به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 52
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مهر 91 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1391-5-27
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    525
    سطح
    10
    Points: 525, Level: 10
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    سلام من 30 سالمه و نامزدم 37 سالست 2 ساله عقد کردیم.طریقه اشناییمون از طریق اشناهاشون بوده بعد عقد رفتارای بد خانوادش و خودش شروع شد مادرش واسه ایمکخ فکر می کرد من پسرشو ازش گرفتم برادراش واسه اینکه این تشکیل زندگی بده بهشون نمی رسه و خودش همون اول برام خط و نشون می کشید که من مهریتو هیچوقت نمیدم در حالی که من حرفی در مورد مهریه نزده بودم بماند سر حلقه عروسی چه بر سرمون اوردن تا به قول معروف گربه رو دم حجله بکشن تا این اواخرم این بحث مهریه تمومی نداشت وقتی میرفتم خونشون مادرش باهام بد رفتاری می کرد بعضی وقتام حرفای رکیکی میزد . بهش می گفتم چرا مادرت باهام بد رفتاری می کنه از مادرش دفاع می کرد و می گفت تو باید مارو تحمل کنی. یه اشتباهو چند بار تکرار می کرد منم گوشزد می کردم که چرا دوباره تکرار می کنی می گفت من همینم تحمل کن تو زنی باید بگی چشم به زور وادارم میکرد برم سر کار یا ادامه تحصیل بدم در حالی که علاقه نداشتم و خسته بودم وقتی توجیهش می کردم می گفت به مفت خوری عادت کردی امثال تو دکترن تو هیچی نیستی خودش دیپلم داره منم لیسانس می گفت تو باید منو سر بلند کنی وقتی بحثمون می شد می گفت من تو رو نمی خواستم واسه ابروم نگهت داشتم کاش نمی گرفتم می گفتم عیبی در من می بینی می گفت تو همونی که من می خواستم نیستی مدام مقایسه می شدم با اونایی که قبلا دیده بود ازشون تعریف میکرد منم سکوتو تو خلوت خودم گریه.می گفتم من که نمی دونستم تو منو نمی خواستی این وسط تقصیر من چیه می گفت هیچی باید بخندی و تحمل کنی واسه همه چی بهانه گیری می کنه.
    مامانش جلو من بهش می گه به زنتون رو بدین سوارتون می شه بد بخت می شین فلان کس رو نگا کن چه بروزش اومده و.... بدون اجازه مادرش حتی نمی تونه یه جفت جوراب بگیره اگرم بگیره باید از اون و بقیه مخفی کنه وگر نه بفهمن روزگارمون سیا می شه . خانواده اشفته ای داشته پدر مادرش با هم مشکل دارن و جدا از هم زندگی می کنن داداشش پرخاشگرو حسوده خودش میگه من بد بارشون اوردم هر چی خواستن فرا هم کردم براشون برای اینکه تو خونشون دعوا نشه باید از خودش حتی زندگیش بگذره به گفته خودش لازم باشه از منم میگذره همیشه باید مطیع مادرشو برادراش باشه .خودشم بعد عقد گفت 8 سال دارو های ضد افسردگی مصرف می کنه. وقتی یه چیزی بهش می گم بد برداشت می کنه وقتی بهش محبت می کنی بد بینه فک می کنه محبت کردن بهش برا سو استفاده کردن ازشه
    وقتی حرف حساب میزنی به مزاجش خوب نیاد کینه شتری به دل می گیره و قطع رابطه می کنه هر کی که باشه خیلی حساس و بد بینه با این همه بی احترامی که مادرش به من کرده بازم احترامشو نگه داشتم ولی هر کاری می کنم یه بهونه ای میاره سرم داد میزنه که چرا مثلا میوه گذاشت مادرم جلوت نخوردی منم میگم اشتها نداشتم می خواستم بعدا بخورم ولی توجیه نمیشه همیشه فک می کنه من دارم میفهمونم بهش ما سرتریم در حالی که مراقب رفتارم هستم چون می دونم حساسه ولی باز نمی شه . خانواده من تحصیلکرده و مودب و خیلی سرتره از اونا خودشم گفته هیچوقتم راجب این موضو عات باش حرف نزدمو تحقیرش نکردم از پر کاریش و این که ادم زحمتکشی هست تعریف کردم ازش ولی بد بینی و منفی نگری که تو ذهنش داره بهش غالب می شه 2 سال دارم تحقیر میشمو گریه می کنم خیلی افسرده شدم و نا امید قبولم نکرد بریم پیش مشاور این تحریکهای خانوادش و بد بینی هاش به زندگیم داره اتیش میزنه من واقعا دوسش دارم و از خیلی چیزا به خاطرش گذشتم من نتونستم فکرشو عوض کنم راجب زندگی و خودم چون خودش نمی خواد.خیلی باش قهر کردم واسه توهیناش نمی تونستم تحمل کنم بش می گفتم از این رفتارت خوشم نمیاد ولی باز تکرار تکرار اخر سرم سر همین میوه نخوردن من چنان بلوایی بپا کرد که بابا اینو از کجا واسم پیدا کردین نمی خوامش منم زدم زیر گریه اومدیم خونه دیگه صبرم تموم شد و موضوع رو به خانوادم گفتم اونا رفتن باش صحبت کردن محترمانه باش ولی ...بدتر شد از اونام کینه به دل گرفت که چرا اومدن منو نصیحت کردن من با اونا قطعه رابطه میکنمو دیگه نمیام خونتون تو هم دیگه کسیو نفرست وساطت کنه و منت کشی ... الانم هر کاری می خواین بکنین ... خلاصه4 ماهه باهام قطع رابطه کرده نه تلفنی نه چیزی من موندم چیکار کنم فک کنم همه اینها بهونست منتظره من اقدام کنم چون از پرداخت مهریه می خواد فرار کنه ...من خستم دیگه نمی دونم کار درست کدومه .. نگین چرا از کارای مثبتش چیزی نگفتم چون اینقد کم بوده که به چشم نیاد لطفا راهنماییم کنین

