به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 خرداد 92 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    73
    سطح
    1
    Points: 73, Level: 1
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    علاقه شدید من

    سلام به همه دوستان
    یه سال پیش با یه پسری آشنا شدم. هم من هم اون قصدمون ازدواج بود. ولی هر دومون طوری رفتار کردیم که انگار میخوایم با هم دوست باشیم. من بهش علاقه مند شدم. دوست داشتم بهم پیشنهاد بده ولی اون وقتی رفتار منو میدید میترسید اینو بعدش بهم گفت. گذشت تا اینکه اون تصمیم به ازدواج گرفت. وقتی فهمیدم دیگه کاری نمیتونستم بکنم. نمیتونستم بگم من دوستت داشتم اونو بزار کنار.
    هیچی نگفتم و خودم رو کم کم از زندگیش کنار کشیدم. ولی اون میگفت هر وقت ازدواج کردی با هم ارتباط خونوادگی داشته باشیم
    پسر خیلی خوبی بود. خیلی
    تو تمام این مدت که باهاش بودم هیچ حرف نامربوطی ازش نشنیدم. خیلی کمکم میکرد. واقعا مهربون و مودب بود. انگار برای من ساخته شده بود. همونی که همیشه دنبالش بودم
    آخرین باری که داشتم باهاش حرف میزدم واسه خداحافظی آخر برگشت بهم گفت تو یه چیزی میخوای بهم بگی. بعد اصرار کرد. من نمیخواستم بگم ولی اون اصرار کرد و بعدش گفت الان دیگه میدونه چیه
    من هم گفتم که تمام این مدت دوستش داشتم و دلم میخواست برای همیشه کنار هم باشیم.
    اون هم میگفت همون اوایل آشناییمون میخواستم در موردش باهات صحبت کنم ولی اینقدر در برابر ازدواج مقاومت میکردی که مطمئن بودم بهم نه میگی و دوستیمون بهم میخوره و از دستم ناراحت میشی.
    حالا من موندم با یه عالم حسرت
    همه میگن چند روز بگذره فراموشش میکنی ولی من نمیتونم
    الان چند ماه گذشته
    زندگی من شده کابوس
    به جایی رسیدم که از کارم استعفا دادم
    هر کی منو میبینه میگه چت شده. نمیدونم چطوری با نبودش کنار بیام. اطرافیانم میگن برو سراغ کس دیگه تا اینو فراموش کنی یه بار همین کارو کردم ولی نتونستم تحمل کنمش. احساس میکنم از همه بدم میاد. فقط برای من همون آدم بود
    دیگه خودم هم از دست خودم خسته شدم. اینقدر حسرت تو دلم هست که نمیدونم باهاشون چکار کنم. فقط دارم دعا میکنم خدا زندگیم رو تموم کنه
    کارم شده فقط گریه. نه بیرون میرم. نه سرکار نه کاری انجام میدم
    تورو خدا کمکم کنین

  2. 2 کاربر از پست مفید bahar jaberi تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 12 خرداد 92), ترانه ی عشق (سه شنبه 14 خرداد 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar jaberi نمایش پست ها
    دیگه خودم هم از دست خودم خسته شدم. اینقدر حسرت تو دلم هست که نمیدونم باهاشون چکار کنم. فقط دارم دعا میکنم خدا زندگیم رو تموم کنه
    کارم شده فقط گریه. نه بیرون میرم. نه سرکار نه کاری انجام میدم
    تورو خدا کمکم کنین

    اگه برونفکنی نکنید همش بد و بد وبدتر میشید. من هم تازه از یک بحران عاطفی بیرون اومدم اما دارم با بیرون فکنی و مشغول کردن خودم به کار زیاد و ... مراحل بیرون اومدن از این پیله را دوپله یکی طی میکنم! توصیه میکنم سوگواری را بیش از حد ادامه ندید. حتا در فوت نزدیک ترین کسانمون بعد از سوگواری منطقی به روال عادی زندگی برمیگردیم چه برسه به عشق و عاشقی!

    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  4. 3 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 12 خرداد 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 12 خرداد 92), یکی مثل شما (دوشنبه 13 خرداد 92)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 خرداد 92 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    73
    سطح
    1
    Points: 73, Level: 1
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میخوام اینکارو بکنم. ولی نتونستم. گفتم حتی محل کارم هم نتونستم دووم بیارم

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مثل شیرحه زدن تو استخر اولش سخته! برو سر کارت حتما! اینجوری خیلی بدتر میشه
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  7. 3 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    asemani (یکشنبه 12 خرداد 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 12 خرداد 92), شیدا. (یکشنبه 12 خرداد 92)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 خرداد 92 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    73
    سطح
    1
    Points: 73, Level: 1
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیتونم. سرکارم به قدری اشتباه میکردم. تکون میخوردم گریم میگرفت. همه بهم نگاه میکردن. هر روز با چشای پف کرده و قرمز میرفتم. طاقت نداشتم. غذا نمیتونم بخورم. ضعف میکردم

