16
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    792
    امتیاز
    10,009
    سطح
    66
    Points: 10,009, Level: 66
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,528

    تشکرشده 4,871 در 817 پست

    Rep Power
    94
    Array
    به این متنی که نوشتی دقت کن!

    تازه..اومدم خونه اس داده:خواهرتم با شما بود؟
    _اره.با هم رفتیم و اومدیم
    _تو مطمئنی دیگه؟
    _
    اره به قران
    _باشه
    _
    چه طور؟چی شده مگه؟
    _{با شوهر خواهرم بود شوهرم}اخه خواهرت زنگ زد ساعت 4 به شوهرش گفت تو تاکسیم
    _گفتم نه اون رفته بود باشگاه برگشت بعدش رفتیم بیرون
    _مطمئنی؟راستشو بگو
    _
    به خدا راست دارم میگم چرا دروغ بگم
    یجوری جواب میدی انگار مساله ای برای شک کردن وجود داره! تازه وقتی میگه "باشه" تازه می پرسی چطور مگه! اون قسم "به قرآن" هم بدجور مغزم رو خط خطی می کنه...
    ببین! اگر از خودت مطمئنی از کارهات مطمئنی باید باید باید از موضع اطمینان و قدرت حرف بزنی! وقتی ازش می ترسی و اینجوری قسم می خوری اون بیشتر بهت گیر می ده. یکم روی حرف زدنت دقت کن.
    در ضمن: اگر میخواهی همسرت با تو خوب باشه دو نکته رو رعایت کن:
    - اصلا از خانواده اش جز خوبی چیزی نگو و اگرم نمی تونی خوبی بگی اصلا هیچی نگو.
    2- غر نزن. غر زدن به هیچ وجه تو رو به نتیجه نمی رسونه. از سیاست های زنانه برای بدست آوردن خواسته هات استفاده کن.

  16. 4 کاربر از پست مفید سرافراز تشکرکرده اند .

    kamr (سه شنبه 30 مهر 92), tannaz joon (سه شنبه 30 مهر 92), مصباح الهدی (سه شنبه 30 مهر 92), بهار_68 (چهارشنبه 01 آبان 92)


 
صفحه 1 از 12 1234567891011 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.