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 خرداد 92 [ 14:42]
    تاریخ عضویت
    1390-3-26
    نوشته ها
    244
    امتیاز
    2,982
    سطح
    33
    Points: 2,982, Level: 33
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    452

    تشکرشده 458 در 140 پست

    Rep Power
    37
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    سلام ندا جان
    به همدردی خوش اومدی عزیزم
    دوست عزیزم تا عنوان تاپیکتو دیدم دلم لرزید چون منم پارسال گرفتار مشکلی مشابه مشکل تو بودم
    میدونم شرایط سختی داری و کاملا درکت میکنم
    اما اگه میخای زندگیتو حفظ کنی باید اول آرامش خودتو حفظ کنی. سعی کن سر خودتو با انجام کارایی مشغول کنی اگه بیکار باشی بیشتر فکر و خیال میکنی
    تو این چهار ماه سعی کردی خودت باهاش صحبت کنی؟ اون اصلا سراغی ازت نگرفته؟ تلفنی ؟ اس ام اس؟
    عزیزم لینک تاپیک خودمو برات گذاشتم بخونش شاید بهت کمکی بکنه
    http://www.hamdardi.net/thread-16771.html

  3. کاربر روبرو از پست مفید parvane123 تشکرکرده است .

    parvane123 (شنبه 28 مرداد 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مهر 91 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1391-5-27
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    525
    سطح
    10
    Points: 525, Level: 10
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    سلام پروانه جان تو سالها اینقد تحقیر شدم که دیگه نمی تونم دووم بیارم بله فردای قهرمون باش تماس گرفتن با اینکه حق با من بود ولی فقط سلام سردی کردو تموم بعد 7 روز تماس گرفت و من جواب ندادم .خسته شده بودم از این همه تحمل

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مهر 91 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1391-5-27
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    525
    سطح
    10
    Points: 525, Level: 10
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    تاپیکت رو خوندم منم متاسف شدم نگفتی چی شد بالا خره به نتیجه ای رسیدین یا نه؟

    خیلی داغونم دوستان لطفا راهنمایی کنن ممنون میشم .