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام عزیزم. اگه شما برای آشنایی بیشتر برای ازدواج دوستی کردیدئ که قضیه اش جداست ولی اگر برای کمک کردن به هم مفید بودن برای هم بوده باز تو جامعه ما این مسائل دوستی دو جنس مخالف که احساسی توش نباشه فقط برا دوستی باشه که جا افتاده نیست. پس اگه هدفتون ازدواج نبود چه انتطاری از ایشون دارید؟؟؟؟؟؟ حالا اگه هدف شما ازدواج بوده ولی این آقا پسر هدفشون با شما ازدواج نبوده چون اگه همچین هدفی داشتند شما رو از دست نمی دادند و عشق و دوست داشت هم غرور و خجالت نمی شناسه. پس باید با خودتون کنار بیاد و به خودتون بقبولونید که قصد ایشون با شما جدی نبوده. چرا باید به خاطر کسی که الان داره زندگی شون و با کسه دیگه ای می کنه غصه بخورید و کارایی بکنید که باعث نابودیتون بشه. چرا باید به خاطر یک نفر کارتون و ول کنید و به آیندتون لطمه وارد کنید؟؟؟؟ اینا کارای اشتباهیه شما باید الان تلاشتون و چند برابر کنید تا اصلا زمان خال برای فکر کردن به این آقا نداشته باشید. یک بار فقط یک بار رابطتون رو مرور کنید ببینید اگه واقعا این آقا شما رو دوست داشتند آیا حاظر بودن با کسه دیپه ای ازدواج کنند؟؟؟ مسلما جواب نه خواهد بود پس زندگیتون و موقعیت های شغلی تون رو به خاطر کسی که الان راهشون رو با شما جدا کردن تباه نکنید . حتما که بهتر از ایشون تو مسیر زندگیتون قرار می گیره

  10. کاربر روبرو از پست مفید deniz90 تشکرکرده است .

    فرانک بانو (پنجشنبه 16 خرداد 92)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *
    ویرایش توسط کامران : یکشنبه 12 خرداد 92 در ساعت 17:58

  12. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    asemani (یکشنبه 12 خرداد 92)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 17 خرداد 92 [ 14:34]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    73
    سطح
    1
    Points: 73, Level: 1
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    3

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم چی بگم. ولی من هر کاری میکنم نمیتونم باهاش کنار بیام. شاید اگه رفتارهای خودم نبود الان جور دیگه ای بود. همش جلوی چشممه. تو خواب بیداری
    گفتن اینکه باهاش کنار بیا راحته ولی چطوری؟

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 03 مهر 94 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1391-10-27
    نوشته ها
    991
    امتیاز
    7,073
    سطح
    55
    Points: 7,073, Level: 55
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,771

    تشکرشده 1,881 در 749 پست

    Rep Power
    112
    Array
    بهت دروغ گفته که مثلا غرور تو رو جریحه دار نکنه که اعتراف کردی دوستش داری
    وگرنه مطمئن باش اگه دوستت داشت بهت پیشنهاد می داد.
    نمی دونسته با این دروغ بدتر کرده. اون احتمالا از شما خوشش می اومده ، اما معیارهای مورد نظر اونو نداشتین .
    بی خیال بابا. با عرض معذرت از آقایون ، این مردا انقدر اعتماد به نفس کاذب دارن که مطمئنن اگه پیشنهاد بدن طرف قبول می کنه
    حالا از شوخی گذشته ، فکرت رو مشغول نکن. اون همچین فکری در مورد تو نکرده. پس بیخودی حسرت نخور.
    به مرور هم که بگذره ، انقدر قشنگ فراموشش می کنی . یه مدتی استراحت کن و نرو سر کار. اما تو خونه هم نشین . برو گردش ، خرید ، کوه و .... بعد این مدت کوتاه یه کم که بهتر شدی برو سر کارت
    به این نگاه کن که قسمت نبوده و خدا بهترینارو برات کنار گذاشته .
    از تکنیک توقف فکر استفاده کن تا بهش فکر نکنی.

  15. 5 کاربر از پست مفید asemani تشکرکرده اند .

    unknown girl (دوشنبه 13 خرداد 92), فرانک بانو (پنجشنبه 16 خرداد 92), کامران (دوشنبه 13 خرداد 92), یکی مثل شما (دوشنبه 13 خرداد 92), شیدا. (یکشنبه 12 خرداد 92)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bahar jaberi نمایش پست ها
    نمیدونم چی بگم. ولی من هر کاری میکنم نمیتونم باهاش کنار بیام. شاید اگه رفتارهای خودم نبود الان جور دیگه ای بود. همش جلوی چشممه. تو خواب بیداری
    گفتن اینکه باهاش کنار بیا راحته ولی چطوری؟
    چرا خودتون رو مقصر میدونید؟؟؟؟؟ شما هیچ تقصیری نداشتید ایشون باید این پیشنهاد رو به شما می دادن!!! این حرفی که گفتند من جرات نکردن کلا حرفه بی منطقی بوده! سخته بله قبول دارم ولی فقز می تونم بگم قصد ازدواج فقط از طرفه شما بوده نه ایشون. حالام ایشون ازدواج کردن قرار نیست که به خاطر ایشون از کار و زندگی بیوفتید! سخته ولی آمی تونیم فراموش کنیم چون بدتر از اینا رو تو زندگی مون می بینیم مثل مرگ عزیزا. پس می تونیم خودتون رو با شرایط وفق بدیم. اولین کاری که باید بکنید برگردید سر کارتون و کلاسهایی که علاقه دارید ثبت نام کنید قرار نیست با ازدواج یک نفر شما دکمه Stop رو تو زندگیتون بزنید


  17. 2 کاربر از پست مفید deniz90 تشکرکرده اند .

    ترانه ی عشق (سه شنبه 14 خرداد 92), شیدا. (یکشنبه 12 خرداد 92)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.