سلام
احساس کردم شاید موضوع تایپیک قبلی من تکراری شده که از مدیران و مشاوران کسی جواب نمی ده.
نمی دونم چرا همیشه باید مشکل خیلی بزرگ و لاینحل باشه تا بزرگا فکری کنن.
مشکل قبلی من این بود:
http://www.hamdardi.net/thread-28166.html
متاسفانه گل بود به چمن نیز اراسته تر شد.
الان پام و از گلیمم دراز تر کردم.
به یمن و برکت نظام جمهوری اسلامی و با توجه به حضور مردان خوب و سر به راه در ایران و بالاخص تهران عزیز حتی ما چادری ها هم از نگاه ها و پیشنهادات ایشان مصون نمانده و روزی چند تا از این پیشنهادات دریافت می کنیم و خوشبختانه از قشر متاهل و بچه دار هم هستن.
دخترم و به کارگاه مادر و کودک می برم اونجا باید کودک به همراه پدر یا مادرش در کلاس باشه. من حجابم حفظه و ارایش چندان و تو چشمی هم نمی کنم ولی مدتیه که پیشنهادات زیادی مبنی بر دوستی سالم( از زبان اقایان محترم گفتم) دریافت می کنم.
من تا الان مشکلم این بود که به برادر همسرم علاقه داشتم و این یه علاقه در حد فکر خودم بود و تظاهر بیرونی نداشت ولی الان شدیدا دوست دارم با یکی از این اقایونی که گفتم ارتباط داشته باشم. نمی دونم شماره من و چطوری پیدا کرده اسمس ها و نگاهش برام جذابه هیچ چیز هم ازش نمی دونم فقط می دونم که با پسرش به این کلاس میاد هیچ پیام یا نگاه مثبتی از من نگرفته ولی من در خود تمایل زیادی به این ارتباط می بینم.
پس مشکل من برادر همسرم و .... نیست من باید این مشکل و که چرا در سن 31 سالگی با وجود داشتن همسر و 2 فرزند علاقه به داشتن رابطه با دیگری دارم و ریشه یابی کنم.
اینکه چرا اصلا فکرم به این جور جاها کشیده می شه من که تا الان سالم زندگی کردم حتی در دوارن مجردی دوست پسر نداشتم.
خودم به این نتیجه رسیدم دختر و پسر باید تو دوران مجردی شیطنت هاشون و بکنن که اگه نکنن می شن من.
من ادم شلوغ و شیطونی هستم البته به خاطر سرکوب های دوران مجردی از ناحیه پدر و مادر کمی هم خجالتی هستم.
من این همه تضاد در خودم و نمی فهمم چرا این همه نگرانم نکنه همسرم یا بچه ها م و از دست بدم. چرا وقتی شوهرم میاد خونه با این همه عشق دستاش و می گیرم و بهش می گم خسته نباشی چرا 5 شنبه و جمعه ها که همسرم خونس این همه ذوق دارم با تمام وجودم بهش میگم از این که خونه ای خوشحالم
اما از اون طرف عاشق اینم که یک دوستی رو تجربه کنم دوست دارم یکی و عاشقانه دوست داشته باشم و با توجه به خصوصیات اخلاقیم که در تایپیک قبلی بهش اشاره کردم دقیقا از این که متاهلم و به طرفم نمی رسم لذت ببرم.
من چرا این همه متضادم.
مشاوران و مدیران عزیز قبل از اینکه اوضاع از این خراب تر شه راهنماییم کنین.
ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)