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 بهمن 91 [ 15:37]
    تاریخ عضویت
    1391-5-01
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    612
    سطح
    12
    Points: 612, Level: 12
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 49 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    سلام دوسته عزیز

    راستش من هم مشگلی شبیهه مشگله شما رو دارم، با کسی عقد کردم که از خودم خیلی خیلی خیلی پایین تر بودش، اون هم تو کل مدته عقدمون من رو تحقیر میکردش و جوری از من صحبت میکردش که انگار از لایه اشغال ها پیدا کرده ، همش میگفتش تو اون کسی نیستی که من میخواستم و این چیزا خلاصه صبره من هم بعد از ۲ سال تموم شدش چون دیگه جائی واسه تحمل کردن نمونده بودش واسم ، ترکش کردم واسه همیشه چون دیدم کمبود و عقده شدید داره که من باید کمبود ها و عقده هاش رو جبران کنم و باید کلی انرگی مصرف کنم واسه درست کاردانه کسی که ۱ عمر باین شرایط بزرگ شده و اگه هم درست بشه بعد از چند سال اون موقع از من دیگه چیزی باقی نمونده جز روحه فرسوده و جسمه بیمار اگه خواستی توپیک من رو بخون

    http://www.hamdardi.net/thread-23575.html

  7. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مهر 91 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1391-5-27
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    525
    سطح
    10
    Points: 525, Level: 10
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    کسی نمی خواد منو راهنمایی کنه؟؟؟؟؟؟؟؟

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 12 بهمن 92 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1390-11-16
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    4,421
    سطح
    42
    Points: 4,421, Level: 42
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    182

    تشکرشده 174 در 86 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    سلام
    شوهرتون چه خصوصياتي داشتن كه شما انتخابش كردين؟

  9. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    سلام ندای عزیز

    به همدردی خوش آمدی گلم.

    زندگیت رو خوندم و بسیار متاسف شدم.

    همزمان با شما 3 تاپیک دیگه وجود داره مشابه شما. یکیش تاپیک زیره :



    تلاش برای ساختن زندگیم بدون همکاری همسرم


    و اما در مورد همسرت.

    ببین ندا جان شما زیاده از حد کوتاه اومدی و اجازه دادی تحقیر بشی و این باعث پیشروی و گستاخی نامزدت شده.

    پس به جای التماس بهتره از یک بزرگتر قابل اعتماد بخوای بدون اینکه همسرت رو نصیحت کنن بخوان که تکلیف

    شما رو مشخص کنه. بالاخره باید از این بلاتکلیفی در بیای.

    اگر بتونن فرصت ملاقاتی دوباره رو فراهم کنن بین شما 2 نفر که خیلی خوبه. اما حتما ادامه زندگی رو منوط به

    شرکت کردن همسرتون در جلسات مشاوره حضوری بکنین.

    احتمالا همسر شما بیماری روحی داره و به نوعی عقده حقارت داره که درمانش هم در سن همسر شما بسیار

    دشواره. قبل از عقد متوجه این رفتارها و بی احترامی ها نشده بودی؟

    متاسفانه اخیرا شاهد بی مسئولیتی برخی آقایون و ناپختگیشون در امر زندگی مشترک هستم و این نشون میده

    برخی مادران متوجه نیستن که پسرشون وارد زندگی مشترک شده.

    سعی کن خودت رو احیا کنی.

    عزت نفس و اعتماد به نفست رو زیاد کن و قوی باش.



    این لینک رو بخون.



    می دونم روزهای سختی رو میگذرونی ولی با ورزش و فعالیت اجتماعی روحیه خودت رو شاد نگه دار.

    عزیزم خداوند تو رو تنها نمیگذاره و همین که اینجا و پیدا کردی یک نشونه از سوی خداونده که به فکرته.

    بنویس تا آروم بشی. ما منتظریم.








  10. 2 کاربر از پست مفید bahar.shadi تشکرکرده اند .

    bahar.shadi (شنبه 28 مرداد 91)

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 23 مهر 91 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1391-5-27
    نوشته ها
    27
    امتیاز
    525
    سطح
    10
    Points: 525, Level: 10
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 21 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    سلام ممنونم بهار خانم و خوش خبر و اینکه اینجا کسی هست که به حرفام گوش بده و تا جایی که می تونه منو راهنمایی کنه . راجب ایشون تحقیق کردیم و ایشون رو فردی خوش اخلاق اجتماعی و منطقی نصبت به بقیه افراد خونوادش معرفی کردن .در جلسه خواسگاری هم نیازها و خواسته هامو مطرح کردم و صداقت و خوش اخلاقی همسفرم از پول برام مهمتره و گفتم که در امد ادم باید طوری باشه که بتونه یه زندگی ساده و توام با ارامش رو داشته باشه .ایشون خواسته هامو پذیرفت و گفتن 20 روزه خونه میسازن یا خونه مستقل می خرن اینقدر هم درامد داره که حتی نوه هاشم می تونن تو رفاه زندگی کنن.اما به 10 روز نکشیده زدن زیر حرفاشون هفته های اول از این قضیه شروع شد هی گیر می داد بهم می گفت چرا نمی خندی ساکتی همش راستش من ادم خجالتی بودم اون اوایل و زیاد اهل صحبتو شوخی نبودم چون طرفمو خوب نمی شناختم واون حرف میزد و من بیشتر گوش می دادم و جواب سوالا شو می گفتم این باعث عصبانیتش می شد منم بی دلیل نمی تونستم بخندم وچیزی به ذهنم نمی رسید اما به خاطر اون همیشه لبخند میزدم یا بعضی وقتا یه موضوعی رو پیش می کشیدم می خندیدم اما باز گیر میداد که نه تو الکی میخندی و باقی ماجرا خیلی از این گیر دادن الکیش خسته شده بودم .سر خرید حلقه هم به با اینکه دوست داشتم خودمون 2 تا بریم تا کسی دخالت نکنه با این اوضاعی که داشتیم ولی هیچی نگفتم تا به خواست خودشون باشه خونوادش با همه فامیل به خاطر ارث و میراث قطع رابطه کردن و همونطور که گفتم خودشونو همیشه حق به جانب می دونن وحاضر نیستن کسی رو ببخشن همش دعوا دارن با این و اون واسه همین تنهان و عادت کردن به این نوع زندگی.خلاصه به همراه مادرشو خالش که چون کسی رو برای مراسم نداشتن با خالش بعد عقد من رفت و امدشونو شروع کردن خالش با سوادتره از بقیه ولی با همون رفتار و منش و مغرور بودن اینا .سرویس طلا رو گرفتیم موند حلقه نامزد من که چون خالش پسند نکرده بود سفارش داد از تهران بیارنبعد یه هفته ما زنگ زدیم به خالش که اگه حلقه امادس بریم بگیریم چون زرگره با خالش اشنا بود گفت نه ما هی پی گیری کردیم ایه ماهم گذشت تا اینکه خالش گفت دیگه خودتون برین بگیریم با مادرش اومدن خونه ما مادرمینا گفتن برین حلقه بگیرین زشته مادرش گفت نه ما تو ماه صفر حلقه نمی گیریم مادرم گفت خوب بگیرین دستش نکنه بعد این ماه تو یه مراسم میندازه دستش باز قبول نکردن . فردای اون روز هر چی از دهنش در اوند بهم گفت .گفتش شما پول ندارین واسه من حلقه بگیرین شما واسه دامادتون ارزش قایل نیستین من نمی خوام اصلا یه تیکه اهن به چه درد من می خوره همه میگن پدر زنش پول نداره این حرفا بغض کردم و گفتم مگه ما نبودیم که اصرار کردیم بیا بریم بگیریم یه ماه خالت لفتش داد بعدش مادرت اصلا به حرفام گوش نمی کرد انگار کر شده بود اتیش گرفته بودم. بعد اون ماجرا تیکه اندازی مادرش شروع شد که ما رفتیم این مدلی طلا گرفتیم واست اما حیف . لازم به ذکره هر چی واسه من بگیره باید واسه مادرشم بگیره و هم واسه جاریم که اونم نامزده و شوهرش بلای جون من که پشت تلفن گفته بود به من برو از زندگیمون بیرون تو نمی تونی برادر مارو ازمون بگیری و تو حق نداری چیزی از داداش من بخوای واست بخره تو زندگی مارو اتیش زدی و....
    بعدش بحث خونه پیش اومد اومده بودن خونه ما با مادرش گفت نمی خوام خونه بخرم می خوام اجاره کنم.گفتیم چرا پول کم داری گفت نه
    گفتیم پس چی تو که قول داده بودی خونه بخری گفتش گفتم که گفتم ایه قران که نیست حالا زیرش می زنم خیلی ناراحت شدیم مامانم گفت شما که قول داده بودین به دخترم . مادرش شروع به دادو بیداد کرد اگه پسرش خونه بگیره باید واسه اون یکی برادراشم بگیره و گرنه زندگیتونو نابود می کنم نامزد منم شروع به پر خاشگری و دعوا و دفاع از مادرش کرد . ما و خانوادم اهل مادیات نیست به خودشم گفتم ما عمدا قولتو یاداوری کردیم ببینیم چقدر رو حرفات میشه حساب کرد میگن حرف مرد یکیه ولی تو اگرم به هرنحو شرایطشو نداشتی نباید این طور رفتار می کردیو به مادرتم اجازه دخالتو می دادی.... کو گوش شنوا باز شروع به دعوا با من کرد.
    خیلی برام از این اتفاقها افتاده و داغونم کرده هزار بار باش حرف زدیم محترمانه و از روی منطق یا بد برداشت می کنه که دارن زور میگن و... با اینکه خودشم به من میگه خانوادش زندگیشو داغون کردن و افسردش کردن حاضر نیست از گفته ها و خواسته های اونا پیروی نکنه میگه تو هم بای شریک شی و تحملشون کنی و بسازی هم با من و هم با خانوادم و حتی یه اوف هم نگی.وگرنه تو رو ول می کنم اونارو هیچوقت ...
    اصلا کسی رو ندارن بزگتری که بشه بهش اعتماد کرد و به حرف اون گوش بدن .یکی رو هم که گفتم وساطت کرد 4 بار دعوتش کرد که بابا بیاین با هم حرف بزنین یا اگه نمی خوایید همو بگو و تکلیفتونو روشن کنین ولی هیچوقت نیومد الانم بلا تکلیفم 4 ماهه نه زنگ زده نه واسته قبول می کنه نه هیچی من نیتشو نمی دونم ولی به احتمال زیاد می خواد از زیر بار مهریه فرار کنه و از همون روز عقد تا به این اواخر می گفت میرم زندان ولی مهرتو نمی دم من طلاق نمی دم چون تو خانواده ما مد نیست ولی تو خونواده شما مده ...
    با این اوضاع من چیکار کنم لطفا راهنماییم کنین خیلی خستمو اقسرده ...

  12. #10
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 مهر 97 [ 09:20]
    تاریخ عضویت
    1390-5-27
    نوشته ها
    1,398
    امتیاز
    13,057
    سطح
    74
    Points: 13,057, Level: 74
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 193
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Social1000 Experience PointsVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,610

    تشکرشده 8,998 در 1,493 پست

    Rep Power
    155
    Array

    RE: نامزدم 4 ماهه سراغی از من نگرفته

    ندای عزیز

    ما مشاوره را بر مینای صحت صحبت های شما می گذاریم. اگر حرف هاش شما صحیح باشه شما باید چند کار انجام

    بدهید :

    1- اینبار بصوت جدی برای همسرتان پیغام بفرستید که قصد مذاکره با او را دارید.

    2- اگر باز پاسخ نداد می توانید به دادگاه خانواده مراجعه کرده و اعلام کنید که همسرتان بدون دلیل شما را ترک کرده و

    حاضر به پاسخگویی به شما نیست تا شاید قانون بتواند ایشون رو مجبور به صحبت و گفتگو کند.

    حالا جدای از همه این صحبت ها شما تا کنون از همسرت خواستی که به یک مشاور مراجعه کنین؟ اگر این روش را

    امتحان کردین و پاسخ نداده خود دادگاه زوجین رو به جلسات مشاوره هدایت می کنه تا اگر بشه همسرتون درمان

    بشه. با توضیحات شما حتی صلاحیت روحی ایشون هم باید مورد بررسی قرار بگیرد.

    سعی کنید حرکتی جدی برای وضعیت خودتون داشته باشین تا روحیتون رو احیا کنین و بعد ابتدا از طریق مسالمت

    آمیز و بعد اگر نشد از طریق دادگاه ایشون رو وادار به ملاقات حضوری کنید!

    به هر حال ایشون شما رو 4 ماه هست که رها کرده و باید در مقابل شما و دادگاه پاسخ گو باشد.

    البته اگر بتوانید به شیوه ای مسالمت آمیز گفتگو کنید بسیار بهتر هست و اگر هیچ راهی برای شما باز نکرد آنوقت

    اقدام قانونی کنید.

    در این مدت با خواندن مطالب و مقالات این سایت آرامش و شادی و اعتماد به نفس رو به خودت برگردون و با راز نیاز

    و دعا از خداوند صبر و آرامش بخواه.

    ان شالا مشکلت حل میشه. فقط قوی باش و صبور و عاقل.

    موفق باشی دوست عزیز




 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شترمرغی که شخصیتم رو به لجن کشید
    توسط Hussein39 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 10 اردیبهشت 95, 02:34
  2. +به یک مامان خسته و افسرده و یاغی کمک کنید .
    توسط مامان میم در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: شنبه 23 شهریور 87, 22:04

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.